یکشنبه 19 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نوعی دیگر از ترور شخصیت، مسعود نقره کار

مسعود نقره‌کار
ترور شخصیت به اشکال گونه گون و در عرصه های مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی اعمال شده است. اتهام زنی های ساختگی و دروغین با هدف تخریب شخصیت و شهرت و محبوبیت یک فرد نوع رایج و متداول ترور شخصیت بوده است. نوع دیگر ترور شخصیت قلب واقعیت و ارائه تصویری غیرواقعی از فرد موردنظر, و نیز دستکاری و دگرگون جلوه دادن نطرات او و مصادره به مطلوب از آن نظرات به قصد بهره برداری و سؤ استفاده "سیاسی" و شخصی ست. جنبش های سیاسی و اجتماعی در ایران, که در این یادداشت کوتاه جنبش چپ و ترورشخصیت درون این جنبش مورد نظر است, از هر دو نمونه زخم ها خورده است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ترور شخصیت پدیده ای رایج در جنبش های سیاسی و اجتماعی ایران بوده است.

خلیل ملکی, اسحاق اپریم ومنوچهرهلیل رودی که با سلاح "جاسوس و نوکر انگلیس و امریکا " ترور شخصیت شدند و بیژن جزنی که به تازگی با بر چسب ننگین "خط امام" ترور شخصیت شد, نمونه هایی از این نوع تروریسم در تاریخ معاصر میهنمان هستند.

ترور شخصیت به اشکال گونه گون و در عرصه های مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی اعمال شده است. اتهام زنی های ساختگی و دروغین با هدف تخریب شخصیت و شهرت و محبوبیت یک فرد, ونیز ایجاد ارعاب و وحشت در باره ی قربانی ترور و سرانجام حذف او, نوع رایج و متداول ترور شخصیت, به ویژه در عرصه سیاست بوده است. نوع دیگر ترور شخصیت قلب واقعیت و ارائه تصویری غیرواقعی از فرد موردنظر, و نیز دستکاری و دگرگون جلوه دادن نطرات او و مصادره به مطلوب از آن نظرات به قصد بهره برداری و سؤ استفاده "سیاسی" و شخصی ست.

جنبش های سیاسی و اجتماعی در ایران, که در این یادداشت کوتاه جنبش چپ و ترورشخصیت درون این جنبش مورد نظر است, از هر دو نمونه زخم ها خورده است:

به چهار نمونه از میان ده ها نمونه از اتهام زنی های ساختگی و دروغین, که به قصد تخریب شخصیت, ایجاد ارعاب و حذف در چند دهه ی گذشته در درون جریان های چپ صورت گرفته است, اشاره می کنم:

"... از همان ساعات نخستین این واقعه (انشعاب گروه ملکی از حزب توده), انشعابیون به خصوص شخص ملکی شدیدا" و بطور بی رحمانه مورد حملات خردکننده حزب توده و رادیو مسکو قرار گرفتند. آنچه ناسزا و تهمت و افترا در زرادخانه ی برچسب زنی این دو پیدا می شد نثار دو سه تن از این گروه خصوصا" ملکی گردید و او که تا پیش از این جریان در تمام محافل حزبی و نشریاتش بزرگترین صاحب نظر مسایل سیاسی حزب شمرده می شد و القابی نظیر: فرزند دلیر وطن, یاور خلق, پرچمدار نهضت توده های وسیع را به یدک می کشید, به یک باره دشمن قسم خورده خلق های محروم! نوکر امپریالیسم, جاسوس انگلیس, دستیار بیگانگان و مسافر لندن قلمداد شد..."(۱)
"... دکتر اسحاق اپریم... پیش از سفر به انگلستان با گروه روشنفکران ارانی ارتباط داشت... در انگلستان با حزب کمونیست انگلیس رابطه داشت و بعد به ایران آمد. از همان ابتدا که نزد ما آمد, درست مثل جاه طلب های معروف, شلوغ کردن را شروع کرد و یک چه باید کرد نوشت و مدعی شد که باید حزب را عوض کنیم و یک گروه آوانگارد تاسیس کنیم که یک توده وسیع دموکرات را رهبری کند... اپریم به گرو ه ملکی نزدیک شد... البته او محاکمه و از حزب اخراج شد..." (۲)

این منش و شیوه را, نه فقط حزب توده ,که اکثر سازمان های چپ ( و احزاب و سازمان های میانه و راست), پیش و پس از انقلاب بهمن بکار گرفته اند.
در انشعاب های جریان های چپ اتهام هایی همچون "سگ زنجیری امپریالیسم", "عامل امپریالیسم", "عامل سیا و اینتلیجت سرویس انگلیس " ," دشمن خلق های تحت ستم", " تربچه های پوک" و اتهام های مالی و..... بدون ارائه شواهد و اسناد , و فقط به صرف وجود اختلاف های نظری و سیاسی و تشکیلاتی رایج بوده است.

