یکشنبه 5 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

فرجام اصلاح خواهي اصول گرايان، ثمينا رستگاري - ادوار نیوز

آيا همچنان مي‌توان براي تحليل شرايط سياسي به تقسيم‌بندي اصولگرا- اصلاح‌طلب وفادار ماند؟ آيا گفتمان‌هاي اصولگرايي و اصلاح‌طلبي با بحران مواجه شده‌اند؟ آيا غلبه اصولگرايان بر نهادهاي سياسي و حوادث پس از انتخابات اين جريان سياسي را منسجم‌تر كرده يا به‌كارگيري كلمه وحدت را در مورد آنها بي‌معنا ساخته؟ پاسخ به اين پرسش‌ها متناسب با ابهام وضعيت موجود دشوار به نظر مي‌آيد. چرا كه چارچوب‌هايي كه براي تحليل سياسي پيش از اين به كار برده مي‌شد ناكارآمد شده‌اند و براي درك آنچه در فضاي سياسي مي‌گذرد نيازمند شناسايي صورت‌بندي‌هاي ديگري هستيم.

امروز ديگر نمي‌توان با گشاده‌دستي واژه‌هاي اصولگرا و اصلاح‌طلب را به كار برد، ديگر نمي‌توان با آسودگي خاطر به تقسيم‌بندي‌هاي گذشته وفادار ماند، ديگر نمي‌توان چون سال‌هاي گذشته موضع افراد را ذيل جناحي كه به آن تعلق داشته‌اند فهم كرد. گويي تمام ساختار‌ها به هم ريخته است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اينك هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا در جايگاهي قرار گرفته‌اند كه اندك زماني پيش به مخيله هيچ كدام‌شان خطور نمي‌كرد.

افراد زيادي كه پيش از اين در صحنه سياسي ميداندار بودند و حرف‌هايشان قابل توجه، حالا ديگر خبري از آنها نيست، به كناري رفته‌اند و اگر هم حرفي بزنند به سختي مي‌توان به آن اعتنا كرد.

هر ساعت و ثانيه اين روزها محكي شده است براي تعيين راستي و ناراستي، كارآمدي و ناكارآمدي جريان‌ها و افراد سياسي. امروز ديگر رسميت و منزلت با هم نسبت عكس پيدا كرده‌اند و هر كس بايد ميان اين دو فقط يكي را انتخاب كند.

اصلاح‌طلبان شكست‌خوردگان نتيجه انتخابات شدند اما توانستند اعتماد از دست‌رفته مردم را بازيابند و قدرت مدني وصف‌ناپذيري به دست آورند. اما اينها همه رقيب اصولگرايشان را متحد نكرد و وحدت ميان آنها را تقويت نكرد. هر روز يكي از دايره سياسي اصولگرايي بيرون آمد و تيغ نقد و اعتراضش را نه به سوي رقيب كه به سوي دوستان ديروزش نشانه رفت.

مطهري، نادران و توكلي در مجلس اصولگرا اقليتي معترض شدند به مراتب نقادتر از اقليت جناحي مجلس.

روزنامه‌نگاراني كه تا پيش از آن نام‌شان در روزنامه‌هاي حامي دولت چاپ مي‌شد اسم‌هاي ممنوعه‌اي شدند در انتظار مواجهه بي‌رحمانه دوستان ديروزشان.

حزب موتلفه سردرگم ميان افراطي‌گري‌هايي كه جز حذف رقيب نمي‌خواستند به ديدار آنهايي رفتند كه در نظر دوستان‌شان سران فتنه‌اي عظيم بودند.

مهدوي‌كني خواستار وحدت مي‌شد و احمد خاتمي هم يك روز حرف از به رسميت شناختن منتقدان مي‌زد و ديگر روز از تنبيه آنها. برخي سكوت كردند و سكوت برايشان نه عزت و احترام كه انزوا و تنهايي به ارمغان آورد.

