بازشناسی انقلاب ۵۷، انقلاب يا تمهيد!؟ علی مهربان
بنام خدا
در انقلاب ۵۷ ما با وقوع پديده ای پيچيده، غير مترقبه و بی شباهت با ديگر دگرگونيهای مرسوم اجتماعی هم از منظر اقتصادی و تاثير ان بر معادلات داخلی، چرائی و نوع تقابل طرفهای درگير و هم از بعد روابط بيرونی و نگاه جهانی روبرو هستيم که اين وجه تمايز برای ما بحث انگيز و بررسی ان راه رسيدن به حقايق گذشته ميباشد، بسيار ساده انگارانه خواهد بود که ظرافتهای نهفته در انرا نديده چنين دگرگونی گسترده و ساختاری را مرهون شرائط اجتماعی و خواست توده ها پنداشته انرا تمهيد ندانيم.
در اينکه وقوع انقلابها و پديده های ساختار شکن مرهون و محصول بروز شرايط خاص و پيامد رشد خواسته ها و ايجاد انگيزه هاست و اينگونه تغييرات پس از تحول جهت دار ارکان فکری يک جامعه بوقوع می پيوندد شکی نيست، اما وقوع دگرگونی در اين وسعت و با اين عمق انهم در جامعه در حال رشد و رو به ترقی ايران۵۷ جای ترديد و بحث فراوان دارد!
ميدانيم طبقه متوسط هر جامعه که شامل جماعت روشنفکر نيز شده زير بنا و شالوده هر کنش و دگرگونی در ان جامعه می باشد، اين طبقه ممتاز تحصيل کرده و مسلح به معارف و علوم در جامعه ايرانی انروز به حد مناسبی از رشد و موقعيت اجتماعی رسيده بود که تاثير اساسی بر شکل گيری افکار در محيط پيرامونی خود داشته و بواسطه تعلق قشر تحصيل کرده از نفوذ مناسبی بر جامعه و بازار برخوردار باشد، انان نه تنها از شرائط اقتصادی مناسبی بهره برده و مشکل معشيت نداشتند بلکه در رفاهی نسبی بسر برده پا فراتر از اميال طبقه متوسط گذاشته بودند.
با اينهمه اين جماعت روشنفکر در انروز ايران بواقع درک درستی از واقعيات پيرامونی نداشته بشکلی ناموزون به سياست پرداخته ورود به اين عرصه را ابزار ورود به جرگه روشنفکری و شايد مد دانسته به فراخور روز به ان می پرداخت و به همين دليل ناتوان از تحليل مبتنی بر حقايق و فاقد بينش مناسب بر روند و چرائی جريانات بود. ظاهرا می بايد انان با توجه به موقعيت مناسب اجتماعی، کسب تحصيلات عالی و قرار گرفتن در مرز تناقض و تصادم دو طيف طبقاتی غنی و فقير اگاهانه جامعه و مسائل انرا شناخته، درک مبتنی بر واکاوی خود از جامعه ايرانی را به ديگر طبقات و بافتهای جامعه تسری ميدادند، اما بواقع انان فقط با لايه بيرونی مسائل و جريانات درگير بوده، از درک حقايق موجود و داشتن تحليل مبتنی بر کنکاش در واقعيات، و نحوه سير تحولات ناتوان و به فراخور شرائط و زمان موضع می گرفتند، خود انان از هضم حقيقت های امر سياست و سياست ورزی درمحدوده کشورهای جهان سوم خصوصا ايران صاحب نفت عاجز و از ديدن پيچيدگيهای موضوع در کشورمان غافل، انديشه و گفتمان خود را متاثر از جريانات ازاديخواهی خارجی و تحت سيطره موضوع نبرد با امپرياليسم جهانی زائيده مرام کمونيستی يا تحليلهای جناح گرايانه و جهت دار قشريون مشکوک و مطيع روحانيت قرار داده، از واقعيات دوری يا شايد بدلايلی صرف نظر نمودند. با اينهمه اين تحليلها و برداشتهای کم عمق، اغلب يکطرفه، پيچيده و جهت دار با بسته بندی شعائر زيبا و عمده مذهبی در جذب مخاطب عام بسيار تاثير گذار، روند رو به رشد تحولات را سرعت بخشيد. متاسفانه در ان دوران نا اگاهانه به افکار و دانسته های بزرگانی اشنا به امور امثال ايت الله شريعتمداری کمتر توجه کرده، بطرز مشکوکی از داشتن و تکيه بر افکار رهبرانی چون امام موسی صدر محروم گشته يکطرفه در مسير رو به جلو رانده شديم. بواسطه روشنفکران سطحی نگر و کوتاهی، مماشات و شايد ترس انانکه بدرستی از امور اگاه بودند مردم از درک واقعيات عاجز و ناخود اگاه در مسير همراهی با عوامل تاثير گذار و تغيير خواه قرار گرفتند. لاجرم داستان حذف اگاهان بعدها تا حذف اقايان مطهری و بهشتی و ديگران ادامه يافته تا رشته ارتباط با واقعيات قطع گرديده جنبه صوری ما وقع دست نخورده و مکتوم باقی بماند. شايد در ان دوران و در اين بازی اگاهان مترصد فرصتی برای عرضه خود و قبضه قدرت بوده روز شماری ميکردند، اما متاسفانه از مکر و توافق پشت پرده غافل.
