تاج زاده: بیکفايتی دولت و بیتوجهی مجلس و رسانهها مردم آذربايجان را به خشم آورده است، کلمه
کلمه: وضعيت درياچه اروميه بحرانی است، بحرانی که بارها کارشناسان محيط زيست نسبت به آن هشدار داده اند. بيش از نيمی از بزرگترين درياچه داخلی ايران تبديل به شوره زار شده و نه تنها ارکان اصلی حيات در شمال غرب ايران را با تهديد جدی روبهرو کرده، بلکه اثرات اقتصادی، اجتماعی و امنيتی آن آرام آرام در حال پديدار شدن است.
رسيدن نمک درياچه به زمين های کشاورزی و تخليه تعدادی از روستاها در منطقه، اولين اثرات عينی خشک شدن اين درياچه و تالاب بين المللی است. درياچه ای که از سال ها قبل به عنوان «پارک ملی»، بالاترين درجه حفاظتی، شناخته شده و سازمان علمی فرهنگی ملل متحد، يونسکو، آن را در فهرست ذخيره گاه های زيستکره جهان به ثبت رسانده بود، امروز پيش چشم غيورمردان آذربايجان به شوره زار تبديل می شود تا سندی بر اشتباهات پياپی دولتهای ما باشد. مساله درياچه اروميه يک موضوع ملی است، اين درياچه متعلق به همه ايرانيان است و از اين رو هر ايرانی دلسوز وطن نسبت به اتفاقات رخ داده در اين خصوص اين درياچه معترض است و ابراز نگرانی می کند.
سيد مصطفی تاجزاده، زندانی سياسی فعلی و معاون سياسی وزارت کشور در دولت اصلاحات، در گفت و گويی با کلمه که در دوران مرخصی کوتاه وی از زندان انجام شده، می گويد: “در خصوص درياچه اروميه بايد به چند نکته توجه شود. به نظر من يک وجه مساله به واقعيت جاری در کشور و بی کفايتی دولت و عدم کارآيی مجلس بر می گردد. نه تنها مردم مشاهده می کنند که درياچه اروميه دارد از بين می رود بلکه بيشتر از اين ناحيه آزار می بينند که به اين مساله بی توجهی می شود. در دوره حکومت اقتدارگراها بی کفايتی و بی توجهی با هم توام شده است. اين مساله سبب شده که خشم مردم به حق به جوش آيد و در شعارشان نيز تبلور يابد: درياچه اروميه از بين می رود بلکه مجلس نيز حکم قتل صادر می کند.”
اين فعال سياسی همچنين با اشاره به اينکه توجه مسوولين بيشتر به سمت مسائل حاشيه ای بوده است، می افزايد: “من به دليل حضور در زندان و ديدن رسانه به اصطلاح ملی، می بينم که در راديو و تلويزيون و همچنين ديگر رسانه های تحت کنترل جناح اقتدارگرا، به رفتن و آمدن يک مربی فوتبال معطوف شده است که البته در جای خود و برای طرفداران فوتبال مهم است و موضوعيت دارد. اما در مقابل، به هيچ يک از مسائل کلان که به سرنوشت مردم مربوط است پرداخته نمی شود. در واقع انتقادی که زمان شاه می کرديم که فوتبال را عَلَم می کرد تا مردم را از توجه به مسائل اساسی و ملی بازدارد، امروز نيز مصداق پيدا کرده است. يعنی ريزترين مسائل فوتبال در وسيع ترين سطح در صدا و سيما مطرح می شود اما دريغ از بحث جدی و اطلاع رسانی در خصوص درياچه اروميه که يک موضوع ملی است. يا دريغ از يک بحث آزاد در خصوص حوادث سوريه يا درباره تحريم های اقتصادی و آثار مخرب آن بر کشور و يا درباره شعارهايی که دولت در اين ۶ ساله داد و ما را به موقعيتی رساند که امروزه بسياری از دوست ها با کشورمان دشمن شده اند.”
