پنجشنبه 17 شهریور 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه سرگشاده تاجزاده به مراجع: در روز موعود پیروزی مردم سوریه، شادی و هیجان شهرهای ایران طنینی کمتر از سوریه نخواهد داشت

سید مصطفی تاج زاده در نامه ای به مراجع تشیع خواهان موضع گیری صریح آنان در قبال فجایع رخ داده در سوریه و کشتار مسلمانان این کشور توسط حکومت بشار اسد شده است.

در قسمتی از این نامه که در آخرین روز ماه مبارک رمضان و در زندان اوین نگاشته شده، آمده است: “آیا فتوای تاریخی آیت‌الله العظمی سیستانی درباره حق تظاهرات اعتراضی در عین خشونت‌پرهیزی،‌ منحصراً مربوط به ملت عراق می‌شود و یا این یک حق عام است و اختصاص به یک ملت خاص ندارد؟ به طور مشخص آیا مسلمانان سوریه نیز در جریان تظاهرات اعتراضی از همان حقی برخوردارند که مسلمانان بحرین و مصر و تونس و لیبی و عراق برخوردار هستند؟”

تاج زاده با اشاره به کودتای انتخاباتی سال ۸۸ می نویسد: “چنانچه فتنه کودتای انتخاباتی نظامی- امنیتی‌های مداخله‌گر در سیاست و انتخابات ایران رخ نمی‌داد و تظاهرات اعتراضی و ضد کودتایی ایرانیان از سوی حاکمیت تحمل می‌شد، امروز منظره دیگری را در خاورمیانه شاهد بودیم و به جای سبقت گرفتن بلامنازع و بی‌رقیب ترکیه، جهان اسلام به مصداق اصل قرآنی “فاستبقوا الخیرات” به صحنه مسابقه شیرین دموکرات- مسلمان‌های ترک، ایرانی و عرب در جهت یاری رسانی به مظلومان سوری و بحرینی و یا لیبیایی و یمنی تبدیل می‌شد.”



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


وی با مقایسه شعار حاکمان در ایران ”خدا- ولی فقیه- ایران” با شعار بعثی ”الله، سوریه، بشار و بس” آورده است: ”اقتدارگرایان ایرانی تلاش می‌کنند با تجرید، تجزیه و تفکیک اصل ولایت فقیه از پیکره قانون اساسی، آن را از همنشینی و سازگاری با حقوق مصرح ایرانیان در فصول سوم و پنجم قانون اساسی رها سازند و عملاً به شکل “خدا- ولی فقیه- ایران” در آورند و به این ترتیب روایتی ولایی از اصل شاهنشاهی “خدا- شاه- میهن” به دست دهند.”

این زندانی سیاسی در بخشی دیگر از نامه خود با اعتراض به سیاستهای حاکمان جمهوری اسلامی در قبال وقایع سوریه، آورده است: “کسانی که می‌کوشند ایران و ایرانی و نیز شیعیان را تا سطح “متحد طبیعی حزب بعث سوریه” تنزل دهند، نمی‌فهمند که باد کینه در قلوب آزادیخواهان منطقه می‌کارند و فردا طوفان فتنه درو خواهند کرد.”

متن کامل این نامه سرگشاده که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