قدرت در ساختار گذشته ايران مابين سه گروه عمده دربار،مالکين بزرگ و روحانيت تقسيم شده هر سه اين گروههای اجتماعی به مقدورات ومحذورات خود واقف حريم و حقوق ديگر گروه را مراعات ميکردند. پس از بر پائی انقلاب سفيد و همراهی شاه با سر فصلهای مورد نظر کندی حريم مالکين بزرگ و در پی واقعه خرداد ۴۲ مرزها و حريم روحانيت در حوزه قدرت توسط دربار نديده انگاشته نيازی به رعايت ان ديده نشد اين مهم از چشم روحانيت دور نمانده منتظر فرصت مناسب برای بازگشت و شايد قبضه قدرت گرديدند. رشد سريع و فزاينده اقتصاد ايران جهان را به تعجب واداشته، درگير شدن شخص اول کشور با موضوع نفت و چرباندن کفه ترازو به سمت منافع ملی از طريق تاسيس اوپک و دستکاری قيمت و ادامه و پافشاری بر موضع سبب ايجاد واهمه از اينده نفتی ايران و کارتل نفتی اوپک بعنوان ابزاری کارا و قدرتمند در صحنه معادلات جهانی ما بين صاحبان قدرت و سرمايه در جهان گشت. ترديد و واهمه نسبت به قدرت روز افزون اقتصادی، سياسی و نظامی ايران در منطقه و جهان، کارتلهای بزرگ و پدر خوانده های نفتی را به تکاپو برای پيدا کردن راه حل مناسب و جلوگيری از ادامه اين روند وا داشت.
استانه صبر انان در پی لرزش حريم منافع وقدرتشان پايان يافت لزوم اقدام در برابر اين قدرت نوظهور منطقه ای و متمرکزدر يد يک نفربوسيله کهنه کاران سياست در اروپا توجيه گشته ساير صاحب منصبان غربی حتی دوستان شخصی شاه مثل جرالد فورد را به همراهی واداشت. انانکه در مدت دويست سال سرمايه گذاری بلند مدت نموده بر تار و پود کشور دست انداخته موفق به عقد قرارداد کنسرسيوم شده بودند، عدم تمديد و حذف انرا بر نتافته بظاهرمنافع خود را در خطر ديدند. انان اروپای پس از جنگ دوم به شرق و غرب تقسيم گشته، که توسعه اقتصاد خود را نيازمند توسعه روابط با صاحبان نفت ميديد تحت تاثير قرار داده، در اجلاس گوادالوپ همگان را به همراهی دعوت، تصميم نهائی را گرفته و به فاز اجرائی سپردند.
