جمعه 17 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سی‌اُمين سالگرد بستن دانشگاه‌ها، مصاحبه نشريه آرش با مهدی فتاپور

مهدی فتاپور
از نيمه‏های سال ۵۸ آشکار بود که تعادل نيرو در دانشگاه‏ها نمی‏تواند از طرف رژيم تحمل شود. در انتخابات انجمن‌های دانش‌جويی در بسياری از دانشکده‏ها انجمن‏های اسلامی در رده سوم، پس از پيشگام و دانش‏جويان مسلمان قرار گرفتند. در شرايطی که در سطح جامعه اکثريتی بالای هشتاد در صد از نيروهای حاکم حمايت می‏کردند، تبديل دانشگاه به سنگر مخالفين برای نيروهای انحصارطلب حاکم قابل تحمل نبود

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


سوال: آقای فتاپور با توجه به آنکه شما در سال ۵۹ مسئوليت دانشجويان پيشگام را از طرف سازمان فداييان برعهده داشتيد، ممکن است جريان وقايع و مشاهدات خود را از درگيريهای اول ارديبهشت سال ۵۹ و بستن دانشگاه ها توضيح دهيد

مهدی فتاپور:از نيمه‏های سال ۵۸ آشکار بود که تعادل نيرو در دانشگاه‏ها نمی‏تواند از طرف رژيم تحمل شود. در انتخابات انجمن های دانشجويی در بسياری از دانشکده‏ها انجمن‏های اسلامی در رده سوم، پس از پيشگام و دانش‏جويان مسلمان قرار گرفتند. در شرايطی که در سطح جامعه اکثريتی بالای هشتاد در صد از نيروهای حاکم حمايت می‏کردند، تبديل دانشگاه به سنگر مخالفين برای نيروهای انحصارطلب حاکم قابل تحمل نبود و واکنش تند رژيم به اين تعادل نيرو قابل پيش‏بينی بود.

سخنرانی آيت الله خمينی در فروردين ماه همان سال، اعلام تصميم يورش به دانشگاه ها بود. وی در سخنرانی خود خواهان تصفيه دانشگاه‏ها از اساتيد وابسته به شرق و غرب و تحکيم رابطه آن با حوزه گرديد. در ۲۶ فروردين ماه سخنرانی رفسنجانی در تبريز با سوال‏‏های افشاگرانه برخی از دانشجويان مواجه شد. او در آنجا دانشجويان را تهديد به تصفيه نمود. متعاقب آن دانشجويان حزب اللهی در ساختمان مرکزی دانشگاه دست به تحصن زدند اين تحصن با حمايت مسئولان دانشگاه مواجه نشد.انتشار نوار سخنرانی آيت اعلام برنامه گسترده‏ای بود که تحت عنوان انقلاب فرهنگی برای دانشگاه‏ها تدارک ديده شده بود.

متعاقب اين اتفاقات از دانشجويان خواسته شد که دفاتر خود را تعطيل نموده و آن‏ها را در اختيار مسئولان دانشگاه قرار دهند.

آشکار بود که تحويل دفاتر، مقدمه يورش به دانشگاه‏هاست. ما تصميم گرفتيم که در همين نقطه ايستادگی کنيم و از تحويل دفاتر خودداری کنيم و همه نيروی خود را برای دفاع از دفاتر بسيج کرديم. پس از آنکه آقای بنی‏صدر رييس جمهور وقت نيز ضرورت تحويل دفاتر را مطرح کرد، دانشجويان مسلمان، وابسته به مجاهدين که در حد پيشگام در دانشگاه‏ها نيرو داشتند، اعلام کردند که دفاترشان را تخليه خواهند کرد.

در تماسی که با مجاهدين داشتيم آنها نسبت به خطرناک بودن اوضاع هشدار داده و ازما خواستند درگير نشده و دفاتر را تخليه کنيم. ما تصميم گرفيتم که کماکان مقاومت نموده و از تخليه دفاتر امتناع کرديم.