اين عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی که از سال گذشته در قرنطينه ی بند دو الف به سر می برد، با اشاره به جايگاه مهم مجلس در اين امور و بی اعتمادی که مردم نسبت به مجلس پيدا کرده اند، خاطر نشان می کند: “بی اعتمادی ملی به مجلس که در جريان جنبش اعتراضی مردم آذربايجان خودش را نشان داد، واقعا عبرت آموز است. اگر مجلس واقعا آن طور که امام می فرمودند “عصاره ملت” و در “راس امور” است، همه آن هيجان هايی که در خيابان های تبريز و اروميه تخليه شد، می بايست مقدمتا در مجلس منعکس می شد.”
تاجزاده با تاکيد بر اينکه نياز امروز ما يک مجلس پرسشگر و مردمی است، می افزايد: “به ياد دارم که آقای جنتی می گفت مشکل مجلس ششم اين است که وقتی پيچ راديو را باز می کنيم تن من می لرزد، بله آقای جنتی! اگر می خواستيد کشور آرام باشد تو بايد تنت می لرزيد، روزی کشور ناآرام خواهد بود که تو در آرامش باشی و گمان ببری اوضاع خوب است. مجلس فرمايشی شکل می گيرد و بله قربان گويی رواج پيدا می کند و چشم باز می کنيد و می بينيد که کشور را ناآرامی فراگرفته است. مجلس آرام و در واقع رام، کشور را نا آرام می کند و کشور آرام، مجلس مستقل و منتقد دارد. مجلس آرام همراه با کشور آرام نداريم. هرچند که در شرايط هرج و مرج کشور ناآرام و مجلس ناآرام خواهيم داشت. اين اصل در مجلس هفتم و هشتم ناديده گرفته شد و امروز اگر دولت بی کفايت است، مجلس به جای آنکه بی کفايتی را برطرف کند تکميلش می کند. اختناق اجازه نمی دهد که اين بحث ها به صورت شفاف در جامعه مطرح شود و مردم با ابعاد موضوع آشنا شوند.”
اين زندانی سبز می افزايد: “يک مشکل ديگری نيز به وجود آمده که از مختصات دوران جديد است و اقتدارگراها متوجه نيستند که دچار چه وضعی شده اند. نمی توان که در همه دنيا از حق اعتراض مردم دفاع کرد و نوبت به خود که رسيد آن را سرکوب کرد و حتی آب بازی ساده را نيز بر نتافت. در زمان شاه البته اينگونه بود اما در آن زمان رژيم هيچ تظاهراتی جز تظاهرات عليه کمونيست ها را پخش نمی کرد که آن نيز دوگانگی بود اما در آن ايام فضای کلی دنيا اين بود. امروز عملا مردم می بينند که درياچه اروميه از بين می رود و در جامعه مدنی و حوزه افکار عمومی، نهادهای مدنی آن قدر نيرومند و متکثر و پرشمار نيستند که در اين باره فعال باشند. بحث جدی هم که ناممکن است و مردم نيز اگر بخواهند که واکنش نشان دهند سرکوب می شوند، به طوری که شنيده ام سه نفر در دفاع از حقوق درياچه اروميه که متعلق به همه مردم است کشته شده اند و می تواند پيامدهای بسيار بدی را برای جامعه ما داشته باشد.”
رييس ستاد انتخابات دولت اصلاحات توجه به محيط زيست را امر جدی می داند و تاکيد می کند: “همه ما بايد بکوشيم تا در خزر، درياچه اروميه و در همه جای ايران محيط زيست را حفظ کنيم. اين به سود همه است و بايد پيوندی ملی در اين مورد برقرار شود. هرچند اگر دموکراسی حاکم بود بين مطالباتی که مردم در سطح ملی و در منطقه دارند ارتباط به وجود می آمد. زمانی که بحث خشک شدن درياچه اروميه مطرح می شود افرادی که من با آنان ارتباط دارم اعم از آذری و غيره آذری، يکسان متاثر می شوند. احساس می کنند بخشی از پاره تنشان آسيب ديده است . کما اينکه اين مساله اگر درباره دريای خزر بود يا درباره خليج فارس، همه متاثر می شدند اعم از اينکه ترک باشند يا فارس، کرد باشند يا ترکمن.”