گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
21 فروردین» تاكيد جانشين فرمانده سپاه بر نابودي كامل مجاهدین خلق21 فروردین» عراق تنها کشته شدن سه نفر را در حمله به اردوگاه اشرف تایید کرد، مجاهدین می گویند آمار کشته ها به ۳۳ رسیده است 20 فروردین» مسئولیت مجاهدین در کشتار اشرف، حميد فرخنده 20 فروردین» نیروهای عراقی باید حمله به اردوگاه اشرف را خاتمه دهند، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران 20 فروردین» اطلاعیه کانون نویسندگان ایران (در تبعید): کشتار مجاهدین در پایگاه اشرف در عراق نقض آشکار حقوق انسانی است!
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دشمنی ژنتیک کدیور با مجاهدین؛ چرا؟ محمود خادمیپسر کو ندارد نشان از پدر تو بیگانه خوانش، نخوانش پسر قدر نشناسی آقای کدیور و یارانش ــ که تا چند سال پیش در لجنزار نظام جمهوری اسلامی غرق و در اکثر پلیدیها و سیاه کاریهای این رژیم شریک و یا در بهترین شکل آن ؛ با سکوت خود با آنان در انجام آن جنایات همراهی نموده اند ــ نسبت به مجاهدین و سایر نیروهای انقلابی و مبارز که با مبارزه و جانفشانی های بی نظیر خود ؛ راه آنان را برای انتخاب یک زندگی شرافتمندانه باز کردند و باعث شدند تا آنان بتوانند خود را به افتخار شرکت در قیام مردمی مزین کنند؛ با هیچ دلیل و محملی ؛ جز وا مداری وی و یارانش نسبت به پدر عقیدتی خود یعنی روح پلید خمینی قابل توجیه نیست . این اولین بار نیست ــ و آخرین بار هم نخواهد بود ــ که آقای کدیور این چنین کینه توزانه با مجاهدین به دشمنی بر خاسته و در نامه ای به تاریخ 8 فروردین 1390 به خانم کلینتون وزیر خارجه امریکا ؛ دست به دامن شیطان بزرگ شده و از وی خواسته است که مجاهدین را از لیست تروریستی خارج نکند . قبلاً وی در سخنرانی ای که ویدئوی آن بر روی یوتیوپ موجود است در باره شهدای مجاهدین که در عملیات فروغ جاویدان به شهادت رسیده بودند گفته بود : در فروغ جاویدان ؛ تروریست های مجاهدین بحمدالله به درک واصل شدند . اما سرچشمه این همه عداوت و کینه توزی با مجاهدین چیست و در کجا باید آن را جستجو نمود ؟ چرا در حالی که همه جهانیان گواهی می دهند که نظام جمهوری اسلامی حکومت ترور و اعدام و شکنجه لایق ترین حکومت برای عنوان تروریستی است ؛ وی این عنوان را زیبنده مجاهدین می داند ؟ چرا دشمنی آقای کدیور و یاران اصلاح طلب وی از حق اظهار نظر آزادِ شهروندی که در یک جامعه مدنی رایج است فراتر می رود و از اتهام زنی واهی و بی پایه سر در می آورد ؟ مگر نه این است که در جوامع دمکراتیک مرز اظهار نظر آزاد تا آنجاست که مدعی برای اثبات حقانیت خود به ساز و کارهای غیر دمکراتیک و از جمله دروغ روی نیاورد ؟ راستی چرا آقای کدیور و همکارانش اینگونه با مجاهدین دشمنی می کنند ؟ اما دلایل : 1 ــ وامداری به خمینی : مهمترین دلیل این دشمنی آقایان با مجاهدین به اصل و نسب عقیدتی آنان بر می گردد ؛ تبار عقیدتی آقای کدیور و یارانش ؛ به خمینی ملعون بر می گردد که مجاهدین را بد تر از کفار می دانست و دستور قتل و عام بیرحمانه آنان را در سال 67 صادر کرد و در حق آنان ــ بعد از سخنرانی آقای رجوی در امجدیه و استقبال 100 هزار نفری از آن ــ گفت : دشمن نه در بیرون مرزها بلکه در همین جا در تهران است ( با اشاره به مجاهدین ) . و یا در سخنرانی برای حزب اللهی ها که در صفحه 423 صحیفه نور آمده است می گوید : کار مسلمان ها با این منافقین ( منظور مجاهدین ) مشکل تر از کارشان با محمدرضا شاه است . روشن است که در چنین حالتی آقای کدیور و بعضاً اصلاح طلبان نمی خواهند فرزندان نا خلفی برای خمینی ملعون تلقی شوند ؛ فرزندان نا خلفی که نصایح و وصایای مراد و مولای آرمانی خود را نادیده گرفته اند . حقیقت این است که این آقایان به نظامِ حاکم به جا مانده از خمینی ؛ پایبند و وفادار هستند ( کدیور در مصاحبه با لوموند 7 ژانویه 2010 : تصور من اینست که مردم خواستار سرنگونی نظام ــ انقلاب ــ نیستند ) و همانطور که خمینی خواسته است نظام سراسر فساد و جنایت جمهوری اسلامی را که صدها بار بدتر از رژیم شاه است بر مجاهدین ترجیح می دهند . چنین است که دشمنی و کینه ورزی های کدیور و یارانش با مجاهدین ( علیرغم مخالفت با بعضی سیاست های این رژیم ) ادامه همان خطی است که به توصیه خمینی رژیم حاکم بر کشور نیز در این 30 ساله پیش برده است . ننگ در هم تنیدگی با اندیشه ها و ارزش های خمینی است که کدیور و دوستان اش را پاندول وار در میان بریدن قاطع از رژیم ــ و تلاش برای سرنگونی آن ــ و وفا داری به نظام و ارزش های آن سرگردان کرده است . 