نخست بايد انرژی ذخيره شده در رقيب جا مانده از قدرت را بصورت و در قالب خواست توده ها بفعل در اورده و جماعت عامه را به واسطه وابستگی به منبر تهييج ساخته همراه نمود، اين اقايان هم که بواسطه نفوذ کلام در مردم، هميشه اماده فرصت بوده در منابر وعظ خود مدينه فاضله ای از امارت و حکومت پاکان و خوبان ترسيم کرده به ملت وعده جامعه بی طبقه و منشعب از بهشت را بشارت ميداد، دست بکار شده با رواج اوهام و تغيير و تفصير مدلهای عربی حکومت در قالب اجتهاد نو اهسته و گام به گام موانع حضور مستقيم در عرصه و جلوس بر اريکه قدرت را بلطف مشاوره دوستان کهنه کار امر سياست از ميان برداشته با حضرات به توافقات لازمه رسيده، سير امور را به نفع خود در سايه ای از تزوير بدست گرفتند و عامه را در رسيدن به مدينه معروفه نويد داده با خود همراه ساختند. در اين ميان ان قشر روشنفکر و تحصيل کرده که تکيه گاه، روشنائی بخش و چراغ راه مردم بود در صف تميز ايسم از ايست مشغول و غافلانه اوهام ديگران را بلغور کرده بخورد ملت ميداد. هم انان امروز نيز قبول مسئوليت نکرده از غفلت و اشتباه خود در باز خورد ان اوهام به مردم پوزش نمی خواهند.
از طرفی رژيم حاکم با توجه به بدست اوردن دست اوردهای بزرگ اقتصادی و رسيدن بشرايط حضور مناسب در عرصه جهانی انچنان از خود بيخود گشته و متفرعنانه به امور و جريانات مينگريست که متوجه روند غيرعادی اتفاقات نشد و بازی با افکار مردم را نديد و اگر ديد بحساب نياورد. او انچنان به کرده خود مطمئن بود که باور نميکرد که مردم در پی اينهمه رشد اقتصادی و تامين رفاه و منافع شخصی به او پشت کرده نديده انگارندش که شايد يکی از اصلی ترين دلايل کوتاهی او در امر مقاومت و مماشاتش در برابر سير تحولات همين سرخوردگی از پشت کردن ملت به او باشد.
بهر حال روند اتفاقات و حوادث بسمتی سوق داده شد که ملت از رژيم بريده در پشت شعائر و مفاهيمی که نادرست بودن بخشی از ان پس از سقوط رژيم بر ملا گشت موضع گرفته ساختار کشور دستخوش بزرگترين و خانمان براندازترين تغييرات قرار گرفت، تغييراتی بس شگرف و بی اندازه اساسی همچو سيلی بنيان کن تا بدانجا که معانی و مفاهيم کلمات و جملاتی مهم چون منافع ملی را ديگرگون ساخته معانی جديدی را بازخورد مردم داد.
روحانيت در طول صد سال گذشته هميشه مترصد بدست اوردن فرصت و ايجاد موقعيت در جهت قبضه قدرت و بدست گرفتن حکومت بوده و شرايط موجود ۱- سرگرم بودن حکومت در عرصه اقتصاد جهانی برای بدست اوردن جای پا در امر تصميم سازی و ميزان سرعت سازندگی کشور و سير تحولات اجتماعی بدون توجه به ظرفيت و بينش عامه مردم ۲- عدم توجه طيف روشنفکر به عمق مطالب، نحوه سير تحولات و توجه به پوسته بيرونی حوادث و اتفاقات ۳- ساده انگاری و زود باوری عامه مردم و همراه شدن انان با امواج شعائر مذهبی در کنار ويژگی بت سازی ملت ۴- جمع شدن سران کشورهای صنعتی و صاحب قدرت در گوادالوپ و تصميم گيری در مورد اينده نفت و کشورهای موضوعه در خليج فارس باضافه الزام به تعهد انان در مورد عمق استراتژيکشان در خاورميانه ۵- از خود بيخودی حکومت و کم توجهی به خواسته های ملت در امر رعايت شئونات و اخلاق در جامعه، همه در کنار هم دست بدست هم داد تا فرصتی مناسب برای قشر مذهبی و روحانيت کشور بطور خاص بوجود امده ارزوی ديرينه انان در امر تصاحب قدرت جامعه عمل پوشد. طرفه انکه ظرفيت فکری و نوع نگاه ملت به موضوع ديده شده، پروژه گام به گام و با سرعت مناسب اجرا گشت تا از تاثيرات منفی حضور روحانيون در مقوله قدرت و امرحکومتداری کاسته موضوع را در گذر زمان حل کرده حکومت بر مردم را در لفافه مذهبی عرضه کرده حق شرعی معممين دانسته و تا بدانجا پيش روند که تکذيبش امروز مستوجب تکفير و توام با زيان باشد. بماند/
بهر حال کفه تراز قدرت با استفاده از موج احساسات مردم بنفع روحانيون و جريان خواستار تغيير حکومت در کشور سنگين تر گشت و بنيان تمامی امور را دگرگون ساخت، حضور بخشی از همراهان و ملازمان امر تغيير در پس بر اورده شدن نياز بعد از همان اولين روزها غير ضروری شده بترتيب از اريکه کنار گذاشته ساقط و حذف شدند و روند يکپارچه سازی حکومت برای از دست ندادن چهارچوبه قدرت در طول ساليان تا به امروز ادامه يافته که تقويت هم شده است.
