دوشنبه 1 اسفند 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

فراخوان‌هايی که به گوش مردم نمی‌رسد، مهران جنگلی‌مقدم

مهران جنگلی‌مقدم
آن چيز که بيش از هر مورد ديگری آزاردهنده است ناتوانی مخالفان در برقراری ارتباط مؤثر و تعيين‌کننده با مردمی است که اگر با همين ميزان نارضايتی و مشکلات اجتماعی و اقتصادی در هر کشور ديگری حضور داشتند می‌توانستند طومار نظام سياسی حاکم بر خود را در هم بپيچند و تغييرات سياسی و اجتماعی گسترده‌ای را ايجاد کنند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آن چه باعث گرديد تا بخش هايی از مردم ايران فردای اعلام نتيجه انتخابات ۸۸ طی روزهای متمادی و در اندازه های بزرگ و موثر در خيابان حضوری معترضانه داشته باشند درک بلاواسطه يی بود که آن ها از توهين و تحقير انجام شده توسط حاکميت نسبت به خودشان پيدا کرده بودند. مردم در آن مقطع دانستند که ديگر" کارد به استخوان رسيده است" و درد ناشی از آن را احساس کردند .

روزهای ملتهب بعد از خرداد۸۸ برخی از مخالفان جمهوری اسلامی را به اين صرافت انداخت که گويا می توان بعد از اين به هر مناسبت و با هر ايده يی اعتراض بالقوه مردم نسبت به حاکميت را در خيابان ها به فعليت درآورد و نمايشی باشکوه از اعتراض وتحول خواهی را به راه انداخت. غافل از اينکه قبل و همزمان با هر تحولی در ساختار سياسی که آنها آن را پيگيری می کنند بايستی تحول در ساختار فکری و انديشه گانی و نظام ارزشی و سود و زيان مردم صورت بگيرد. مردمی که قرار است تغيير نظام های سياسی در متن و در بستر آنها اتفاق بيافتد. آن چه صاحبان چنين طرز تلقی را به اشتباه می اندازد نبود شناخت آنها از آستانه تحمل درد توسط جامعه ايران و عدم تحليل جامعه شناسيک از سلسله رويدادها و پديده هايست که جامعه تحت ظلم را در مسير بروز رفتار اعتراضی قرار می دهد.

اما واقعيت تلخ اين است که بعد از چند ماه نخست بعد از انتخابات ۸۸ مردم ( به معنای جمعيتی قابل توجه که حامل تغييرات و دگرگونی های موثر هستند) ديگر به خانه هايشان برگشته اند و فراخوان های مختلفی که از ناحيه گروه های مختلف سياسی برای برگزاری تجمعات و ساير کنش های مدنی و سياسی صورت می گيرد بدون شنونده و بدون مخاطب انبوه باقی می ماند.

فراخوان ۲۵ بهمن نود بدون آنکه کوچکترين چالشی در وضعيت حاکميت ايجاد کند و بدون اينکه حضور موثری را به نشانه ی اعتراض ترتيب دهد و بدون آن که حتی پيام خود را به گوش عده ی قابل توجه در مقياس جمعيت هفتاد ميليونی ايران برساند تمام شد. البته ناکام ماندن در سامان دادن به حضور خيابانی معترضان نه نشانه توفيق حاکميت در اقناع و کسب رضايت افکار عمومی از روند جاری بلکه به معنای برتری اش در تحميل محاسبات خود بر اکثريت جامعه در ميدان رقابت با اپوزيسيون است. به واقع آن چيز که بيش ازهر مورد ديگری آزار دهنده است ناتوانی مخالفان در برقراری ارتباط موثر وتعيين کننده با مردمی ست که اگر با همين ميزان نارضايتی و مشکلات اجتماعی و اقتصادی در هر کشور ديگری حضور داشتند ميتوانستند طومار نظام سياسی حاکم بر خود را در هم بپيچند و تغييرات سياسی و اجتماعی گسترده يی را ايجاد کنند.

در روزهای بعد از خرداد ۸۸ مردم ناراضی از دخالت حاکميت در نتيجه انتخابات،درد ناشی از اصابت کارد به استخوان را طی يک شکل گيری و ايجاد يک آگاهی جمعی احساس کرد. آن کارد همچنان بر استخوان باقی ماند اما خيزش ناشی از آن آگاهی عمومی به سکون و خاموشی گرائيد . در طول اين دو سال از يک سو سرکوب ها و همچنين تدبيرهای جمهوری اسلامی و از سوی ديگر کم کاری و غفلت اپوزيسيون در اتخاذ راهکارهای خاص شرايط اجتماعی ايران که تضمين کننده و تداوم دهنده آگاهی و خيزش جمعی و عمومی باشد باعث شد که بروز رفتار اعتراضی با اخلال روبرو شود. حاکميت عليرغم بحران هايی که دچارش بود در سطح اطلاع رسانی و ذهنيت سازی عمومی از همه چيز بحران زدايی کرد و اپوزيسيون با همه امکانات رسانه يی که در اختيار داشت اعم از ماهواره و اينترنت ناتوان از تقابل و هم آوردی با حاکميت بود. و به عده يی نخبه فکری و سياسی مخالف و نيز حداکثر به چند هزار کاربر علاقمند به مسايل سياسی و اجتماعی در اينترنت و شبکه های اجتماعی مجازی که درصدشان از حد و حدود " اقليت " تجاوز نميکند و عموما اهل نظر دادنند تاعمل کردن دل بست . نتيجه آن شد که در پی ناتوانی در عملياتی کردن برخی ايده های فکری خود( که در چنينی وضعيتی ديگر اتفاقی نيست که پر از تناقض و غير مناسب با شرايط اجتماعی ايران باشد) موفق نشد خبری از دستگيری ،شکنجه، توقيف ،اعتصاب،اعدام، فساد، دروغ و دسيسه به قشری از اقشار جامعه برساند و علت و ريشه های بيعدالتی و ظلم و و نيز آلترناتيو وضعيت موجود را بيان کند. در اين شرايط اذهان عمومی کاملا بی دفاع در اختيار تبليغات حاکميت قرار گرفت و اراده مردم معترض به وضعيت موجود به ضعف و انفعال رسيد... .

