گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
16 شهریور» آي كجايي؟ ... تا «تو» بيايي! پدرام فرزاد27 مرداد» گل به خودیِ نظام جمهوری اسلامی، پدرام فرزاد 24 مرداد» آذربايجان غربی يا کردستان شمالی؟ پدرام فرزاد 15 مرداد» اي خداي بيبركت ... پدرام فرزاد 1 مرداد» جنبش اعتراضی؛ پرهزينه، بینتيجه، پدرام فرزاد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! تو «خودِ جنگل» هستي، پدرام فرزادهفته پيش، سایت خبری رادیو فرانسه نقل قولي از ساركوزي داشت مبني بر احتمال حمله نظامی پیشگیرانه به تاسیسات اتمی کشور ایران كه در عین حال اشاره كرده بود فرانسه «مطلقاً» خواهان این تصمیم نیست. مارتين بريانس (از مقامات فرانسوي حاضر در سازمان ملل) نيز گفته بود: توجه جهان به قیامهای جهان عرب گرم است و ایران از این فرصت برای تولید سلاح اتمی استفاده میکند. وی همچنين اشاره به اين امر داشت كه ایران تلاشهایش را سرعت بخشیده و شمار سانتریفيوژها و اظهارات تحریکآمیز خود را بیشتر کرده، اما ما فریب نخواهیم خورد. در اين سمت، واکنش محمود احمدینژاد در گفتگو با يك شبكه تلويزيوني پرتغال به سخنان مقامهای سیاسی فرانسه (به ویژه ساركوزي) این بود: «آیا واقعا دنیا جنگل است و رئیس جمهور فرانسه فکر میکند رئیس این جنگل است؟ رئیس جمهوری فرانسه به چه حقی در مورد دیگران موضعگیری میکند و چه کسی به او این حق را داده است؟» *** اگر كسي اين سخنان را بر زبان ميآورد كه «ادب» داشت و «ادبيات» بلد بود و به خاطر دارا بودن منبصي سياسي (خواست خدا، قضا و قدر، رخ دادن معجزه، كودتا، مهندسي آرا يا هر امر ماوراءالطبيعه ديگر را در «صاحب منصب شدن وي» فعلا نديده ميگيريم) حداقل يكي از كتب مربوط «ادبيات سياسي» را مرور يا تورقي كرده بود و شأن و جايگاه «سياسيون» را ميدانست و حداقل 15 ميليون نفر از مردم مملكتي كه در آن حكومت ميكند و به وي راي نداده بودند را «خس و خاشاك» نناميده بود و انواع و اقسام دزدها و عتيقهجاتي كه در هيچ جاي دنيا حتي براي آفتابهداري مسجد شاه هم استخدامشان نميكنند (بقايي، رحيممشايي، ثمرههاشمي، محصولي، عليآبادي، رحيمي و ...) را دور و بر خود جمع نكرده بود و حلقه وفادارانش را محدود به همين موجودات عجيب و غريب و متصل به اجنه و اوراد و ادعيه «اسفناج بر سر سبزكن» نكرده بود و خندههاي هيستريكش لرزه بر اندام بينندگان (مصاحبههاي تلويزيونياش را دقت كنيد) نميانداخت و حداقل به قدر يك سگ خانگي «صفت» داشت كه پنجه بر روي «مولايش» نكشد و نمكدان او را پس از نمك خوردن نشكند (11 روز بستنشيني در خانه) و 24 ميليون راي تقلبي خود را 35 ميليون نناميده بود و با گذشت 6 سال از روزي كه ادعا كرده بود «اسامي متخلفان اقتصادي را فاش ميكند» اما زبان درازش معلوم نشد در كدامين چالهي بيانتهايي فرو رفت كه لالِ لال شد و هر بار با اين بهانه كه «به خاطر وساطت و سفارش برخي دوستان فعلا از گفتن اين اسامي صرفنظر ميكنم» و ... ايرادي بر او وارد نبود. اگر كسي اين سخنان را بر زبان ميآورد كه بلد بود زيربغل كاپشن معروفش را در مراسم استقبال از يك مقام رسمي (گيريم از بوركينافاسو؛ اما رسمي) بدوزد و آبروي ملتش را پيش چشم جهانيان نبرد و با گفتن «اين ممه را لولو برد» چند