2 ــ ترس از آلترناتیو شدن مجاهدین: بر خلاف آنچه که کدیور در نامه اش به خانم کلینتون در مورد منفور بودن مجاهدین ابراز داشته است ؛ خود بهتر از همه می داند که اگر واقعاً مجاهدین پایگاهی در مبان مردم ندارند و مورد تنفر مردم هستند ؛ چرا و به چه دلیل با نیرویی که هیچ گونه پایگاه مردمی ندارند و در تحولات سیاسی آینده کشور نمی توانند تأثیر گذار باشد باید این همه خصومت ورزید؟ و چرا وی و یارانش برای رهائی از شر مجاهدین دست به دامن شیطان بزرگ می شوند ؟ واقعیت این است که ؛ کدیور و اصلاح طلبان به دلیل سوابق ننگین گذشته و مشارکت و همدستی در بسیاری از جنایات رژیم شدیداً به خود بی اعتماد هستند و توان اثبات خود را ندارند ؛ بنابراین ناجوانمردانه سعی می کنند با اتهامات واهی رقیب خود را خراب و بزیر بکشند . پاشنه آشیل همدستی و همراهی با سر دمداران نظام جمهوری اسلامی در گذشته ؛ باعث ترس شدید آنان از حذف خود و تصاحب قدرت بوسیله رقیب شده است . به این خاطر است که ؛ در شرایطی که جنبش مردم ایران روز به روز رادیکالتر و توجه به سرنگونی رژیم از حمایت اجتماعی گسترده تری برخوردار می شود ؛ آنها بیشتر در سیمای مجاهدین ــ به دلیل سوابق مبارزاتی و پی گیری و پا فشاری 30 ساله به سرنگونی رژیم ــ جانشین احتمالی آینده و رقیب سر سختی برای خود در کسب قدرت ــ و پایان خمینی گرائی و ورد عصر طلائی امام را که اینهمه آنان به آن دل بسته اند ــ را می بینند . پیشاپیش نیز روشن است که هر چه به سرنگونی این رژیم نزدیک تر شویم ؛ شاهد مخالفت های شدید تری از طرف کدیور ها با مجاهدین خواهیم بود .
گفتمان عمومی در میان اصلاح طلبان در قبال کشتار و جنایت رژیم در دهه 60 و اوج آن در قتل و عام های 67 ؛ بیشتر جا خالی دادن و لاپوشانی آن جنایات بوده است ؛ هیچ سندی از مخالفت جدی آقایان با این جنایات وجود ندارد . بلکه بر عکس اصلاح طلبان برای اینکه مبارزه مسلحانه مجاهدین ــ که در واقع پاسخ اجباری مجاهدین به سرکوب و جنایات رژیم بود ) را پر رنگ و آن را عامل سرکوب گریها و کشتار رژیم معرفی کنند سعی در کم رنگ کردن و لاپوشانی آن جنایات کرده اند . حضور و بودن مجاهدین در صحنه سیاسی ایران همیشه یاد آور و افشا گر دوران سیاه مشارکت و همدستی اصلاح طلبان در جنایات دهه 60 می باشد و این آن چیزی است که به مذاق آقای کدیور و اصلاح طلبان خوش نمی آید . اما متأسفانه راه حل رهائی از این معضل را هم اشتباها" در پاک کردن صورت مسئله و پریدن به پر و پای مجاهدین و کند کردن گام های استوار آنان در مسیر سرنگونی رژیم انتخاب کرده اند؛ در حالیکه روشن است که سود و صلاح سیاسی کدیور و دیگر اصلاح طلبان در فاصله گرفتن و محکوم کردن ننگی است که با هیچ رنگی پاک نمی شود است . بنابراین آقای کدیور بهتر است به جای آنکه ــ بر خلاف منافع ملی مردم ایران ــ در شیپور تفرقه در صفوف مبارزه مردم بدمد ؛ دغدغهِ رستاخیز ملی بزرگی را داشته باشد که در کشور جریان دارد و بفکر کمک و همراهی با مردم و جوانانی باشد که قهرمانانه و با فداکاری های بی دریغ راه گذار از حکومتی دینی به یک جمهوری ملی و حقوق بشری را هموار می کنند . البته مجاهدین هم مانند هر جریان سیاسی دیگری ؛ در پروسه نیم قرن مبارزه با دو رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی قطعاً اشتباهات و خطاهای زیادی مرتکب شده اند ؛ اما مرجع قضاوت در مورد مجاهدین ؛ شریکانِ جنایات دیروز این رژیم نمی باشند و تا زمانی هم که اصلاح طلبان این جنایات را محکوم نکرده و نقش خود را در وقوع آنها افشاء ننمایند ؛ از هیچ صلاحیتی برای قضاوت در باره قربانیان آن را بر خور دار نمی باشند . در خاتمه باید گفت ؛ در صورت اصرار نا موجه کدیور و دیگر اصلاح طلبان حکومتی در طلب کاری از قربانیان آن جنایات ؛ آنان خود را وارد دعوایی نموده اند که قطعاً بازنده اصلی آن خودِ وی و همکارانش می باشند .
Copyright: gooya.com 2016
|