دوشنبه 8 شهریور 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حمله به مزار محرم چگينی توسط افراد ناشناس، هرانا

خبرگزاری هرانا - طی دو هفته متوالی به مزار محرم چگينی که در راهپيمايی ۲۵ خرداد مورد هدف گلوله قرار گرفته بود، حمله شده است اما در عين حال پيگيری های آنان از طريق مسولان بهشت زهرا نتيجه ای نداده است.

معصومه چگينی همسر محرم چگينی در گفتگويی تلفنی با جرس ضمن ابراز ناراحتی شديد از هجوم به سنگ وی، در تشريح اين واقعه گفت: هفته اول که تمام شيشه های مقبره همسرم را شکستند و اين هفته وقتی به مزار همسرم رفتم ، ديدم با بی رحمی تمام، عکس شهيد و قرآنی که در مقبره بود را هم بردند، حتی تابلويی که از نام شهيد ساخته بوديم را نيز از جا کندند و بردند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


خانم چگينی با بيان اينکه برای آنها هويت کسانی که مقبره اين شهيد را تخريب کرده اند، هنوز روشن نيست، يادآور شد: ابتدا به مسولان بهشت زهرا مراجعه کردم اما آنها می گويند برويد در ساختمان اداری، از آنجا به جای ديگر و در نهايت هم گفته اند، برويد يک تابلوی ديگر بر سر مزار نصب کنيد.

وی ادامه داد: شاهدانی که در بهشت زهرا بوده اند، می گويند، چهارنفر با هجوم به مقبره همسرم در قطعه۲۵۶ تابلويی که ما خودمان برای همسرم درست کرده بوديم را از جا کندند ولی آنها هم نتوانستند تشخيص دهند که اين افراد چه کسانی بودند و با چه هدفی اينکار را انجام دادند.

وی ضمن ابراز تاسف از اين واقعه خطاب به مسولان می گويد: در تمام اين يک سال، هيچ کسی سراغ مان نيامد، يک کارت شهيد هم دادند دست مان و بعد گفتند برويد دنبال ديه که همان را هم نداده اند اما هرگز حاضر نشدند به ما بگويند چه کسی همسر من و جوانان بيگناه اين کشور را تنها به جرم آنکه دنبال رای گمشده خود بودند با گلوله کشته است. چطور می شود که در خيابان های همين کشور کسانی به سمت اين مردم و در برابر چشمان ما گلوله شليک کنند و بيش از يک سال هم بگذرد و نه تنها جوابگو نباشند بلکه هر روز داغ ما را هم تازه تر کنند.

وی گفت: وقتی به خانه برگشتم و هيچ کس جوابگوی اين نبود که چه کسی شيشه های مقبره همسرم را شکسته است، با خودم گفتم مگر وقتی به سنگ قبر ندا حمله کردند، کسی جوابگو بود که حالا ما دنبال جوابگويی مسولان باشيم اما از فردا دوباره پيگير می شوم تا ببينم چه کسانی چنين بی رحمی می کنند که همين دلخوشی های کوچک خانواده های داغدار را هم از آنها می گيرند.

همسر محرم چگينی، با بيان اينکه در تمام اين يک سال سخت ترين روزهای زندگی اش را در شرايط دشوار روحی، اقتصادی و تنهايی تجربه کرده است، می گويد: اما علی رغم همه اين فشارها اميدی در دلم هست که با اين اميد زندگی می کنم.

وی می گويد: اگر چه با ديدن شيشه های شکسته شده مقبره همسرم، داغی که در روز کشته شدن او به دلم گذاشته بودند را دوباره تازه تر کردند و درست ياد همان روزی افتادم که همسرم را از دست داده بودم اما هدفی در دلم هست که به زندگی ام معنای دوباره بخشيده است. هدفی که با رفتن همسرم من هم به آن باور پيدا کردم که هرگز نبايد راه او و راه آن همه جوانان نازنينی که بيگناه کشته شدند را فراموش کنيم.

وی ادامه داد: درست است که ديگر در خيابان راهپيمايی برگزار نمی شود، درست است که مردم ساکت به نظر می رسند اما من فکر می کنم در دل ما چيزی هست که به اين راحتی ها فراموش نخواهيم کرد، چون نه همسر من و نه ساير جوانان که به خيابان رفته بودند رای خودشان را پس گرفته اند و نه به ما جواب داده اند که قاتلان عزيزان ما چه کسانی هستند.

خانم چگينی می گويد: مگر می شود اين همه خون پايمال شود، مگر می شود مردم فراموش کنند که در برابر چشمان شان ، آن همه آدم را با گلوله کشتند و بعد هم به داد هيچ خانواده ای نرسيدند. من همه اميدم اين است که بالاخره يک روزی قاتل همسرم را پيدا کنم و نگذارم خون همسرم و بقيه جوانان پايمال شود و خواهشم از رهبران جنبش و مردم عزيز هم همين است که ما را تنها نگذارند.

وی می افزايد: همسرم يک کارگر بود که با تلاش فراوان و زحمت خرج و اجاره خانه را می آورد، در يک کشور اسلامی هيچ يک از مسولان که اين همه ادعای عدالت دارند از خودشان پرسيده اند که وقتی نان آور يک خانه را می کشيد همسر تنهای او چگونه می تواند در شرايط اسف بار فعلی زندگی کند، هيچ يک از مسوولان از خودش پرسيد که چرا حتی به وکيل ما هم جوابگو نيستند .

وی در پايان گفت: کسانی که خون جوانان را می ريزند و بعد هم اصلا به روی خودشان نمی آورند که اين کشته شدگان زن و بچه دارند و ممکن است در شرايط سختی زندگی کنند بياد بدانند همين اميدی که در دل ما و مردم هست، يک روز قاتلان را زمين گير خواهد کرد. درست است که درد می کشيم وقتی می بينيم هر روز زخم ما را تازه تر می کنند اما همين کارهايشان هم مرا در هدفی که در دلم دارم راسخ تر می کند تا نگذارم خون همسرم پايمال شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016