محضر مراجع آزاده،‌ آگاه و مستقل تشیع

سلام علیکم؛

حوادث خونین در سوریه و سکوت تأییدآمیز برخی روحانیون عالی‌مقام در سرکوب مردم آن کشور، مرا به نوشتن این نامه سرگشاده تشویق کرده است تا از آن بزرگواران بپرسم آیا فتوای تاریخی آیت‌الله العظمی سیستانی درباره حق تظاهرات اعتراضی در عین خشونت‌پرهیزی،‌ منحصراً مربوط به ملت عراق می‌شود و یا این یک حق عام است و اختصاص به یک ملت خاص ندارد؟ به طور مشخص آیا مسلمانان سوریه نیز در جریان تظاهرات اعتراضی از همان حقی برخوردارند که مسلمانان بحرین و مصر و تونس و لیبی و عراق برخوردار هستند؟ آیا فتوای مذکور معیار واحدی برای داوری درباره ماهیت اسلامی مطالبات این یا آن ملت مسلمان علیه ظلم و فساد و تبعیض و دیکتاتوری به دست نمی‌دهد؟ بر این اساس آیا عمل کسانی که در امتداد نمازهای مستحب ماه رمضان، تظاهرات اعتراضی علیه دیکتاتوری سر داده و آماج گلوله‌های تک تیراندازان بعثی سوریه قرار می‌گیرند، مشمول همان حق و حکم شرعی نمی‌شود که آن بزرگوار درباره مسلمانان عراق و بحرین فرمودند؟ این سؤال هنگامی اهمیت مبرمی می‌یابد که به خاطر بیاوریم دیکتاتور سوریه در همان حال که مرتباً و کراراً علیه «فتنه» سخن می‌گوید و علمای درباری و بوق‌های تبلیغاتی او صبح تا شام برچسب «فتنه» بر پیشانی معترضین و مجاهدین سوری می‌زنند، در کار تدارک یک فتنه عظیم است و عملاً نقش‌ جاده‌صاف‌کنی و مشروعیت‌بخشی به مداخله نظامی بیگانگان را در یکی دیگر از کشورهای اسلامی بر عهده گرفته است.

حضرات آیات‌ عظام!

این درد را به کجا ببریم که آزادیخواهان و مجاهدین سوریه در همان حال که با فریاد “الله اکبر- حریه” آماج تک تیراندازان امنیتی دیکتاتوری بعثی قرار می‌گیرند، نام “اردوغان” را بر پلاکاردها و فراز سر خود حمل می‌کنند و در عین حال پرچم ایران را زیر پا گذاشته و آتش می‌زنند؟

جنبش اصلاح‌طلبانه ملت ایران که “حل مشکل پاسپورت ایرانی” و ارتقای نام و جایگاه ایران و ایرانی در منظر آزادیخواهان جهان را در برنامه انتخاباتی و کاری خود گنجانده بود، اکنون در منظر احرار عرب و کرد سوریه با مشکل به مراتب عظیم‌تر و شاید بی‌سابقه‌ای به نام “مشکل پرچم” مواجه شده است که در صورت رفتار و گفتار غلط ما، به معضل جهان اسلامی تبدیل خواهد شد و دامنه آن به گروه و جناح خاص در این یا آن کشور اسلامی منحصر نخواهد شد. اکنون بار دیگر باید اعلام کرد چنانچه فتنه کودتای انتخاباتی نظامی- امنیتی‌های مداخله‌گر در سیاست و انتخابات ایران رخ نمی‌داد و تظاهرات اعتراضی و ضد کودتایی ایرانیان از سوی حاکمیت تحمل می‌شد، امروز منظره دیگری را در خاورمیانه شاهد بودیم و به جای سبقت گرفتن بلامنازع و بی‌رقیب ترکیه، جهان اسلام به مصداق اصل قرآنی “فاستبقوا الخیرات” به صحنه مسابقه شیرین دموکرات- مسلمان‌های ترک، ایرانی و عرب در جهت یاری رسانی به مظلومان سوری و بحرینی و یا لیبیایی و یمنی تبدیل می‌شد.

در این میان اسلام ناب محمدی و تشیع ناب علوی به جایگاه شایسته خود در شکل‌دهی به خاورمیانه جدید، مستقل، آزاد، امن و مرفه دست می‌یافت. حال آن‌که اکنون شرایط بر عکس شده و بیم آن می‌رود کسانی که می‌کوشند ایران و ایرانی و نیز شیعیان را تا سطح “متحد طبیعی حزب بعث سوریه” تنزل دهند، نمی‌فهمند که باد کینه در قلوب آزادیخواهان منطقه می‌کارند و فردا طوفان فتنه درو خواهند کرد. پیامد ناسنجیده اقتدارگراهای ایرانی در حمایت از نظامی- امنیتی‌های داخلی و بعثی- سوری زمینه‌ساز مداخله بیگانگان و بسترساز بهره‌جویی صهیونیست‌ها خواهد گردید و نفرت‌‌های ضد ایرانی و ضد شیعی که هم اکنون در پیامد حمایت فاجعه‌بار حزب پادگانی از ماشین سرکوب و جنایت حزب بعث سوریه، در نهانخانه ذهن و خاطره زخمی ملت سوریه انباشت می‌شود، در فردای سرنگونی محتوم دیکتاتوری تبدیل به ماده خام و انفجاری گروه‌ها و سازمان‌های افراطی خواهد شد و توسط صهیونیست‌های توسعه‌طلب و جنگ‌طلبان بیگانه و فرامنطقه‌ای علیه ایران و جهان تشیع کانالیزه شده و در نهایت تنور فتنه‌های طائفی و مذهبی را شعله‌ورتر از هر زمان دیگری خواهد کرد.

