گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
1 مرداد» به یاد مـاشـاءالله بامری موسيقیدان بلوچ که امروز به خاک سپرده شد، عـبدالـستار دوشوکی21 خرداد» پروژه الماس فریب، درس آموزندهای برای اپوزیسیون، عبدالستار دوشوکی 19 اردیبهشت» در ذهـن بمبگذار انتحاری بلوچ چه میگذرد؟ (بخش دوم و پايانی) عبدالستار دوشوکی 2 اسفند» امروز روز جهانی زبان مادری است، عبدالستار دوشوکی 29 آذر» اعدام ۱۱ بلوچ و انتقامجويی جمهوری اسلامی از بمبگذاری چابهار، عبدالستار دوشوکی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! در ذهـن بمبگذار انتحاری بلوچ چه میگذرد؟ عبدالستار دوشوکیتحقیقات در کشورهای مختلف اسلامی نشان میدهد که میزان حمایت از "عملیات استشهادی" به چهار عامل مهم ارتباط دارد. اول تبعیض و سرکوب موجود در جامعه. دوم فقر اقتصادی. سوم میزان سواد و تحصیلات عالیه. چهارم حضور پررنگ مذهب و تضاد مذهبی. متأسفانه وجود این عوامل تاثیرگذار در بلوچستان قابل انکار نیستعبدالستار دوشوکی ـ ويژه خبرنامه گويا پیشگفتار کشته شدن رهبر القاعده که اندیشه های سلفی آن تاثیرات فراوانی بر روی جندالله داشته است، و سخنان مـُهم نماز جمعه اخیر مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه زاهدان (۱) و همچنین انتشار کتابی بنام "در چنگال عقاب" که جدال و "دستگیری" عبدالمالک ریگی را تشریح می کند، مناسبتی را فراهم نمودند تا نتیجه تحقیقات خویش در مورد سبب و ذهنیت "تروریسم انتحاری" در منطقه و بلوچستان را به رشته تحریر درآورم. این مقاله مـُستـنَد، پـژوهشی و تحقیقی که در نوع خود شاید اولین مقاله به زبان فارسی است که با بررسی شواهد و یافته های علمی موجود و با استناد به مطالعات جامعه شناسی و روانشناسی منتشر شده و مراجعه به شواهد علمی فزاینده و موثق و منابع معتبر دانشگاهی و پژوهش های موسسات تحقیقی در مورد عناصر انتحاری و جوامع متلاطم آنها تلاش دارد تا حد مقدور اسلوب و پروسه تکوین روانی و ذهنیت "انتحاریون" و بخصوص تاثیر عوامل عینی مشهود در بلوچستان در شکل گیری فرایند ذهنی و کنش های روانی بمبگذار انتحاری بلوچ را در چارچوب تنازعات سیاسی، اجتماعی، قومی، فرهنگی و مذهبی موجود در بلوچستان و منطقه مورد کنکاش و درون بینی علمی قرار دهد. موضع نگارنده در تقبیح خشونت در هر شکل متصور آن از جمله بمبگذاری، کشتار و اعدام انسانها بر همگان روشن است. بازتاب تفاسیر مطالعات موجود و انعکاس یافته های پژوهشگران در مقام امانت داری علمی و تحقیقی، و نه از دیدگاه "توجیهی" بلکه از منظر "تحلیلی"، صورت گرفته است، زیرا کشتار و خشونت در هر شکل آن و تحت هیچ شرایط و بهانه ای قابل توجیه نیست و محکوم است. مـقـدمـه در جهان امروز بسیاری از مردم پدیده انتحاری یا "عملیات استشهادی" را مختص مسلمانان بنیادگرا و جهادی می دانند. در حقیقت این پدیده نه تنها مختص مسلمانها نیست، بلکه بر اساس مطالعات انجام شده اکثر عوامل انتحاری شخصا ً انسان های متعصب و بنیادگرای مذهبی نیستند. در تاریخ معاصر خلبانان کامیکازی ژاپنی بخاطر عـِـرق ملی عملیات انتحاری انجام می دادند. در حالیکه عملیات انتحاری توسط ویت کنگ های کمونیست بر علیه ارتش آمریکا و زنان انتحاری الـجـزایر بر علیه ارتش فرانسه و بـبـرهای هندو مذهب تـامـِل ایلام در سریلانکا و حتی گروه بودائی اُم شینریکیو (٢) مسئول کشتار و مجروح شدن تعداد زیادی در مترو توکیو توسط حملات گاز کشنده سارین، نمونه های بارز این شیوه خشونت بار مبارزه می باشند. ترور آیت الله دستغیب و آیت الله مدنی توسط عوامل انتحاری مجاهدین خلق در اوایل انقلاب و اسطوره سازی نوجوان انتحاری بنام حسین فـهـمـیده توسط جمهوری اسلامی مثال های دیگری در این زمینه هستند. البته خودکشی های سیاسی ـ اعتراضی مانند اعتصاب غذا تا مرگ و یا خودسوزی راهبان بودائی ویتنامی در دهه ۱۳۵۰ و خودسوزی هواداران سازمان مجاهدین خلق در اعتراض به دستگیری رهبران این سازمان توسط دولت فرانسه در سال ۱۳۸۲ را نمی توان جزو موارد کلاسیک عملیات انتحاری بحساب آورد. در طی سالهای اخیر بمبگذاری های انتحاری مستمر و تقریبا ً روزمره عوامل ِ بنیادگرا در عراق، پاکستان و افغانستان معنای دهشتناکتری به مقوله انتحاری یا "عملیات استشهادی" داده است. پیش زمینه تاریخی و روانکاوی بمبگذاری در منطقه در منطقه ما چهار نظام "جمهوری اسلامی" موجودند که عبارتند از جمهوری اسلامی پاکستان، جمهوری اسلامی افغانستان، جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی عراق. اکثریت قاطع کشتارهای مرگبار انتحاری و یا "عملیات استشهادی" یا در این چهار کشور رخ می دهد و یا به تحریک و تشویق آنها در کشورهای دیگر نظیر دخالت پاکستان در افغانستان و هندوستان و یا دخالت و تشویق ایران در لبنان و فلسطین (نوار غزه) صورت می گیرد. آمار منتشر شده توسط پایگاه داده های تروریسم جهانی (Global Terrorism Database) نیز دال بر این واقعیت است (۳). بمبگذاری مقر تفنگداران دریایی آمریکا و سربازان فرانسوی در بیروت (۴) در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳ میلادی آغاز بدیـُمنی بود در تاریخچه عملیات انتحاری در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا. رژیم جمهوری اسلامی و پیروان آن نظیر حزب الله در لبنان، جهاد اسلامی و حماس در فلسطین به ترویج و اسطوره سازی "عملیات استشهادی" روی آوردند. داوطلب شدن برای عملیات بمبگذاری توسط انتحاریون فلسطینی تبدیل به یک "ارزش" شد. تحقیقات علمی و پژوهشی فراوانی در زمینه ریشه یابی انگیزه و علل "عملیات استشهادی" و یا بعبارتی "تروریسم انتحاری" بخصوص در فلسطین اشغالی و اسرائیل و اخیرا در پاکستان، عراق، افغانستان، چچن، اندونزی و دیگر کشورهای اسلامی و غربی صورت گرفته است. بر اساس یافته های موسسه مطالعات سیاست خارجی (Foreign Policy Research Institute) دو تئوری مختلف مورد قبول محققین می باشند. تئوری ارائه شده توسط پروفسور رابرت پئیپ (Robert Pape) نویسنده کتاب "از جان گذشته برای فتح ـ استدلال استراتژیک تروریسم انتحاری" (۵) از دانشگاه شیکاگو؛ که بعد از مطالعه بیش از ۲۲۰ فقره عملیات انتحاری و روانکاوی عوامل انتحاری در طی ۳۰ سال، "تروریسم انتحاری" را معلول "اشغالگری نظامی" و سرکوب توسط نیروهای اشغالگر می داند. پروفسور رابرت پئیپ در کتاب دیگری بنام "قطع فیوز ـ رشد انفجارآمیز جهانی تروریسم انتحاری و راه مقابله با آن" (۶) بهمراه جیمز فیلدمن توضیحات بیشتری در این زمینه می دهد. پئیپ با کالبد شکافی گروه های انتحاری مذهبی و سکولار از جمله ببرهای تامل در سریلانکا و انتحاریون کـُـرد پی ک ک در ترکیه تئوری مقابله با اشغال و سرکوب نظامی را بطور مستند و تجربی تشریح می کند. تئوری دوم توسط خانم میا بـلـوُم استاد دانشگاه پنسیلوانیا تحت مبانی رقابت در صیانت از حقوق پایمال شده مردم و مزایده و مناقصه تبلیغاتی برای جلب افکارعمومی "خودی" در کتابی بنام "از جان گذشته برای کـُشتن ـ جاذبه ترور انتحاری" (۷) بیان شده است. اگر چه خانم بلوم با پرفسور پئیپ در مورد مقوله "ستیز علیه اشغالگری و مبارزه برای خودگردانی و یا استقلال" موافق است ـ یعنی بعنوان مثال سازمانهای انتحاری نظیر جندالله با بقیه نیروهای فعال مخالف سرکوب و مدافع حقوق مردم (بعنوان مثال، علمای اهل سنت در بلوچستان)، برای صیانت از حقوق پایمال شده "جمع" و جلب افکارعمومی بلوچ رقابت می کنند ـ اما با این حال خانم بـلـوُم معتقد است که انگیزه های اجتماعی و سیاسی انتحاریون قویتر از انگیزه های مذهبی آنان می باشد، نتیجه ای که یافته های بسیاری از محققین از جمله مطالعات گسترده علمی پروفسور آرئیل مِراری استاد روانشناس بازنشسته دانشگاه تل آویو و نویسنده کتاب "سوق دادن به سوی مرگ ـ جنبه های روانی و اجتماعی تروریسم انتحاری" با آن همخوانی دارد.(۸). حتی آنات برکو که در کتاب خود به نام "جاده ای بسوی بهشت ـ روانکاوی بمبگذار انتحاری و مسئولین اعزام کننده او" به علل مذهبی و پوچگرایی دنیوی عوامل انتحاری می پردازد، در جمله آغازین کتاب خود به نقل از عوامل انتحاری ناموفق در زندانهای اسرائیل، "اشغال سرزمین فلسطین" (۹) توسط اسرائیل را انگیزه اصلی در ذهن عامل انتحاری مطرح می کند. والتر رئیخ از مرکز بین المللی مطالعات ویلسون ویدرو در کتاب خود بنام " منشاء تروریسم: روانشناسی، ایدئولوژی، الهیات و ذهنیت" در تبیین ریشه های تروریسم انتحاری به عامل مهم ناسیونالیسم (ملی گرایی و یا قومگرایی) در کنار مذهب و ایدئولوژی می پردازد (۱۰). نمودار ذهنی و خصیصه های روانی بمبگذار انتحاری از آنجائیکه تشابهات فراوانی بین استدلال مذهبی ـ سیاسی و عملکرد انتحاریون جندالله در بلوچستان و انتحاریون منطقه ای و فرامنطقه ای وجود دارد، ضروریت دارد تا با فراگشایی کردن تصویر کلی و فراگیر و درک جامع از فلسفه "عملیات استشهادی" ، با عملکرد و ذهنیت آنها آشنا شویم. پروفسور آرئیل مِراری و تیم او در دانشکده روانشناسی دانشگاه تل آویو با بسیاری از "اعزام کنندگان" و انتحاریون ناموفق فلسطینی در زندان های اسرائیل مصاحبه کرده و در این زمینه نتایج تحقیقات گسترده خود را ارائه داده است. او نتیجه گیری می کند که هیچکدام از انتحاریون ناموفق، از یک فلسطینی معمولی و عادی رادیکالتر و ستیزه جو تر نیستند؛ و ماموریت انتحاری اولین درگیری آنها با خشونت و تروریسم بوده است. انگیزه ایدئولوژیکی (مذهبی) دلیل اصلی تبدیل آنها به بمبگذار انتحاری نیست (۱۱). دکتر ایاد سراج رئیس تنها درمانگاه روانپزشکی نوار غزه که خانواده انتحاریون فلسطینی به درمانگاه وی مراجعه می کنند، نیز تاکید می کند که از نظر روانی عوامل انتحاری انسانهای بسیار ساکت، آرام و "خویشتنگرا" هستند و اصلا ً ستیزه جو و پرخاشگر نیستند (۱۲) و نمی توان گفت که از بیماری روانی رنج می برند. کتاب معتبر "روانشناسی تروریسم انتحاری" تالیف شده توسط شش روانپزشک و روانشناس بالینی متخصص در امور تروریسم و خشونت سیاسی، بر این نکته تاکید دارد که بمبگذار انتحاری از دیدگاه روانشناسی و روانپزشکی یک انسان "نـُرمال" یا "عادی" است (۱۳). پرفسور فتحعلی مـقدم استاد روانشناس دانشگاه جورج تاون نیز به این امر معتقد است و