گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
25 شهریور» نظام اسلامی: خطر تحول معکوس! جمشيد طاهری پور، کارآنلاين25 تیر» بيانيه ۱۸ و ضرورت گفتوگوی نقادانه، جمشيد طاهریپور، کارآنلاين 25 خرداد» صدای شکستن اقتدار! جمشيد طاهریپور، کار آنلاين 27 اردیبهشت» سالگرد کودتا در آينه جنبش سبز، جمشيد طاهریپور، کارآنلاين 21 اردیبهشت» در سوگ کشتار لالههای اوين! جمشيد طاهریپور
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! راه آزادی: بيمها و خطرها! جمشيد طاهریپور، کارآنلاينناکامی رنجبار ما در دستيابی به آزادی، در طول اين صد و چهار سال که از انقلاب مشروطيت می گذرد و نمايان تر از همه؛ پيروزی مشروعه بر مشروطه به اندازه کافی گويای آن است که راه آزادی ايران؛ راهی پر از بيم و خطر است! بيم ها و خطر هائی که اختيار و آزادی را سرکوب می کنند و زمينه بيرونی و درونی دوام و بقای استبداد را فراهم می آورند! ۱ بزرگداشت صد و چهارمين سالگرد انقلاب مشروطيت، گسترده تر از ساليان پيش، در ايران برگزار گرديد. در گردهمائی ها از آرمان و اهداف اين انقلاب تجليل شد و در دهها مقاله و مصاحبه و گزارش، تداوم اهداف و مطالبات انقلاب مشروطيت در جنبش سبز ملت ايران مورد تأکيد قرار گرفت. اکنون در اين عرصه نيز آهسته اما پيوسته، رويکردهای نويد بخش و آينده ساز در صفوف ميراثداران خمينی دامن می گسترد. مواضع سران نمادين جنبش – عليرغم آغشتگی به دريافت سياسی دلخواه از تاريخ - در دفاع از انقلاب مشروطيت ايران و تجليل آنان از آيات مشروطه خواهی نظير خراسانی و نائينی و طباطبائی و بهبهانی، نشانه –ی فاصله گيری منتقدانه از اسلام فقاهتی و رويگردانی از مشروعه است. راه و مکتب شيخ فضل الله نوری، اين آشتی ناپذير ترين مخالف انقلاب مشروطيت، که توسط آيت الله خمينی ادامه يافت و به حکومت اسلامی زير لوای ولايت مطلقه فقيه در کشور منجر شد، استبداد و انحطاطی ببار آورد که ديگر جائی برای ادامه توهم دستيابی به آزادی از راه مشروعه باقی نمی گذارد. ناکامی رنجبار ما در دستيابی به آزادی، در طول اين صد و چهار سال که از انقلاب مشروطيت می گذرد و نمايان تر از همه؛ پيروزی مشروعه بر مشروطه به اندازه کافی گويای آن است که راه آزادی ايران؛ راهی پر از بيم و خطر است! بيم ها و خطر هائی که اختيار و آزادی را سرکوب می کنند و زمينه بيرونی و درونی دوام و بقای استبداد را فراهم می آورند! انقلاب مشروطيت راه نوسازی را به روی ايران گشود. در عين حال اين تجربه؛ ذخيره-ای از آگاهی ملی در باره موانع و آسيب هائی است که جنبش آزادی خواهی ايران را از پيشروی باز داشتند و مانع از پيروزی آن شدند. اين موانع و آسيب ها، در بخش بزرگ خود، در اشکال قديم و جديد باقی هستند و هم از اينرو اهتمام برای فراهم آوردن مکتب آسيب شناسی جنبش سبز، پاسخ به يک نياز حياتی در ايران امروز است. آسيب شناسی در بستر گفتگوی نقادانه، عافيت بخش می شود و بالندگی و زندگی می آفريند. برای آن که گفتگوی نقادانه در ميان فعالين جنبش و در صفوف شبکه های اجتماعی صورت مستمر و روشمند و روشنگر پيدا کند، تلاش برای فراهم آوردن يک کارپايه نظری - متديک برای آسيب شناسی جنبش، از ضرورت مبرم برخوردار است. ۲ وقتی سخن از آسيب شناسی جنبش در ميان می آيد غالبا" چند و چون رهبری جنبش، قدرت سازمانيابی آن، نسبت و رابطه-ی آن با جنبش های اجتماعی و مطالباتی اقشار و اقوام، مطالبات حداقلی و خواست های حداکثری، هژمون خواهی در برابر تکثر گرائی در عين همسوئی و همرأئی، در مرکز حساسيت ها قرار می گيرد. در گفت و گو های