یکشنبه 1 آبان 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

قطعنامه ۵۹۸ دیگری در راه است، محمد فیروزیان

و شاید اینبار برای همیشه! پیداست که همه- چه این وری، چه آن وری- از افزودن به این فایل حجیم ورق پاره ها خسته شدیم. یکبار باید به این دهن کجی ها تیر خلاص زد. در این ده نمای دنیا و در این عصر- به اصطلاح- جهانی شدن، نه تنها منفعت و مصلحت که امنیت و قدرت - چهار بنیان سیاست، کیان همه را به هم دوخته است. پس چرا دیگری- آن هم آن دیگری که دیگر، آن دیگر نیست- به خود اجازه ندهد که گزار لاکپشتی ما را ناخنک بزند. براستی آیا این نوع دخالت ها و مزاحمت ها، همان حدیث کهنه " توطئه" است؟

باری، چنین رویکردها و دو دو تا چهارتای منطقی سیاست دنیا، اجتناب ناپذیر، واقعی و ای بسا عاقلانه و در راستای تحکیم چهار پایه سیاست ورزی است. چه باک، هر که می خواهد بگوید سیاست بد است؛ بی پدر و مادر است. برای سیاسی ملالی نیست. اینجاست که اگر کسی به خیال خام خود خواسته باشد پا در کفش لوطی عصبانی بگذارد و حرمت حریمش را بشکند، کارد به استخوان رسیده و دیگر این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست. خدا خودش به خیر کند.

شرایط امروز ایران از برخی جهات، جهاتی که می تواند نقطه عطف در سیر تحولات کشور باشد؛ به دو سال پایانی جنگ هشت ساله بسیار شبیه است.

- مردم نگران و خسته اند؛ خیلی بیشتر از گذشته. به ویژه قشر متوسط در هر صنف و طبقه، قشری که تحولات ساختاری کشور به دست آنها شکل می گیرد؛ بیشترین فشارها و بی مهری ها را تحمل می کنند. اگر با مردم و در میان آنها باشیم به خوبی می بینیم کور سویی از امید مانده که آن هم راز زندگی و تنها نیاز ماندن است. نه تنها ما مردم که شاید بیشتر از ما، لجنه های تصمیم سازی و حلقه های دست اندرکار، خود گرفتار بی انگیزگی، چند دستگی، واگرایی پیدا و پنهان در برابر ساختار و سرانجام ناگزیر از بی اعتمادی به هم و به روند فرارو هستند. هر بیننده غیر متعصبی می تواند فضای سراسیمگی اقتصادی و جو ملتهب و تاریک اجتماعی و فرهنگی امروز ایران را به خوبی لمس کند. موضوع تنها ضرورت توسعه سیاسی و بهبود آزادی های اجتماعی نیست که فرهیختگان ملت سال هاست بر آن تأکید داشته اند.

پر روشن است، اگر این اصلاحات به ثمر می رسید شرایط امروز کشور از همه نظر باثبات تر و آینده تحولات روشن تر بود. هر آینه، درد ملت اینجاست که بخش بزرگی از انرژی انسانی- فکر، روحیه، انگیزه و اراده- و ظرفیت های مادی و فنی ما بی برنامه و در پوشش اهداف خیالی و واهی هدر می رود. وانگهی، این خود دلیل و بهانه ای است برای سوداگران و فرصت طلبان دست در قدرت که تا زمان دارند و می توانند جیب خود را پر سازند و ساز و برگ رفتن فراهم آورند.

واقعیت آن است که بخش بزرگی از ملت می خواهد به هر شکلی که شده تحول اساسی صورت گیرد. اما دریغ از نیمچه بخاری از موافق و مخالف چه درون قدرت و چه بیرون شده از قدرت. تو گویی اهل سیاست ما یا گیجند و یا به فکر خویشند. خطر جدی و در بیخ گوش هر ایرانی است. اگر کاری از مردان سیاسی ما بر نیاید و شکلی از تشکل منطقی، فراگیر، عملگرا و البته تنها، وامدار مردم، تحقق نگیرد؛ اربابان قدرت جهانی، امنیت منافع خود را در گروی جنبش- بیش از حد متکثر و چه بسا متشتت- مخالفان رها نخواهند ساخت. در بهترین حالت ائتلافی بلاتکلیف و چند بند را به ما تحمیل خواهند کرد؛ پیش از آنکه نیروها و جریان های سیاسی حداقل ها و خط قرمزهای یکدیگر را تعدیل و تعریف کنند. این یعنی ادامه سیکل بی هویتی سیاسی و بی هدفی و بی برنامگی ماندگار.

