گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
23 بهمن» چشم اسفنديار جنبش سبز، رضا علامهزاده20 بهمن» بيستودوم بهمن: رويا، واقعيت، کابوس، رضا علامهزاده 11 بهمن» دو قطره باران بر رنگین کمان دموکراسی طلبی، رضا علامه زاده 1 بهمن» نيروی محرکه جنبش سبز کدام است؟ رضا علامه زاده 22 دی» عقلای قوم، صفتی برای فرار از نامبردن بدنامان، رضا علامه زاده
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! "سينمای آزاد" يا ضميمه سينمائی "کيهان" تهران؟ رضا علامهزادهآنها که کارهای مرا دنبال میکنند میدانند که خواندن و نوشتن سالهاست جزو عادتهای ثانويه من شده است. روزم شب نمیشود اگر چند صفحهای هم که شده نخوانم، و چند سطری هم که شده ننويسم. اما برای من نه خواندن و نه نوشتن به خودی خود رضايت بخش نيست. وقتی که به عنوان نمونه رمانی را میخوانم و چيزی در آن میيابم که وادارم میکند در موردش بنويسم، صرف اين نياز به نوشتن راضيم میکند اما وقتی میبينم آن مطلب در يک سايت اينترنتی در داخل کشور بازنشر میشود خستگیام در میرود. مثال زياد است. مثلا وقتی ترانه فلامنکوئی به دلم میچسبد و به فارسی برش میگردانم با رسيدن اولين ايميل از کسی که آن را خوانده و پسنديده سيراب میشوم و احساس میکنم زحمت بيهوده نکشيدهام. مطالبی که جنبه سياسی داشته باشد اما محک خودشان را دارند. اگر به خال نزده باشم معمولا زير سبيلی رد میشود، ولی اگر مطلب مهمی را طرح کرده باشم بازتابهايش در دو جای معين ديده میشود. البته هر دو همراه با افترا و توهين. يکی در "کيهان" شريعتمداری در تهران، و يکی در "سينمای آزاد" نصيبی در همين غربت بیحرمت. نه شريعتمداری و نه نصيبی هيچکدام نمیدانند که توهين از طرف آنها موجب افتخار ديگران است. هر سينماگری در ايران، تا صدايش را برای اعتراض به سانسور بلند کند از اين دو نفر فحش میخورد. اولی میگويد عامل غرب است و دومی میگويد عامل حکومت. پاس کاری اين دو نفر شاهکار است! تا همين چند سال پيش، قبل از آنکه رخشان بنیاعتماد و جعفر پناهی احساس مسئوليتشان را بروز بدهند و در جشنوارههای جهانی عليه سانسور به صراحت حرف بزنند نه کيهان و نه سينمای آزاد به آنها گير نمیداد. حالا بيشترين تهمتها را همين دو نفر از آن دو نفر میخورند! Copyright: gooya.com 2016
|