یکشنبه 11 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آشنايی با پريسا کاکايی، فعال زندانی از جنبش زنان در گفتگو با مادرش، پوری علی پور، مدرسه فمينيستی

پريسا کاکايی، دختری که تفريح اش را در ميان کودکان کار، خانه سالمندان، و شيرخوارگاه آمنه می گذراند، در زندان اوين چه می کند؟

مدرسه فمينيستی: طی ماه گذشته زنان زيادی از فعالان جنبش های اجتماعی روانه بند ۲۰۹ زندان اوين شده اند . اکثر اين زنان را گاه به اسم و گاه به چهره می شناختيم و از حال و هوای زنانه آنان خبر داشتيم . اما آشنايی با خانواده ها خود حکايت هايی جديد را براين آشنايی افزوده است . مصاحبه زير با خانم پوری علی پور، مادر پريسا کاکايی، از فعالان جنبش زنان است که با بيان خاطرات خويش ، ما را به دوران کودکی و نوجوانی پريسا کاکايی می برد. پريسا کاکايی در وبلاگ شخصی اش و در همه مکتوباتش همواره از حقوق انسانی زنان و حق برابری آنان نوشته است و دغدغه هميشگی اش دفاع ازحقوق زنان به مثابه حقوق بشر است.

مدرسه فمينيستی: خانم علی پور عزيز لطفا برای ما و خوانندگان، کمی از کودکی پريسا بگوييد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


پوری علی پور: پريسا از بچگی خيلی عاطفی و مهربان بود. مخصوصا با بچه های کوچکتر از خودش مهربان تر بود. ۵ ساله که بود در مقطع آمادگی می رفت و در آنجا هم به بچه های ديگر کمک می کرد. برای بچه های کوچکتر از خودش شير درست می کرد، به آنها شير ميداد، و از آنها مراقبت می کرد. خيلی معتقد بود. نماز می خواند. خيلی به انسانيت معتقد بود. در مدرسه غذای خودش را نمی خورد و به بچه های ديگری که غذا نداشتند هديه می کرد. خب شايد برای همين رفتار عاطفی و فداکارانه اش بود که در مدرسه همه خيلی دوستش داشتند.
بزرگتر که شد و به نوجوانی و جوانی رسيد خيلی خوش برخورد بود. خيلی معاشرتی و مردم دار بود. بی رودربايستی و خودمانی با پدر ومادرهای فاميل و دوستان بحث می کرد به آنها می گفت که با بچه ها چطور رفتار کنند. به محض اينکه توانست در آمدی از خودش داشته باشد سعی می کرد به کسانی که وضعيت مالی خوبی ندارند رسيدگی کند. و خب اين کمکی که انجام می داد سعی می کرد کسی نفهمد چون اصلا اهل خودنمايی نبود. مدام با پدر مادرها صحبت می کرد که با بچه های شان مهربان باشند و با عطوفت و احترام با آنان رفتار کنند، به آنها تاکيد می کرد که جلوی بچه ها به هيچ وجه دعوا نکنند. چون که معتقد بود روح بچه ها خيلی حساس است و از دعوا و مرافه والدين، آسيب می بيند.

- خانم علی پور با اين حساب، پريسا خيلی زود کودکی را پشت سر گذاشته و حالا پس از آن دوران، در همين سالهای اخير دغدغه ها و علايق پريسا جان بيشتر در کدام حوزه ها بود؟
به حقوق بشر واقعا معتقد بود. دوست نداشت حق کسی ضايع شود. فقط همه هدفش در کار خير بود. به استقلال زن اعتقاد داشت. می گفت زن بايد شجاع باشد، نترسد. سعی می کرد پول جمع کند و به بچه هايی که وضعشان خوب نبود کمک کند. کادو می خريد و به بهانه جايزه به آنها کمک می کرد. به بچه های بی سرپرست کمک می کرد. با مادرها حرف می زد. خيلی اهل مطالعه بود. نمی دانم چرا نتيجه اين همه گذشت و مهربانی اش، اين بود.
باور می کنيد که رشته اش علوم طبيعی بود ولی رشته علوم انسانی را انتخاب کرد، به خاطر علاقه اش به انسانيت. نمی دانم چرا نتيجه اين همه انسانيت و از خود گذشتگی، زندان بود؟ تفريح اش اين بود که به خانه سالمندان برود. می رفت به افراد مسن کمک می کرد. وقتش را با« کودکان کار» می گذراند. کتاب خيلی دوست داشت، کتاب زياد می خواند درباره کودکان، مسايل اجتماعی، و زنان. مدتی در يونيسف کار می کرد و برای کودکان سيستان و بلوچستان کار می کرد.
در شيرخوارگاه آمنه کار می کرد. در موسسه عصای سفيد کار می کرد. برای نابينايان کتاب می خواند. آنها را به گردش می برد. مدتی با جايزه کتاب زنان کتابخانه زنان همکاری می کرد و خيلی علاقمند بود .

