گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
15 آذر» نقش همیاری جامعه جهانی در آزادی ایران، دکتر بهروز بهبودی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! رژیم رفتنی است، به کسب و تداوم آزادی بیاندیشیم!، دکتر بهروز بهبودیسرنوشت ایران و مردم ایران در آیندهای نه چندان دور، رسیدن به آزادی و دمکراسی است. به گونهای که تبعیض میان مذاهب و اقوام وجود نداشته باشد. مسلمان و کلیمی و مسیحی و بهایی و بیدین در کنار هم در صلح و آرامش زندگی کنند و کسی حق تحمیل دین خود بر دیگران را نداشته باشد. اقوام کرد و بلوچ و ترکمن و فارس و آذری و عرب بتوانند به تساوی در اداره امور مملکت نقش داشته باشند و در عین حال امور داخلی خود را براساس شرایط فرهنگی و اقلیمی خود تمشیت کنند«در اهمیت و تاثیرگذاری فشارهای جهانی که از تحدیدات سیاسی و تحریمهای اقتصادی تا حتی حمله نظامی را هم در بر میگیرد، تردیدی نمیتوان کرد. امّا در تحلیل نهایی عامل اساسی و مهمی که رژیم آیتاللهها را به ورطه سقوط کشانده تنها و تنها فقدان آزادی و دمکراسی در ذات نظام جمهوری اسلامی بوده است» با توجه به تحولاتی که در عرصه بینالمللی و صحنه داخلی در ارتباط با نظام جمهوری اسلامی در جریان است، تردیدی نمیتوان کرد که حکومت دیکتاتوری مذهبی ایران در سراشیب سقوط و فروپاشی افتاده و شمارش معکوس برای پایان عمر رژیم ولایت فقیه آغاز شده است. آنچه در این میان اهمیت دارد تنها مسأله زمان است. ممکن است برخی چنین تصور کنند که آنچه موجبات فروپاشی نظام را فراهم آورده صرفاً فشارهایی است که از سوی جامعه بینالمللی وارد میشود. البته در اهمیت و تاثیرگذاری فشارهای جهانی که از تحدیدات سیاسی و تحریمهای اقتصادی تا حتی حمله نظامی را هم در بر میگیرد، تردیدی نمیتوان کرد. امّا در یک تحلیل نهایی و عمیق به این نتیجه میرسیم که عامل اساسی و مهمی که رژیم آیتاللهها را به ورطه سقوط کشانده تنها و تنها فقدان آزادی و دمکراسی در ذات نظام جمهوری اسلامی بوده است. برای تشریح و تبیین این مسأله باید مسائل درونی و بیرونی حکومت اسلامی را مورد بررسی قرار داد که میکوشیم در این جا به طور اجمال به آن بپردازیم. ضدیت روحانیون حاکم و اسلامیون تندرو با آزادی و دمکراسی که براساس آن سیستم پلیسی ـ امنیتی در کشور برقرار کرده، نفسها را بریده و هزاران نفر را در این سالها به جوخههای اعدام سپرده و به زندان انداخته و شکنجه کردهاند، بر همگان آشکار است و در این جا قصد عزاداری برای آزادی و دمکراسی از دست رفته و یا شرح جنایات و مفاسد و مظالم ملایان حاکم که بارها تکرار شده، در میان نیست. هدف، پرداختن به دلایلی است که چنین سرنوشتی را برای جمهوری اسلامی رقم زده است. در پی توطئهها و ترفندهای غرب ستیزانهای که از سوی جمهوری اسلامی در طول سی و دو سال گذشته در قالب حمایت از گروههای تروریستی، آتش افروزی در کشورهای مختلف منطقه خاورمیانه، توسعه طلبی در کشورهای اسلامی، مخالفت علنی و عملی با صلح اعراب و اسرائیل و بالاخره برنامه تولید سلاح هستهای صورت گرفته، جامعه بینالمللی برای نخستین بار درصدد برآمده تا فشارهایی جدی