چهارشنبه 1 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

لوياتان نفتی فقيهان در کنترل سکسواليته، ميثم بادامچی

اين روزها در مملکتی که توسط فقيهان و نظاميان تحت امرشان اداره می شود، اتفاقات عجيبی در حوزه مسائل جنسيت در حال رخ دادن است. از يک طرف بازار تجاوز به زنان داغ است، از طرف ديگر با آغاز فصل گرما طرح هائی چون امنيت اجتماعی و گشت ارشاد و برخورد قاطع و چکشی با خانم های به اصطلاح بد حجاب باب شده است و از طرف ديگر گفته می شود طرح تفکيک جنسيتی دختران و پسران در دانشگاهها قرار است از مهر ماه اجرا شود و عده ای از روحانيون بسيار به دنبال اجرائی شدن اين طرحند. به عنوان مثال نگاه کنيد به اين جملات آقای مکارم شيرازی که در آن ايشان بر اجرای طرح تفکيک جنسيتی در دانشگاهها تاکيد می کند.

برای کسی که خارج از ايران زندگی می کنم و تفاوت سياست های حکومت در مورد امور جنسيتی در ايران و کشورهای دموکراتيک را به چشم مشاهده می کند، اين اخبار در ذهن سئوالات بسيار جدی ايجاد می کنند. اين سئوالات در حيطه مطالعات جنسيت و سکسواليته می گنجند که پژوهشگران علوم سياسی و اجتماعی ايرانی آنرا متاسفانه بقدر کافی جدی نگرفته اند.

جای دور نروم. ايران را کشور همسايه اش با تورکيه/ترکيه که مسلمان است مقايسه می کنم. تورکيه جامعه ای مذهبی است، ولی برای خيلی از مذهبيونش غيرعادی است وقتی می شنوند در ايران وقتی قرار شد ورود زنان به ورزشگاه آزاد شود، روحانيون کفن پوشيدند و در خيابان های قم تظاهرات کردند يا مرگ يا عدم ورود زنان به ورزشگاه. اين صحنه ها در ايران حاکی از يک بحران عميق در مسئله جنسيت می کند. کسانی که با تلويزيون تورکيه آشنا باشند احتمالا صحنه هائی را ديده اند که يک امام/استاد الهيات در برابر خانمی که دامن نسبتا کوتاه داشت و آرايش غليظ کرده است، به سياق مجری های زن تلويزيون های تورکيه و شبکه های غربی، نشسته بود و به سئوالات شرعی مردم از طريق تلفن جواب می دهد. در ايران امروز اين مسئله چيزی در حد خواب و خيال است. وقوع انقلاب به ابعاد اين بحران دامن زده. مرحوم مطهری در دانشگاه تهران استاد بود در حالی که خيلی از دانشجويان آنجا بی حجاب بوده اند و ايشان آن قدرتسامح داشت که علی رغم آنکه معتقد به "مسئله حجاب" است در ان دانشگاه درس بدهد. از هيچ کجای کتاب مسئله حجاب آقای مطهری و ديگر آثار ايشان لزوم حجاب اجباری از سوی حکومت، علی رغم توصيه حجاب به عنوان امری فردی، در نمی آيد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


توماس هابز در اثر معروفش حکومت را اژدها (لوياتان) ناميده است. در ايران به واسطه ارتزاق حکومت از ايران لوياتان حکومت دينی نفتی است يا به قول اکبر گنجی ولايت فقيه نفتی است. در اين مملکت و در انديشه فقيهان چه می گذرد؟ چرا اين لوياتان تمام قدرت و نيروی نظامی و اقتصادی و امنيتی اش در سطح ملی را بکار می برد تا سکسواليته زنان را کنترل کند. چرا نظارت بر بدن زنان اين قدر برای فقيهان طرفدار ولايت فقيه معتقد است؟ چرا حاکمان مرد ايران زنان وطن را ناموس خود می دانند؟

به عنوان مثال اين ويدئو را از يکی دو ماه اول بعد از انقلاب و زمان حوالی همه پرسی جمهوری اسلامی سال ۱۳۵۸ تهيه شده ببينيد. جمله ای که از زبان پيرمردی اول فيلم خارج می شود دقت را جلب می کند. اولين توصيفی که پيرمرد در مورد شاه پهلوی بکار می برد "ولد الزنا" است. کسانی که در زمينه مطالعات فرهنگی کار می کنند می دانند چقدر کاربرد ويژه کلمات می تواند حکايت از ناخودآگاه جمعی يک فرهنگ داشته باشد. نه فقط فقيهان بلکه کل جامعه ايرانی در مسئله جنسيت دچار بحران است.

