گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
11 مهر» نامه سرگشاده معلم زندانی هاشم خواستار، به مجامع حقوق بشری و فرهنگيان جهان، جرس17 شهریور» آزادی محمود باقری عضو کانون صنفی معلمان با وثيقه پنجاه ميليونی، بامدادخبر 16 شهریور» معلمان خريد خدمتی برای چندمين بار دست به تجمع زدند، هرانا 15 شهریور» محروميت رسول بداغی از حقوق اوليه يک زندانی در زندان رجايی شهر کرج، کميته گزارشگران حقوق بشر 14 شهریور» تعدادی از معلمان مقابل مجلس تجمع کردند، هرانا
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بيانبه کانون صنفی معلمان به مناسبت روز جهانی معلم، هرانادرآستانه روز جهانی معلم ( ۱۳ مهر/۵ اکتبر ) و در هفته دوم از آغاز سال تحصيلی،کانون صنفی معلمان بيانيه ای را صادر کرد. متن اين بيانيه که در اختيار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زير است: به نام خداوند جان و خرد بيانبه کانون صنفی معلمان به مناسبت روز جهانی معلم ( ۱۳ مهر/۵ اکتبر/۲۰۱۰)
درآستانه روز جهانی معلم ( ۱۳ مهر/۵ اکتبر ) و در هفته دوم از آغاز سال تحصيلی،کانون صنفی معلمان به عنوان يک نهاد صنفی،وظيفه ی خود می داند ديدگاه ها و انتقادات خود نسبت به روند کلی آموزش و پرورش را با همکاران،مسئولان آموزش و پرورش و کشور در ميان گذارد. از نگاه ما آموزش و پرورش و مسائل آن فراتر از محدوده ی يک وزارت خانه است وحل مشکلات روز افزون آن نياز به عزمی ملی دارد . تنها در چنين شرايطی است که معلمان،جايگاه و منزلتی می يابند درخور مسئوليت سترگی که بردوش گرفته اند. با آغاز هرسال تحصيلی،ميليون ها کودک و نوجوان به مرحله ی نوينی از زندگی خود پا می گذارند. به ويژه نوباوگانی که برای نخستين بار آکنده از هيجان ، هراس و اميد از محيط کوچک و مآنوس خانواده به فضای بزرگتر و ناشناخته مدرسه گام می گذارند. از شادباش های رسمی و رسانه ای که بگذريم به عنوان دست اندرکاران تعليم و تربيت کشور،فعالان صنفی و البته والدينی که در تلاشند تا اندکی ژرف تر به شرايط آموزش و پرورش کشور بينديشند،نمی توانيم نگرانی خود را از سرنوشت اين کودکان ابراز ننماييم. به عنوان معلم متاسفيم از اينکه در سامانه ای آموزشی فعاليت می کنيم که رشد و شکوفايی همه جانبه ی انسان را به فراموشی سپرده است و فرصت های آموزشی نه براساس برابری انسان ها که بر مبنای موقعيت و طبقه اقتصادی و اجتماعی در اختيارشان قرار می گيرد. آموزش و پرورشی که نقش محوری معلم را ناديده می گيرد و با نگاهی بخشنامه ای و يک سويه معلمان را در پايين ترين سطح هرمی قرار می دهد که در راس و سطوح ميانی آن مديران عموما سياسی،پياپی در حال رفت و آمدند. نيز متاسفيم که در يک نظام آموزشی متمرکز و متکی به کتاب درسی واحد،کتاب هايی را تدريس می کنيم که سال به سال القائات ايدئولوژيک و سياسی – جناحی خاص،در آن ها رخنه بيشتری می يابد و ذهن کودکان ما را با تفکر علمی و انتقادی بيگانه می سازد. با حجم بالای مطالب و تکيه صرف بر حافظه،توان تجزيه و تحليل،ارزشيابی و نوآوری را از آن ها می گيرد. کتاب هايی که نه تنها