با اينهمه چنانچه بنظر می ايد اين دگرگونی محصول و زائيده خواسته ها و امال توده ها و همراهی روشنفکرا نشان نيست و بيشتر به توافق پشت پرده ازمندان داخلی با منفعت طلبان خارجی می ماند و به تمهيد شبيه تر است تا دگرگونی و انقلاب.
گرفتن فرصت رشد از ملتی باهوش و مالک ثروتی نفتی که با توجه به ژئو پلتيک کشورش در منطقه بر اوج امال و ارزوهای مردم منطقه قرار گرفته قطعا از سر دلسوزی و اهتمام به خواسته های ان ملت نيست چه اگر بود اين نبود. مردمی را که با رشد اقتصادی بالا بسرعت در راه ترقی و پيشرفت قدم گذاشته از ارتشی قدرتمند بهره برده و از ذخيره ارزی مناسبی برخوردارند به يکباره به شکستن ساختارها دعوت کردن و ذخائر ارزی و اقتصادی و نظامی او را درگير يک نبرد طولانی و فرسايشی ساختن بنظر بيشتر به تمهيد می ماند تا انقلاب رسيدن به خواسته ها و امال.
انان در پس پيروزهای اوليه مجبور به درگير ساختن مردم با اتفاقات بظاهر ناخواسته بوده تا بدين وسيله فرصت تحکيم پايه های حکومت را بدست اورده در گذر ايام تغييرات بنيادين را برنامه ريزی و پياده کنند، طرفه انکه بر سر قرار نماندن حضرات و زياده خواهيشان همراه با بيان ترفند های جديد مثل صدور انقلاب غربيان و همسايگان عرب را متوحش ساخته و مترصد چاره.
توجه به شعائر فرهنگی روزهای اول که مضمونشان مليت و فرهنگ ايرانی را نشانه رفته بود (چون دو هزار و پانصد سال جنايت شاهنشاهان در ايران و نداشتن مرز در اسلام) با برنامه و از قبل طراحی شده بود تا ما را به ورطه دوری از فرهنگ، مليت و بی هويتی سوق داده از رفتن به وادی محاسبه سود و زيان باز دارد، چه اگر نبود عقل توان تشخيص زيان و نابودی داشته هايمان را ميسور ميساخت.
انان در پی تغييرات ظاهری در امر حکومت و روش حکومتداری بدنبال تغيير ذائقه، سليقه و افکار ملت بوده تا با سرگرم کردن مردم به اموراتی برنامه ريزی شده هر دو طرف خارجی و داخلی برای ساليان متمادی خيالشان از بابت ايران و ايرانی راحت باشد، تغييرات ايجاد شده در دايره تصميم گيران نفتی منطقه و تاثير قدرتمداران اقتصاد جهانی ان دوره سبب کاهش شديد قيمت نفت در پی عدم حضور شاه بعنوان رئيس واقعی کارتل اوپک و رساندن نرخ ان به قيمت ۴ دلار پس از تجربه نفت ۳۵ دلاری در اقتصاد به مراتب کوچک انروز (در قياس با امروز) جز اولين دلايل سقوط ابر قدرت شرقی، شوروی سابق می باشد، اين يکی از دها منفعت تغيير رژيم در ايران برای دنيای غرب و کارتلهای بزرگ سرمايه داری بوده است، بازاری بوسعت کل شوروی سابق در غالب کشورهای کم تحرک سياسی، کم خطر نظامی و کوچکتر جمعيتی در اختيار غربيان قرار گرفت تا با بستن انواع قراردادهای اقتصادی خصوصا نفتی بخشی از منافع دراز مدت خود را تامين کرده غائله ۷۰ ساله کمونيزم را حل شده بينند. تغيير تراز قدرت در منطقه خليج فارس و در گير ساختن تماميت ايران با جنگی هشت ساله و فرساينده هم به منافع ملی ما و هم به منافع ملی طرف مقابل بعنوان دومين کشور برتر منطقه ضربه و خدشه وارد ساخته سايه های