در این میانه یکی از انشعاب ها ی متعدد بعد از انقلاب, منش و روش ضددموکراتیک و غیرانسانی ترور شخصیت در بخشی از جنبش چپ ایران را عریان تر از ترور های پیشین به نمایش گذاشت. برخورد آقایان نورالدین کیانوری ( رهبر حزب توده ), فرخ نگهدار و جمشید طاهری پور ( دو تن از رهبران توده ای سازمان فداییان اکثریت) با گروه منشعب از سازمان اکثریت (16 آدز 1360 ), به ویژه با منوچهر هلیل رودی ( دکترابراهیم شفیعی), یکی از طراحان و بانیان آن انشعاب, نشان ترور شخصیت خلیل ملکی, اسحاق اپریم و بسیاری از مخالفان درون تشکیلاتی حزب توده و " فرهنگ حزب توده ای" را بر خود داشت. در همین رابطه , ان هنگام آقای فرخ نگهدارترور شخصیت منوچهر هلیل رودی و مخالفان سیاسی و سازمانی اش را اینگونه فرموله کردند :

""... من در اینجا بیاد حرف امام می افتم که در رابطه با حرف بنی صدر و رجوی خائن که گفته بودند به پاریس رفته اند که به ایران برگردند, می گفت: اگر می گویید داریم بر می گردیم , پس چرا فرار کردید؟ چرا رفتید؟ ... کشتگر و هلیل رودی زیر شعار وحدت وحدت را نقض می کنند..... راه آن ها خواست و نیاز امپریالیسم و عمال وی را تامین می کند..."(3) .

این منش و روش با ترور شخصیت منوچهر هلیل رودی خاتمه نیافت و در رابطه با مخالفان درون و بیرون تشکیلاتی به اشکال مختلف, حتی در دوران مهاجرت این جماعت به شوروی سابق و اروپا و امریکا ادامه یافته است. (4)

پس از گذشت حدود 25 سال از عمر ترور شخصیت دکتر منوچهر هلیل رودی, سرانجام آقای فرخ نگهدار بر اثرپا فشاری برخی از شاهدان این ترور, ارتکاب به ترور شخصیت منوچهر هلیل رودی را پذیرفت, بی آنکه به قول یار دیرینه اش آقای بهزاد کریمی , حتی یک عذر خواهی کوچک , لااقل از خانواده ی این قربانی , و سایر قربانیان خود بکند: " ... یک کلمه! پوزش روشن و صریح و بی هیچ اما و اگر از همه آنانیکه از سوی ما در آن دو سال و اندی و در بستر سیاست فاجعه بار "شکوفایی جمهوری اسلامی"، مورد بدترین و نارواترین اتهامات سیاسی قرار گرفتند. اعاده حیثیت از هر فرد وشخصیت و از هر جریان سیاسی که بدهکار اخلاقی شان هستیم. همین. اول این، و بعد بحث بر سر مسایل دیگر! ..."(5).

فرخ نگهدار با شیوه و ادبیاتی شناخته شده به ارتکاب ترور شخصیت منوچهر هلیل رودی اعتراف کرده است , که حتی مورد قبول بسیاری از همفکران اش نیست . نگهدار نوشته است :

"..... منوچهر هلیل رودی یکی از رفقایی بود که از خارج کشور آمده و جذب سازمان شده بود. در کمیته مرکزی، که همه، به جز علی کشتگر یا زندان رفته بودند و یا چریک قبل از انقلاب، هیچ کس هلیل رودی را نمی شناخت. ما اعلام کردیم که رهبری انشعاب در دست ,باند کشتگر- هلیل رودی, است و ما نمی دانیم هلیل رودی کیست. و من نیز در این صحنه آرایی نقش فعال داشتم. به علاوه در کمیته مرکزی کسی را نمی شناسم که معنای برداشتن همایون و گذاشتن هلیل رودی و معنای این حرف که ,ما او را نمی شناسیم, را نداند..."(6 )

که البته با نگاهی به اسناد موجود درمی یابیم در قاموس این شیوه و ادبیات معنای اینکه " ما نمی دانیم هلیل رودی کیست " , برابر واژه های " مشکوک ,عامل امپریالیسم امریکا و انگلیس" و "سیا " بود , آنهم در شرایطی که احکام چنین اتهاماتی در حکومت اسلامی اعدام بود .

ترور دوباره بیژن جزنی
نوع دیگر ترور شخصیت قلب واقعیت و ارائه تصویری غیرواقعی و غیر مستند از فرد موردنظر,و نیز دستکاری و دگرگون جلوه دادن نطرات او به قصد بهره برداری " سیاسی" و سؤ استفاده شخصی ست .

