جمعه 22 مهر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شش پرسش و پنج پاسخ درباره انتخابات آزاد، اميرحسين گنج بخش - مهرداد مشايخي

نوشته حاضر، آخرین "نوشته "مهرداد مشایخی پیش از مرگ است. مهرداد مرگ را به بازي‌نمیگرفت و فعالیت سیاسی و فرهنگی‌خود را در حد توانایی جسمي انجام میداد. او از چند ماه پیش ديگر نمي توانست دست به قلم ببرد. از اینرو نیمی از نوشته پیشین(۱) مهرداد و من از راه ضبط صحبتهای او و پیاده کردن آن به رشتهٔ تحریر درامد. اما همه نظرات مهرداد مشایخی در نوشتهٔ حاضر از نوار پیاده شده است. در نوشته‌های مشترک پیشین مهرداد با دقت و حساسیت خاص خود به متن نهایی می‌نگریست و ویرایش میکرد. این بار فرصت نیافت و اين نوشته با کمترين ویرایش منتشر ميشود تا حداکثر امانت حفظ شود. از اين رو کاستي هاي آن متوجه او نيست . نوشتن مقاله حاضر به پیشنهاد مهرداد بود. در بحث‌هایی‌که بر گرد انتخابات آزاد صورت می‌گرفت، چندین پرسش تکرار میشدند. با وجودی که در نوشته‌های مختلف کما پیش در باره این پرسش‌ها بحث شده است، اما هرگز به صورت مجموعه‌ای در کنار هم طرح نشدند. عنوان این مقاله که تعداد پرسش‌ها یکی‌بیش از پاسخ هاست،نیز پیشنهاد مهرداد بود. صدايش را نميشنويم اما پيامش همه جا هست. (ا-گ)

پرسش نخست: تفاوت میان استراتژی انتخابات آزاد و سرنگونی چیست؟

تفاوت اصلی‌استراتژی انتخابات آزاد و سیاست سرنگونی در شیوهٔ انتقال قدرت حاکمان به مخالفان است. استراتژی سرنگونی از راه شورش و زور قدرت را می‌گیرد، استراتژی انتخابات آزاد از راه صندوق رای. ازینرو استراتژی سرنگونی بر فروپاشی دستگاه دولت و جایگزین کردن آن با دستگاهی موازی که توسط مخالفان سازمان داده شده است، بنا میشود. در حاليکه استراتژی انتخابات آزاد بر وادار کردن حکومت به تعطیل دیکتاتوری که با آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، و زندانیان سیاسی شناسایی میشود، استوار است. به این معنا استراتژی انتخابات آزاد نابودي کلّ دستگاه دولتی نیست، بلکه میکوشد سازمان‌ها و نهاد‌های موجود را در خدمت گذر دموکراتیک قرار دهد و فقط آن نهاد‌هایی‌ را منحل یا بی‌اثر کند که در خدمت دستگاه سرکوب سیاسی قرار دارند. در تاریخ معاصرایران این دو استراتژی را در فاصله زمانی‌ کوتاهی‌ تجربه کرديم . تظاهرات مردم در سال ۵۷ حکومت دیکتاتوری شاه را به تسلیم در مقابل مردم وادار کرد، دولت بختیار رژیم را از میان بر نداشت بلکه با به رسمیت شناختن آزادی مطبوعات، احزاب، و آزادی زندانیان سیاسی ، به دیکتاتوری پایان داد و دورنماي انتخابات آزاد را گشود ولی ارتش و دستگاه انتظامي ‌را منحل نکرد. در مقابل انقلابیون اسلامی، شورای انقلاب تشکیل دادند، قدرت را بدست گرفتند، نهاد‌های موازی انتظامي‌، قضايي را جایگزین دست گاه دولت کردند و سرکوب و کشتار را آغاز نمودند. شاید همین جا، ارجحیت استراتژی انتخابات آزاد بر استراتژی سرنگونی آشکار شود. تفاوت میان استراتژی انتخابات آزاد و استراتژی سرنگونی در شیوه به قدرت رسیدن است، شیوه نیروهای سرنگونساز حذف حاکمان از روند سیاسی گذر به دمکراسی است، در حالیکه استراتژی انتخابات آزاد از همه نیروهای سیاسی از جمله حاکمان دعوت می‌کند تا در روند برنشاندن حاکمیت صندوق رای شرکت کنند. از اين دیدگاه انتخابات آزاد فراخوانی به آشتی ملی است.

