یکشنبه 12 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نقش فاطمه رجبی و رفقایش در "توهمات و باد غبغب احمدی نژاد"! مصطفی فقیهی

faqihi50x65.jpg
امروز که بالاترین مقام اجرایی کشور، راست راست می چرخد و از "جریان انحرافی" حمایت می کند، با حکم رهبری مخالفت می کند، قهر می کند و .... چرا خبری از آن جیغ ها و تندخویی ها نیست؛ آن داد و فریادها نیست؛ از ایستادن مقابل ضد ولایت ها و انحرافیون خبری نیست، از خیلی چیزهای دیگر خبری نیست.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


یادم می آید در 17 خرداد 86 ، جامعه ی سیاسی و رسانه ای خسته بود از جیغ های بنفش و فحاشی های یک زن حامی سرسخت دولت، ناخرسند بود و آزار می دید؛ آن روز با یادآوری حکایت شیرین سعدی علیه الرحمه در گلستان از "ناخوش آوازی" گفتم که قران می خواند"... صاحبدل بر او گفت: گر تو قرآن بدین نمط خوانی، ببری رونق مسلمانی!

نگارنده البته "نقد" هر نوع تفکر را نیاز مهم جامعه دانسته و نوشت: هر تاریخی نقدپذیر است، تا نقد نشود، در مرداب سکون خود راکد می‌ماند و گندیده می‌شود. نقد شدن، نشانه زنده بودن است. پدیده‌ای که نقد نشود دیگر از فعالیت و نفوذ بازمانده است، اما آن گاه که حرمت و ادب در برخورد با بزرگان و حتی خطا کنندگان زیر چکمه‌های تحجر له شود و از دایره نقد فراتر رفته و نفی را در بر گیرد، دفاع از شخصیت این بزرگان، وظیفه هر فرد با هر تفکر سیاسی است.

فاطمه رجبی همسر الهام و سخنگوی دولت نهم، گمنام نویسنده بود که در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد در دولت نهم، به مدد تندخویی، هتاکی و فحاشی های کم نظیرش و ادعاهای سخیف و بی سندش در عالم سیاست و البته ابوالمشاغلی شوهرش، شهره ی شهر شد و تا می توانست به منتقدان دولت تاخت! آنان را شاه و دزد و کثیف و ضد انقلاب و حرامی و مال اندوز و.... خواند و رییس دولت نهم را به عرش برد، احمدی نژاد را "پاک‌ترین، مقتدرترین اما مظلوم‌ترین رئیس‌جمهور" خواند و نام "معجزه ی هزاره سوم" بر او نهاد!

.... و چنین بود که همه ی منتقدان دولت (از کوچکترین ها تا بزرگان و استوانه ها، بن پاره‌ها و شالوده‌های انقلاب و نظام مانند آیت الله هاشمی) متهم شدند به انواع اتهامات؛ هر شخصیت و رسانه ای، کوچکترین نقدی نثار دولت می کرد؛ سر و کله ی او با ماشین "هتاکی و فحش سازی هایش" پیدا می شد! اتهامات منتقدان دولت به زعم همسر الهام، "ضدیت با آرمان های انقلاب، ولایت فقیه ، امام، رهبری و..." بود و شاید کمتر کسی بود که توانست سرسلامت از "زیر تیغ و تهمت و فحش و ناسزای" سرکار خانم بیرون آورد!

گذشت! دولت دهم سرکار آمد, باز هم به ریاست معجزه ی هزاره سوم! معجزه ای که به مدد گستاخی ها و تندخویی های همسر الهام و با پنهان شدن در پس الفاظ انقلابی، دیگر آن احمدی نژاد سابق نبود، رییس جمهوری که متکی به مجموعه ای از خصیصه های خاص، عدالت محور، مردمدارانه و ولایت یذیری بود، اینک، غرور و توهم محبوبیت و "باد بزرگی و پیروزی بر غبغب هایش" رهایش نمی کرد، خود را مبرا از خطا و اشتباه می دانست، کوچکترین نقد و توصیه ای را در نطفه خفه می کرد و دیگر حتی، وعده هایش را هم به یاد نمی آورد، وعده هایی که شاید اصلی ترین عامل تعداد آرای انتخاباتی وی بود.

اینک اما، احمدی نژاد سابقه ی تمرد چند روزه از حکم حکومتی در ماجرای معاون اولی مشایی را دارد؛ او سابقه ی 11 روز قهر به خاطر "مخالفت رهبری در ماجرای عزل وزیر اطلاعات" را دارد؛ احمدی نژاد اینک اطرافیانی دارد که خود، همواره قول و وعده ی "محو" آنان را می داد. افرادی که هم دارای پرونده های متعدد مالی هستند و هم عضوی از جریانی هستند که امروز "انحرافی" و "بنی صدری" خوانده می شوند!

راست آنست که همسرالهام "به خودی خود" نه کسی است و نه چیزی در چنته دارد، اما برای اینکه بدانیم, چه شد که روزگارمان این شد" خوب است مطلع باشیم "شرایط امروز"، حاصل زحمات شبانه روزی و توهمات کودکانه و بی ریشه ی کسانی است" که سرمست قدرت و شهرت بادآورده، جولان می دادند و این و آن را بدون ارائه مدرک و سندی، متهم می کردند و خود در مقام قضاوت، حکمی سنگین و غیرعادلانه می دادند... آنانی که اولی ترین اصول انسانی و اسلامی را لگدمال کردند به بهانه های مختلف، "حفظ قدرت" را بر "حفاظت از اصول دینی و ملی" ترجیح دادند و نتیجه، شد آنچه شد!

گو آنکه گذشته و عملکرد نداشته او و بسیاری از همفکران معدودش که امروزه بی محابا پایه‌های نظام را مورد یورش قرار می دهند، گویاتر از آن است که بتوان پذیرفت بندبازی‌های او به قصد "اصلاح امور" و "حفظ انقلاب" بود که اگر بود؛ امروز باید همسر الهام را مقابل جریان انحرافی و راس آن می دیدیم.. (البته حقیقتاً از رییسی که خود در مقابل 60 میلیون ایرانی، رواج تهمت و بی اخلاقی می کند، وجود حامی سرسختی چون "همسر الهام" نه اتفاقی جعلی و بی پشتوانه که عین صحت و حقیقت است.)

اما سئوال این است، امروز که بالاترین مقام اجرایی کشور، راست راست می چرخد و از "جریان انحرافی" حمایت می کند، با حکم رهبری مخالفت می کند، قهر می کند و .... چرا خبری از آن جیغ ها و تندخویی ها نیست؛ آن داد و فریادها نیست؛ از ایستادن مقابل ضد ولایت ها و انحرافیون خبری نیست، از خیلی چیزهای دیگر خبری نیست...

گویی همسر الهام و رفقایش با آن سطح از درک اولیات سیاسی، فهمیده اند که حضور در عرصه سیاست، نیازمند "توهمات و تحلیل سازی ها یک شبه" نیست که به عقبه ای سنگین علمی محتاج است! احتمال دیگری برای عاقبت ناگوار این جماعت و حامیانش نیز است, شاید او خود را به خاطر تحلیل های خلق الساعه اش در کتاب "معجزه هزاره سوم" مورد لعن قرار می دهد؟ همان معجزه ای که باعث تیره شدن روابطش با پدرش نیز شد و پدر نیز "ناخرسند از رفتار او" از دنیا رفت...

بله! از خانم فاطمه رجبی (همسر الهام) ، آن "شیرزن جبهه حامیان دولت" که از قضا مدعی "اندیشه" نیز بود، خبری نیست!

* مصطفی فقیهی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016