و فلج کننده بر رژیم اسلامی وارد کند و آن را به زانو در آورد. پس از تحریمهای سیاسی و اقتصادی وسیعی که بر اساس چهار قطعنامه شورای امنیت بر علیه جمهوری اسلامی برقرار شد ولی نهایتاً نتوانست موجب توقف فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی و حمایت این رژیم از گروههای تروریستی شود، چند حادثه مهم و اثرگذار باعث شد که کشورهای غربی و متحدین آنها تحریمهای مستقل جدید و مؤثری را فارغ از قطعنامههای شورای امنیت به اجرا بگذارند. گزارش یوکیا آمانو مدیرکل آژانس اتمی که برای نخستین بار به صراحت از برنامه ایران به منظور تولید بمب هستهای سخن گفت، طرح توطئه ترور سفیر عربستان در آمریکا، محکومیت ایران در کمیته حقوق بشر سازمان ملل به واسطه نقض حقوق بشر (که این البته برای غربیها اهمیت درجه اول را ندارد) و بالاخره حمله بسیجیهای حکومتی به سفارت بریتانیا و هجوم به خوابگاه دیپلماتها و گروگانگیری موقت شش نفر از آنها، زمینه این فشارها را فراهم کرد. بدین ترتیب برای نخستین بار تحریمهای جدی و خردکننده در دستور کار قرار گرفت. بریتانیا و سپس آمریکا بانک مرکزی جمهوری اسلامی را تحریم کردند و کشورهای اتحادیه اروپا نیز خود را برای تحریم این بانک آماده میکنند که این امر میتواند سیستم بانکی و مالی کشور را به طور کل مختل کند. از سوی دیگر باز هم برای اولین بار مسأله تحریم نفت مطرح شده است. در ایالات متحده، با فشارهایی که بخصوص جمهوریخواهان بر دولت وارد کرده و سستی اوباما در قبال رژیم اسلامی را مورد انتقاد قرار دادهاند، هم مجلس سنا و هم مجلس نمایندگان طرح تحریم نفت و فروش بنزین و محصولات و تجهیزات پتروشیمی را مورد تصویب قرار داده و هشدار دادهاند که اگر رئیس جمهوری آن را اجرایی نکند، مصوبهای را خواهند گذراند که دولت را وادار به اجرای آن سازد. بیست و هفت کشور اتحادیه اروپا هم در جلسه نهم دسامبر خود در بروکسل بر تشدید تحریمها تاکید ورزیدهاند و قرار است در جلسه ماه ژانویه موضوع تحریم نفت و بنزین را مطرح و تا پایان ماه ژانویه تصمیم نهایی را اتخاذ کنند که به احتمال قوی به تحریم نفت و بنزین منتهی خواهد شد. کمیسر انرژی اتحادیه اروپا میگوید تحریم نفت ایران تأثیر چندانی بر کشورهای اروپایی نخواهد کرد. در همین حال حادثه حمله به سفارت بریتانیا، روابط جمهوری اسلامی را نه تنها با بریتانیا بلکه با کشورهای اروپایی دگرگون کرد. در پی این واقعه، بریتانیا روابط سیاسی خود را با جمهوری اسلامی قطع و سفارتخانه خود را تعطیل کرد. سایر کشورهای اروپایی نیز که احساس امنیت نمیکنند و نگران آن هستند که هر لحظه سفارتخانه و اقامتگاه دیپلماتهایشان مورد تهاجم واقع شود (بخصوص با تهدیدهای مداومی که همچنان بسیجیهای دانشجو و سخنگویان و کارگزاران رژیم به عمل میآورند) درصدد قطع و یا کاهش روابط با جمهوری اسلامی برآمدهاند. وزیر امور خارجه اتریش در تازهترین اظهارات خود گفته است که کشورهای عضو اتحادیه اروپا درصدد فراخواندن سفرای خود از ایران هستند. اگر چنین امری صورت گیرد به معنای کاهش روابط ایران با اروپا به نازلترین سطح سیاسی خواهد بود. از سوی دیگر اتحادیه