پرسش دوم: انتخابات آزاد در چه شرایطی امکان پذیر میشود؟

نخست باید گفت انتخابات آزاد به آن معنی ‌که ما می فهمیم دستکم به دو دلیل در نظام جمهوری اسلامی قابل تصور نیست. اول اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی بر تبعیض استوار است و با اصل اساسی ‌برابری شهروندان در تناقض می‌افتد. دوم آنکه سرکوب های "قانونی" و فراقانونی حتی امکان یک انتخابات رقابتی درون نظام را نیز از میان برداشته است. نه تنها قانون احزاب ، نظارت شورای نگهبان و ممیزی وزارت کشور، نیروهای آزادیخواه و اصلاح طلب از یک رقابت عادلانه باز میدارد بلکه جو ارعاب و اختناقی که پس از کودتای انتخاباتی پدید آمده یک دیکتاتوری تمام عیار را بر کشور حاکم کرده است. انتخابات در چارچوب جمهوری اسلامی چیزی جز تمکین به منویات رهبری نیست. ازینروشرایط یک انتخابات آزاد یعنی آزادی احزاب و رسانه ها و شرکت مخالفان و ومنتقدان در در انتخاباتی سالم و منصفانه همان شرایط پایان دیکتاتوری است که با گسترش مبارزه و تغییر توازن نیرو بین حاکمان و مخالفان میسر میشود. گشایش فضای سیاسی باید به نقطه عطفی برسد که در آن اصل همزیستی‌ حاکمان و مخالفان پذیرفته شود و این آغاز دوران گذر است که از طریق پیمانی نوشته یا نانوشته و فراسر قانون اساسی، راه را بر تغییرات ساختاری باز میکند. این دوران را می‌توان دوران تعادل ناپایداری دانست که مذاکره برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد با نظارت بی‌طرفانه موضوع اصلی‌ آن خواهد بود.

پرسش سوم: امروز تفاسیر گوناگونی از انتخابات آزاد وجود دارد وگونه می‌توان بر تفسیر‌های گوناگون از انتخابات آزاد فائق آمد؟

انتخابات آزاد همچون سایر مفاهیم تفسیر‌های گوناگونی از آن شده است به ویژه آنکه واژه آزادی را نیز در خود دارد، و به این جهت کسی با آن مخالفت نمیکند بلکه تعبیر و پسوند‌هایی‌پیش کشيده ميشود که در نهایت نقض غرض میشود. سازمان‌های مسلکی چه سکولار چه مذهبی‌ید طولایی در این کار دارند. بلایی‌که کمونیستها و اسلامگرایان سیاسی بر سر" حقوق بشر" آوردند گواه این مدعا است. یکی‌از بزرگترین دست آورد‌های تشکیل سازمان ملل متحد، کوشش دائمی برای تدقیق و استاندارد کردن معانی است. مهم‌ترین دستاورد نیز بدون تردید، اعلامیه جهانی‌حقوق بشر و کیثاق های الحاقی آنست که هر گونه تفسیر دلبخواه از حقوق بشر را توسط دولت‌های مسلکی ناممکن میکند. بی‌جهت نبود که اتحاد جماهیر شوروی و عربستان سعودی به عنوان کلید دارن حقیقت مطلق به این سند تاریخی ‌رای ممتنع دادند. درهمین راستا، سازمان ملل و نهاد‌های وابسته در زمینه‌های دیگری همچون حقوق زنان، اقلیت ها یا کودکان به تصویب اسنادی دست يافته است که میتواند به عنوان مرجع پذیرفته شود. شرایط انتخابات آزاد و پیش شرط‌ها و تضمین‌های برگزاری آن نیز شامل چنین کوششی شده و فزون بر آنچه در ماده بیست و یک اعلامیه جهانی و میثاق حقوق سیاسی و اجتماعی آمده ، در سند مصوب بین المجلس در پاریس درسال ۱۹۹۴ نیز این شرایط باز همه تدقیق شده ا است . ازینروهمانطور که صحبت از حقوق بشر یعنی‌اعلامیه جهانی‌حقوق بشر، صحبت از انتخابات آزاد نیز چیزی جز استناد به استاندارد بین‌المللی نیست. کسانی که چنین اسناد مرجعی را قبول ندارند باید وادار شوند که از نام دیگری با پسوند خاص خودشان را استفاده کنند. مفاهیمی نظیر دمکراسی خلقی، دمکراسی دینی، حقوق بشر سوسیالیستی، حقوق بشر اسلامی کاملا تصویر‌های دیگری از حقوق بشر و دمکراسی را در اذهان منعکس میکنندکه بازتاب وضعیت کوبا و کره شمالی، یا جمهوری اسلامی است. اما این اتفاق هنوز برای انتخابات آزاد نیفتاده است. هواداران جمهوری اسلامی هنوز از انتخابات آزاد سخن میگویند و از دو ترفند برای تحریف این مفهوم استفاده میکنند. نخست انتخابات آزاد را بر اساس قانون اساسی‌جمهوری اسلامی که در رحمانی تفسیر بر تبعیض استوار است طرح میکنند، و دوم انتخابات آزاد را با انتخابات سالم ورقابتی که میان خودی های جمهوری اسلامی قرار است صورت بگیرد يکسان ميکنند. با توجه به اینکه انتخابات آزاد جغرافیا خود را دارد و قرار است در ایران برگزار شود، به چالش کشیدن این تفاسیر که از طریق رسانه‌های به مردم عرضه میشود، یکی از مهم‌ترین وظایف آزادیخواهان است.