در ۳۰ فروردين شورای انقلاب اسلامی با صدور اطلاعيه‏ای فرمان حمله به دانشگاه‏ها را اعلام کرد. در اين اعلاميه آمده بود که "ستادهای عملياتی گروههای گوناگون، دفترهای فعاليت و نظاير اينها که در دانشگاهها و موسسات عالی مستقر شده اند چناچه ظرف سه روز از صبح شنبه تا پايان روز دوشنبه اول ارديبهشت برچيده نشوند شورای انقلاب مصمم است که همه باهم يعنی رييس جمهور( بنی صدر) و اعضای شورا مردم را فرا خوانده و همراه با مردم در دانشگاهها حاضر شوند و اين کانونهای اختلاف را برچينند.‎‏"

در روز ۲۸ فرودين دانشگاه علم و صنعت در تهران به وسيله انجمن اسلامی تعطيل و پاسداران دانشگاه را محاصره کردند. دانشجويان دانشگاه صنعتی نيز مورد حمله قرارگرفته و پس از مقاومت تصميم گرفتند به همراه ساير دانشجويان دردانشگاه تهران به مقاومت خود ادامه دهند.

از همان روز شنبه تبليغات گسترده عليه نيروهای ضدانقلاب که در دانشگاه‏ها سنگر گرفته‏اند آغاز گرديد. شدت تبليغات نشانه حاد بودن اوضاع بود. از صيح روز يکشنبه بسيج گسترده نيرو آغاز گرديد. هر يک از کميته‏ها، نيرويی را سازمان داده و به مقابل دانشگاه‏ تهران می‎فرستاد. من عصر روز يکشنبه به حوالی ميدان انقلاب رفتم. هر لحظه يک ماشين پر از حزب اللهی‏های مصمم و خشمگين از راه می‏رسيد. ما مثل گذشته با حزب اللهی‏های پراکنده مواجه نبوديم. نيرويی که در برابر دانشگاه بسيج شده بود، مستقيما توسط حکومت سازمان يافته بود. دانشجويان نيز در صحن دانشگاه تهران و دفتر پيشگام جمع شده بودند. آن‏ها نيز کاملا مصمم و تهييج شده بودند. پرتاب سنگ بسوی دانشجويان آغاز شده بود.

من به اين نتيحه رسيدم که مقاومت در برابر چنين نيرويی امکان ناپذير است. آن‏ها اگر نتوانند با استفاده از سنگ و چوب و چماق دانشجويان را پراکنده کنند، از استفاده از اسلحه گرم ابايی نخواهند داست. روشن بود که درگيری به کشته شدن تعداد زيادی از دانشجويان می‏انجامد.

آنشب تلفنی با دانشجويان که در دفتر پيشگام جمع شده بودند صحبت کردم. دانشجويان خيلی خوش روحيه بودند. سرود می‏خواندند و آماده مقاومت بودند. من تلفنی نظر خود را با ساير اعضا رهبری سازمان در ميان گذاشتم و بر خطير بودن وضع و ضرورت تصميم گيری سريع تاکيد کردم. تعدادی از رفقا متوجه شرايط نبوده و معتقد به مقاومت بودند. من هم عصبانی بودم و بيش از آنکه استدلال کنم پرخاش می‏کردم. به نظر من درگيری در مقابل دانشگاه قطعا به کشته شدن تعداد زيادی از دانشجويان می‏‏انجاميد. هيچ نيرويی از دانشجويان حمايت نمی‏کرد و ما با يک شکست کامل سياسی مواجه می‏شديم‏. و عدم درک اين موضوع برايم قابل درک نبود . آن شب در خانه يکی از رفقا در نزديکی دانشگاه ماندم و رفقای رهبری سازمان تا صبح در تماس با هم بودند.

