جمعه 4 تیر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پروانه اسانلو: خانواده منصور اسانلو اينجا "بی‌پناه" است، رهانا

پروانه اسانلو گفت: «دادخواهی می‌کنم از تمام نهادهای بين‌المللی و حقوق بشری،‌ از هر کسی دل‌اش برای آدم‌ها و حقوق انسانی‌شان می‌تپد و می‌تواند کاری انجام دهد،‌ می‌خواهم به داد ما برسد. ما اين‌جا بی‌پناهيم.»

خبرگزاری حقوق بشر ايران
مجتبی سميع‌نژاد

رهانا: روز چهارشنبه ۲ تيرماه حوالی ساعت ۱۷:۳۰ هنگامی که زويا صمدی عروس منصور اسانلو رئيس سنديکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه از محل کارش عازم منزل بود در ايستگاه متروی طرشت وقتی که از مترو پياده شد تا مسافرين بتوانند از مترو خارج شوند مورد يورش وحشيانه مامورين وزارت اطلاعات قرار گرفت.
مامورين وزارت اطلاعات در مقابل چشمان مردم که شاهد صحنه بودند روسری خانم صمدی را از روی سر وی کشيده و در حالی که او را از موهايش گرفته بودند و روی زمين می کشاندند وی را مورد ضرب وشتم قرار می‌دهند.
بعد از بازداشت، وی به مدت چهار ساعت به مکانی نامعلوم برده می‌شود. ماموران در خلال شکنجه به او می‌گويند: «بايد تعهد بدهی که اگر اسانلو آزاد شد نبايد در ايران بماند و کاری انجام دهد.»



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


هم‌چنين در روزهای گذشته خبری منتشر شد که از عفو منصور اسانلو و آزادی قريب‌الوقوع وی خبر می‌داد. در زمينه عفو منصور اسانلو و بازداشت عروس وی با پروانه اسانلو همسرش گفت‌وگويی داشتيم که در پی می‌آيد:

خانم اسانلو در شرح بازداشت عروس خود، زويا صمدی به «رهانا» می‌گويد: روز چهارشنبه عصر وقتی عروس‌ام در راه بازگشت به خانه بود، در ايستگاه متروی طرشت مورد هجوم مامورين قرار گرفت. از همان هنگام بازداشت شروع به زدن وی می‌کنند، به او دست‌بند می‌زنند و چشم‌هايش را با چشم‌بند می‌بندند و او را با خود به جای نامعلومی می‌برند.»

صمدی در هنگام بازداشت از مردم درخواست کمک می‌کند، اما مامورين آن‌قدر سريع و ضربتی اين کار را می‌کنند که فرصتی برای کمک به او باقی نمی‌ماند. او را به محلی می‌برند که به خاطر زدن چشم‌بند از محل آن بی‌اطلاع است.

پروانه اسانلو در مورد وضعيت کنونی صمدی می‌گويد: «در آن‌جا خانم صمدی را آن‌قدر کتک می‌زنند که تازه امروز عوارض آن يک به يک مشخص شده است. الان در حال حاضر در شوک عصبی قرار گرفته است، خون‌ريزی از ناحيه بينی و حالت تهوع و کمردرد شديد از عوارض اين ضرب و شتم شديد است.»

اسانلو ادامه می‌دهد: «من نمی‌دانم برای چه اين کار صورت گرفته است. عروس من هيچ گناهی نداشته است و زندانی بودن آقای اسانلو هيچ ربطی به او ندارد. همسر من تنها يک‌بار او را در شب نامزدی ديده است. من شرمنده عروسم و خانواده‌اش شده‌ام، آخر به چه گناهی بايد با او چنين رفتاری بشود؟ او را بازداشت کرده‌اند و سه چهار ساعت مداوم کتکش زده‌اند و بعد از اين مدت او را زير پل سيدخندان زخمی رها کرده‌اند.»

خانواده اسانلو بعد از اطلاع از اين موضوع خود را به خانم زويا صمدی می‌رسانند و او را به بيمارستان منتقل می‌کنند و تا پاسی از شب وی در بيمارستان تحت درمان قرار می‌گيرد. ماموران امنيتی به او می‌گويند که «نبايد در اين زمينه اطلاع‌رسانی کند و کسی را از اين موضوع با خبر کند» و هيچ «شکايتی» در اين مورد داشته باشد.»