در نیروهای مخالف رژیم هم برداشت‌های نادرستی از انتخابات آزاد هست که مشهور‌ترین آن حذف نیروهای سیاسی هوادار حکومت از روند رقابت است که چیزی جز آن روی سکه "انتخابات سالم و رقابتی" حکومت نیست. اين ديدگاه نيز زير پرچم آزادي خواهی، مخالفان خود را (که ميتوانند به زعم ما نيز آزادی خواه نباشند) از رقابت حذف ميکند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


پرسش چهارم: آیا انتخابات آزاد با دموکراسی یکی‌است؟

در جوامعی‌ که دموکراسی در آن استقرار یافته، انتخابات آزاد و دوره‌ای تنها شکل تقسیم و باز تولید قدرت است. در این جوامع قانون اساسی‌ با تضمین فعالیت سیاسی برای همهٔ احزاب از یک طرف، و تضمین حقوق اقلیت از طرف دیگر، امکان تناوب سیاسی را فرا هم میاورد. اکثر قریب به اتفاق سازمان‌های سیاسی نیز خود را به این قانون اساسی‌ ملتزم میدانند. استثناهایی تاریخی ‌وجود دارند که نیروهای ضدّ دموکراسی از طریق صندوق رأی توانستند به قدرت برسند و دموکراسی را از میان بردارند، مثال مشهور آن به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان است. اما انتخابات آزاد به عنوان شکل گذر به دمکراسی در یک چارچوب حقوقی جا افتاده برگزار نمی‌شود. به این معنی که تمام گرایش های سیاسی از جمله هواداران نظام جمهوری اسلامی نیز گزینه‌های خود را به رأی مردم می‌‌گذرند. این یکی‌از ایراداتی است که به استراتژی انتخابات آزاد گرفته میشود که اگر در انتخابات آزاد هواداران جمهوری اسلامی یا گرایش‌های غیر دمکراتیک دیگری پیروز شدند، آیا ما ردای مشروعیت را به دست خود بر دوش آنان نینداخته ایم؟ نخست بسیار بعید است که جمهوری اسلامی با چنین کارنامه ای دوباره بتواند رأی مردم را جلب کند. اما اگر چنین شد آیا چارهٔ دیگری جز پذیرش ارادهٔ مردم و شکیبایی تا انتخاباتی دیگر باقی‌میماند؟ و آیا نباید سوزنی به خود بزنیم که نبود سازمان‌های مدرن دمکراسی خواه، و پراکندگی آزادی خواهان و نداشتن برنامهٔ پیشرفت و توسعهٔ روشن، مردم را در مقابل انتخاب میان هرج و مرج و امنیت نسبی‌قرار داده است؟

پرسش پنجم: نقش انتخابات آزاد در جنبش سبز؟

رابطه تنگاتنگ جنبش سبز با انتخابات آزاد در شعار" رای من کو" تجلی‌یافته است و ماهیت انتخاباتی جنبش را نشان داده است. اما روایت‌های گوناگونی از اهداف و نیروهای شرکت کننده در این جنبش طرح شده است. جالب اینجاست که همان ۳ روایتی که در برخورد به "انتخابات آزاد" وجود دارد، در تبیین جنبش سبز هم عنوان میشود. کسانی که انتخابات آزاد را همان انتخابات سالم و رقابتی میان خودی‌های جمهوری اسلامی می‌بینند، جنبش سبز را یک سره جریانی مذهبی‌ و هوادار نظام ارزیابی میکنند و جایی‌برای نیروهای مخالف قائل نمیشوند. قطب دیگر این نگرش کسانی هستند که جنبش سبز را حرکتی‌سکولار و کلا مخالف نظام ارزیابی میکنند. این روایت با انتخابات آزاد با شرکت همهٔ نیروهای سیاسی که هواداران نظام را نیز شامل میشود مخالف هستند. اما روایت آزادی خواهانه از جنبش سبز، جنبش سبزرا يک جنبش متکثر و پلوراليستی ميداند که در آن گرايشات مختلف و متفاوت، و گاه متضاد در کنار يکديگر حضور دارند. اگر بخواهيم تنها يکی از ويژگی های جنبش سبز را که موجب تفکيک آن از بقيه جنبش های نيم قرن گذشته است، برجسته کنيم، و آن را نشانه بلوغ ملت ايران بدانيم، همانا همزيستی ميان گرايشات متفاوت و گاه متضاد است. چنین نگرشی در تفسیر از انتخابات آزاد بازتاب می‌یابد که همهٔ جریانات سیاسی درون جنبش را دعوت می‌کند تا در یک پیکار مشترک برای ازادی احزاب آزادی مطبوعات، و آزادی زندانیان سیاسی متشکل شوند. به این معنا انتخابات آزاد رشته‌ای است که نیروهای جنبش سبز را به یک دیگر وصل می‌کند .

پرسش ششم: آیا راهبرد دیگری غیر از انتخابات آزاد برای گذر مسالمت آمیز به دموکراسی به نظرتان می‌رسد؟

پاسخ به پرسش ششم را به مخالفان راهبرد انتخابات آزاد واگذار می کنیم

1- فرا سویِ اصلاح و انقلاب- محاصره مدنی حکومت برای انتخابات آزاد-اميرحسين گنج بخش-مهرداد مشايخي


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016