هزار سال فرهنگ اصيلِ ملتش (كه مايه تحسين جهانيان است) را به لجن نكشيده بود و نيز با ذكر «اين هم چند جمله از مادر عروس» (در سوريه، خطاب به هيلاري كلينتون) بينزاكتي خود در عرف مرسوم ديپلماتيك را شهره عام و خاص نكرده بود و بسياري ديگر از اين «اگر»ها، شايد ميتوانستيم اندكي، حتي به قدر سر سوزن، به حرفش بها بدهيم كه از ساركوزي به خاطر بر زبان راندن حرفهايي درمورد لاييكشيدنهاي اتمي ايران، ايراد بگيرد، اما وقتي خود او در صحن سازمان ملل و به هنگام سخنراني در معتبرترين مراسمي كه هر ساله در آنجا برگزار ميگردد تمام واقعيات ثبت و ضبط شده در دنيا را همچون هولوكاست، واقعه 11 سپتامبر 2001 و ... زير سوال ميبرد و با جفنگياتش صرفاً براي صندليهاي خالي آنجا وراجي ميكند و آبروي ايران و ايراني را به مفت مي فروشد و در حالي كه حتي از اداره دفتر خود و بيش از آن در مهار رئيس دفتر خود در ساختمان پاستور عاجز است، داعيه مديريت جهان را دارد، ديگر چه وقت گندهگويي براي ديگران است؟ آبروريزياش در سخنرانيهاي پس از سازمان ملل در دانشگاههاي امريكا پيشكش. آقاي معجزه هزاره سوم؛ راستي يادت هست يكي از معممهاي مواجببگيرت (البته قبل از زماني كه چنگال به روي «حضرات آيات عظام» نيز بكشي) در وصف تو به زبان آورد: مردم ميگويند خب اين يكي (احمدينژاد) سادهتر از بقيه است و عوامانه لباس ميپوشد و معلوم است ماهها حمام نرفته و به همين خاطر است كه به او راي ميدهند (نقل به مضمون). يادت هست؟ در گفتگويت با شبكه تلويزيوني پرتغالي گفته بودي حوادث پس از انتخابات خرداد 88 به خاطر حفظ اموال عمومي رخ داده و كسي به خاطر فقدان آزادي بيان تظاهراتي نكرده. در اين كه توانستي با ظاهرسازي خود، حتي خامنهاي را گول بزني (و تمام راستگرايان خشكهمقدس را نيز) حرفي نيست. در اين كه پس از نااميد شدن از آنها، هماكنون داعيهدار «ايرانگرايي» به جاي «اسلامگرايي» شدهاي و با جلو فرستادن پياده نظامت (استاندار گيلان كه تو را «محمود كبير» ناميد) در حال بسترسازي براي فتح انتخابات رياست جمهوري يازدهم (و ترجيحاً انتخابات مجلس در اسفندماه) هستي نيز نبايد شك كرد. نيمنگاهي به روزنامههاي جديدالتاسيس و برخي تحركات كه قبل از اين سابقهاي نداشتند، تمامي روزنههاي ترديد را خواهد بست. گفتي حفظ اموال عمومي؟ پس محافظت از خود عموم كجاي اين قضيه است؟ اصلا اين مسئله در نظام ولايياي كه معتقد به نوكريِ مردم در آن هستي، محلي از اعراب دارد يا خير؟ ندا، سهراب، اشكان، محسن و ... جزو «عموم» محسوب ميشدند يا خير؟ اگر آنها جاسوس و مواجببگير اجانب بودند، اطرافيان تو و بيسوادي چون عليآبادي كه آبروي هرچه ايراني در اوپك بود را با آن طرز بيان مسخرهاش كه حتي يك دانشآموز مقطع راهنمايي ميتوانست متن تايپ شده به زبان انگليسي روبهروي او را بهتر از وي بخواند كه بهتر از هزاران جاسوس و برانداز و معاند و مخالف، عليه اين نظام كار كرد و مايه تمسخر ما شد، نشد؟