به سالهای آغازين شروع نهضت انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ برگرديم. به سال ۱۳۴۲. اعلاميه معروف آقای خمينی در آستانه جريان ۱۵ خرداد صادر شده در عيد نوروز سال ۱۳۴۲ عنوانش اين بود که "روحانيت امسال عيد ندارد" و در آن يکی از دلايل اصلی مخالفت آقای خمينی با حکومت شاه بدين ترتيب تصور غربی از سکسواليته و لذت عنوان شده بود:

" نواميس مسلمين در شرف هتک است و دستگاه جابر با تصويب نامه های خلاف شرع و قانون اساسی می خواهد زن های عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافکنده کند.... دستگاه جابر در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا کند يعنی احکام ضروريه اسلام و قران را زير پا بگذارد، يعنی دخترهای هيجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانه ها بکشد يعنی دخترهای جوان و عفيف مسلمان را به مراکز فحشا ببرد. من اين عيد را برای جامعه مسلمين عزا اعلام می کنم ... من به دستگاه جابر اعلام خطر می کنم...لذا اينجانب عيد نوروز را به عنوان عزا و تسليت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه جلوس می کنم و به مردم اعلام خطر می نمايم."

اين سطور ايده تصوری را که افسانه نجم آبادی معتقد است با ورود با دوران مدرنيته در ذهنيت اجتماعی مردان ايران شکل گرفت، يعنی زن به مثابه همسر وطن، را تائيد می کند. خانم افسانه نجم آبادی در کتاب زنان سيبيلو و مردان بی ريش تلويحا اشاره می کند که ورود مدرنيته به ايران کج و معوج بوده است. تفسير خود نگارنده آن است ، گويا مهدی خلجی هم در برخی نوشته ها با اين مسئله اشاره کرده، با ورود مدرنيته به ايران سکسواليته و لذت در ذهنيت روحانيون و مذهبيون ما تبديل به مسئله ای غربی شد و چون روحانيت خود را موظف می ديد که از تمام دستاوردهای سنت (که مهم ترينش در انديهش ايشان فقه و شريعت بود) در برابر مدرنيته غربی دفاع کند، خود را با تمام نيرو در برابر سکسواليته و لذت و ليبيدو قرار داد.ولی قبل از مواجهه جدی با غرب سکسواليته و لذت پديده ای غربی و درنتيجه آن قدر منفی در نزد روحانيون شيعه نبود. به خاطرات آقا محمد قوچانی به عنوان مثال مراجعه کنيد که او چگونه به طرزی عادی از تجربه اش با زنی که در نجف به عنوان متعه امکان ارتباط جنسی يک شبه با او وجود داشته صحبت می کند. يا درمورد جهانگيرخان قشقائی از مجتهدان بزرگ شيعه در قرن نوزدهم می نويسد:
" خانه و زندگی به جز حجره مدرسه نداشت و نماز جماعت هم می خواند. آن هم پيرمرد بود و لکن گاهی متعه می گرفت." (سياحت شرق، ۱۱۴)

تحليل طرح هائی از قبيل امنيت اجتماعی و گشت ارشاد در دوران جمهوری شايد از اين قرار باشد. در ناخودآگاه فقيهان و سرداران و بسيجيان حاکم که همگی مردند، ايران چون حرم سرائی بزرگ است که زنان و دخترانش ساکنان اين حرم سرايند و فقها و سپاهيان يا همان نگهبانان اين حرم خود را موظف می دانند زنان ساکن يا همان نواميس وطن را ازچشم و اثر مردان بيگانه و اجنبی محافظت کنند. تمام مردان غير خودی و نا معتقد به ولايت فقيه اجنبی اند. (اين که چه کسی به آقايان چنين "حقی" را در نظارت بر بدن زنان وطن را داده، البته فعلا موضع بحث من نيست و اينجا می خواهم بيشتر توصيف کنم تا بحث هنجاری.) بر اين اساس برخورد خشن عضوگشت ارشاد نيروی انتظامی در همدان در فيلمی که اين اواخر معروف شد منطق اش همان منطق شوهری بد دلی است که زنش را، چون سکسواليته اش به شکل ناخودآگاه يا خودآگاه تمرد کرده، مورد خشونت و آزار قرار می دهد.

البته وقوع جنگ ۸ ساله ايران و عراق با آن همه کشته و شهيدش هم در غلبه غريزه مرگ بر ليبدو و ايجاد تصور از زنان و دختران ايرانی به عنوان نواميس وطن و لزوم حفاظت از آن نواميس به هر قيمتی مهم بوده است. به زبان تمثيل می توان چنين گفت که گويا بسيجی ها و سپاهيان ما هنوز خود را در هنگامه جنگی می بينند که در آن کشور بيگانه ای با هجوم اش نواميس وطن را مورد تهديد قرار داده و بسيجيان ما بايد از نواميس در برابر هجوم اجنبی دفاع کنند.