حالا با گذشت چند ماه هرچند هنوز بستري آرام براي نقد فراهم نشده است هنوز تصور تصوير كردن منظومه‌اي نو كه از خرابي‌هاي اكنون برخواهد خاست كاري غيرممكن است. منظومه‌اي كه در آن ديگر از دو جناح كه همديگر را تحمل مي‌كنند و يكديگر را به رسميت مي‌شناسند خبري نيست. منظومه‌اي كه در آن به قدرت‌رسيدگان ديگر علاقه‌اي به همزيستي با رقباي بالفعل و بالقوه‌شان ندارند و در بخشيدن هر لقبي به دوستان‌شان سخاوت عجيبي پيدا كرده‌اند. منظومه‌اي كه اصلاح‌طلبان با تمام قوا در حال بيرون رانده شدن از آنند و حزبي براي سياست‌ورزي و ارگاني براي اتنشار افكارشان ندارند و اصولگراياني كه هر روز با انشعابي نو روبه‌رو هستند؛ انشعاب افرادي كه در صورت فردند و در اساس يك جريان.

در نگاه اول به نظر مي‌رسد انتخابات خردادماه نقطه عطف برآمدن اين شكاف‌ها بوده است اما شايد با اندكي تدقيق دريابيم كه اين انتخابات تنها رونمايي از اين شكاف‌ها را موجب شد.

شايد بتوان تمام آشفتگي‌هايي را كه در جملات كنار هم جمع شده‌اند با جست‌وجوي چرايي اين وضعيت سامان داد؛ ساماني كه لزوماً آسودگي به همراه ندارد. شايد بتوان شروع اين آشفتگي در اردوگاه اصولگرايي را درست به آن زماني برگرداند كه ستاره اقبال‌شان در سياست ايران طلوع كرد؛ همان زمان كه كرسي‌هاي مجلس هفتم را فتح كردند.

آنها زماني توانستند بر رقيب خود فائق آيند و به متن سياست ايران اردوكشي كنند و نيرويي فرادست شوند كه پس از طي تجربه يك دهه اصلاح‌طلبي و چهار سال تجربه پرتنش مجلس ششم نهاد‌هاي انتخابي تضعيف شده بودند و پروژه اصلاحات -اگر نخواهيم بگوييم شكست خورده بود - كند شده و زير سوال رفته بود. اصلاح‌طلباني كه به مدد نهادهاي انتخاباتي به قدرت رسيده بودند كنار رفته بودند و با چالش‌ها و پرسش‌هاي جدي مواجه بودند. اينها كه گفته شد عامل پيروزي و ميدانداري اصولگرايان شد اما ضامن سامان سياسي‌شان نشد بلكه هر كدام تبديل به آفتي شد كه امروز جز آشفتگي در آن نمي‌توان ديد

اما چگونه...؟

اصولگرايان پا به مجلسي گذاشته بودند كه پيش از آن- چهار سال مجلس ششم - براي تضعيفش از هيچ كاري دريغ نشده بود. چه بسيار قوانيني كه در اين مجلس تصويب شد و فرداي آن با مخالفت نهادهاي انتصابي به فرجامي نرسيد. شايد آن روز اصولگرايان آن نافرجامي‌ها را به حساب ضعيف شدن رقيب‌شان گذاشتند اما از سست شدن صندلي‌هايي كه رقيب روي آن نشسته بود و قانونگذاري مي‌كرد غافل ماندند؛ صندلي‌هايي كه اگر پايه‌هايش سست مي‌شد ديگر فرقي نمي‌كرد چه كسي روي آن بنشيند.

آن روزها كه اصلاح‌طلبي در ايران مورد پرسش قرار گرفت و اصلاح‌طلبان در كوي و برزن مشغول قانع كردن مردم بودند و موفق نمي‌شدند اصولگرايان از ناكامي رقيب خوشحال شدند آنقدر كه از ياد بردند اين اعتقاد به اصلاح است كه تضعيف مي‌شود نه اصلاح‌طلبان.