حضرات آیات عظام!

استاد شهید مرتضی مطهری در تفسیر دعای “واجعل ثارنا علی من ظلمنا” به ما‌ آموخت که ترس از جهت‌گیری انحرافی انتقام‌ها علیه بی‌گناهان و غیر ظالمین در بطن این دعا نهفته است و هنگامی که ظلم تولید کینه می‌کند، همگان (و نه لزوماً و انحصاراً ظالمین) در معرض انتقام‌جویی قرار می‌گیرند، باید از احتمال این‌که انفجار انبار باروت کینه‌های ذخیره شده در روح مظلومین در اولین فرصت مناسب “تغییر شکل” داده و “سبب جنایت‌ها بر بی‌گناهان” گردد، به خدا پناه برد. اگر این اصل را بر وضعیت مشخص منطقه در شرایط کنونی منطبق کنیم به روشنی در خواهیم یافت بر خلاف آنچه اقتدارگراهای ایرانی در جهت فتنه نمایی مطالبات بر حق ملت ایران وانمود می‌کنند، فتنه واقعی دیکتاتوری خشونت‌بار حزب بعث سوریه و تداوم سرکوبگری و حکومت نظامی و فضای امنیتی در ایران است.

شما می‌دانید بزرگترین فتنه در عصر ارتباطات و بیداری مردم جهان، “استبداد” است که حتی وقتی به نام مبارزه با صهیونیسم بین‌الملل نیز به مردم تحمیل می‌شود، نتیجه‌ای جز کشاندن پای نظامیان آمریکا و دیگر قدرت‌های بزرگ به کشورهای جهان اسلام ندارد. مگر فراموش کرده‌ایم که در یک دهه گذشته این طالبان طرفدار نابودی صلیبی‌ها (قدرت‌های غربی) بود که به علت عملکرد اشتباه و غیر انسانی خود،‌ ناخودآگاه به تجاوز و اشغال افغانستان توسط ارتش‌های بیگانه مشروعیت بخشید؟ مگر حزب بعث عراق به رهبری صدام حسین نبود که بار دیگر زمینه‌ساز دخالت نظامی غربی‌ها و اشغال کشور خود و فجایع بعدی ناشی از این وضع در عراق شد؟ او همان کسی بود که به اسرائیل موشک پرتاب کرد! مگر قذافی در لیبی چنین نقشی ایفا نکرد؟ اکنون نیز مشاهده می‌شود که مقدمات چنین دخالتی در سوریه در حال فراهم شدن است. توجه دارید تمام رژیم‌هایی که بسترساز حضور و دخالت نظامیان بیگانه در کشورشان شدند، دیکتاتورهایی بودند که به نام مبارزه با توسعه‌طلبی غرب و آمریکا و نیز رژیم اشغالگر اسرائیل حقوق اساسی و‌آزادی‌های مدنی و سیاسی مردم خویش را نقض کردند و هنگام مواجهه با اعتراضات آنان، به سرکوب خونین‌‌بارشان پرداختند. آزادیخواهان منطقه و احرار کرد و عرب باید بدانند که هیچ تقابلی بین دو ملت ایران و سوریه وجود ندارد و برای ابلاغ این پیام چه سخنی بهتر از فتوای تاریخی مرجعیت آگاه و مجاهد شیعه که در عین تأکید بر پرهیز از خشونت، تظاهرات را حق مسلم و مشروع همه مسلمین جهان می‌داند؟