تا کمتر از دو هفته ديگر انتخابات ديگری توسط جمهوری اسلامی برگزار خواهد شد. در اهميت اين انتخابات همين بس که ميزان بالای مشارکت مردم در آن می تواند نا اميدی از رفرم اجتماعی و سياسی توسط مردم ايران را افزايش دهد و در غياب اراده يی اجتماعی برای تغيير نظام سياسی و در فقدان چنين شعور فراگيری که خواهان تغييرات گسترده هستند ، احتمال افتادن عنان اختيار تعيين سرنوشت به دست نيروهای نظامی مداخله گر غربی را افزايش دهد. مسئله نگران کننده اينست در شرايطی که فراخوان دهندگان برای حضور خيابانی در ۲۵ بهمن ناتوان از رساندن پيام خود به گوش مردم هستند چگونه می توان اميدوار بود که در فراخوانی بزرگتر و با اهميت تر مانند تحريم انتخابات فرمايشی در رساندن پيام خود مبنی بر عدم مشارکت وتحريم موفق عمل کنند و ضمن آنکه اکثريت را از اصل ماوقع که تحريم و عدم مشارکت در انتخابات است با خبر کنند ، اذهان آن دسته از مردمی که لزومی بر تحريم نميبينند را اقناع و مجاب کنند و به ضرورت تحريم آگاه کنند؟ آيا فراخوان ۲۵بهمن حکم آزمونی شکست خورده را ندارد را که قرار است بار ديگر آزموده شود؟ و با اين روشهای آزموده شده چگونه خطای آزمونی ديگرکه از بد حادثه بسيار پراهميت است توجيه خواهد شد؟

مردم بر اساس ضرورت های خود تصميم ميگيرند. اين ضرورت ها تابع شرايط مختلف شکل می گيرد. حاکميت در ايران با ابزارهای مختلف از قبيل توزيع مناسبتی ثروت، ارعاب، فريب و ... توان ساختن شرايط مطلوب برای هدايت موقت افکار عمومی جهت رسيدن به ضرورت های منطبق با منافع خود را دارد. هر چند اين توانايی مطلق، پايدار و هميشه قرين با موفقيت نيست. اما در مقايسه با توانايی نيروهای اپوزيسيون در شکل دهی و هدايت بخش بزرگی از افکارعمومی دست بالا را دارد.در چنين وضعيتی انتخاباتی پيش روست که برای هر دو طرف از اهميت تعيين کننده برخوردار است. برنامه حاکميت برای برد در اين انتخابات و کشاندن مقدار بيشتری از مردم به پای صندوق ها کم و بيش معلوم و مشخص است. اما نگرانی اصلی در اين است که نيروهای طرفدار تحريم، استراتژی معلوم و مناسب با شرايط اجتماعی حاضر که دستيابی به نتيجه دلخواهِ کاستن از مشارکت مردم در انتخابات فرمايشی ست را ندارند و به طور کليشه و غير کارآمد صرفا به دادن فراخوان هايی با مخاطب نامعلوم و صدور اعلاميه و بيانيه بسنده کرده اند. در چنين وضعيتی معلوم نيست که فردای روز انتخابات ۱۲ اسفند موقعيت کسانی که خواهان ايجاد تغييرات گسترده با دخالت اراده ی عمومی واجتماعی هستند و نگران استمرار وضعيت موجود و دخالت نيروهای نظامی خارجی برای تغيير در نظام سياسی اند چگونه خواهد بود ؟

آن چيز که ما تماشاگران نگران و خاموش آنيم اينست که زمان بر عليه منافع و مطالبات دموکراسی خواهانه يی که فقط از راه تقويت مطالبات اجتماعی قابل دستيابی ست در حال گذر است. تحولات و رخدادهای سياسی در ايران، منطقه و در فضای بين الملل روندی پرشتاب به خود گرفته است . متوقف ساختن سياستمداران و بازيگردان های صحنه چه در ايران و چه در فضای جهانی که قطع به يقين رويکردهايشان ضد منافع صلح طلبانه و آزاديخواهانه بسياری از نخبگان، روشنفکران وبخش بزرگی از مردم ايران است، عملی مستلزم دشواری و صرف وقت بسيار است. پرسش اصلی اينست که با توجه به زمان پيش رو و امکانات حاضر و بضاعت فکری مخالفان جمهوری اسلامی چه تمهيداتی را ميتوان در نظر گرفت تا انفعال اجتماعی موجود به حداقل اندازه برسد و زمينه برای تحريم فعال انتخابات فراهم گردد؟


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016