همسر نسرين ستوده: بدرقه های مقابل در زندان، يکی از سخت ترين لحظات دوران زندان است، کلمه
رضا خندان همسر نسرين ستوده وکيل دربند می گويد: آنها که نسرين ها را زندانی می کنند فکر می کنند زندان باعث سردی روابط شود اما از معجزه ی عشق خبر ندارند.
کم نيستند زوج های سياسی که پس از انتخابات قربانی حبس و زندان شده اند و به دليل فشارهای زندان دچار مشکلات جدی شده و با ديده ی ترديد به عشق ميانِ شان نگاه می کنند، در اين ميان اما هستند کسانی که باور دارند زندان هيچ خللی در روابط عاطفی آنها ايجاد نکرده بلکه آنها را عاشق تر می کند.
رضا خندان همسر نسرين ستوده از جمله آنهاست که بارها و به کرات نيز در مورد همسر دربندش اطلاع رسانی کرده است. نسرين ستوده حقوقدان و وکيل ايرانی، پس از انتخابات جنجالیِ دهمين دوره ی رياست جمهوری ايران، در ۱۳ شهريور ۸۹ بازداشت و روانه ی اوين شد.
خانم ستوده از جمله وکلايی بود که پس از کشته و زندانی شدن شهروندان معترض به نتايج انتخابات رياست جمهوری، وکالت شماری از آنان را به عهده گرفت. او در اوج روزهای دستگيری و اعتراض های خيابانی، همزمان با بسته شدن روزنامه های منتقد در داخل ايران، تلاش کرد تا از طريق مصاحبه با رسانه های خارج از ايران در مورد وضعيت قربانيانِ انتخابات، اطلاع رسانی کند.
پيشتر منزلت محمدی مادر احمد نجاتی کارگر يکی از جان باختگان حوادث پس از انتخابات در مصاحبه ای با سرخسبز گفته بود: ای کاش مرا به جای نسرين ستوده زندانی می کردند تا او در کنار فرزندانش باشد.
آنچه می خوانيد گفتگوی جرس با رضا خندان همسر نسرين ستوده در مورد تاثير زندان و مبارزه بر روابط عاطفی است که او از دشواری ها و دوری ها و در عين حال از معجزه ی عشق سخن گفته است:
شما هميشه در مورد فشارهای سياسی و بازجويی و زندان صحبت کرده ايد ممکن است توضيح دهيد که زندان تا چه اندازه به دنبال تحت فشار قرار دادن روابط عاطفی مبارزان سياسی است؟
من فکر میکنم کسانی که حکم زندان برای وکلا و وفعالان سياسی صادر می کنند خودشان خيلی از زندان و بازداشت وحشت دارند. تصورشان هم از روابط انسانی اشتباه است. روابط انسانی از نظر اينها همانند طنابی است که در صورت پاره کردن آن زندگیها از هم خواهد پاشيد. اتفاقا زندان به کورهای میماند که آدمها را با روابطی که دارند پختهتر میکند.
نسرين ستوده بارها از زندان برای شما عاشقانه هايی را فرستاده است آيا حاضريد همانگونه که نسرين ستوده با صدای بلند برای شما نوشت «دوستت دارم» شما هم با صدای بلند و رسا اين جمله را تکرار کنيد؟ فکر می کنيد اين عاشقانه ها چه پيامی برای حکومتی دارد که همسران و مادران و پدران را از کانون خانواده جدا کرده است؟
در خانهی ما رسم بر اين است که اگر کسی به ديگری گفت “دوستت دارم” جواب اين است که “من بيشتر”. اين را نيما کوچولوی ما هم ياد گرفته است . من هم میگويم من بيشتر دوستت دارم. و اين دوست داشتنها يک پيام مشخصی دارد، اينکه زندان نه تنها هيچ تاثير منفی روی روابط عاطفی ندارد بلکه به شدت محرک احساسات و عواطف است.
آيا خانوادههايی را می شناسيد که عشق و روابط شان حال چه عاشقانههای مادر و فرزندی يا پدر و فرزندی يا عشق ميان و زن و مرد دستخوش فشارهای زندان قرار گرفته باشد؟ چه کسی را مسول میدانيد؟
عکساش را زياد میبينيم ولی موردی را که زندان باعث سردی روابط شود اصلا سراغ ندارم. به طور قطع برخی از قديمیهای همين زندانبانان که در دورههای قبل تجربهی زندان داشتند اين تجربه را دارند که زندان آن هم از نوع سياسیاش آدمها را پختهتر و روابط آنها را مستحکمتر میکند.