متاسفانه آقای فرخ نگهدار از این شیوه نیزبه قصد بهره برداری سیاسی و شخصی بارها استفاده کرده است . تازه ترین نمونه کاربرد این منش وشیوه , ترور شخصیت بیژن جزنی ست. ایشان به بهانه سالگشت ترور بیژن جزنی توسط رژیم پهلوی , با شیوه و ادبیات خاص خود در باره این چهره ی شاخص و برجسته ی جنبش چپ ایران, می نویسد:

"... همه بیاد داریم که آن روزها و ماه های طوفانی پس از انقلاب، چه شب ها و روزها که از خود می پرسیدیم راستی را که اگر “بچه ها بودند” چه می کردند؟ با توده زحمت می ماندند یا امیدها را می گذاشتند و می رفتند؟ فهم این که بیژن ایستادن در برابر موج مردمی که به پیشوایی آیت الله خمینی در میدان بودند را توصیه نمی کرد برای هرکس که بیژن را می شناخت دشوار نبود. آیا او کسی بود که راه اقلیت و مجاهد را تجویز کند؟ آیا او کسی بود که “مقاومت” را به هواداران توصیه کند؟ او بیش از ما عقل، تدبیر، تجربه و احساس مسوولیت، و به اندازه ما به جنبش فدایی تعلق خاطر داشت، که صدها هزار جوانه امید را براحتی زیر چرخ انقلابی که قطعا اسلامی می شد و شد، مدفون نکند. فهم این که او چه خط مشی هایی را توصیه می کرد بسیار دشوار تر از تصور کردن خط مشی است که او توصیه نمی کرد؟....."(7)

با زدایش زبان سیاست بازانه , ویراسته ی نوشته ی آقای نگهدار حاوی صدور این حکم است که اگر بیژن جزنی زنده می ماند راه حمایت از " پیشوا" , راه آیت الله خمینی و " خط امام " , یعنی راه چرکین ِ خون و جنایت و جنون را بر می گزید .

اینکه اگر بیژن جزنی زنده می ماند پس از "انقلاب بهمن" کدامین راه را بر می گزید بر کسی معلوم نیست , و بدیهی ست بحث و مساله ی سیاسی امروز نیز نیست , اما انچه نوشته ی آقای نگهدار هدف گرفته است علاوه بر شریک جرم تراشی , به کار گیری نوع دیگر ی از ترور شخصیت است. متاسفانه آقای نگهدار , علیرغم" انتقاد "به عملکرد خود در رابطه با ترور شخصیت در سازمان فدایی و جنبش چپ , هنوز مصرانه و لجوجانه به ارتکاب خطا در این عرصه ادامه می دهد. ایکاش اقای نگهدار , پیش از پرداختن به شخصیت جزنی و استخراج ارزیابی سیاسی مورد نظرش , برای پیشگیر ی از تکرار بد آموزی ها یی که به وفور در سیاست پردازی های ایشان ثبت است , به این تکه از " نقد "خویش در رابطه با ترور شخصیت منوچهر هلیل رودی , مراجعه می کرد :

"......بدون اطلاع حرف زدن و زشت تر نمایی رقبای سیاسی و سازمانی فقط بداخلاقی و یا حق کشی نیست. این کار نشانه عقب ماندگی فرهنگی هم هست. این کار سد راه آزادی است. ....(8)

چرا ترور شخصیت؟
عدم تحمل دگر اندیشی, مطلق گرایی, خود بر حق بینی, شیفته وعاشق کسب قدرت بودن , سرانجام به ترور شخصیت دگر اندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی کشانده خواهد شد . ترور شخصیت فرزند مطلق گرایی , خود برحق بینی و خود محوری ست. برای عنصر مطلق گرا و خود بر حق بینی که ایدیولوژی مذهب گونه اش (استالینی, شیعی یا...) و تفکر سیاسی و کردار ناشی از آن را حقایق مطلق می پندارد, هدف وسیله را توجیه می کند, حتی اگر وسیله ترور شخصیت یار درون حزبی و سازمانی اش باشد. فرافکندن خطا های مهلک سیاسی بر شخصیت دیگران, آنهم با منش و روش ترور شخصیت نشانه ی بیگانگی با دموکراسی و مدنیت است . ترور شخصیت نادیده گرفتن حرمت و کرامت انسانی ست که آمر وعامل آن پیش ازارتکاب به آن از کرامت و حرمت انسانی فاصله گرفته است.