- چطور دستگير شد؟ نحوه دستگيری پريسا چگونه بود؟
پريسا به ما گفت از اطلاعات به او تلفن کردند و گفتند که خودش را معرفی کند. با پدرش به دفتر پيگيری رفت و بعد از چند ساعت او را به اوين بردند. روز بعدش تلفنی با ما تماس گرفت و گفت که در زندان اوين است.

- آيا تا به حال با شما تماسی گرفته و يا توانسته ايد با او در زندان ملاقات کنيد؟
تا حالا پنح يا شش بار تلفن کرده است و دو بار هم به ملاقاتش رفته ايم. دفعه دوم همين پنج شنبه گذشته بود که من و پدر و برادرش به ديدنش رفتيم و بيست دقيقه ملاقات کابينی داشتيم. می خواهيم درخواست ملاقات حضوری بدهيم. و اميدواريم که با درخواست ما موافقت کنند و يا اينکه انشائ الله آزاد شود و بيايدخانه .

- خانم علی پور هنوز نمی دانيد که وضعيت پرونده چطور است و به کجا رسيده و آيا قراری برای آزادی گذاشته اند يا خير؟
راستش مرتب داريم پی گيری می کنيم و با وکلايش، افروز مغزی و مينا جعفری هم در تماس هستيم تا ببينيم در مورد قرار آزادی دخترم چه بايد بکنيم. راستش هم خود وکلا می دانند و هم پريسا در بازجويی گفته ما در يک خانه استيجاری زندگی می کنيم و اصلا سند نداريم که بتوانيم وثيقه بگذاريم و پريسا خودش اين را مطرح کرده و اصلا اين قرار وثيقه خيلی ناعادلانه است چون بدون توجه به شرايط خانواده ها و حتی بدون توجه به فعاليت های خير خواهانه اين جوانها تعيين می شود.

- وضعيت روحی و جسمانی پريسا چطور بود؟
روحيه اش خيلی خوب بود. رفتار بدی با او نشده بود. هفته ای سه بار حمام می رود. برای او پول برديم که بتواند شامپو بخرد، بلوز بخرد...روزهای اول سرما خورده بود از بهداری به او قرص داده بودند و خوب شده بود. قرص قلبش را مرتب می خورد. البته پريسا وقتی فشار عصبی اش زياد می شود درد قلب اش زيادتر می شود و بيشتر بايد قرص بخورد اميدوارم که هرچه زودتر به اين مشکلات رسيدگی بشود . می دانيد اکثر اين جوانهای امروز دوران جنينی و شيرخوارگی و کودکی رادر دوران جنگ و موشک باران و سختی و مشکلات گذراندند و اين چيزها حتما روی سلامتی جسمی اشان تاثير گذاشته و طفلک ها دوران جوانی اشان را هم که اينطوری بايد بگذارنند. پريسا قرار است به زودی ازدواج کند، داشت برای ازدواجش آماده می شد که بازداشت شد. اميدوارم زودتر برگردد تا بتوانيم برنامه ريزی های ازدواجش را از سر بگيريم.

- حال و اوضاع خودتان و پدر پريسا چطور است؟
راستش اصلاً خوب نيستم. قلبم خيلی ناراحت شده. همه اش گريه می کنم. شب و روز دعا می کنم. غذا که درست می کنم به ياد پريسا هستم . شب از خواب بيدار می شوم به ياد پريسا هستم. سعی می کنم آرام باشم . در ملاقات خيلی خودم را کنترل کردم که با روحيه باشم و وقتی خودش را ديدم بااينکه خيلی لاغر شده بود اما سعی کردم که غمگين نشوم و گريه نکنم. حال پدر پريسا هم خوب نيست. می گويد کاش تلفن کند صدايش را بشنوم. می گويد اگر هفته آينده ملاقات ندهند چيکار کنيم؟

- خانم علی پور آيا خود شما شاغل هستيد؟
من معلم باز نشسته هستم. معلم نمونه در مدرسه و منطقه بوده ام. و اصولا نه من و نه پدرش ازسياست و موضوع های سياسی خوشمان نمی آيد و پريسا هم اتفاقا با سياست و فعاليت سياسی ميانه ای نداشت و بيشتر در حوزه زنان و کودکان وحقوق بشر کار می کرد.پدرش ۳۲ سال در نيروی هوايی کار می کرد. سرهنگ بازنشسته ارتش است.

مدرسه فمينيستی: خانم علی پور از شما متشکريم و اميدواريم که دختر نازنين تان هرچه زودتر آزاد شود و به آغوش گرم و صميمی خانواده مهربان اش برگردد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016