خطر را ازعمق استراتژيکشان در منطقه دور ساخت، مزيد انکه دو کشور موضوعه صاحب توليد مجموعا حدود يازده ميليون بشکه نفت در روز بوده، اين مهم سهم عمده ای در پروسه تصميم سازی اوپک نفتی را دارا بوده کاهش ان فرصتی مهم برای ديگر اعضاء اوپک محسوب شده رياست و نفوذ بر انرا در اختيار انان قرار داد و به همين بهانه حضور ارتشهای غربی در منطقه نفتی را توجيه گر شد، با اين وجود و به دهها دليل ديگر هنوز هم می توان باور کرد که اتفاقات ۵۷ انقلابی ملت خواسته بوده نه تمهيدی ديگران خواسته!؟
نگاهی گذرا به اقتصاد کشور و امال و خواسته های دولتمردان انروز ايران وحضور چالش برانگيز ايران در عرصه اقتصاد جهانی بعنوان قدرتی منطقه ای (خريداری و مالکيت بر بخش قابل توجهی از سهام بزرگترين توليد کننده فولاد در اروپا يا بعضا سرمايه گذاريهای اقتصادی در شرکتهای بزرگ و مطرح جهانی ديگر) و اينده رو به رشدش دلايل واهمه صاحبان جهانی قدرت از ايران رو به پيشرفت را برايمان ميسور و واضح ميسازد. از طرفی فرصت نزديک شدن به همترازی و شايد پيشی گرفتن از بعضی قدرتهای اروپائی واهمه ايجاد شده از ايران را بهتر عيان ساخته و وجود اراده بر جلوگيری از اين روند را هويدا و توجيه ميگرداند. ديدن صفحه شطرنج در مقابل انان و نحوه بازی قدرتهای بزرگ بر ان، سمت و سو و جهت منافع انان را به ما نشان داده درک خطر حاصل از حضور ايران ثروتمند و صاحب قدرت را در صفحه معادلات بين الملل با توجه به جغرافيای منطقه و موقعيت ايران در انرا بوضوح بما نشان خواهد داد، اين به همراه امادگی و ارزوی صد ساله روحانيون در کسب قدرت و از طرفی عدم درک صحيح طبقه روشنفکر از موقعيت ممتاز کشور و پيروی طبقه متوسط از انان و همراهی عامه مردم با روحانيت بواسطه پندارهای سنتی دست بدست هم داد تا بزرگترين و مخربترين تغيير در ايران بنام انقلاب شکل گرفته، ساليان دراز منافع ومصالح ايراينان را تحت تاثير قرار داده دستخوش وضعيتی نابهنجار سازد.
حال با اين همه ايا واقعا بايد انرا انقلاب دانست يا وحدتی از تمهيد خارجی با داخلی!؟ به اينهمه بايد سالها گماشته سازی و بکارگيری نوکران در پوششهای مختلف و ايجاد امادگی در انان را نيز بوسيله ارباب قديمی به خاطر داشت. گماردن سفير سوليوان با ان سابقه شبهه بر انگيز و تخصص در ايجاد تغيير در کشورهای ما قبل در سالهای اخر حکومت، ارتباط بخش قابل توجهی از دربار با اروپای کهنه، هماهنگی بخشی از خود فروختگان در ارتش و دولت با روحانيون و همراهی انان با تغييرات ايجاد شده همه نشانه از تمهيد بودن ان واقعه دارد. توجه به چگونه و چرائی ماندن ارتشبد قره باغی در ايران تا شش ماه بعد از سرنگونی دولت بختيار و تغيير حکومت در حاليکه فرماندهان و افسران عاليرتبه زير دست اين تيمسار به جوخه اعدام سپرده شده بودند برايمان سئوال برانگيز بوده چراهای فراوانی به ارمغان اورده و نشانه هماهنگيهای مرموز پشت پرده خواهد بود که خود حديث مفصل است/
با اميد به سرافرازی ايران در پرتو راستی///
علی مهربان