گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
17 بهمن» جرم مهدی خزعلی ارتداد سياسی است، مجتبی واحدی6 بهمن» هوا پس است احمدی نژاد به فکر جدایی است، مجتبی واحدی 29 دی» آقای خامنهای! شما هم عريان شدهايد، مجتبی واحدی 25 دی» جمهوری اسلامی متهم اول ترور هسته ای، مجتبی واحدی 20 دی» سردار ارشد سپاه و حنای بیرنگ رهبر، مجتبی واحدی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بی بی سی و سران حکومت اسلامی (بهمن ۵۷ و بهمن ۹۰) مجتبی واحدیبرخورد اخیر با خبرنگار بی بی سی تنها یک نمونه از وحشت افرینی هایی است که به رویه جاری در جمهوری اسلامی تبدیل شده اما از آن جهت اهمیت ویژه دارد که پس از سی و سه سال، بار دیگر نام «بی بی سی» را در کنار نام سران حکومت اسلامی قرار داده است. البته در بهمن ۵۷، نام بی بی سی برای کسانی که اکنون سران حکومت اسلامی هستند بسیار «امید آفرین» بود و اکنون موجب «تألم و نگرانی» آنهاست
ویژه خبرنامه گویا بهمن ماه ۱۳۵۷ در حالی که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی نزدیک می شد شبکه فارسی زبان بی بی سی روزهای پُرکاری داشت. اغلب ایرانیان که از ماهها قبل، مهم ترین و تازه ترین اخبار مربوط به نهضت اسلامی ورهبر آن را از این شبکه رادیویی شنیده بودند در بهمن ۵۷ هم علیرغم ایجاد آزادی نسبی در رسانه های داخلی، همچنان به صورت مستقیم به بخش های مختلف خبری و تحلیلی « بی بی سی » گوش فرا می دادند. در آن روزها بسیاری از انقلابیون ایرانی، تحرکات انقلابی خود را بر اساس خبرهایی تنظیم می کردند که از رادیوهای فارسی زبان خارجی به ویژه بی بی سی می شنیدند . حتی روز و بیست و یکم بهمن ماه ۵۷ که حکومت شاه، با افزایش زمان حکومت نظامی، عبور و مرور در خیابان ها را از ساعت چهار بعد از ظهر ممنوع اعلام کرد بازهم این رادیو بی بی سی بود که بیش از هر رسانه دیگری درابلاغ اطلاعیه آیت اله خمینی برای لغو حکومت نظامی، نقش آفرینی نمود. همان بیانیه، مردم را به خیابانها کشاند و توطئه احتمالی حکومت برای دستگیری رهبر انقلاب و سرکوب یا کُند سازی روند نهضت را خنثی کرد . در واقع، بسیاری از ایرانیان باور کرده بودند که رادیوی بی بی سی ، حیثیت حرفه ای خود را بر پیگیری دیدگاههای حکومت انگلیس که در آن زمان از مدافعان شاه تلقی می شد ترجیح می دهد و همین امر، آن شبکه رادیویی را به منبع قابل اعتماد برای بسیاری از حامیان انقلاب تبدیل کرده بود. در سالهای پس از پیروزی انقلاب، تعداد رسانه های فارسی زبان که اخبار مربوط به ایران را پوشش می دادند به سرعت افزایش یافت اما «بی بی سی» تا سالها همچنان پُر مخاطب ترین و حرفه ای ترین رسانه فارسی زبان برای ایرانیانی بود که می خواستند اخبار مرتبط با حکومت ایران و اپوزیسیون را از رسانه ای غیر از رسانه های حکومتی ایران بشنوند. نقل است که آیت اله خمینی یک بار به محمد هاشمی رفسنجانی و سایر مدیران صدا وسیما توصیه کرده بود که « خبر رسانی را از بی بی سی بیاموزند.» می گویند او ضمن توصیه های خود به مدیران رادیو تلویزیون حکومتی، به آنها گفته است: « بی بی سی اگر تصمیم داشته باشد خبری غیرواقعی را به مخاطبان، القا نماید صد خبر دقیق و درست می گوید و در لابلای آنها، خبر مورد نظر خود را نیز بیان می کند.» این سخن ، نشان می داد حتی برای رهبر ضد غربی انقلاب اسلامی، بی بی سی یک منبع دائمی و مورد علاقه بوده است. رابطه ایرانیان با شبکه فارسی زبان بی بی سی اگر چه با فرازو فرود هایی مواجه بود اما در تمامی سالهای پس از انقلاب این رابطه کم و بیش ادامه داشت تا انکه در نیمه دوم دهه هشتاد شمسی، مدیریت رادیو و تلویزیون دولتی انگلیس تصمیم گرفت شبکه تلویزیونی فارسی زبان راه اندازی نماید. خبر راه اندازی این شبکه، همانقدر که برای برخی ایرانیان، موجب امیدواری بود نگرانی سران حاکمیت را نیز به دنبال داشت زیرا آنها می دانستند وجود یک رسانه تصویری پُر مخاطب، موجب کاهش اثرگذاری رسانه انحصاری حکومت حتی در میان اقشاری خواهد شد که به صورت سنتی، مشکلی با نظام جمهوری اسلامی ندارند اما در عین حال، انحصار طلبی خبری را نیز