يکی از زيبايی های جامعه ايرانی يعنی تنوع فرهنگی،قومی،زبانی و ... در آن ها ديده نمی شود بلکه به نقش موثر زنان در جامعه کنونی ايران بی اعتنا می ماند و يا کم ترين اهميت را به آن می دهد. به عنوان فعالان صنفی و مدنی براين باوريم آموزش و پرورش ما به دليل ضعف و بی ثباتی مديريت،کسری بودجه مزمن و بی توجهی به برنامه ای بلند مدت،رسالت خود در تربيت اجتماعی دانش آموزان را به فراموشی سپرده است،ارتباط سازنده اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی خود با جامعه را از دست داده و از همگامی با تحولات جهانی آموزش و پرورش بازمانده است. نظام آموزشی ما نقش موثر و از پيش انديشيده ای در آموزش مهارت های زندگی،چگونگی مقابله با آسيب های اجتماعی،آموزش حقوق شهروندی و سياسی به جوانان کشور ندارد. فارغ التحصيل آن،نه تنها مهارت های اجتماعی لازم را ندارد بلکه آمادگی برای ورود به بازار کار را نيز کسب نمی نمايد. با کارکردهای نوين آموزش و پرورش جهانی مانند آموزش محيط زيست،حقوق شهروندی و مردم سالاری و استفاده از فن آوری های نوين اطلاعات و ارتباطات در آموزش نيز بيگانه است. بی سبب نيست که علی رغم همه ی آسان گيری هايی که برای عبور دانش آموزان از مقاطع تحصيلی مختلف در نظر گرفته می شود،ميزان افت تحصيلی همواره رو به افزايش بوده و مدرسه به محيط کسالت باری برای دانش آموزان تبديل شده است که بيشتر آن ها در پی گريز از فضای بسته آن می باشند. ناچاريم جملاتی را که دست کم در يک دهه ی گذشته بارها تکرار کرده ايم بار ديگر بيان نماييم: نگاه مديران ارشد کشور به آموزش و پرورش به عنوان يک دستگاه مصرفی،قرار دادن آن در رده های آخر از نظرتخصيص بودجه و بی توجهی در به کارگيری نيروهای متخصص در سطوح مختلف آن،پيامدهای منفی گسترده ای را در سطح جامعه ايجاد نموده و خواهد نمود. پيامد هايی مانند افت تحصيلی و ترک تحصيل گسترده،ضعف مهارت های اجتماعی که نتيجه آن آسيب های اجتماعی از قبيل گسترش خشونت،اعتياد، طلاق در خانواده های جوان،بزهکاری به ويژه در ميان نوجوانان و جوانان،رشد پديده ای به نام کودکان کار،احساس ناکامی و افسردگی تنها بخشی از آن هاست. ناگفته پيداست هزينه های مادی و معنوی رويارويی با چنين آسيب هايی ده ها و شايد صدها برابر بودجه ای است که بايد به آموزش و پرورش اختصا ص داده شود. نگرانيم عليرغم پيشرفت فن آوری های نوين ارتباطی و ورود مستقيم و غير مستقيم آن ها به عرصه آموزش که تاثير گذاری و انتقال ارزش ها به مردم سراسر جهان به ويژه کودکان و نوجوانان را درپی دارد،دستگاه تعليم و تربيت کشور ما همچنان ساختار سنتی خود را حفظ نموده است. از تعاملی پويا و سازنده با جامعه ی ايرانی و جهانی بازمانده، روز به روز در تربيت نسل هايی که بناست حافظ فرهنگ و هويت ملی اين کشور باشند،نقش حاشيه ای تری ايفا می نمايد. نتيجه ديگر اين شرايط می تواند کاهش شديد شوق يادگيری وعلم آموزی و تمايل به گريز هرچه بيشتر از محيط های آموزشی و تلاش برای کسب مدرک به هر وسيله ی ممکن باشد. ما ايمان داريم راه برون رفت کشور از بسياری مشکلات فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی که هم اکنون درگير آن است پرداختن به آموزش و پرورش در يک چارچوب ملی و ايجاد تحولات ساختاری و محتوايی بنيادی در آن است. بديهی است انجام کارهای عامه پسند مانند تغيير نام مقاطع تحصيلی،افطاری دادن وتکريم های کلامی تکراری از معلمان،مشکلات آموزش و پرورشی را که دانش آموزان،معلمان و به عبارتی بخش های گسترده ای از جامعه از آن ناراضی اند را حل نخواهد نمود. به طريق اولی سرکوب نهادهای صنفی منتقد و بازداشت معلمان معترض چاره ی دردهای آموزش و پرورش نيست،سهل است حضور معلمان دلسوزی همچون رسول بداقی ، هاشم خواستار،محمد داوری،عبداله مومنی و... در زندان در روزی که به نام معلمان جهان نام گذاری شده است برجان و روان فرهنگيان اندوهی گران،همراه با حسی از نارضايتی و ناامنی شغلی برجای می گذارد. "من امروز آمده ام تادر اين وزارت خانه دست معلم را بگيرم و او را به قله برسانم" ۱. طرح مديريت انتخابی مدرسه و مناطق آموزش و پرورش: همان طور که می دانيد براساس اين طرح مدير مدرسه با رای معلمان انتخاب می شود. بنا بر اين بود که طرح،گسترش يافته تا انتخابی شدن مسئولان مناطق نيز پيش برود. با روی کار آمدن دولت نهم اين برنامه کنار گذاشته شد و وزيران مختلف اين دولت هيچ گونه تمايلی به اجرای آن نداشتند چه رسد به گسترش آن. اگرچه اين طرح به تنهايی تغييری اساسی در آموزش و پرورش ايجاد نمی نمايد ليکن تا حدودی بر جايگاه آموزگاران و ارزش و انگيزه آن ها می افزايد . اکنون که وزير محترم دغدغه ی جايگاه معلمان را دارد می تواند اين طرح را احيا نموده و به طور جدی به اجرای آن اهتمام نمايد. ۲. تقويت جامعه مدنی و تشکل ها : سند ملی آموزش و پرورش که شما نيز بارها از آن سخن گفته ايد، نقش برجسته و قابل تاملی برای جامعه مدنی فرهنگيان در نظر گرفته است . از سياست گذاری و برنامه ريزی در آموزش و پرورش گرفته تا نظارت بر امور و ارزشيابی عملکرد مسئولان: "مشارکت معلمان در توليد طرح ها و برنامه های تربيتی و اصلاحی،توليد محتوا،تصميم گيری ها در سطح مدرسه،مناطق و کشور از طريق تشکل ها و انجمن های علمی و حرفه ای" در اين که وجود جامعه ی مدنی نيرومند،مبنای افزايش جايگاه فرهنگيان است،شکی وجود ندارد. بنابراين،چنان چه به راستی دغدغه ی بالا بردن جايگاه معلمان وجود دارد يکی از بهترين کارها،تقويت اين گونه نهادها و انجمن ها می باشد. ۴. مقابله با تضعيف نقش پرورشی معلمان : بی ترديد هر معلمی دارای دو نقش آموزشی و پرورشی است و مستقيم و غير مستقيم بر شکل گيری انديشه و شخصيت دانش آموز تاثير می گذارد. مدت هاست با پا فشاری بر پديده ای به نام مربی تربيتی و به تازگی،حضور روحانيون در مدرسه،به نظر می رسد معلمان را فقط برای ارائه ی آموزش های تخصصی می خواهند. وزير محترم می تواند با موضع گيری در مقابل اين روند و با دستورهای روشن،اين تصور درست و ارزشمند خود را جامه ی عمل بپوشاند که : "تحول واقعی در آموزش و پرورش با محوريت معلم شکل می گيرد،همه چيز فرع است." کانون صنفی معلمان
Copyright: gooya.com 2016
|