و اين‌گونه شد كه مفاهيم روزبه‌روز تهي شدند و نهادهاي انتخابي هر روز بيشتر از ديروز بي‌اعتبار، و آن جام افتخار و پيروزي كه اصولگرايان بالاي سر خود بردند قلب‌شده آنچه بود كه بايد مي‌بود.

آنها فاتحان مجلس شدند و درست در آن زمان كه خواستند در برابر قوه مجريه قد علم كنند به سستي صندلي‌هاي پارلمان پي بردند. آن زمان كه تيغ نقدشان را بالا بردند، فهميدند كه اين تيغ پيشتر بسيار كند شده است.

كسي از خاطر نبرده است كه عماد افروغ كه امروز از سياست دلزده شده است زماني در صحن مجلس چه نطق‌هاي غرايي در نقد دولت بر زبان آورد. او نه ريا مي‌كرد نه صداقت را وانهاده بود. او واقعاً باور كرده بود كه مجلس در راس امور است. او واقعاً در سر شور اصلاح داشت ولي براي جلو رفتن ابزاري نداشت.

از ياد كسي نرفته كه در مجلس فعلي باهنر مصاحبه كرد و گفت شش وزير احمدي‌نژاد راي نمي‌آورند. مطهري آنها را فاقد صلاحيت مي‌دانست و توكلي در مخالفت با بسياري از آنها سخن گفت اما نتيجه هميشه آن شد كه دولت مي‌خواست. در اين مجلس در هر نزاعي كه ميان دولت و مجلس در گرفته است دولت با لبي خندان فاتح شده و مجلسيان سرخورده.

در هر ماجرايي كه رئيس مجلس زبان به نقد گشوده و در هر حادثه‌اي كه كميسيوني براي پيگيري تشكيل شده نتيجه آن نقد و فرجام پيگيري آن كميسيون در هيچ جا به ثبت نرسيد.

اگر توكلي نقدي به هدفمند كردن يارانه‌ها كرد او را در كنار جرج سوروس نشاندند و از او عكس يادگاري گرفتند. اگر مطهري از انصاف حرفي زد به ناداني متهم شد با ذكر اينكه به دليل پسر شهيد مطهري بودن به او مرحمت شده و نهايتاً معاون محبوب رئيس دولت آقاي مشايي به صراحت تمام نقدها را به حساب ناراحتي از به قدرت راه نداده شدن بسته‌بندي كرد.

امروز بسياري از افراد هر دو جناح به درگاه يك در رسيده‌اند، هر كدام‌شان راهي متفاوت طي كرده‌اند و سوداي مغايري در سر داشته‌اند اما موانع سر راهشان يكي است و همين است كه مواضع و رفتارهايشان را به هم شبيه كرده و به دليل همين موانع مشترك است كه نامه‌اي پيشين‌شان ديگر به كار نمي‌آيد.

فعاليت هر كدام از آنها تنها در صورت وجود «مجلسي در راس امور» كه بتواند قانونگذاري كند، در هر موردي كه خواست تحقيق كند و نتيجه‌اش را بي‌هيچ واهمه از تريبون مجلس بيان كند، ميسر است.

حالا ديگر اينكه زير بيرق كدام جناح باشي اهميت زيادي ندارد، مهم آن است كه بتواني با قواعد مشخص كنشگري فعال باشي وگرنه بي‌عملي كه ديگر احتياج به هيچ عنوان و مرامي ندارد.

آن‌ وقت كه محل نزاع‌هاي سياسي صندوق راي باشد و پارلمان و تريبون آزاد، جناح‌بندي و صف‌بندي معنادار است. اگر محل حل نزاع به هرجايي غيراز اينها منتقل شد ديگر توكلي باشي يا آرمين فرق زيادي نخواهد داشت.

آن زمان است كه اسم‌ها بي‌مسما مي‌شوند و مفاهيم تهي.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016