- نه تنها مردم ایران که خیلی ها در دوردست ها، فرامرزها و در همسایگی ما، مات و مبهوت، سبک و سیاق تحولات ایران را می نگرند و واخورده از آنچه آنها آن را ماجراجویی های افسار گسیخته قدرت مستقر کنونی کشور می نامند؛ خسته و بیزارند. ناگفته پیداست، روز به روز کفه ترازو به سود دشمنان قسم خورده حاکمیت ایران سنگین تر می شود. شاید بتوان با قاطعیت گفت که مانند سال پایانی جنگ فرسایشی هشت ساله، معارضان جهانی سیاست ایران هر چه بیشتر همگرا و همدست و همداستان شده اند تا منویات فروریخته در ورق پاره هاشان را در عالم واقع به کرسی نشانند. یک بهانه و شاید هم دغدغه ای واقعی رفته رفته در این مجموعه جدی تر، عینی تر ، آنی تر و تحریک کننده تر می گردد؛ و آن خطر ایران برای صلح جهانی و نافرمانی و تجاوز بخش هایی از قدرت کشور به آرمان های حقوق انسانی است که خود مصداق بارز تهدید صلح بشری می باشد.

- به بن بست رسیدن همه راهکارها و ترفندهای دیپلماتیک و هرگونه ابتکار تعامل و تحمل در دو سوی دشمنی و نمودار شدن رفتارهای عصبی و مقابله جویی های هیجانی، در کنار قدرت گرفتن موضع نیروهای خشونت گرا و افراطی در هر دو کمپ دشمن، خبر از آن می دهد که توجیهات و تعارفات دیگر محلی از اعراب ندارد.

- بی ثباتی فزاینده در سطح منطقه، آن روز بی ثباتی در جریان انرژی و امروز بی ثباتی در فرایند سیاسی، به سهم خود ضرورت تحول کلیدی در ساختار سیاسی و در نتیجه دگردیسی رفتاری ایران را هویدا می سازد؛ کشوری که نمی توان بدون ثبات و آرامش آن منطقه را مدیریت کرد.

با توجه به ارزیابی گذرا و تطبیقی بالا پیرامون شرایط ایران در دو برهه بحرانی به ویژه در روابط با آمریکا و غرب؛ اکنون باید دید پیام و پیامد اتهام کاخ سفید به قدرت مستقر ایران برای ماجراجویی در خاک آمریکا آنهم از نوع تروریستی چه می تواند باشد. اینکه این ادعا نادرست است و یا تا چه حد درست و مستند، در این تحلیل نمی گنجد و بررسی آن، کار دستگاه های اطلاعاتی و ریاستی دو طرف دعوا است. در اینجا، این تحول را می توان از دو زاویه ایرانی و آمریکایی نگاه کرد.

از پنجره ایران: هر عقل کوچکی می تواند بفهمد که ایران با قدرت های اتمی به ویژه با چهار کشور کلیدی در صحنه سیاست و قدرت جهانی یعنی آمریکا؛ بریتانیا، روسیه و چین از راه نظامی در نخواهد افتاد؛ آن هم درورای مرزهایش. به پاکستان هسته ای که برای کشوری چون هند شاخ و شانه می کشد نگاه کنیم که چگونه عصبانی و ناراضی اما بناچار توجیه آمریکایی ها را برای بمباران مرزهایش بر می تابد.

آیا ایران تافته جدا بافته ای است؟ بلی، اگر در خاک ایران و مرزهای کشور،هستی ایرانی، یکپارچگی ملی، تمامیت ارضی و منافع حیاتی مورد دستبرد، اذیت و آزار و تاخت و تاز قرار گیرد؛ می توان انتظار داشت که بسیج مردمی از هر توانی برای نجات کشور، سعادت، آبرو و هویت ملت و سرانجام پاسداری از امنیت و منافع ماندگار ملی بهره خواهد برد. این بدان معنا است که نمی توان باور کرد و دلیلی موجه یافت که چرا کانون قدرت در ایران باید کاری بکند که می تواند به کشاکش نظامی با برترین قدرت دنیا بیانجامد. دست کم برای نویسنده و بسیاری در ایران که با محدودیت های رسانه ای که ویژه کشور ما است؛ اخبار را با واسطه چند دست فرا می گیرند و از این رو تحلیلشان گاه بر پایه چنین داده های تزریقی و تحمیلی است؛ قابل درک نیست یکچنین توطئه خطرناکی به گونه ای رسمی و در سطح کلان تصمیم گیری کشور طرح شده باشد و یا رده اول و دوم دستگاه امنیتی کشور مسئول پیاده کردن و مدیریت آن بوده باشند.

