گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
9 اسفند» اتحاد جمهوریخواهان ایران: پیام تبریک به آقای اصغر فرهادی، اولین برنده جایزه اسکار تاریخ سینمای ایران8 اسفند» دریافت اسکار و جعل سخنان فرهادی در رسانههای ایران، دويچه وله 8 اسفند» پيام تبريک ۵۴ زندانی سياسی به مناسبت موفقيت جدايی نادر از سيمين در اسکار 8 اسفند» پيام شمقدری: موفقيت فيلم فرهادی آغاز فروپاشی استيلای لابی صهيونيستی بر جامعه و همه نهادهای آمريکايی است، ايلنا 8 اسفند» جشن موفقيت اصغر فرهادی در مراسم اسکار، در ايران برگزار میشود، ايلنا
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بزرگان سينما، ادبيات و موسيقی ايران از اسکار فرهادی میگويند، شرقاحساس اميد و شادی تبريک و تشکر از اصغر فرهادی که با اولين جايزه اسکار برای سينمای ايران، احساس اميد و شادی را به ارمغان آورد. سپاس از خانواده و «خانه سينما» که نام ايران را با هنر و هنرمندی در جهان پرآوازه کرد. *** وقتی به دبيرستان میرفتم راديو برنامهای داشت بهنام «بياييد با هم دنيای بهتری بسازيم» و مجری اين برنامه «دکتر بنیاحمد» بود که درباره روانشناسی کودک صحبت میکرد. امروز صبح که «اصغر فرهادی» برای دريافت جايزه اسکار به عنوان بهترين فيلم خارجی روی صحنه رفت... *** با شنيدن خبر اسکار «جدايی» بسيار خوشحال شدم و اين جايزه مثل همان گلی بود که در بازیهای مقدماتی جامجهانی در دروازههای آمريکا و استراليا کاشتيم. به «اصغر فرهادی» و گروه «جدايی نادر از سيمين» تبريک میگويم به خاطر بازیهای درخشان و فيلم خوشساختی که به نظرم از بهترينهای تاريخ سينمای ايران است. اميدوارم اين فيلم در همه جای دنيا مخصوصا آمريکا و کانادا بهخوبی ديده شود و مردم، هرچه بيشتر در سراسر جهان آن را ببينند تا با فرهنگ و خصوصيات ويژه مردم سرزمين ما آشنا شوند. *** اصغر فرهادی اولين جايزه اسکار را برای سينمای ايران گرفت، اما افتخاری بالاتر از يک جايزه به ملت ايران داد. کاش زمانی که اين جايزه در موزه سينمای ايران جای میگيرد، برای ثبت در تاريخ، گفتههای اصغر فرهادی کنار آن نوشته شود. نوشته شود تا بازخوانی و به يادها سپرده شود که در زمانه واهمههای پنهان از واژههای تحريم و تهديد و جنگ، در سحرگاه هشتم اسفندماه ۱۳۹۰، سينمای ايران توانست با زبان هنر، پيام صلحخواهی ملت خود را به جهان اعلام کند. *** دريافت جايزه اسکار را به اصغر فرهادی و گروهش تبريک میگويم چراکه افتخار بزرگی را نصيب ايرانيان کرد. رقابت در محدوديت بسيار سخت است. وقتی اعلام شد اصغر فرهادی اسکار برده است، اشک در چشمانم جمع شد، اما شايد کسب چنين جايزههايی در موسيقی دشوار باشد چراکه اينگونه جايزهها به موسيقی تجاری ربط پيدا میکند و ما بايد ابتدا خودمان را باور کنيم. امروز میتوان به موسيقی ايران اميدوار بود اما بايد گفت که در فستيوالهای موسيقی بخش جايزه وجود ندارد بلکه هنرمند کنسرت خود را اجرا کرده و از صحنه پايين میآيد اما همين که نوازندگان ما در نقاط مختلف دنيا کنسرت برگزار میکنند، دلالت بر پيشرفت موسيقی دارد. *** دوباره يک شب ديگر بیخوابی را همراه با ميليونها علاقهمند در صندوق خاطراتمان به يادگار گذاشتيم. شبی که بهانهگيران در کمين بودند و ما در اضطراب کسب جايزه يا عدم دريافتش... خدارو شکر میکنم که اين اتفاق برای اولين بار در اين سينما افتاد و نسل ما با همه نااميدیهای رنگارنگش شاهد اين اتفاق تاريخی بود. آرا و نظرات برخی حول اين محور دور میزد که اسکار يک جشنواره سياسی است و دشمنان بنا بر کژانديشیهای هميشگیشان و بنا به مصلحت خود جوايز را تقسيم میکنند... اما نکته جالب اينجاست که در اين سياسیبازیها و سياسیکاریها به يک هنرمند ايرانی که صاحب انديشه است، توجه میشود و مهمتر اينکه به او اجازه داده میشود که به نمايندگی از مردمش پيام انساندوستی و صلحطلبیشان را به گوش جهانيان