صبح زود فرخ نگهدار با من تماس گرفت و گفت که اکثر رفقا با عقب نشينی موافقند و همچنين گفت از طرف دفتر بنی صدر با او تماس گرفته و قرار ملاقاتی گذاشته شده و طرح کرد که هرچه سريعتر خود را به دفتر رياست جمهور برسانم تا دو نفری برای اين ملاقات برويم. ما با کمی تاخير به دفتر رسيديم. به محض ورود با رسولی که جزو مسيولين دفتر بود، مواجه شدم. من او را از جريان کار مشترک برای برقراری آتش بس در جنگ اول گنبد ميشناختم و درآن جريان رابطه خوب و کار تيمی مشترکی را با موفقيت پيش برده بوديم. اين آشنايی فضای راحت تری برای اين ديدار بوجود آورد. بنی صدر خيلی آشکار و صرِيح صحبت کرد و گفت که اين طرحی است وسيعتر از گرفتن دفاتر. آنها قصد ندارند با تسخير دفاتر کار را پايان دهند. آنها در صدد پيش برد برنامه وسيعتری هستند که رئيس جمهور را هدف قرار داده و از الگوهای بسيج در انقلاب فرهنگی چين ميخواهند استفاده کنند. ما نگرانی های خود را مطرح کرديم و گفتيم که فکر ميکنيم پس از تخليه دفاتر و درهم شکستن مقاومت، تحت عنوان انقلاب فرهنگی تصفيه دانشجويان و استادان عملی خواهد شد و از وی خواستيم که در اين زمينه رسما از جانب دفتررياست جمهور و دولت موضع گيری شود. او مطرح کرد که چنين موضع گيری خواهد شد و او نخواهد گذاشت که اين برنامه پيش برود. ما هم طرح کرديم که در جهت تخليه دفاتر اقدام خواهيم کرد. پس از اين ملاقات، من با دانشجويان در دفتر پيشگام تماس گرفتم. آنها ميگفتند دانشجويان تهييج شده ‏اند و بخصوص اگر دانشجويان مبارز (دانشجويان وابسته به گروههای خط ۳) تصميم به مقاومت بگيرند آماده پذيرش عقب نشينی نيستند. اين قابل درک بود. دانشجويان مبارز در مقايسه با پيشگام بمراتب ضعيف‏تر بودند و اگر پيشگامی‏ها عقب نشينی کرده و آن‏ها می‏ماندند براحتی در هم شکسته می‏شدند. برای من قابل تصور بود که حزب اللهی های جمع شده در جلوی دانشگاه در چنين حالتی کشتار می‏کردند و اين برای همه ما غير قابل قبول بود.

بعد از ديدار با بنی صدر فورا با مسيولين سازمانهای پيکار و راه کارگر تماس گرفته و خواهان يک ديدار فوری شدم. حوالی ظهر ديدار با اصغر ايزدی (راه کارگر) و حسين روحانی (پيکار) صورت گرفت. ملاقات ما بدون نتيجه و با حملات تند متقابل من و حسين روحانی خاتمه يافت. او به ايده عقب نشينی حمله کرده و سازمان را يک جريان متزلزل و بی اراده ناميد. او در برابر استدلال من که مقاومت با کشته شدن تعداد زيادی دانشجو و بدون نتيجه پايان خواهد يافت، ميگفت در انقلاب از کشته دادن نبايد هراسيد. امروز ۱۳ آبان جمهوری اسلامی است. اگر امروز چند صد دانشجو کشته شوند، اين خونريزی همانند ۱۳ آبان ۵۷ آغازگر يک جنبش اجتماعی و سرنگونی رژيم اسلامی خواهد بود. توضيحات من در تفاوت شرايط آنروز و شرايط قبل از انقلاب مورد پذيرش او نبود . اصغر ايزدی ساکت گوش داد و هيج اظهار نظری نکرد. به نظرم می‏رسيد که او استدلال‏های مرا واقعی می‏داند ولی قبل از تصميم سازمانی مايل به موضع گيری نيست.

برای بعد از ظهر همان روز قراری با نماينده دولت گذاشتم و باتفاق رضی تابان به محل هيات دولت رفته و با حبيبی نماينده دولت صحبت کرديم. ما به او گفتيم که رييس جمهور قول داده که موضع دولت در رابطه با عدم تعطيل و تصفيه دانشگاهها اعلام شود و خواستار اعلام موضع شديم و او نيز مطرح کرد که اين کار صورت خواهد گرفت. اين کار انجام نشد.