جدی تر، اين حساسيت ها با تمرکز روی مباحث استراتژيک، پيرامون تشخيص اولويت در پيکار جنبش، محاصره مدنی و نافرمانی مدنی، راهبرد "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" و يا "پويش انتخابات آزاد"، و يا "تغيير" ساختار حقوقی و حقيقی حاکم، و داغ تر از همه؛ حول و حوش " سکولاريسم و ضد سکولاريسم" دور می زند. اين حساسيت ها و مباحث نه تنها کم اهميت نيستند بلکه ضروری گفتگوی نقادانه در اين برهه می باشند و اتفاقا" از جمله برای ثمربخشی اين مباحث، يک کارپايه نظری – متديک برای آسيب شناسی جنبش، نيازی است که قويا" احساس می شود. از وظايف اصلی فعالين آينده نگر جنبش سبز؛ عمق دادن به جنبش است. به کسی که نه برانگيخته و با عجله بلکه صبور و سنجيده و آگاه می رود نمی توان فرمان ايست داد! برانگيختگی و تعجيل؛ همزادی دارد بنام اشتباه! و اشتباه و تکرار اشتباه، آدمی را ناگزير می کند تا دوباره و صدباره، کار را از نو آغاز کند. عمر دراز ناکامی آزاديخواهی در ايران که تا اين زمان، صد و چهار سال است ادامه دارد، يک علت-اش تعجيل، اشتباه و تکرار اشتباهات بوده است! استقرار نظام دموکراسی مبتنی بر حقوق بشر يک فرايند زمانبر است زيرا علاوه بر زيرساخت اجتماعی، به فعاليت ايجادگرانه-ی آگاهی بخش نيازمند است. گسترش آگاهی مدنی – شهروندی، تشکيل نهاد های مدنی، برپائی يک جامعه مدنی نيرومند،سازمانيابی جنبش های اجتماعی، تشکيل اعتماد و همبستگی ملی و بالاآخره فراروئی همگرائی و همرأئی گرايش های متفاوت دموکراسی خواه به ائتلاف سياسی واقعی و نه مجازی، عوامل و شرايط دموکراسی پايدار در کشور هستند. بدون نقد فرهنگی به شمول نقد سنت و دين، به ترتيبی که ايرانيان را با دموکراسی و حقوق بشر سازگار کند، دموکراسی همواره آسيب پذير بوده و استقرار پايدار پيدا نخواهد کرد. اپوزسيون ايران در حال گذار به فرهنگ سياسی مدرن است و هنوز نمی توان آن را پايان يافته تلقی کرد. از جمله نشانه هائی که اين ارزيابی را تأئيد می کند حضور سنگين استراتژی های سياسی است که "قدرتمدار" هستند و نه جامعه محور و يا شهروند مدار! طبق منطق استراتژی های قدرتمدار؛ تنظيم رابطه با هسته اصلی قدرت، عنصر تعين کننده در طراحی يک استراتژی سياسی است. در امتداد همين نگاه، هدف و مقصود سياست کسب و نگهداری قدرت تعريف می شود. می توان گفت که راهبرد اصلی در اين طرز نگاه؛ "کيستی" قدرت، يعنی جايگزين کردن خود - خودی ها - با حکومت کنندگان حاکم است و نه "چيستی" قدرت که پرسش اصلی در استراتژی های جامعه محور؛ معطوف به جايگزين ساختن نظام دموکراسی مبتنی بر حقوق بشر و برابر حقوقی شهروندان با رژيم استبدادی مستقر است. رويکرد شناخته شده-ی استراتژی های سياسی قدرتمدار در صفوف اپوزسيون ايران، سرمايه گذاری روی اين يا آن جناح در ساختار قدرت بر بنياد اين ارزيابی خودغرضانه است که نبرد "که بر که" در حکومت، نيروی اصلی تحول دموکراتيک در جمهوری اسلامی است! آندسته از اصلاح طلبان که به چانه زنی در "بالا" دلبستگی دارند اما از جنبش اعتراضی مردم در "پائين" ترسان و گريزانند، نمونه-ای از هاديان راهبرد سياسی قدرتمدار هستند. برآمد جنبش سبز ملت ايران بر ثمربخشی راهبردهائی از اين دست در جمهوری اسلامی خط بطلان کشيد. جنبش سبز با گسست از اسلام فقاهتی و نقد اسلام سياسی بسود جدائی دين از دولت، تعميق می يابد و امکان پيدا می کند تا چشم اندازی از دموکراسی و حقوق بشر در افق ايران پديدار کند. در مختصاتی که در حال حاضر جنبش در آن بسر می برد، اکثريت بدنه اجتماعی جنبش – کم يا بيش - برای چنين چشم اندازی مبارزه می کند اما اين فرايند در سطح رهبری سياسی، وضوح لازم را پيدا نکرده و هنوز نمی توان رويکرد سران نمادين جنبش را، پيگير و بيانگر اين چشم انداز بازشناخت. شک نيست که پيشروی و بالندگی جنبش است که به اين فرايند شکل نهائی خواهد داد و آن پاسخ بايسته را برای "مسأله رهبری" فراهم خواهد آورد. اين پاسخ کدامست؟ در حال حاضر تنها می توان گفت؛ "شب آبستن است"! از طرف ديگر استقامت بالنده-ی سران نمادين در دفاع از آزادی و مطالبات حداقلی جنبش سبز و رهبری سنجيده و واقعبينانه و عملا" موجود و موثر آنان، يک واقعيت انکارناپذير است. انکار اين واقعيت و نيز مبالغه در واقعيت؛ مصداق ناتوانی در تحليل مشخص از شرايط مشخص به نظر می رسد. خوشبختانه جنبش سبز، بر راهبرد تحولخواهی و استراتژی سياسی جامعه محور استوار است که جنبش های اجتماعی اقشار و اقوام ملت را نيروی محرکه اصلی تغيير و تحول دموکراتيک می شناسد. گفتمان غالب در جنبش سبز، گفتمان دموکراسی است. شايد برای نخستين بار، همه-ی گرايش ها در طيف گسترده آزاديخواهان ايران، از تعريف انسان و آزادی بر بنياد دين و عرفان، مسلک ، نژاد، مليت، جنس، موقعيت اجتماعی و نيز ايدئولوژی های جزمی و توتاليتر روی برگردانده و بر مفهوم انسان و آزادی به ترتيبی که اعلاميه جهانی حقوق بشر و بيانيه حقوق شهروندی، صورتبندی حقوقی و مبانی و تعاريف آنرا بدست داده، گرايش پيدا کرده- اند. اين گرايش البته بايد عمق پيدا کند و به فرهنگ؛ يعنی عامل تنظيم کننده –ی مناسبات درونی و بيرونی اپوزسيون فرابرويد. در اين صورت آشکار می شود که آزادی تنها يک مفهوم ايجابی نيست بلکه حامل مفهومی سلبی نيز می باشد. به اين معنی که در عين حال متوجه سلب آزادی از کسانی است که حقوق بشری و برابر حقوقی شهروندان را نقض می کنند و آزادی را از ديگرانسان ها سلب می نمايند. پيکار مدنی و خشونت پرهيز جنبش سبز ملت ايران، عليه استبداد دينی و دولت پادگانی کودتا، پاسخ به "چيستی" قدرت به سود آزادی، در پايبندی به ارزش های دموکراسی ، حقوق بشر و برابر حقوقی شهروندان است. ۳ ضرورت طرح کارپايه نظری – متديک برای هدفمند و روشمند کردن گفنگوی نقادانه است و می کوشد راهی برای خروج از دور باطل پلميک های ارزان، بی اثر و فرساينده بگشايد. موافق اين طرز نگاه، ثمربخشی آن وقتی است که ناظر بر واقعيات مشخصی باشد که جنبش سبز را در احاطه خود دارند. تنها در چنين صورتی می توان يک طرح آسيب شناسی بدست داد که نشان می دهد جنبش سبز در هدف آزادی ، با بيم ها و خطر هائی دست به گريبان است که از خود داشته-هايش که به نقد آنها بايد اهتمام ورزيد، بر می خيزد. از زاويه نگاه اين يادداشت، نقد و نشانه گذاری ها بر بنياد مبانی و ارزش های دموکراسی، حقوق بشر و برابر حقوقی شهروندی صورت می پذيرد و در نتيجه روشنگری های ناشی از آن از پشتوانه انسانی و عقلانی برخوردار است که ارجمند ترين دستآورد خرد بشری شناخته آمده است. شبکه های اجتماعی پيشرو در درون کشور، با آگاهی و روشنرأئی فراتر از محافل و فعالين سبز در اپوزسيون برون مرز، دست در کار آسيب شناسی جنبش و راندن جنبش سبز ملت ايران به "عمق" هستند. اگر موسوی در پژواک صدای بدنه اجتماعی جنبش سبز، در بی اثر نشان دادن ترفند های دولت کودتا می گويد: " نه اسلام شما و نه ايران شما را قبول داريم" و اگر آقای کروبی در پاسخ به سوأل مردم، شفاف تر از هميشه گفته است : " مردم می توانند حکومت دينی يا حکومت غيردينی را انتخاب کنند"؛ اين ها الهام هائی از به عمق رفتن جنبش سبز ملت ايران است.
Copyright: gooya.com 2016
|