اروپا سه هفته قبل یکصد و هشتاد شرکت و شخص دیگر ایرانی را به فهرست تحریمهای خود افزود. این تحریمها تنها به کشورهای اروپایی منحصر و محدود نمیشود. ژاپن نیز در هفته گذشته 106 شخص حقیقی و حقوقی را به لیست تحریمهای خود در رابطه با ایران اضافه کرد و بدین ترتیب مجموع شرکتهای مورد تحریم به 267 شرکت و اشخاص حقیقی به 66 نفر رسید. جالب آنکه در این میان به دنبال طرح مسأله تحریم نفت در اتحادیه اروپا، روسیه که همواره بطور قاطع با این تحریم مخالفت میکرد اعلام داشت که در تحریم نفت «بیطرف» خواهد ماند و این نشانه آن است که روسیه نیز نهایتاً در مقابل مسأله ایران، ناگزیر با جامعه بینالمللی همراه خواهد شد. درست است که این تحریمها و فشارهای بینالمللی رژیم اسلامی را در تنگنا قرار خواهد داد و آن را به زانو در خواهد آورد. امّا آنچه به بحث ما مربوط میشود این است که تمامی این مشکلات و معضلات که حکومت را در سراشیب فروپاشی انداخته ناشی از «فقدان دمکراسی» است. اگر آزادی و دمکراسی در کشور وجود میداشت و نمایندگان واقعی مردم در تصمیمگیریها و سیاستسازیهای نظام اسلامی سهیم بودند، هرگز چنین توطئه و توسعه طلبیهایی رخ نمیداد که زمینهساز تحریمها و فشارهای بینالمللی شود. حتی اگر هم به فرض و به هر دلیل چنین شرایط نابسامانی پیش میآمد و کشور تحت فشار قرار میگرفت، از آن جا که مردم، حکومت را از آن خود میدانستند، رژیم از آنچنان محبوبیت و قدرتی برخوردار بود که بتواند تمامی این فشارها را از سر بگذراند؟ آیا چنین شرایطی اصولاً برای کشورهای آزاد و دمکرات مانند آلمان، انگلیس و فرانسه پیش میآید و اگر هم پیش آید میتوان حکومت آنها را با این فشارها به زانو در آورد؟ در هیچ کشوری که براساس همبستگی ملی اداره میشود و مردم حکومت را از آن خود میدانند و فاصلهای بین دولت و ملت نیست، نمیتوان صرفاً با فشارهای خارجی و حتی جنگ، تغییرات اساسی ایجاد کرد. فشارهای بیرونی بر جمهوری اسلامی از آن رو میتواند یک دگرگونی سرنوشت ساز را موجب شود که با پوسیدگی رژیم اسلامی از درون و ضعف و فتوری که در سی و دو سال گذشته سابقه نداشته همراه و همزمان شده است. شرایط نابسامان و آشفتهای که در درون کشور وجود دارد پروسه فروپاشی و سقوط نظام را تکمیل میکند. جمهوری اسلامی در درون دچار تفرقه شدید بین نیروهای سیاسی است و علاوه بر این که گروههایی نظیر کارگزاران و اصلاح طلبان که بهرحال دارای ظرفیتهای اجرایی فراوان بودند کنار گذاشته شدهاند، در میان اصولگرایان هم به شدت اختلاف ایجاد شده و این در حالی است که مقامات و شخصیتهای بلندپایهای که در سی سال گذشته نقش مهمی در تثبیت اوضاع داشتهاند ـ مانند هاشمی رفسنجانی، خاتمی، ناطق نوری، حسن روحانی و مهدی کروبی ـ مغضوب و مطرود شدهاند و حتی احمدینژاد و یاران او که بیقید و شرط از سوی آیتالله خامنهای حمایت میشدند، امروز در جرگه دشمنان نظام به حساب میآیند تا جایی که مهدی طائب فرمانده قرارگاه عمار یاسر ادعا میکند که رئیس جمهوری و یاران او درصدد براندازی نظام هستند. همانگونه که معضلات در روابط بینالمللی ناشی از فقدان آزادی و دمکراسی در نظام جمهوری