روانکاوی بمبگذار انتحاری را در بحران هویت جمعی و ریشه های آن را در فاکتور یاس و ناامیدی می داند (۱۴). سرلیتو ویراوان سرونو از دانشگاه اندونزی که با بمبگذاران مسلمان اندونزیایی مصاحبه کرده است، ادعا می کند که خلاء و "پوچی" موجود در روان (ضمیر درونی) و "جهان" (دنیای بیرونی) عامل بمبگذار بالقوه، به همرا یاس و سرخوردگی از زندگی، جزو عوامل عمده در شکل گیری ذهنیت انتحاری او می باشند (۱۵). اما دکتر یوسف یادگاری محقق افغان و استاد آسیب شناسی دانشکده پزشکی دانشگاه کابل ادعا می کند که حدود هشتاد درصد از بمبگذاران انتحاری افغانستان به بیماری های روانی و یا جسمی مبتلا هستند (۱۶). یافته های دکتر یادگاری با نتایج محققین در فلسطین اشغالی سازگاری ندارد، اگرچه استفاده از معلولین ذهنی و یا زنان و کودکان تحت عنوانین "پرواز کنندگان بسوی بهشت" توسط القاعده در عراق گزارش شده است (۱۷). پروفسور برایان ویلیام استاد اسلام شناسی دانشگاه دورتمند و تعداد اندکی از محققین نیز بر این عقیده استوار هستند که حداقل بخشی از داوطلبان بمبگذاری انتحاری افکار و تمایلات برای "خودکشی کلاسیک" دارند (۱۸). خانم جوئس دئویس در کتاب خود بنام "شهدا، معصومیت، یاس وانتقام در خاور میانه" (۱۹) به نقش مهم فاکتور یاس و انتقام در توجیه "فرهنگ شهادت" می پردازد. پرفسور ریاض حسن با انجام تحقیقات و بررسی داده ها و اطلاعات موجود که در کتاب او بنام "جان بمثابه یک سلاح ـ رشد جهانی بمبگذاری های انتحاری" منتشر شده است، عوامل تعیین کننده در ذهن بمبگذار انتحاری را مورد بررسی و کنکاش قرار داده است. بر پایه یافته های پرفسور ریاض حسن، عواملی نظیر سرکوب، توهین، تحقیر، محرومیت، بیعدالتی و تبعیض باعث بروز نفرت و حس انتقامجویی شدید آمیخته با حس "فداکاری و از خود گذشتگی" مملو از نوعی "نوع پرستی" در ذهن یک بمبگذار انتحاری بالفعل می شود (٢٠). هیو بارلو در کتاب "مـُرده برای همیشه ـ شهادت و پیدایش بمبگذار انتحاری" (۲۱) بمبگذاری انتحاری را مرحله مدرن در راستای تکامل اجتناب ناپذیر فلسفه شهادت در ادیان مختلف از جمله یهودیت، مسیحیت، اسلام و مذهب سیک ها می داند. اما پرفسور فرهاد خسرو خاور استاد ايراني تبار مدرسه عالي مطالعات علوم اجتماعي پاريس و مولف کتاب "بمبگذاران انتحاری ـ شهدای نوین الله" (۲۲) معتقد است که تعابیر، تفاسیر و بهره برداری کاملا ً متفاوت و بعضا ً متضاد از مفهوم "شهادت" در کشورهای مختلف بنا به اهداف و ملاحضات سیاسی توسط دولتمردان و یا گروههای مختلف می شود. حتی سید احمد (سیئت احمت) رئیس دایره ضد تروریسم پلیس ملی ترکیه که سخنرانی وی در خرداد ١٣٨٦ در کنفرانس "بمبگذاری انتحاری" کشورهای عضو نــاتــو در ترکیه در کتاب "انتحار به مثابه یک ســلاح" درج شده، معتقد است که خلاصه کردن تروریسم انتحاری صرفاً بعنوان یک پدیده کور مذهبی سلفی ـ جهادی، بدون پرداختن به عوامل تاثیر گذار دیگر گره گشا نخواهد بود (۲۳). عوامل موثر در تشدید تضادها و تقابل مرگبار در بلوچستان قبل از پرداختن به زمینه های نظری و عملی بستر خشونت زا در بلوچستان و مکانیسم تاثیرگذاری آنها، لازم است حداقل اشاره ای اجمالی و تیتروار به حضور نیروها و عوامل تاثیرگذار تاریخ سه ده اخیر در منطقه و بخصوص در مثلث جغرافیائی پاکستان ـ افغانستان ـ ایران داشته باشیم، زیرا بمبگذاری انتحاری نشئت گرفته از فرهنگ و مذهب مردم بلوچ نیست، بلکه محصول عناصر و عوامل متعدد خارجی و منطقه ای می باشد. این فاکتورها عبارتند از: جمهوری اسلامی همواره تاکید می کند که تفکر و اندیشه "عملیات انتحاری" جندالله زایده افکار متحجر و سلفی و وهابی رایج در آنسوی مرز است. سالهاست که در بلوچستان پاکستان نیز جدالی بسیار مرگبار و به مراتب خشن تر بین ستیزه جویان استقلال طلب بلوچ نظیر جبهه متحد آزادیبخش بلوچ، جبهه آزادیبخش بلوچستان و ارتش آزادیبخش بلوچستان از یک سو، و ارتش پاکستان از سوی دیگر در جریان است. در مصاف با ارتش تا به دندان مسلح و "بیرحم" پاکستان، صدها جنگجوی بلوچ بی محابا کشته شده اند و بیش از ۱۳۷۵فعال مدنی، سکولار و بیگناه بلوچ توسط سازمان اطلاعاتی مخوف ارتش پاکستان بنام آی اِس آی (ISI) ربوده و به طرز فجیعی کشته شده اند. اما در آن جدال فاکتور مذهب بر علیه مذهب وجود ندارد چون هر دو طرف سُنی مذهب می باشند؛ و به همین دلیل تا به امروز، علیرغم جنایت های باورنکردنی و غیر قابل توصیف ارتش پاکستان بر علیه بلوچها و قرابت فیزیکی و همجوار بودن بلوچ های پاکستان با گروههای سلفی ـ جهادی طالبان و القاعده، حتی یک فقره بمبگذاری استشهادی توسط بلوچهای پاکستان صورت نگرفته است. وانگهی در بلوچستان ِ پاکستان حداقل فضای سیاسی برای حضور احزاب و سازمانهای مطرح سیاسی بلوچ که همگی سکولار و علناً مخالف دولت نیز هستند وجود دارد و اکثر آنها شیوه مخالفت مدنی، سکولاریسم و راهکار سیاسی ـ پارلمانی مبارزه را برگزیده اند. وانگهی مذهب حتی از کوچکترین و کم رنگترین نقش و یا جایگاهی در بین صدها جریان و سازمان مدنی و سیاسی بلوچ ها در پاکستان برخوردار نیست. اما در بلوچستان