مردم سوریه باید بدانند که ملت ایران حرکت اعتراضی آنان را همچون قیام خود در سال ۱۳۵۷ و نیز در دوم خرداد ۱۳۷۶ و بیست و دوم و بیست و پنجم خرداد ۱۳۸۸ می‌دانند که همگی به رغم ظهور و تجلی در اشکال گوناگون انقلابی و اصلاحی و خیابانی و انتخاباتی، در جهت نفی استبداد و دفاع از حقوق انسانی و شهروندی و موازین دموکراتیک (مطبوعات، احزاب، تجمعات، اتحادیه‌ها، انتخابات آزاد منصفانه و شفاف) بوده است. مردم ستمدیده سوریه، بویژه خانواده شهدا و مادرانی که کودکان، همسران، پدران، پیران و جوانان آن‌ها توسط نیروهای امنیتی- نظامی رژیم فاسد بعثی کشته شده‌اند باید بدانند که ملت ایران به مبارزات آن‌ها علیه انسداد، اختناق، تبعیض و بی‌عدالتی و فساد به همان چشمی نگاه می‌کند که به مبارزات مردم مصر، لیبی، بحرین، یمن، تونس، اردن و به طور کلی جهان عرب می‌نگرد و صمیمانه از جنبش‌های آزادیخواهانه آنان خشنود است. سوری‌ها باید بدانند که پیروزی محتوم آنان بر دیکتاتوری، هیجانی وسیع و باشکوه شبیه آنچه در جریان پیروزی ملت مصر بر رژیم مبارک در خیابان‌های ایران به وقوع پیوست، خواهد آفرید و به فضل خدا جهانیان خواهند دید که در آن روز موعود شادی و هیجان خیابان‌های تهران، تبریز، مهاباد، شیراز، رشت، سنندج، آبادان، زاهدان، اصفهان،‌ مشهد و حتی قم طنینی کمتر از درعا و حما و حمص و لاذقیه و دمشق نخواهد داشت.

همدلی ویژه مردم با آزادیخواهان سوریه همچنین به معنای هم‌سخنی با شعار زیبای “الله، سوریه، آزادی، حریه” است که سوری‌ها با هشیاری آن را علیه شعار بعثی “الله، سوریه، بشار و بس” سر دادند و به عنوان سند هویت اسلامی و ملی و آزادیخواهی خود در افکار عمومی جهانی ثبت کردند. این شعار به رغم سادگی و فشردگی خود چنان گویا و کامل است که در هر دو بعد سلبی و ایجابی خود و فقط با جابجایی نام ایران و سوریه می‌تواند به یک میزان شعار مشترک دو ملت باشد. سوری‌ها باید بدانند که در بعد سلبی همین تجربه مشترک، ما شاهدیم که اقتدارگرایان ایرانی تلاش می‌کنند با تجرید، تجزیه و تفکیک اصل ولایت فقیه از پیکره قانون اساسی، آن را از همنشینی و سازگاری با حقوق مصرح ایرانیان در فصول سوم و پنجم قانون اساسی رها سازند و عملاً به شکل “خدا- ولی فقیه- ایران” در آورند و به این ترتیب روایتی ولایی از اصل شاهنشاهی “خدا- شاه- میهن” به دست دهند. جالب اینجاست که جناح حاکم در ایران که آن قدر حساسیت به شعار “نه غزه- نه لبنان” تعدادی از جوانان ایرانی نشان داد، در برابر شعار الحادی “لا اله الا بشار” سکوت مطلق پیشه کرد و ثابت کرد که فقط در زمانی دغدغه اسلام و کشور را دارد که به کار سرکوب منتقدان و مخالفانش آید.

مراجع آگاه و مستقل شیعه!

آیا رواست که دو ملت شریف و‌ آزادیخواه سوریه و ایران به رغم همه مشترکات مذهبی و فرهنگی و با وجود تمام رویاها و آرزوهایی که جوانان آنان برای فردای بهتر در سر می‌پرورانند، دستخوش اختلاف‌افکنی‌ها شوند و آیا باید دست روی دست گذاشت تا جنگ‌طلبان آمریکایی از این آب گل‌آلود شده توسط دیکتاتورهای ظاهراً ضدصهیونیست، ماهی فتنه و نزاع داخلی و جنگ منطقه‌ای صید کنند؟

با احترام

سیدمصطفی تاج‌زاده

۲۹ رمضان ۱۴۳۲ مطابق با ۷ شهریور ۱۳۹۰


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016