اسلامی است، اختلافات و جنگ قدرتی که رژیم را از درون پوسیده و مستعد سقوط کرده نیز نتیجه فقدان آزادی و دمکراسی است. قطعاً اگر آزادی بیان وجود داشت و امور کشور بر اساس اصول دمکراتیک و طبق قانون انجام میشد، هرگز آشفتگی شدید به وجود نمیآمد و امور مملکت از هم گسیخته نمیشد. با توجه به اینکه به سبب آشفتگی امور در درون و فشار بینالمللی از بیرون، تغییر وضع در ایران قطعی و حتمی است، آنچه در این میان برای ما مردم ایران اهمیت دارد این است با فروپاشی نظام اسلامی و دگرگونی اوضاع در ایران، حرکت به سوی آزادی و دمکراسی را آغاز کنیم. در غیر این صورت، باز هم اسیر دور و تسلسل باطل خواهیم شد و سی دو سال دیگر به وضعیتی خواهیم رسید که اکنون دچار آن هستیم. سرنوشت ایران و مردم ایران در آیندهای نه چندان دور، رسیدن به آزادی و دمکراسی است. به گونهای که تبعیض میان مذاهب و اقوام وجود نداشته باشد. مسلمان و کلیمی و مسیحی و بهایی و بیدین در کنار هم در صلح و آرامش زندگی کنند و کسی حق تحمیل دین خود بر دیگران را نداشته باشد. اقوام کرد و بلوچ و ترکمن و فارس و آذری و عرب بتوانند به تساوی در اداره امور مملکت نقش داشته باشند و در عین حال امور داخلی خود را براساس شرایط فرهنگی و اقلیمی خود تمشیت کنند و برنامههای آموزشی را به زبان خود انجام دهند. میان زنان و مردان تبعیض نباشد و هر دو از حقوق مساوی برخوردار باشند. زنان از تحمیل حجاب اجباری خلاص شوند و هرکس طبق سلیقه و خواست خود لباس بپوشد. هنر و فرهنگ از قید سانسور آزاد شود و زمینه بروز استعداد جوانان دختر و پسر در امور علمی و اجرایی فراهم گردد. آزادی بیان و آزادی احزاب و اجتماعات تضمین گردد و هرکس به قدر استعداد و توانایی خود در امور مختلف نقش ایفا کند. مقامات و مسئولین ارشد نیز از طریق انتخابات و با رأی مردم تعیین شوند و در مقابل قانون جوابگو باشند. دمکراسی البته مفهوم وسیع و عمیقی را در بر میگیرد که نهادینه شدن آن به زمان احتیاج دارد ولی در مرحله اول باید آزادیها را تأمین کرد تا بستر مناسب برای طی پروسه دمکراسی فراهم گردد. به خلاف آنچه برخی (خصوصاً انواع هواداران حکومت مذهبی) ادعا میکنند دمکراسی هیچ تعارض و مغایرتی با دین و مذهب ندارد. همانگونه که در کشورهای دیگر مسیحیان و کلیمیان از نعمت دمکراسی برخوردارند، مسلمانان هم میتوانند از دمکراسی بهرهمند شوند بی آنکه به دین و مذهب آنان خدشهای وارد شود. در هندوستان صدها دین و آئین وجود دارد که در سایه دمکراسی با صلح و صفا با یکدیگر زندگی میکنند. دمکراسی همچنین هیچ مغایرتی با آداب و رسوم ملی نیز ندارد و نمونه بارز آن جامعه ژاپن است که در عین پایبندی به دمکراسی آداب و سنن خود را نیز حفظ کرده و به آن ارج مینهد. با تحولاتی که در جریان است و بخصوص با شایستگی و لیاقت و رشد سیاسی که به ویژه در نسل جوان و میانسال ایران وجود دارد، بیتردید ما نیز به آزادی و دمکراسی دست خواهیم یافت. از هم اکنون خود را برای رسیدن به این مرحله که دیر هم نخواهد بود، آماده کنیم. دکتر بهروز بهبودی بنیانگذار و دبیرکل شورای دمکراسی برای ایران Copyright: gooya.com 2016
|