با این همه، در کشوری که تشتت آرا، تعصب موهوم، خودسری و خودبینی در حلقه های منتسب به قدرت رسوخ کرده؛ می توان بدگمان شد که شاید از سوی لایه های میانین حکومتی، گزکی به خارجی داده شده باشد.

به هر روی، تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها. باید دید که آیا کسانی از آن سوی آبها تطمیع یا تشجیع شده و بازی خورده اند و یا چنین تمایلات افراطی و احمقانه در برخی نیروهای مؤثر وجود دارد؟

اما اینکه بگویند تهران می خواسته با این ماجراجویی روابط آمریکا و عربستان را متشنج سازد، سخنی ساده انگارانه است. مگر دستگاه های اطلاعاتی متعدد، با تجربه و برخوردار از فن آوری برتر در آمریکا و پادشاهی سعودی همه مرده باشند که نتوانند ته و توی چنین توطئه ای را بیابند. گذشته از این، براستی چه تضمینی می توانست وجود داشته باشد که در صورت توفیق چنان توطئه ای روابط ریاض- واشینگتن تنش آلود گردد. چه بسا عزم آنها جزم تر هم می شد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


از پنجره آمریکا و همپیمانان: یادآوری برخی گفته ها، مواضع سیاسی و حوادث منطقه ای می تواند ما را به فهم دلیل و زمانبندی طرح این اتهام از سوی واشینگتن و ریاض کمک کند.

1- هشدارهای پی در پی و بی پرده رئیس جمهور فرانسه به ایران برای بازنگری در سیاست اتمی خود برای پرهیز از برخورد نظامی با اسرائیل و حتمی خواندن این خطر

2-آشکار گشتن تحویل بمب های قدرتمند که قابلیت تخریب صخره های سنگی و آشیانه های اتمی ایران در دل کوه را داراست از سوی آمریکا به اسرائیل

3- هشدار ژنرال بلند پایه آمریکایی برای احتمال بروز ناهماهنگی و درگیری بین نیروهای دریایی ایران و آمریکا در خلیج فارس

4- سردتر شدن روابط تهران و ریاض و گسترش حس ناامنی و بی اعتمادی بین دو کشور به ویژه در پی تحولات بحرین و یمن به سطحی مانند آن روزها که آمریکا، ایران را برای بمب گذاری ظهران تهدید به حمله نظامی کرد

5- سیر پرشتاب تحولات در جهان عرب، از لبنان و فلسطین تا بحرین و یمن و ادامه روند- به اصطلاح- بهار عربی در سوریه بر خلاف خواست دولت مستقر تهران و نیز سرخوردگی آن از تحولات بحرین و مواضع فعال محمود عباس در فلسطین

6- بهبود نقش ترکیه در تحولات منطقه و مطرح شدن آن به عنوان یار و یاور ملت های عرب و آرمان های فلسطینیان و نیز به عنوان یک کشور اسلامی قابل اتکا و اعتماد به جای ایران

7- واگرایی در مواضع و رویکردهای ایران و ترکیه در تحولات عربی و اسلامی به ویژه میدان داری و حمایت ترکیه از جریانات برانداز دولت بشار اسد

8- سهل انگاری، خود بینی و خود فریبی رجال سیاسی حکومت در ایران و نادیده انگاشتن خطرات مقدری که در حاشیه تحولات سرزمین های عربی در کمین نظام روحانی ایران نشسته تا آن را در دام خود اندازد.

9- فرصت سوزی قدرت حاکم در تهران در دلسوزی برای اسدی که برایش دم و اشکم و یال و کوپال نمانده و در نتیجه بدنام سازی ملت ما در سوریه آینده

10- بازی آمریکا با چین و روسیه به این امید که در پی وتوی قطعنامه ضد سوری این دو دولت، اینبار آنها همکاری بیشتری با آمریکا در فشار آوردن بر ایران و احتمالا" پذیرش قطعنامه ضد ایرانی از خود نشان دهند

11- پاسخ مثبت آمریکا به خواهش پیگیرانه سعودی ها در برخورد جدی با ایران و سرانجام،

12- نگرانی فزاینده جهانی به دنبال گزارش گزارشگر اختصاصی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای ایران که گویای ادامه نقض آشکار حقوق انسانی در کشور است و فراگیرتر شدن موج اعترضی از سوی چهره ها و مسئولین بین المللی، همه و همه نشان از دیپلماسی ناکارآمد و ضعیف دولت حاکم بر کشور و ضربه پذیری بالای آن در سایه انزوای ملی و بین المللی دارد.