نمی پسندند. سران حاکمیت میزان نگرانی خود از راه اندازی تلویزیون بی بی سی را با حجم مخالفت ها و اتهام افکنی ها علیه آن شبکه، آشکار می ساختند. در چنین فضایی، تلویزیون فارسی بی بی سی به خانه ایرانیان رفت تا هم به کاهش انحصار خبری در داخل ایران کمک کند هم موجب افزایش رقابت در سایر شبکه های خارجی شود که با زبان فارسی، خبر و تحلیل های خبری در اختیار ایرانیان می گذاشتند و همین امر، بغض سران نظام نسبت به بی بی سی را مضاعف می نمود. سی وسه سال پس از بهمن ماه ۵۷ که رادیو فارسی زبان بی بی سی به رسانه غیر رسمی انقلاب اسلامی تبدیل شده بود اکنون در بهمن ماه ۹۰ بارد یگر بی بی سی، مورد توجه سران انقلاب اسلامی قرار گرفته است. در فاز جدید، عوامل قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی، همه اصول اخلاقی و حقوقی را زیر پا گذاشته و با گروگان گیری خانوادگی، یکی از همکاران بی بی سی را وادار می کنند یا به یک بازجویی «آن لاین» تن دهد. نمی دانم این اقدام بدیع و در عین حال شرم آور، تا چه حد هدف مقامات جموری اسلامی برای ارعاب کارکنان ایرانی در شبکه های فارسی زبان را محقق خواهد کرد. گروهی معتقدند این اقدام، عدم شناخت دقیق سران نظام از قدرت رسانه ها را آشکار می سازد. گویی آنها نمی دانند جنگ علنی، غیر اخلاقی و غیر حقوقی با دست اندرکاران یک رسانه پُر مخاطب، چه هزینه هایی را بر نظام حکومتی ایشان وارد خواهد کرد. در مقابل، گروه دیگری بر این باورند که مسئولان قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی از نتیچه چنین اقداماتی آگاهند اما راهی دیگر برای ایشان باقی نمانده جز آنکه از طریق ارعاب، فعالیت مخالفان و منتقدان را متوقف یا أن را با اخلال مواجه نمایند. ازاین وحشت آفرینی حکومتی، خبر نگاران حرفه ای که دیدگاههای سیاسی خود را در تنظیم خبر ها دخالت نمی دهند اما خبرهای آنها مورد پسند حکومت نیست هم بی نصیب نمانده اند. در واقع، حاکمیت ایران پذیرفته است که در چشم جهانیان و در پیشگاه ملت ایران، آنچنان سقوط کرده که اقداماتی نظیر گروگان گیری از خانواده یک خبرنگار، تأثیر چندانی بر دیدگاه ایرانیان و شهروندان سایر کشورها نسبت به حکومت ایران نخواهد داشت. با آگاهی از این سقوط، بخشی از حاکمیت ایران تلاش می کند تنها راه باقیمانده برای خویش را بیازماید تا شاید با حاکم کردن جو «وحشت زدگی»، علاوه بر متوقف کردن فعالیت های رسمی سیاسی، روند خبر رسانی مستقل را نیز دچار اخلال نماید. به باور من، تحلیل گروه دوم، که «وحشت آفرینی» و «عدم نگرانی از افزایش بدبینی های داخلی و بین الملی» را مهم ترین عوامل مؤثر بر اقدامات و تصمیم گیری های اخیر حکومت ایران می دانند به واقعیت نزدیک تر است. نشانه های دیگری هم برای اثبات این فرضیه وجود دارد. اظهارات رهبر جمهوری اسلامی در نماز جمعه اخیر تهران، جدید ترین نشانه ای است که عدم نگرانی سران نظام از «بدتر شدن» دیدگاهها نسبت به خود را ثابت می کند و تهدیدات هفته گذشته رئیس قوه قضائیه علیه فعالان بازار ارز و طلا، دلیل واضح دیگری برای متوسل شدن حکومت به «وحشت آفرینی» به جای اصلاح مفاسد و سوء مدیریت های حکومتی است. امروزه همه حکومت ها درجهان به پایداری خویش می اندیشند. گروهی از آنها، رمز پایداری را « حکمرانی خوب » برای جلب رضایت شهروندان می دانند و گروهی دیگر، بقای خویش را در گروی حذف همه مخالفان و منتقدان می پندارند. رفتار حکومت ایران در سالهای اخیر که وحشت آفرینی در خانواده خبرنگار بی بی سی، یکی از مظاهر آن است نشان می دهد حکومت ایران، الگوی دوم را برای خویش برگزیده است و بر اجرای آن پافشاری دارد. برخورد اخیر با خبرنگار بی بی سی تنها یک نمونه از وحشت افرینی هایی است که به رویه جاری در جمهوری اسلامی تبدیل شده اما از آن جهت اهمیت ویژه دارد که پس از سی و سه سال، بار دیگر نام «بی بی سی» را در کنار نام سران حکومت اسلامی قرار داده است. البته در بهمن ۵۷، نام بی بی سی برای کسانی که اکنون سران حکومت اسلامی هستند بسیار «امید آفرین» بود و اکنون موجب «تألم و نگرانی» آنهاست. Copyright: gooya.com 2016
|