جنگ تمام شد، ذهنيتی که به واسطه تصورش از ولايت فقيه معتقد بود سپاهيان يا همان رزمندگان سابق بايد با پايان وظايف حوزه جنگ سخت به دفاع در برابر تهاجم فرهنگی نرم رو بياورد، اين بار دشمنی خيالی که نواميس وطن يا همان دخترانش را مورد هجمه قرار داد در انديشه خودش و معتقدانش به واسطه تبليغات بازساخت کرد. اين دشمن جديد اين بار مردان طبقه متوسط و تجدد گرای شهری بود، يا کلا هر مردی که نامعتقد به ولايت فقيه است. يعنی در ذهن فقها و سپاهيان حاکم مردان تجددگرای طبقه متوسط شهری اين بار به جای نظاميان صدام کسانی بودند که سکسواليته زنان داخل حرم را مورد تهديد قرار می دادند. در اين ميان حقيقت بينی نيست که در گوش آقايان فرياد بزند برادر من، جنگ تمام شد. ما همه، چه شهرنشين و چه روستائی، چه مرد و چه زن اهل يک مملکتيم. ديگر صدامی و تهديدی بر ناموس وطن در کار نيست. مردانگی جوانان کمترمذهبی و نامعتقد به ولايت فقيه (خيلی از سبزهای امروز) تهديدی برای مردانگی جوانان بسيجی يا افسران گشت ارشاد نيست. البته می دانيم حکومت های ايدئولوژيک است که بدون مفهوم دشمن و بازتوليد آن در شکل های مختلف قادر به حيات نيستند. شما به بسامد کاربرد کلمه دشمن در کلام ولی فقيه آقای خامنه ای در دوران زمامداری شان دقت کنيد تا ببينيد اين بسيجيان و سپاهيان در برابر چه هجمه ای از تبليغات از سوی ولی فقيه شان هستند.

متاسفانه کمتر تحليل جدی در مورد سکسواليته در ايران نوشته می شود. تحليل های مهدی خلجی ، به خصوص آنهائی که مربوط به روحانيت است، البته در اين ميان استثناست و اميدوارم ادامه بدهدشان. ما بسيار احتياج به تحليل های فرويدی و اريک فرومی و لاکانی و ژيژکی در مورد وضعيت ليبدو/نيروی جنسی در ايران هستيم. در مورد وقايع و تجاوزهای اخير توصيه می کنم مقاله چند سال قبل محمد برقعی با عنوان "سکسی ترين انقلاب جهان" و بخش هائی از اين نوشته مهدی جامی را بخوانيد.

کاش از افرادی که اين سطور را می خوانند لااقل يک نفر به عنوان پايان نامه دکترا يا فوق در رشته هائی از قبيل مطالعات ايران يا جامعه شناسی يا علوم سياسی روی جنبه های جنسی انقلاب ۵۷ کارکند. دگرديسی تصور روحانيت در مسئله جنيست از دوران پيشامدرن (مثلا صفويه) تا عصر جمهوری اسلامی بسيار شايسته واکاوی است و سرنوشت امروز جنبش سبز هم تاحدی به فهم درست از اين دگرديسی ها پيوند خورده است.

در مورد کتاب زنان سيبيلو و مردان بدون ريش خانم افسانه نجم آبادی هم نکاتی بيفزايم. نگارنده در جريان اتفاقات و اخبار تجاوزهای اخير به خواندن اين کتاب پرداخت و خواندن آنرا به اهل نظر توصيه می کند. دکتر نجم آبادی (متولد ۱۹۴۶) استاد مطالعات زنان و تاريخ سکسواليته در دانشگاه هاروارد است. ايشان نوه شيخ هادی نجم آبادی از روحانيون بلند آوازه دوران ناصری و مظفری است. گويا در سنين پائين از ايران به آمريکا عظيمت کرده اند، ليسانس و فوق ليسانس اش در فيزيک بوده (در ۲۴ سالگی)، و سپس مطالعاتش را در زمينه علوم اجتماعی متمرکز کرده است. دکترای ايشان در سال ۱۹۸۴در جامعه شناسی از دانشگاه منچستر انگلستان است. کتاب مزبور ۸ فصل دارد و دو قسمت. قسمت اول عنوانش هست "زيبائی، عشق و سکسواليته" و شامل دو فصل زير است" ۱ – [زيبائی، عشق و سکسواليته در] اوائل قاجار ۲- دگرديسی های [زيبائی، عشق و سکسواليته در] قرن نوزدهم. قسمت دوم عنوانش هست: "کارکرد فرهنگی سکسواليته و جنسيت" و کارکرد فرهنگی سکسواليته را در امور زير بررسی می کند: فصل ۳- غروب خورشيد (نا) مرد، ۴- وطن عشق، وطن مادر ۵- باحجابی و بی حجابی زنان ۶- تراژدی ازدواج رمانتيک ۷- شکل گيری مفهوم زن تحصيل کرده و مادر. ۸- زنان يا همسران مليت [ايرانی]. به خصوص اگر فرصت تان کم است لااقل بخش هائی از کتاب را از دست ندهيد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016