با وجود تصميم ما بر ضرورت عقب نشينی، تا عصر آنروز عقب نشينی صورت نگرفته بود. دانشجويان مبارز با عقب نشينی مخالف بودند و پيشگامی‏ها هم نمی‏خواستند آن‏ها را تنها بگذارند. پس از اين ملاقات که ديگر غروب شده بود، تلفنی با دانشجويان مستقر در دفتر پيشگام تماس گرفتم. آنها خيلی تحت فشار بودند. تعداد زيادی از دانشجويان زخمی شده بودند. آشکار بود که فشار از حد توان مقاومت دانشجويان بيشتر است. قرار شد رضی فورا به دفتر پيشگام رفته و بی هيچ اما و اگر و بحثی تخليه را اجرا کند. هنگامی که رضی به دانشگاه رسيد، اکثر دانشجويان نيز متقاعد گرديده بودند که مقاومت عملی نيست و بجز اعتراضات تک و توک، همه منجمله دانشجويان مبارز نيز به ضرورت عقب نشينی متقاعد شده بودند.

هنگام اجرای تصميم و عقب نشينی دانشجويان، کميته ايها دانشگاه را محاصره کرده و اعلام کردند که افراد بايد تک تک از دانشگاه خارج شوند و آنها بايد همه را بگردند. آشکار بود که آنها قصد دستگيری و احيانا سر به نيست کردن تعداد زيادی از دانشجويان را داشتند. بهانه آنان اين بود که ميگفتند از داخل دانشگاه يکی دو گلوله بسمت آنها شليک شده است. روشن بود که اين بهانه دروغ محض است و آنان مايل نيستند، دانشجويان به آرامی از دانشگاه عقب نشينی کنند و خواهان ادامه درگيری و سرکوب دانشجويانند. دانشجويان محاصره شده و امکان خارج شدن از دانشگاه را نداشتند و از طرف ديگر در اثر اصابت ضربات سنگ که بطور مرتب به سوی آنان پرتاب می‏شد، تعداد قابل توجهی از آنان زخمی شده بودند. اين وضعيت و درگيری در دانشگاه تا نيمه شب ادامه يافت. فرخ نگهدار با دفتر بنی صدر تماس گرفته و ماجرا را طرح کرد و سپس او و مسعود رجوی به دفتر رياست جمهور رفتند و مسئولين دفتر پس از ساعتها تماس موفق شدند نظر مثبت مقامات بالاتر را مبنی بر اين‏که اجازه دهند دانشجويان از دانشگاه خارج شوند، کسب کنند.
فردای آنروز حمله به دفاتر دانشجويی در شهرستان‏ها ادامه يافت. اين حملات به کشته شدن تعدادی از دانشجويان در رشت و اهواز منجر شد.

پس از تسخير دفاتر دانشجويان دانشگاه‏ها تعطيل شد. آشکار بود که طرح تصفيه گسترده دانشجويان و استادان در دستور است هر چند در ماه‏های اول وجود چنين طرحی تکذيب می‏شد. مثلا در مناظره تلويزيونی که پس از بستن دانشگاه‏ها برگزار گرديد، نماينده انجمن های اسلامی در برابر سوال ف. تابان نماينده پيشگاميها هر گونه طرح بستن و تصفيه را در دانشگاهها تکذيب کرد ولی آشکار بود که او واقعيت را بيان نميکند.

برنامه نيروی حاکم برای تسلط بر دانشگاه ها بقيمت چند سال بسته شدن دانشگاه ها،تصفيه تعداد زيادی از دانشجويان و استادان، محروم شدن يک نسل از جوانان کشور از تحصيل در زمان موعود پيش برده شد و پس از بازشدن دانشگاه‏ها، چندين سال در دانشگاه‏ها فضای خفقان و فشار پادگانی حاکم گرديد.

مهدی فتاپور
fatapour@gmx.de
http://fatapour.blogspot.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016