ایران حتی ملایم ترین اعتراض قانونی و بعضاً حتی واخواست ساده و معمولی شهروندان بلوچ و سنی مذهب با زندان و شکنجه و خشونت بیرحمانه ای از سوی نیروهای امنیتی ـ اطلاعاتی پاسخ داده می شود. جمهوری اسلامی از یک سو علاوه بر انسداد کامل همه راهکارهای مدنی در بلوچستان ِ ایران، با اعمال تبعیض و تحقیر روزمره هویت فرهنگی ملی و زبانی مردم بلوچ؛ مذهب را در مقابل مذهب قرار داده است، و از سوی دیگر فرهنگ و آرمانخواهی "جهادی" و "استشهادی" را اسطوره سازی می کند. بر خلاف پاکستان، افغانستان، عراق و بقیه صحنه های عملیات استشهادی، که افراد مذهبی از کشورهای مختلف در آن شرکت دارند؛ همه "استشهادیون" جندالله در بلوچستان ِ ایران چشم به گیتی ناسازگار گشوده و بلوچ هستند. سایت درگاه پاسخگویی با مسائل دینی جمهوری اسلامی در پاسخ به این سوال که آیا عملیات استشهادی جائز است یا حکم خودکشی را دارد، عملیات استشهادی برای احقاق حقوق را بعنوان راهبردی استراتژک تائید می کند (٢٤). بسیجی های سرشناس نظیر حسین الله کرم نیز بر این نکته اصرار می ورزند که عمليات استشهادي، عملياتي دفاعي است و در چارچوب استراتژي مقاومت قرار دارد و موقعی به اجرا در ميآيد كه ابزار ديگري براي دفاع در دسترس نباشد (۲۵). پایگاه اینترنتی حوزه نیز نظرات مشابهی دارد (۲۶). حوزه با تجلیل "فرهنگ ایثار، شهادت و فداکاری" ادعا می کند که "با توجه به ادله موجود می توان با اطمینان از جواز شروعیت بلکه از فضیلت و ارزش عملیات استشهادی سخن گفت" (۲۷). محمد علی صمدی سخنگوی ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام نیز خبر از ثبت نام چهل هزار داوطلب عملیات استشهادی خبر می دهد (۲۸). سایت آفتاب وابسته به حکومت نیز با رجوع به فقه شیعه و ادلٌه مذهبی، یافته های پروفسور رابرت پئیپ (۶) را در راستای تائید دیدگاه تشیع در مورد عملیات استشهادی مورد بررسی قرار داده و می نویسد: " اهمیت نظریه پئیپ از آن روست که با تکیه بر داده های آماری از سال ۱۹۸۰ میلادی، نوعی از عقلانیت و انتخاب عقلانی معطوف به هدف در مجموعه عملیات انتحاری را تبیین و گزارش می کند، شاید بتوان تبیین رابرت پئیپ را درآمدی بر طرح تبیین دیدگاههای مذهبی شیعه در خصوص این پدیده تلقی کرد، زیرا دیدگاههای شیعی نیز ماهیت این نوع عملیات را ذیل "دفاع مشروع" و در قالب "جهاد دفاعی" ارزیابی می کنند و از این حیث دیدگاه شیعی در باب جهاد با مجموعه مذاهب اهل سُنت (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) تفاوت های استراتژیک دارند" (۲۹). آفتاب با استناد با کشفیات سه دهه اخیر می نویسد: "عملیات انتحاری اقدامی استراتژیک است و بیشتر مهاجمان انتحاری افراد جزمگرا و از لحاظ روانی گوشه نشین و پرخاشگر نیستند، بلکه سیاسی و در پی اهداف سیاسی هستند؛ و منطق استراتژیک آنان ناظر بر "اهداف سرزمینی" و یا منطقه ای برای کسب نوعی خودمختاری و یا امتیازات و خواسته های ملی (قومی) است. آفتاب در ادامه می نویسد: " طی بیست سال گذشته، تروریست های انتحاری چنین اندیشیده اند که این نوع عملیات تنها راه ممکن و موثر است"(۲۹). نـظـریـه "انتقامجویی انتحاری به نیابت از جمع سرکوب شده" پروفسور رابرت پئیپ نیز در تشریح یافته های خود در مجموعه مصاحبه های رادئویی که در اینترنت نیز موجود می باشد و شنیدن آنها را به خوانندگان پیشنهاد می کنم (۳۰)، به مکانیسم "مقاومت از فرط استیصال" و یا "انتقامجویی به نیابت از جمع" در مقابل تحقیر جمعی و "اشغالگری" می پردازد. وی دلیل ریشه ای برای رشد بمبگذاری انتحاری را وجود شکاف فاحش (اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی) بین "جامعه اشغالگر" و "جامعه اشغال شده" می بیند. وی نه تنها با مطالعه حضور نیروهای فرانسوی و آمریکایی در لبنان، فلسطین اشغالی، عراق، افغانستان و حضور مستشاران آمریکایی و حملات هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان، که سرزمین های مستقل سیاسی ـ بین المللی هستند، بلکه با مطالعه کارشناسانه و مستند مناطقی نظیر شبه جزیره جفنا در سریلانکا، که ببرهای تامل آن را به مثابه "اشغال شده" توسط ارتش سریلانکا تلقی می کنند؛ و یا کردستان ترکیه که ستیزه جویان کرد ِ ترکیه نیز آن را به مثابه "اشغال شده" توسط ارتش ترکیه می پندارند، به سنخیت بین علت و معلول از دیدگاه "ملت اشغال شده" و یا مردمانی نظیر تامل های سریلانکا و یا کردهای ترکیه، و حتی چچن های روسیه و کشمیری های هندوستان، که تجربه روزمره خود را عملا ً شبیه "اشغال شدگان" توسط نظامیان دولت مرکزی می بینند، می پردازد. پروفسور رابرت پئیپ که از طرف کنگره آمریکا دعوت شده بود تا نتایج تحقیقات علمی خود را در اختیار سیاستمداران آمریکایی قرار دهد، به کنگره آمریکا گفت که تجربه سی ساله کشورهای مختلف نشان می دهد که بهترین راه برای پیشگیری بمبگذاری انتحاری، پایان "حالت اشغال" و یا خاتمه دادن به شرایطی که تصور و حس ذهنی "اشغال شده" را بوجود می آورد، و همجنین انتقال قدرت به مردم محلی و تحت ستم آن استان، ایالت و یا کشور می باشد. اخیرا ً نیز در یک گزارش ۱۴۰ صفحه ای و جامع توسط سازمان ملل در مورد بمبگذاری های انتحاری در افغانستان، نماینده دبیرکل سازمان ملل در افغانستان از تاثیر حاشیه ای و محدود اقدامات نظامی و امنیتی بر علیه انتحاریون یاد کرد و تاکید را بر رفع فاکتورهای نارضایتی مردم، و احقاق حقوق و خواسته های آنها گذاشته است (۳۱). تحقیقات گسترده دکتر انات برکو و دکتر ادنا هرِز بر روی محیط (بستر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی) مستعد برای پرورش و رویش عوامل انتحاری و نقش اعتقادات فرهنگی و مذهبی در استخدام و آماده سازی آنها متمرکز شده است. نتیجه گیری آنها بر این پایه استوار است که اساس بمبگذاری انتحاری یک "حرکت انتقامجویانه"بر علیه "تحقیر جمعی" می باشد که به نوعی منعکس کننده هنجارها و ناهنجارهای نهفته در بافت سیاسی ـ اجتماعی و منعکس کننده ساختارهای آسیب پذیر موجود و (مدافع) ارزش های رایج در جامعه می باشد. آنها با استناد به فاکتورهای مهم دفع (Push) و جذب (Pull)، معتقد هستند که برای جلوگیری از پدیده بمبگذاری باید بستر اجتماعی، فرهنگی، مذهبی مستعد پرورش بمبگذار انتحاری را تغییر داد (۳۲). یک هیئت تخصصی (Expert Panel) مسلمان از خاور میانه مرکب از پرفسور یاسیر ال سید و پرفسور مصطفی از موسسه روانپزشکی دانشگاه عین الشمس قاهره و پرفسور محسن خلیل از مجتمع روانپزشکی العمل در عربستان سعودی، با تاکید بر محکومیت خشونت و انسان کـُشی از طریق عملیات انتحاری، یافته های خود را در مورد ذهنیت بمبگذار انتحاری، در کنفرانس سالانه اتحادیه روانپزشکان آمریکا در نیواورلیان ِ آمریکا در تابستان سال ٢٠١٠ ارائه دادند. بعقیده آنها در هر جامعه ای گروهی اقلیت زندگی می کنند که از بیعدالتی، تبعیض و سرکوب رنج می برند، و به همین دلیل بسوی خشونت انتحاری روی می آورند (۳۳). عباسعلی نورا نماینده اصولگرای مجلس از استان سیستان و بلوچستان که تیتر برجسته وب سایت وی "ما با ولایت زنده ایم" می باشد (۳۴) در مقاله اي در باب فقر گسترده در استان و علل آن می نویسد: " بايد اذعان كرد كه ريشه فقر در نابرابري و محروميت ازقابليت و توانمندي است. وی با اشاره به مقوله آسيب هاي فقر بر جامعه، ناامنی ها، آشوب ها، پدیده تروریسم، جنگ های داخلی، تحجر و جهل را تماما ً محصول و معلول فقر و تنگدستی می شمارد(۳۵). بر طبق گزارش خبرگزاری فارس حتی استاندار نیز معتقد است که سيستان و بلوچستان نيازمند تغيير نگاه ملي است (۳۶). پروفسور سلطانعلی مـیـر از دانشگاه سیستان و بلوچستان در مصاحبه با تلویزیون انگلیسی زبان جمهوری اسلامی (Press TV) (۳۷) اذعان می کند که جندالله با بهره برداری از "مشکلات"، حساسیت ها و "نارسائی های" موجود در استان یارگیری می کند (۳۷). مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر اهل سنت و امام جمعه زاهدان نیز ریشه های ناامنی را در تبعیض و نابرابری بین مذاهب و قومیتهای استان و در فقر و بیکاری می بیند (۳۸). برخی از پژوشگران از جمله پرفسور مارتا کرنشاو (۳۹) کارشناس و مولف چندین کتاب در مورد تروریسم انتحاری، و پرفسور ائمـی پدازُر، مولف کتاب "تروریسم انتحاری" (۴۰) که روند مبارزات خشونت بار کـُردهای پی ک ک در کردستان ترکیه و ببرهای تامل در سریلانکا را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است، ادعا می کنند که گروه های ستیزه جو زمانی به عملیات انتحاری، بعنوان گزینه آخرین, روی می آورند، که بقیه راه های مبارزه کاملا ً مسدود و یا ناکام شده باشند. ذهنیت و آرمانگرایی بمبگذاری انتحاری در بلوچستان با توجه به یافته های پرفسور رابرت پئیپ و دیگران در مورد مقوله "حالت و مناسبات اشغالگری" ونقش آن در ذهنیت ِ ناآرام و معترض بمبگذار انتحاری؛ نکته حائز اهمیت این است که تا قبل از اوایل سال ۱۳۸۷، جندالله در ادبیات خود تاکید چندانی بر واژه "اشغال بلوچستان" و یا "اشغالگران زابلی و شیعه" نداشت؛ و حتی برای رفع هر گونه شبهه ای اسم خود را به "جنبش مقاومت مردمی ایران" تغییر داده بود. اما از اوایل سال ۱۳۸۷ به بعد، واژه "اشغال" و "مقاومت بر علیه اشغالگران کافر صفوی" در ادبیات جندالله برجسته شده است. بمبگذاری انتحاری در بلوچستان پدیده جدیدی است که برای اولین بار صبحگاه دوشنبه ۹ دی ۱۳۸۷ توسط عبدالغفور ریگی برادر کوچکتر عبدالمالک ریگی انجام شد. اگرچه قبل از آن تعداد انگشت شماری از نوجوانان مذهبی بلوچ ِ ایرانی به صفوف "جهادیون افغان" از جمله مجاهدین و طالبان گرویده بودند و بعضاً نیز در عملیات انتحاری (استشهادی) در افغانستان کشته شده بودند. در میان جوانان بلوچ سه برادر بزرگتر ِ خالد شیخ محمد مرد شماره سه القاعده (۴۱) و طراح اصلی فاجعه یازه سپتامبر در نیویورک، بنام های زاهد، عابد، و عارف نیز همانند خود وی و برخی از خویشاوندان نزدیکش نظیر محمد، مـُراد و یوسف "رمضی یوسف" در اوائل دهه ۸۰ میلادی به صف جهاد در افغانستان پیوستند. عابد و عارف در افغانستان کشته شدند. خانواده خالد شیخ که اصالتاً از شهرستان سرباز بلوچستان ِ ایران می باشند، برای امرار معاش، همانند بسیاری از بلوچها، به کویت