همسر رئيس سنديکای کارگران شرکت واحد در اين خصوص می‌گويد: «اين چه کاری است؟ مگر آقای اسانلو از خود اختياری ندارد که از عروس وی می‌خواهند که تعهد بدهد کشور را ترک کند يا بعد از آزادی کاری انجام ندهد؟ آقای اسانلو خودش می‌داند که چه کاری بايد انجام بدهد و چه کاری را نه. آن‌ها فکر می‌کنند با تحت فشار قرار دادن همسر من، او به يک اسانلوی ديگر تبديل می‌شود. او همه سختی‌ها را در بدترين شرايط تحمل کرده است، به خانواده وی چرا کار دارند؟»

«زن نامحرم، در وسط خيابان روسريش را از سرش برداشته‌اند و دور گردنش پيچيده‌اند که خفه‌اش کنند. تهديدش می کنند که اگر حرفی بزند او را می‌کشند يا چيزهای ديگر. اين اسلام است؟ قانون اين است؟ ممکلت ما قانونی ندارد؟ اين‌ها چه کسانی هستند و از کجا هستند که در روز روشن چنين کاری می‌کنند؟»
چند روز قبل سازمان بين‌المللی کار، آی ال او، در گزارش سالانه خود در مورد ايران اعلام کرد که قوه قضائيه جمهوری اسلامی با عفو منصور اسانلو، رئيس زندانی هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه، موافقت کرده است.

پروانه اسانلو اولين پيامد شنيدن اين خبر را ربوده شدن و شکنجه عروس خود عنوان می‌کند در مورد صحت اين موضوع به «رهانا» می‌گويد: «ما هم اين موضوع را فقط شنيده‌ايم. نه به خود آقای اسانلو و نه ما چنين چيزی ابلاغ نشده است. تنها به عروس من گفته‌اند که ما می‌خواهيم او را آزاد کنيم و شما بايد قول بدهيد که او را از ايران ببريد و تعهد بدهيد که او کاری نمی‌کند.»

وی ادامه می‌دهد: «مساله فعاليت منصور اسانلو به هيچ‌کس ربطی ندارد. اين چه آزادی است؟ اگر می خواهند او را با اين کارها و تهديدها آزاد کنند، آن آزادی چه ارزشی دارد؟ اگر اين‌طور است نمی‌خواهيم به اين شکل آزاد شود. اين آزادی نيست، اين خود دربند بودن و زندانی بودن است. مگر ما بايد به زور از اين ايران برويم؟ ايران کشور ما است. گر چه در اين‌جا ديگر امنيتی نداريم. ما از اين‌که برای خريد هم بخواهيم از خانه بيرون برويم احساس ناامنی می‌کنيم.»

منصور اسانلو هم اکنون چهارمين سال زندانی بودن خود را در اندرزگاه سه، سالن هشت زندان رجايی‌شهر تحمل می‌کند، پروانه اسانلو اضافه می‌کند: «ما چهار سال را تحمل کرد‌ه‌ايم،‌ آقای اسانلو وقتی اين خبر را در زندان شنيد، بسيار متاثر شد. محکوميت‌‌اش پنج سال است، يک سال ديگر مانده است،‌ آزادی به اين شکل را نمی‌خواهيم که آزادی نيست. يک سال ديگر هم صبر می‌کنيم تا از زندان آزاد شود. هزار بلا سر ما آورده‌اند. چهار سال مظلومانه تحمل کرديم،‌ برای ما ديگر بس نيست؟ زندانی‌اش کردند، از کار اخراج‌اش کردند، آخر با يک نفر چقدر بد می‌کنند؟ چقدر؟ يعنی در اين کشور هيچ کس جز آن‌ها حق زندگی ندارد؟»

پروانه اسانلو در پايان از همه نهادهای حقوق بشر کمک می‌خواهد، چرا که «خانواده منصور اسانلو بی‌پناه است»،‌ او می‌گويد: «دادخواهی می‌کنم از تمام نهادهای بين‌المللی،‌ از سازمان‌های حقوق بشری،‌ از هر کسی که دل‌اش برای آدم‌ها و حقوق انسانی‌شان می‌تپد و می‌تواند کاری انجام دهد به داد ما برسد. ما اين‌جا بی‌پناهيم، خانواده آقای اسانلو در اين‌جا آسيب فراوانی ديده و می‌بيند.»

منصور اسانلو، رييس هيات مديره سنديکای واحد نخستين بار در دی‌ماه سال ۸۴ دستگير شد و ۸ ماه در زندان ماند. وی در آبان ۸۵ نيز برای بار دوم دستگير و يک‌ماه بعد به قيد کفالت آزاد شد. اسانلو در تابستان سال ۸۶ در اجلاس ساليانه اتحاديه بين‌المللی کارگران حمل و نقل (آی‌تی‌اف) در لندن شرکت و سخنرانی کرد. سومين دستگيری او در ۱۹ تيرماه ۸۶ و پس از بازگشت به کشور صورت گرفت. وی پيش از بازداشت در خيابان، از سوی ماموران امنيتی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وی بعد از بازداشت به زندان اوين منتقل شد و سپس به زندان رجايی‌شهر منتقل شد که تا کنون بدون مرخصی در اين زندان به سر می‌برد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016