گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دلنوشته فخری محتشمی پور برای همسر نوری زاد، جرسسجاده ات بوی یاس می دهد بانو ! جرس: فخری محتشمی پور که بتازگی با مصطفی تاج زاده به دیدار خانواده نوری زاد رفته است، دردلنوشته ای برای فاطمه ملکی همسر این آزاده در بند آورده است که امشب برای من شبی باشکوه و به یاد ماندنی بود بانو. شب تجدید خاطراتی که هرگز نباید فراموش شود. هرگز. متن کامل این دلنوشته که در اختیار جرس قرار گرفت به شرح زیر است: سجاده ات بوی یاس می دهد بانو بوی همه گل های بهاری را استشمام کردم امشب وقتی که بر روی سجاده گشاده ات گاهِ مغرب ایستادم و تکبیر گفتم. الله اکبر و خدا بزرگ تر است، بزرگترین. من امشب در اتاقی که ماه هاست از حضور یار همیشگی ات خالی است و از یاد او سرشار، به نماز ایستادم و الله اکبرگویان با نوای شکر تو همراه شدم خواهرم ای همدرد پیشین و همراه همیشه. من از این اتاق های خالی این روزها زیاد دیده ام و این سجاده های گشاده و تسبیح ها و قرآن و کتب ادعیه در کنار آن و عطر پراکنده مناجات در فضای خانه های آشنا. من حس امشبم را زیاد تجربه کرده ام این روزها و شب ها. حس در معرض ابتلا بودن را و پناه بردن به خودِ او برای سربلند بیرون آمدن از امتحان. حس معرفت به کمال و بزرگی او و ضعف و کوچکی خود. حس شکوه بندگی و عبودیت. حس نیاز به او و استغناء از غیر او. حس امیدواری در اوج ناامیدی و حس جاری بودن زندگی و جاری شدن در زندگی. حس نزدیکی به او و غرق شدن در رحمتش و خیلی حس های خوب دیگر. من امشب بار دیگر همه خاطرات نه ماهِ تلخ و شیرینم را یکباره در ذهنم مرور کردم و آنگاه که برای وداع در زیر عکس قاب گرفته همسرت بردیوار، در آغوشت گرفتم و در گوشت نجوا کردم: تنهایت نمی گذاریم. تنها نمی مانید، اصراری بر شنیده شدن پیامم نداشتم بلکه خواستم مشق هر روز و هر شب خود را تمرین کنم: فراموشی و خاموشی گناه بزرگی است. و من امشب، در کنار همه هفت سین های مزین به عکس های زندانیان سیاسی دست در دست همسرم به نشانه همبستگی ایستادم و لحظات پرشکوهی را در روزهای زندگیم جاودانه ساختم تا این پیام را به همه برسانم که فراموشی و خاموشی گناه بزرگی است. Copyright: gooya.com 2016
|