مهاجرت کرده بودند. بسیاری از علمای مذهبی بلوچستان از منطقه سرباز هستند و بهمین دلیل سرباز بعنوان "دارلاایمان بلوچستان" معروف است. با این حال همه افراد ذکر شده تحت تاثیر تعلیمات مذهبی در خارج از بلوچستان قرار گرفته بودند. وانگهی علیرغم استعمال واژه های نامناسب در کمیسیون رسمی و ملی تحقیقات حمله تروریستی به آمریکا (کمیسیون ۱۱ سپتامبر) که خالد شیخ محمد و خویشاوندان او را تحت عنوان نامناسب "گروه سه بلوچ تروریست ـ " (۴۲) بعنوان مسئولین محوری و طراحان اصلی ۱۱ سپتامبر قلمداد کرده است؛ بلوچها انسان های بسیار با فرهنگ و با مدارا هستند که همواره قربانی خشونت دیگران بوده اند. تاثیر پذیری برونی مـُهلک خالد شیخ محمد و اعضای خانواده وی درکویت و جندالله در افغانستان و پاکستان از "جهادیون" و "استشهادیون" بنیادگرا بوده است و نه از مذهب حنفی اکثریت بلوچها و یا فرهنگ دیرینه و اصیل، انسان ـ محور و خشونت گریز بلوچ. اساتید بلوچ و علمای اهل سنت بلوچستان عملیات انتحاری جندالله را محکوم کرده اند. از جمله مولوی عبدالرحمن ملازهی (سربازی) امام جمعه اهل سنت چابهار، که در سایت جندالله بنام تفتان از وی بنام شیخ الحدیث و امام جمعه محبوب چابهار یاد شده است، در مصاحبه تلویزیونی بعد از بمبگذاری چابهار، بمبگذاران انتحاری جندالله را گناهکار و مستحق آتش جهنم نامیده بود (۳۷). اگر چه همانگونه که در سطور پیشین اشاره شد متاسفانه در بلوچستان عده بسیار محدودی از علما به تبعیت از رژیم از عملیات استشهادی در عراق، افغانستان و سرزمین های اشغالی حمایت می کنند. با اینحال مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه اهل سنت زاهدان کشتار انسانها اعم از مسلمان و یا کافر را حرام دانسته و بارها چنین عملیاتی را محکوم کرده است. وی در آخرین سخنرانی خود به ریشه های معضل "تروریسم انتحاری" اشاره نمود که با یافته های علمی بیان شده در این مقاله همخوانی کامل دارد (۱). اولین عملیات بمبگذاری انتحاری در بلوچستان در دی ماه ۱۳۸۷ توسط عبدالغفور ریگی، برادر کوچکتر عبدالمالک ریگی بنیانگزار جندالله در قرارگاه نیروهای انتظامی در شهر سراوان صورت گرفت. بعضی از طرفداران جندالله او را "شهید فهمیده بلوچستان" لقب داده اند (۴۳)؛ و سایت های وابسته به جندالله او را ادمه دهنده واقعی راه نهضت حُسینی کربلا لقب داده اند (۴۴) جندالله در اعلامیه خود انگیزه بمبگذاری را انتقامجویی از تخریب مدرسه دینی اهل سنت در عظیم آباد زابل اعلام کرد. در اعلامیه آمده بود: "این اولین عملیات استشهادی جنبش مقاومت می باشد که رهبر جنبش از خانواده خود آن را آغاز نمود و به امید الله این عملیات آغازی است برای عملیاتهای استشهادی در بلوچستان" (۴۵). برگزیدن و یا داوطلب شدن عضو خانواده برای عملیات انتحاری مختص بلوچستان نیست. مـُراد طوالبی بمبگذار انتحاری فلسطینی که بدلیل نقض فنی چاشنی جلیقه انتحاریش توسط مامورین اسرائیلی دستگیر شده بود، نیز توسط برادر بزرگترش انتخاب شده بود. مـُراد می گوید: من دست های برادرم را بوسیدم چون او می خواست چیز با ارزش و گرانبهایی (بهشت) را به من بدهد (۱۲). در نامه (وصیتنامه) عبدالغفور ریگی نیز به همرزمانش آمده است: " این یقین را دارم که وعده الله حق است و جای من در فردوس اعلی (عالی) است". آیا براستی انگیزه اصلی عبدالغفور ریگی رفتن هر چه سریعتر به "فردوس اعلی" بود یا عوامل دیگری در سوق دادن وی بسوی"بمبگذاری انتحاری" تاثیر گزار بودند؟ او در ابتدای نامه به افرادی چون "حاجی محمود جان" که توسط جمهوری اسلامی اعدام شده بودند اشاره می کند و می نویسد: "عزیزانی که تکبير گويان به بالاي دار رفتند و با اخلاص جام شهادت را در ايرانشهر نوشيدند" (۴۶). از نامه او اینگونه بر می آید که ذهنیت "بیرگیری" (انتقامجویی) بلوچی حداقل یکی از محرکه های بنیادین در ذهن عبدالغفور بوده است و با تحلیل روانشناسانه متن وصیت نامه عبدالغفور اینگونه به نظر می رسد که "بهشت" بعنوان "پاداش نهایی"، و نه انگیزه آغازین او را بسوی "عملیات استشهادی" سوق داده است. یعنی در حقیقت دو نیروی محرکه قوی دخیل بوده اند. اول حس "انتقامجویی جمعی" و اوضاع موجود در بلوچستان بمثابه نیروی دافع که او را در عنفوان جوانی از زندگی دفع کرد، و سپس نیروی جاذبه یا جذب بسوی پاداش نهایی (فردوس). ولی حس انتقامجویی در عبدالخالق ملازهی دومین عامل انتحاری جندالله، که خود را در میان نمازگزاران مسجد حضرت علی ابن ابیطالب در ٧ خرداد ١٣٨٨ منفجر نمود بسیار شدید بود. او بعد از اعدام مولوی محمد یوسف سهرابی و مولوی عبدالقدوس ملازهی، مشخصا برای انتقامجویی انتحاری به جندالله پیوست و بعد از چند هفته آموزش توسط جندالله، حاضرین در مسجد حضرت علی ابن ابیطالب در زاهدان را به خاک و خون کشاند. بمبگذاری انتحاری توسط عبدالواحد محمدی (سراوانی) در بین فرماندهان سپاه در روز ٢٦ مهر ماه ١٣٨٨ در منطقه پیشن ِ شهرستان سرباز نقطه عطفی بود در انتقامجویی مرگبار متقابل؛ که با عملیات انتقامجویانه انتحاری عبدالباسط ریگی و محمد ریگی در مسجد جامع زاهدان در روز ٢٤ تیر ماه ١٣٨٩ ادامه پیدا کرد. فرایند ذهنی بمبگذار انتحاری بـلـوچ عواملی که بستر مناسب برای رشد و شکل گیری ذهنیت بمبگذار انتحاری در بلوچستان را بوجود می آورند، استثنایی و یا منحصر به فرد نیستند. اگرچه می توان، علاوه بر ماهیت و عملکرد جمهوری اسلامی در کـُلـیّت قرون وسطایی خویش در سراسر ایران؛ حداقل چهار حوزه مشخص را که باعث پیدایش بستر مناسب برای رشد ذهنیت بمبگذاری در بلوچستان می شوند، شناسایی کرد. این حوزه ها عبارتند از: علاوه بر شگرد و شیوه های مشابه بمبگذاری در کشورهای منطقه و بلوچستان، دلایل جذب عوامل انتحاری به جندالله و متعاقب آن پروسه پرورش هدفمند ذهنی و القاء نهایی نیز شبیه آنچه که در کشورها و یا مناطق دیگر نظیر کردستان ترکیه، شبه جزیره جفنا در سریلانکا اتفاق می افتد؛ یا می افتاد، متفاوت نیست. حس استیصال، تبعیض و تحقیر جمعی و قومی باعث بروز میل وافر برای انتقامجویی می شود. بر پایه تحقیقات پژوهشگران متعددی از جمله محمد حافظ (۴۷)؛ پرفسور مراری (۴۸)، و اولیور و اسیئنبرگ (۴۹) ، برای رشد بمبگذاری انتحاری سه عامل اساسی لازم است. اول افراد با انگیزه ی انتقامجویی؛ دوم وجود یک سازمان با امکانات لازم برای عملیات انتحاری و امکان دسترسی به آن مانند جندالله؛ سوم "فرهنگ" و یا اجتماعی که بمبگذار انتحاری را بعنوان قهرمان و یا "شهید مقاومت" مورد تقدیر و ستایش قرار دهد (۳۲) در بلوچستان نهادهای مدنی و جریانات سکولار و حتی روشنفکران مذهبی نواندیش شدیدا ً سرکوب شده و یا به برهوت سکوت رانده شده اند. در نتیجه تنها سه نیروی عمده فعالیت دارند. اول: حکومت و سیستم امنیتی ـ اطلاعاتی آن که "عملیات استشهادی" را در کشورهای همسایه و فلسطین اشغالی اسطوره سازی و تشویق می کند. نکته قابل توجه این است که جمهوری اسلامی طی سالها تلاش فراوانی در بلوچستان نموده است تا برخی از دانشجویان بلوچ (طبعاً سـُنی مذهب) را با تشویق به سازماندهی و حمایت از "اخوان المسلمین" در مقابل جریان "سنتی" علمای اهل سنت در بلوچستان قرار دهد. دوم نیروی هایی نظیر سپاه صحابه بلوچستان و جندالله و طرفدارانش است که به "عملیات استشهادی" اعتقاد دارند. سوم: رهبران مذهبی اهل سنت بلوچ که حداقل بخش کوچکی از آنها نیز به تبعیت از جمهوری اسلامی یا بنا به اعتقادات مذهبی خود "عملیات استشهادی" در کشورهای همسایه و فلسطین اشغالی را تشویق می کنند، اما عملیات انتحاری جندالله را محکوم می کنند. اگرچه مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر مذهبی اهل سنت، با ردّ فتواهای تکفیری، بارها اعلام نموده است که عملیات انتحاری و ریختن خون انسان های بیگناه، حتی غیر مسلمان، نزد خداوند گناهی بسیار بزرگ و نابخشودنی است. با اینحال مدتی قبل از بمبگذاری تاسوعا در چابهار برخی از رهبران اهل سنت آن شهر در مراسم رسمی و علنی بزرگداشت یک جوان بلوچ که برای "جهاد" به افغانستان رفته بود و در یک عملیات استشهادی بر علیه نیروهای ناتو خود را "شهید" کرده بود، شرکت می کنند و به خانواده عامل انتحاری تبریک می گویند و او را "شهید فی سبیل الله" لقب می دهند. نوجوان انتحاری سیف الله رئیسی (چابهاری) نیز که بعدها عامل انتحاری در روز تاسوعا در شهر چابهار شد، در آن "مراسم تقدیر" حضور داشته است. از سوی دیگر جندالله نیز متقابلاً تبلیغ می کند که چگونه است اگر یک جوان بلوچ خود را برای افغانستان "به کشتن دهد"، توسط برخی از علمای بلوچ "شهید فی سبیل الله" لقب می گیرد؟؛ اما اگر خود را برای اهل سنت در بلوچستان "به کشتن دهد"، شهید محسوب نمی شود؟ متقابلا ً این دسته از علمای بلوچ مدعی هستند که این قیاس مع الفارغ است، زیرا آنها بر خلاف ادعای جندالله، نه شیعیان را کافر می دانند و نه قوای دولتی را "متجاوزان اشغالگر"! ذهنیت بمبگذار انتحاری بلوچ در فرایند کـُـنش های نامتجانس و وا کـُـنش های ناهمگون این عوامل تاثیرگذار در بلوچستان شکل می گیرد. هر سه این نیروهای فعال مقوله "جــهــاد" و یا "عملیات استشهادی" را قبول دارند و آن را از دیدگاه فکری و یا منظر اجتهادی خود تبلیغ و توجیه می کنند. در نتیجه هیچگونه "قــُبح بنیادین و اصولی" برای کشتن انسان ها، به شرطی که کلاه شرعی داشته باشد، وجود ندارد. جدال بر سر تفسیر و استعمال جایگاهی آن می باشد و بس!. ذهنیت نوجوان بلوچ در محیطی شکل می گیرد که در آن خشونت معیار قانونی، مذهبی و حتی آرمانی و "ارزش" ِ رایج بخش کوچک اما فعال جامعه است. یعنی قبح خشونت از بین رفته است. متاسفانه گستاخی عملکرد تحقیرآمیز و تبعیض آمیز جمهوری اسلامی در بلوچستان به حدی است که حتی برخی از بلوچهای تحصیلکرده و به اصطلاح "سکولار" که سالهاست در غرب زندگی می کنند (Baloch Diaspora)، قــُـبـحی برای عملیات انتقامجویانه انتحاری مبتنی بر "جنگ مذهبی" جندالله قائل نمی شوند و آن را اجتناب ناپذیر تلقی کرده و بعضا ً حمایت می کنند. وانگهی هرگونه تقبیح کشتار جمعی و یا انتقاد از عملیات انتحاری، با واکنش تند جانبداران جندالله و عکس العمل شدید و تهدید و افتراء از سوی طرفداران و سمپات های جندالله مواجه می