********

زیر نویس و اسناد:
۱- محمد علی حقیقت سمنانی, یادی از زنده یاد خلیل ملکی و قضیه انشعاب تاریخی, نگین, شماره ٨, دور جدید- تابستان۱٣۷٨
۲- خاطرات نورالدین کیانوری, موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه, انتشارات اطلاعات و تهران ۱٣۷۲

3- " کار اکثریت" ,چهار شنبه ۲۵ آذر ۱٣۶۰, شماره ۱۴۰
4- اتابک فتح الله زاده, خانه دایی یوسف, نشر باران, چاپ دوم سال ۲۰۰۲

5- بهزاد کریمی , یک کلمه , 23 اسفند سال 1388 , تارنمای اخبار روز
6- فرخ نگهدار , در پاسخ به مقاله های علی اکبر شالگونی , سایت عصر نو و روشنگری ۱۵ مارچ ۲۰۰۷

7- فرخ نگهدار, نمی دانم این خیال تا کجا راست است؟ , تارنمای عصر نو , 6 اردیبهشت 1389

8- منبع شماره 5

برخی از اسناد و منابع :

- " کار اکثریت" ,چهار شنبه ۲۵ آذر ۱٣۶۰, شماره ۱۴۰
- " کار اکثریت",چهارشنبه ۲ بهمن ۱٣۶۰, شماره ۱۴۱
- نقی حمیدیان , سفر بر بال های آرزو, انتشارات باران
- علی کشتگر, از «مرگ برامریکا» تا دلارهای نجات‌ بخش , سایت ایران امروز( اول دسامبر ۲۰۰۷)
- مسعود نقره کار, درس هایی از ترور وترور شخصیت " درون تشکیلاتی" در جنبش چپ ایران, سایت اخبار روز , آدینه ٨ دی ۱٣٨۵ - ۲۹ دسامبر ۲۰۰۶
- ر.ک به نشریه کار (اکثریت) آذر و دی ماه سال ۱٣۶۰, و مقاله های فرخ نگهدار درباره "فراکسیون و فراکسونیسم " و... و نیز پرسش و پاسخ های کیانوری در باره انشعاب ۱۶ آذر ۱٣۶۰. البته ترویج و تبلیغ ترور شخصیت در بولتن و نشریات درونی و بخشنامه ها هم جای ویژه داشت.
- شهرام رفیع زاده و نیما تمدن, ترور در ایران, انتشارات اکنون و گلپونه, بهار ۱٣۷۹
– بیژن جزنی, تاریخ سی ساله, انتشارات مازیار ۱٣۵۷
- نامه احمد لنکرانی به مریم فیروز عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران و همسر کیانوری, گاهنامه جمهوری شماره ۵, سال ۱٣۶۰
- خاطرات نورالدین کیانوری, موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه, انتشارات اطلاعات و تهران ۱٣۷۲
- مجله آرش ( پاریس) شماره ۷۹ , آبان ۱٣٨۰ ( حسن ماسالی نیز در سمیناری در ویسبادن آلمان در ۲٨ و ۲۹ سپتامبر سال ۱۹٨۵ در مطلبی با عنوان "درباره بحران جنبش چپ در ایران" به ترورهای درون تشکیلاتی سازمان چریک های فدایی خلق پرداخت و اسنادی نیز در این رابطه منتشر کرد.)
- ر.ک به نشریات و اسناد منتشر شده از سوی شورای عالی سازمان چریک های فدایی خلق ایران و سازمان چریک های خلق ایران (اقلیت) در بهمن ماه ۱٣۶۴, و یا اسناد و کتاب های منتشرشده از سوی این دو سازمان در رابطه با فاجعه بهمن ماه ۱٣۶۴ در کردستان, برای نمونه: اسناد کمیسیون تحقیق و بررسی در مورد ۴ بهمن, از انتشارات سازمان فداییان خلق (اقلیت).
- "تقی شهرام تیرباران شد", ایرانشهر, شماره ۱٨ (دوره دوم) سوم مرداد ماه سال ۱٣۵۹
- تارنمای " اندیشه و پیکار ", و نیز نوشته های بهروز جلیلیان در سایت اخبار روز و روشنگری ( ژانویه ۲۰۰۷ )
- محسن نجات حسینی ," برفراز خلیج" , نشر نی , تهران
- مازیاز بهروز, شورشیان آرمانخواه یا ناکامی چپ درایران, ترجمه مهدی پرتوی ,انتشارات ققنوس( تهران)
- مسعود نقره کار , اتحاد جمهوری خواهان ایران و معیار های گزینش رهبری - "مرکزیت", سایت اخبار روز, زمستان ۲۰۰٣
- مسعود نقره کار, قبیله ی من (رمان) , نشر نارنجستان (لس انجلس) , سال ۲۰۰۵
- مسعود نقره کار, فرخ نگهدار و"اعاده حیثیت" از یک قربانی ترور شخصیت, سایت اخبار روز و روشنگری, مارچ ۲۰۰۷


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016