در اين چهارده ماه سال چه تعداد نامه و پيام عاشقانه از زندان دريافت کردهايد و توضيح دهيد هر بار چه احساسی داشتيد؟
میدانيد که نامه نگاری يک از بديهیترين حقوق يک زندانی و خانوادهاش است. اوايل بازداشت نسرين مامورين با يورش به سلولاش نامهای را که به مهراوه نوشته بود از او گرفته بودند. اين در حالی بود که در ۸ ماه اول بازداشت از داشتن قلم و کاغذ محروم بود. حتی نامهای را که به رييس قوهی قضاييه نوشته بود توقيف کردند. بند عمومی با وجود داشتن اين امکانات، آنها از نوشتن نامه به خانواده محروم هستند. همچنين اعضای خانواده به طور غير قانونی از اين کار منع میشوند. بنا بر اين تعداد نامهها بسيار کم بوده است. ولی هر کدامشان دنيايی از عشق و محبت را در خود جای دادهاند.
فقط موقع خواندن آنها بايد مرافب باشيد کسی آن اطراف نباشد چون چشمان پر از اشکتان شما را لو خواهد داد و آنوقت بايد جوابی برای مهراوه پيدا کنيد که میگويد “سوسوو…ل”.
خيلی سوال تلخ و بی رحمانهای است ولی آيا در اين دو سال هيچ گاه فکر کرده ايد مسير زندگی تان را جدا کنيد؟
به هيچ وجه. مگر چه اتفاقی افتاده که بايد به اين چيزها فکر کنم؟ زندان چيزی است مثل مسافرت رفتن، با اين تفاوت که نسرين هر هفته برايمان سوغاتیهايی میفرستد که تمام روح و عشقاش را در آنها دميده است. سوغاتیهايی که همه، حاصل تلاش شبانه روزی اوست برای شاد کردن تکتک اعضای خانواده.
پدری کردن برای کودکانی که مفهوم زندان شايد آنگونه که بايد برايشان جا نيفتاده، چگونه است و مايليد در اين مورد چه بگوييد؟
مطمئن باشيد اگر بچهها نبودند نسرينی را که من میشناسم اين طور رفتار نمیکرد او خيلی مراقب است که بچهها آسيب بيشتری نبينند. به خاطر شرايط بچهها از خيلی کارهايی که میتواند صرفنظر میکند. بچهها هيچ کاری نکردهاند که مستوجب چنين عقوبتی باشند. بنا براين خيلی بايد مراقب آنها بود.
آنها در دوران کودکی شرايط سختی را تحمل میکنند. نيما بدون اين که مفهوم زندان را بداند با گوشت و پوستاش لمس میکند. هر ماه که میگذرد نگاهاش واقعیتر میشود.
چندی پيش بود که نيما به يک باره از من پرسيد “بابا چرا ما را میخواهند زندان کنند؟” سختترين بخش اين ماجرا درمانده بودن آدمی در مقابل اين سوالات است. کودکی که سوال را بلد است ولی پاسخش را درک نمیکند. زندانی که نيما به عنوان کوچکترين زندانی سياسی با رکورد ۵ ساعت بازداشت آن را از نزديک لمس کرده است. همچنين مهراوه که در سن ۱۱ سالگی آن را تجربه کرده است. متاسفانه آنها از کودکان به عنوان اهرم فشار استفاده میکنند. الان نزديک ۱۰۰ روز است که ملاقات حضوری بچههای را قطع کردهاند.
هيچ چيزی جای خالی مادر را نمیتواند پر کند. تلاش ما برای ايجاد شرايط بهتر برای بچهها بيشتر خود ما را ارضا میکند. آنها مثل همهی بچهها به مادر احتياج دارند. يک بار ديگر در جايی گفته بودم چيزی که در آن عکس ديده میشود برای ما، يک لحظه نبود ما تمام زندگیمان مثل همان عکسی بوده است که ديدهايد تنها تفاوتاش بودن و ديدن دوست هنرمندی در آنجا و ثبت ماهرانهی آن لحظه بوده است.