شود. با این حال میزان حمایت جندالله در داخل بلوچستان قابل ارزیابی مستند نیست؛ اگرچه بعد از بمبگذاری تاسوعا در چابهار که باعث کشته شدن حدود چهل شیعه و سنی بیگناه شد، هزاران شهروند بلوچ و سنی مذهب چابهاری در یک تظاهرات بی نظیر بر علیه جندالله و عملیات انتحاری آن به راهپیمایی پرداختند، تظاهراتی که در نوع خود در طی سه دهه اخیر بی سابقه بود . بر طبق تحقیقات موسسه معتبر پـیـو (The Pew Research Center) میزان حمایت "عملیات استشهادی" در کشورهای مختلف اسلامی که حدود ۹ سال پیش بین هفت درصد تا هفتاد و سه درصد در نوسان بود، اینک سیر نزولی دارد (۵۰ و ۵۱). تحقیقات در کشورهای مختلف اسلامی نشان می دهد که میزان حمایت از "عملیات استشهادی" به چهار عامل مهم ارتباط دارد. اول تبعیض و سرکوب موجود در جامعه. دوم فقر اقتصادی. سوم میزان سواد و تحصیلات عالیه. چهارم حضور پر رنگ مذهب و تضاد مذهبی. متاسفانه وجود این عوامل تاثیرگذار در بلوچستان قابل انکار نیست. در باره عامل اول و دوم مطالب فراوانی نوشته شده است. اما برای روشن شدن نقش تاثیرگذار عوامل سوم (آموزش و تحصیلات عالیه) و چهارم یعنی "مذهبی تر" شدن جامعه در بستر تنازع فرهنگی ـ مذهبی موجود در بلوچستان و متعاقبا ً تاثیر آن بر ذهن بمبگذار بلوچ ، ناچارا ً با رجوع به داده های موجود حقایق ناگفته بیان شود. در بلوچستان حدود ۵۶۲۲۲۰ دانش آموز وجود دارد (۵۲) که حدود هفتاد درصد آنها یعنی ۳۹۳۵۵۴ نفر بلوچ می باشند. در سراسر ایران نیز حدود ۳۷۹۰۸۵۶ دانشجو (۵۳)، و حدود ۱۲۳۶۸۷۹۳ دانش آموز (۵۴) بدون احتساب بزرگسالان وجود دارد. یعنی در مقابل هر ۳/۳ دانش آموز ایرانی یک نفر دانشجو در دانشگاه وجود دارد. اگرچه آمار رسمی در مورد تعداد دانشجویان بلوچ وجود ندارد، اما رقمی بین هفت هزار تا ده هزار دانشجوی بلوچ که اکثراً نیز در دانشگاه آزاد تحصیل می کنند، تخمین نسبتا درستی می باشد. نتیجتا ً نسبت تعداد دانش آموز بلوچ به دانشجوی بلوچ بین ۴۰ تا ۵۶ به ۱ می باشد که ۱۳ تا ۱۷ برابر پائین تر از میانگین کـُل کشور است. وانگهی استان سیستان و بلوچستان به نسبت جمعیت بیشترین تعداد دانشگاه های کشور را داراست. حدود هفتاد درصد مردم استان سیستان و بلوچستان بلوچ و سـُنی مذهب هستند. متاسفانه علاوه بر کمبود امکانات تحصیلی دوران پیش دانشگاهی در بلوچستان و فقر مالی گسترده و غیره، و به دلیل محدودیت های مختلف حکومتی نظیر تبعیض در گزینش و بازدارنده های متعدد دولتی از جمله تبعیض شدید در استخدام فارغ التحصیلان دانشگاهی سنی مذهب بلوچ، از حدود هفتاد هزار دانشجو در دانشگاههای استان فقط بین ۱۰ تا ۱۴ درصد آنها بلوچ می باشند، که اکثریت آنها در دانشگاه آزاد مشغول تحصیل هستند. از سوی دیگر بلوچستان ِایران بیشترین تعداد مساجد نسبت به جمعیت در جهان اسلام را دارد. دلیل آن نیز واضح است. با توجه به هجوم فرهنگی و مذهبی خشن از طرف حکومت، و تبعیض، تحقیر و سرکوب شدید نیروهای مدنی و سیاسی و نواندیش در بلوچستان، مردم سـُنی بلوچ هیچ چاره ای جز توسل به تنها سنگر تحمل شده یعنی مسجد و مذهب اهل سـُنت بعنوان یگانه پدافند میسر و مجاز در مقابل هجمه مذهبی و نظامی ـ امنیتی تشیع ولایت فقیه، و بمثابه تنها مکانیسم دفاعی موجود برای حفظ هویت خود، ندارند. حدود ۷۲۰۰۰ مسجد (۵۵) در کل کشور وجود دارد که قریب به ۱۰۰۰۰ آنها به اهل سنت تعلق دارد. یعنی برای هر ۱۰۴۱ ایرانی یک مسجد وجود دارد. در سیستان و بلوچستان که جمعیت بلوچ و سنی مذهب آن حدود یک میلیون و هشتصد هزار نفر می باشد، برای هر ۳۰۱ تا ۳۶۰ بلوچ، یک مسجد ِ اهل سـُنت وجود دارد. بر طبق گفته مسوول شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي سيستان و بلوچستان، بلوچها از جیب خود حدود ۵۰۰۰ مسجد کوچک و بزرگ ساخته اند (۵۶). سایت حکومتی سخن آشنا تعداد مساجد اهل سنت در سیستان و بلوچستان را ۵۹۷۶ فقره ذکر می کند (۵۷). متقابلا ً دولت نیز حدود ۷۵۵ مسجد شیعه و حسینیه از جیب بیت المال ساخته است (۵۸). این در حالیست که علیرغم ادعا های احمدی نژاد در طی سفر ایشان به زاهدان در اواخر فروردین ۱۳۹۰ ، و اظهارات آقای مرتضي رئيسي معاون عمراني وزير آموزش و پرورش و بوق و کرنای، و یا بقول بلوچی دُهل و سـُرنای تبلیغاتی دولت احمدی نژاد در برپایی جشن موفقیت "پروژه ملی کـپـرزدایی"، مشکل صدها مدرسه کپری در بلوچستان حل نشده است (۵۹). نکته قابل ذکر در مورد مساجد این است که بقیه حدود چهار تا پنج هزار مسجد اهل سنت در استانهای دیگر (بجز پایتخت) قرار دارند. اگرچه آمار دقیق جمعیت اهل سـُنت ایران مشخص نیست. اما ارقامی بین ده میلیون تا هفده میلیون توسط منابع مختلف ذکر شده است (۶۰). نتیجتا ً آمار مربوطه برای سُنی های بقیه نقاط ایران، یک مسجد برای بین ۱۶۴۰ سُنی تا ۳۰۴۰ سـُنی می باشد. لهذا تعداد مساجد اهل سنت (در خارج از بلوچستان) نسبت به جمعیت سـُنی ها در بقیه نقاط ایران، از میانگین کل کشور بسیار پائین تر است. بر طبق آمار حکومتی سيستان و بلوچستان نخستين استان كشور از نظر تعداد قرآنآموزان نیز است (۶۱). Copyright: gooya.com 2016
|