پزشك وظيفه كشتارگاهي به نام كهريزك (رامين پوراندرجاني) كه نخواست بر جنايات تو و اربابت مهر تاييدي به نام «ابتلا به مننژيت» بزند، چطور؟ او جزو اموال عمومي نبود؟ دقت كن و اگر ميتواني بفهم؛ نگفتم «دكتر عمومي». گفتم «اموال عمومي». بدين خاطر كه غير از 12 سال تحصيلي جهت اخذ ديپلم متوسطه، 8 سال نيز جهت دريافت مدرك دكتراي خود گذرانده بود و با 20 سال استفاده از امكانات تحصيلي اين مملكت و اخذ مدرك پزشكي خود، لاجرم جزو اموالي محسوب ميشد كه چون براي اعتلايشان، سرمايهاي خرج شده بود، بايد بازدهي داخيلي هم داشته باشند اما بازدهي او در چه حدي بود؟ در حد اين كه زير برگه جنايات شما را با اسم خويش پر كند؟ زهي خيال باطل. چون نداري، بيترديد نميداني كه «شرف» خريدني نيست، كارگذاشتني نيز. شرف، مثل اصالت است، عين اصالت است، اصلا خود اصالت است كه تو نداري ولي آنها داشتند. هنوز عكس تو در زمان «عملة نظام» بودنت در اردبيل موجود هست كه در كنار هاشمي رفسنجاني بودي و او را يكي از ستونهاي ماندگاري «نظام مقدس جمهوري اسلامي» بيان كردي و فقط چند سال بعد، او و تمام خانوادهاش را با استفاده از تريبوني كه در اختيار داشتي به توپ بستي. بگذريم از اين كه هاشمي، روباهي است در قالب يك معمم كه روش نخنماي مظلومنمايي او، ديگر براي خاص و عام، واضح و مبرهن است اما تو... بيصفتي گربه را هنگامي نشان دادي كه براي خامنهاي هم گندهگويي كردي (راي من 35 ميليون بود و با حمايت «آقا» به 24 ميليون كاهش پيدا كرد)، انضافاً براي اين جماعت احمق، روباه خوبي بودي (پوستاندازيات در دولت دهم و در پيش گرفتن رويهاي كاملاً مخالف با دولت نهم)، درندهخويي همچون گرگ و خونخواريِ چون خفاش را با راه انداختن كهريزكها و بر مصدر امور نشاندن سعيد مرتضويها به خوبي نشان دادي، خونسرديِ همچون پلنگ خود را جهت شكار لحظات (البته با حمايت فكري امثال رحيممشايي) به هنگام آويزان شدن از كوروش كبير مشخص كردي، راسو بودن و بدبويي و كثافت بودن خود چه در اخلاق و چه در گفتار را نيز به هنگام مصاحبههايت ثابت كردي، اما «بيوجود» بودنت به تازگي براي تمام جهانيان «رو» شده كه «تصمیم ایران در ماه اوت گذشته مبنی بر انتقال سانتریفوژهای این کشور به مخفیگاهی در قلب کوههای نزدیک قم، در جنوب تهران، نشان میدهد که برنامه اتمی این کشور یک برنامه صلحآمیز نیست». جملات داخل گيومه نقل قولي است از يوكيو آمانو، رئيس آژانس بينالمللي هستهاي. ساختن سپر انساني (كه البته سالهاست در اين نظام ريشه دارد) براي تاسيسات فراوري اورانيوم و غنيسازي آن، تنها از انساننماهايي چون اين نظام و محصولاتش همچون تو و همپالكيهايت برميآيد و بس. حيف، مار خوش خط و خالي نيستي كه بتوانم نمونهاي برايت پيدا كنم اما از زور شپشهايي كه اطرافيانت برايت به عنوان شاهد مثال آوردند، مجبورم بگويم از فرط شقاوت، دنائت، رذالت و كثافت، تو «خودِ جنگل» هستي. كاش ميتوانستم بگويم «جنگلي هستي» اما صفات رذيله تمامي حيوانات را در خود جمع كردهاي. البته حرجي بر تو نيست زيرا مريد كسي هستي كه صفات تكميل نشدة تو را در حد كمال دارا ميباشد؛ رهبري كه دستش را هنگام تفويض حكم رياست جمهوري دولت نهم و شانهاش را هنگام تفويض حكم رياست جمهوري دولت دهم بوسيدي. خامنهاي را ميگويم. يادت هست؟ بيچاره «تارزان» كه به عنوان «پسر جنگل» معروف شده بود. عجب بدنامي بزرگي شد براي او! قرنها بايد بكوشد تا يا جنگل را از لوث وجود امثال تو پاك كند، يا شايد هم اسم خود را عوض كند! Copyright: gooya.com 2016
|