ما بيش از آنکه حواسمان به دوربينها و ماموران و اطرافيان باشد به همديگر فکر میکرديم و اين که بايد برای مدتی نامعلوم از هم دور باشيم. بنا بر اين بايد حداکثر بهره را از لحظات نادری که میتوانيم همديگر را از نزديک ببينيم، ببريم.
آيا هيچ وقت شاهد بوسههای همسران ديگر در مقابل اوين يا در حين بدرقه به زندان بوده ايد؟ مختصری در اين مورد شرح می دهيد که چه حالی داشتيد و چه کسانی را مقصر اين گونه جدايی ها می بينيد؟
آخرين مورد بدرقهی بهاره هدايت و امين احمديان مقابل درب کوچک زندان بود. کمی می توانستم آنها را حس کنم. آنها را که داشتند يکی از سختترين لحظات دوران زندان را تجربه میکردند. شما بايد همديگر را در آغوش بگيريد و اندکی بعد آن لحظه برای شما خاطرهای بيش نخواهد بود. البته من حس خوبی هم در کنار اين دلتنگی و ناراحتی داشتم اينکه بهاره پيش نسرين و بقيهی بچهها میرود و اين آنها را خوشحال خواهد کرد.
خيلی ها میگويند پدران و مادرانی که میخواهند مبارزه کنند نبايد فرزندی داشته باشند تا در مسير مبارزه فرزندان شان هم آسيب ببينند . نگاه شما و نسرين نسبت به اين نوع نقد چگونه است؟ آيا فکر می کنيد که ای کاش فرزندی نداشتيد و اين روزها را نمی ديدند يا اين را بخشی از روند مبارزه میدانيد؟
اولا بايد بگويم ما مبارز به مفهوم سياسی نبوديم و نيستيم. نه اينکه مبارز سياسی بودن بد باشد به هيچ وجه. اتفاقا خيلی مهم و مايهی مباهات است کسی به خاطر اهداف و آرمانهای انسانی مبارزه کند. بلکه منظورم اين است که ما اين چنين نبوديم. همسر من وکيل رسمی دادگستری است. در چارچوب قوانين و معادلات رسمی و رايج کشور کار و فعاليت میکند. کسانی در داخل حکومت شيوهی او را بنا به دلايلی نپسنديدهاند. برای جلوگيری از اين شيوه و انديشه، او را بازداشت کردهاند. من هم که همسرش هستم مجبور هستم به خاطر اين جفا و ناروايی که در حق همسرم و کودکان خردسالمان داشتهام، تلاش کنم تا بلکه از اين وضع پيش آمده خلاص شويم.
ما يک زندگی خيلی معمولی داريم و طبيعی است که در اين زندگی میتوان بچهدار شد. مادری و پدری بالای سر بچهها باشند و به تربيت و تحصيل و رفاه آنها بپردازند.
بازداشت وکيلی که در زمينهی حقوق بشر فعاليت میکند و متعهد به شرافت کاری خودش است، از پديدههای نادری است که حداقل من در جای ديگری سراغ ندارم. هيچ کس به دليل ترس از زلزله نمیتواند روند عادی زندگی را تعطيل کند. ما در واقع در حال تجربهی چيزی شبيه آن هستيم و گرنه همسر من چريک مبارز خستگیناپذير و … نبود که بخشهای مهمی از زندگی را تعطيل کنيم.
نکته مهمی که نسرين هميشه روی آن انگشت گذاشته، اين است که حتی به خاطر کودکان خودمان هم که شده بايد خواستار اصلاح شرايطی باشيم که در آن حقوق کودکان ناديده گرفته میشود. ما کودکان خودمان را نمیتوانيم به تنهايی از مهلکه نجات دهيم در حاليکه شرايط جامعه برای همهی کودکان ناامن است و مدام حقوق آنها پايمال میشود.
پيامی و نکته ای و سخنی اگر در مورد عشق در مسير مبارزه و زندان باقی مانده بفرماييد.
اگر يکشنبه ها، روزی که ملاقات زنان سياسی است به همراه خانوادهها به محل ملاقات بياييد و از دور شاهد ملاقات آنها با مادران، همسران و يا خواهرانی باشيد که در بازداشتاند. ابراز احساسات ما و آنها را ببينيد و باران بوسههای از راه دور و از پشت شيشههای دو جدارهی آنها را شاهد باشيد با من موافقتر خواهيد بود و ايمان خواهيد آورد به معجزه عشق.