علاوه بر این، خدشه در باور به اقتدار هرمی در حلقه های سیاستگذاری و بین سیاستمداران صاحب نام و نفوذ و به سطح آمدن تعارضات ریشه ای و کلیشه ای در مجموعه قوا و درنتیجه فقدان حمایت وافی و کافی از دستگاه اجرایی و همچنین رقابت حذفی و تخریبی بین مقام های حکومتی به اشکال مختلف و تلاش آشکار و نهان برای عقیم سازی ابتکارات یکدیگر، بستر مناسبی فراهم آورده تا آمریکا پیشدستی کند و شاید پیش از هر توهم توطئه چینی به دست بازیگران افراطی در ایران، حاکمیت ایران را به کنج رینگ بکشاند. در این شرایط طرح و اجرای ابتکار عملی کارا و عاقلانه بسیار سخت خواهد شد تا جایی که جز کوبیدن بینی خونی به مشت سنگین دشمن جانی راه دیگری نماند. این همان خوابی است که در هالیوود به تصویر کشیده می شود تا با آمادگی و درک ذهنی بهتر جامعه مدنی و سیاسی غرب، رهبران آمریکایی با امید و قابلیت بیشتری بتوانند این سناریو را در جهان واقعی تعبیر سازند. آنچه می توان فهمید آن است که آمریکا اسنادی پیرامون این توطئه در دست دارد و امیدوار است با ظرافت حقوقی که در پیشبرد پرونده به کار می گیرد؛ جامعه بین الملل را از یکسو و روسیه و چین را از سوی دیگر مجاب کند که دست کم چنین طرحی برای اجرا از دالان حلقه های بانفوذ نظامی و امنیتی ایران گذشته و این یک واقعیت بسیار خطرناک و تهدید کننده است که می تواند در هر کجا به اجرا درآید.

امان دادن برای پردازش و ظهور چنین بمب اتمی قهار که همانا روان بیمار کسانی است که اگر نه امروز، می توانند در فردای نزدیک، دستی در توان نامتعارف نظامی ایران داشته باشند؛ در حقیقت بازیابی گونه پیشرفته، مخوف و به روز شده طالبانیسم است. اگر آمریکا بتواند این دعوی را مستند سازد بزرگترین و تهدیدآمیزترین گام را برای باز کردن فصل هفتم منشور ملل بر ضد ایران پیموده است. تلاش برای تحریم بانک مرکزی ما و شاید در آینده فراهم ساختن اجماع ضد ایرانی در سازمان کنفرانس اسلامی و به دنبال آن رفتن به سوی تحریم فراگیر نفتی در شورای امنیت و سرانجام ارزیابی و سرمایه گذاری برای هدایت تحولات سیاسی ایران در دو سال پیش رو، همه به گونه ای با این پروژه همخوانی دارد. برای همین است که این حادثه مهم از زبان بالاترین مقام آمریکایی برجسته شده است تا جایی برای فروکاستن از اهمیت و ضرورت پیگیری آن توسط بالاترین مجمع بین المللی نماند.

اگر این اتهام در دستور کار دولت آمریکا چیزی بیش از یک تاکتیک و شانتاژ تبلیغاتی من درآوردی نبوده، بسیار بعید می نمود که طرح این دعوی از سوی چهره های کلیدی و بلکه بالاترین مقام کشور مطرح شود. برای فضا سازی روانی و جنگ محدود تبلیغاتی کافی بود کسانی چون جان بولتن یا یک ژنرال چهار ستاره و یا حتا رئیس سیا چنین گمانه زنی را پیش بکشند و نیازی نبود که به عنوان نمونه کسی در مقام وزیر دفاع یا وزیر خارجه طرح شبهه کند. در پایان، رفتار حاکمیت و ابتکار عمل فعالین سیاسی باقیمانده در درون کشور و اپوزوسیون ایرانی مقیم خارج، بین دو تا سه سال پیش رو، برای غرب روشن خواهد ساخت که آیا دگرگونی بنیادین در کشورمان از درون و یا از سوی اپوزوسیون ممکن و شدنی است و یا باید با دامن زدن به درگیری های پراکنده در آبها و مرزهای ما، آن چاره آخر را به کار گرفت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016