شنبه 13 فروردین 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چکامه‌ی زمين، رضا مقصدی

اينک ای بهار! / آمدی شکفته با ترانه‌های تازه‌تر ز پيش / آمدم هماره با تو هم‌صدا شوم / ای تو! نغمه ـ نغمه، چشمِ هر دريچه را پيام / بر تو وُ طنينِ شادمانه‌ات درود

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آمدم خجسته، از زلالی ِ قصيده های باغ
آمدم شِکفته، از غنای چشمه ـ چشمه، برگ
آمدم ترانه های تازه سرکنم.

آنک آن لبان ِ خسته، آن سرود
اينک اين بهار
اين درود.

آمد آن دهان ِ پُر سپيده ی نسيم ِ بوسه بار
آمد آن غرور ِ آتشين ترين خطابه ی درخت
آمد آرزوی آن چه هست وُ
وآنچه بود.

هان ببين ! چگونه خنده می زند به روی آفتاب
مهربانی ِ علف.
نسترن که آه ِيک ستاره در نگاه ِاو زبانه می کشد
جان ِ عاشق ِجوان ِ دختری ست
همنشين ِ قصه ی انار .

آرزوی آشنای ياس
قد کشيده تا بلند ِ آفتاب.

آن زنی که لاله آب می دهد ميان ِ باغ
مادر من است.
اين زمان، چه سرخوشم
آتشم ، زبانه می کشم .

ای شما ترانه گوی ِ اين بهار !
آن زمان که کاکل ِ شکوفه را صفای شبنم ايد
آن زمان گلويتان سرود ِ آينه ست
جان ِ عاشق ِ من ـ اين جهان ِ پر جوانه ـ با شماست.

اينک ای بهار!
آمدی شکفته با ترانه های تازه تر ز پيش
آمدم هماره با تو همصدا شوم
ای تو! نغمه ـ نغمه ، چشم ِ هر در يچه را پيام
بر تو وُ طنين ِ شادمانه ات درود

ای خجسته!
ای چکامه ی زمين !
سلام.


لاهيجان ۱۳۶۰


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016