برساند. پيامی که ما طی روزهای سخت اين روزها فرياد میزنيم. در اين رفت و آمدهای نمايندگان آژانس و ناديده گرفتن حق کشورمان برای دسترسی به تکنولوژی بهتر چه دلچسب است يک نماينده از سينمای ايران در مقابل ميليونها انسان در سراسر جهان فرياد برمیآورد که ما؛ ملت ايران؛ چگونه ملتی هستيم و بار ديگر فرهنگ و تمدن اين مردم را يادآور میشود. در زمانهای که هاليوود تمام تلاش خود را برای تخريب فرهنگ و تمدن ما بهکار گرفته و از هيچ تخيلی برای فرو ريختن تمدن پر قدمت ايرانمان فروگذار نيست؛ چه زيباست که سينما و سينماگرش بر عنصر لياقت تکيه کند و به جهانيان تفهيم کند که اين مردم متمدن و با فرهنگ هميشه و هميشه پايندهاند... با وجود اينکه چند روز نيست که از روزه سکوتی که قصد کرده بودم؛ نگذشته؛ نتوانستم بر قول خود پايبند بمانم و خود را ملزم به نوشتن اين چند خط کردم... شايد دليلش موفقيت بینظير اصغر فرهادی بود که اميدوارم باز هم تکرار شود. در آخر با چهرهای منبسط و دلی آکنده از شوق و اميد و انگيزهای چند هزار برابر برای اعتلای هنر کشورم؛ اين موفقيت را به همه مردمم و به همه کسانی که تمام قد به احترام پرچم سه رنگ کشورم ايستادند و اشک شوق ريختند؛ تبريک میگويم. *** مثل هر ايرانی از ساعت پنج صبح تا حدود ساعت هفت شاهد مراسم اسکار بودم و خيلی خوشحال شدم که سينمای ايرانی بعد از ۸۴ دوره اسکار توانست سهمی از اين جوايز را به نام خود کند. شايد بتوان گفت که اين مهمترين جايزه سينمايی است که اصغر فرهادی موفق شد آن را کسب کند. جايزهای که باعث شادمانی نهتنها سينماگران که ميليونها ايرانی در تمام دنيا شد. دريافت جايزه بهترين فيلم خارجی در اسکار به اين معنی است که برای يکسال آينده فيلمی از ايران به عنوان بهترين فيلم در جهان شناخته شده است. اما اين قضيه را به شکل ديگری هم میشود نگاه کرد. اينکه آيا واقعا در سينمای ايران به لحاظ امکانات فيلمسازی و سطح زندگی عوامل سينما هم اتفاق مهمی افتاده است؟ به نظر من نيفتاده است. واقعيت اين است که در کنار شادی ايجادشده برای اين جايزه احساسی دوگانه وجود دارد. ما خيلی خوشحاليم و در عين حال اندوهگينيم. حس دراماتيک در عين خوشحالی به دليل جايزه، رنجی که از بيکاری هزاران سينماگر و فيلمنامهنويس میبرند را غمگين هستيم. شايد اين اتفاق ما را اميدوار کند که مسوولان سينمايی کشور به ظرفيتهای سينمايی پی ببرند و با بودجه بيشتر فضايی را ايجاد کنند که سينما بتواند از اين بنبست خارج شود و همه فيلمسازان با هر عقيده و فکری آزادانه و بهدور از فضای لابیگری و باندبازی بتوانند آثارشان را بسازند. طی اين چند سال شاهد بوديم که تعداد زيادی از هنرمندان سينما از بيکاری در رنج هستند و هزينه تامين زندگی خود را ندارند. چون حقوق ماهانه هم دريافت نمیکنند. آيا گرفتن جايزه اسکار به اين معنی است که وضعيت زندگی اين هنرمندان بهبود میيابد. آيا نبايد شرايطی ايجاد شود که امکانات سينما به عدالت تقسيم شود؟ فيلمسازان ما در گذشته هم نشان دادند میتوانند در عرصه سينما نام ايران را مطرح کنند. اين اتفاقات باعث میشود که ما عميقتر به فرهنگ کشورمان نگاه کنيم. میدانيم که «جدايی نادر از سيمين» در يک مقطعی داشت به راحتی متوقف میشد و ساخته نمیشد و اگر اين اتفاق میافتاد چگونه میتوانستيم امروز به اين افتخار بزرگ بباليم؟ فکر میکنم هر دولتی در هر کشوری نمیتواند از اين اتفاق خشنود نباشد؟ مردم به موفقيت هنری که در فيلمی مثل جدايی نادر از سيمين رخ داده و فيلمی است که بهشدت به مفاهيم انسانی میپردازد و هيچ مشکلی را برای هيچ دولتی به وجود نمیآورد، نياز دارد. موفقيت فيلم جدايی نادر از سيمين محصول ۵۰ سال تلاش سينماگران ايرانی است که سالهاست خدمت میکنند و هميشه مورد انتقاد بودهاند. در نهايت مثل هر ايرانی، اول به آقای فرهادی و بعد به همه مردم ايران تبريک میگويم. *** ممنون آقای فرهادی که در اين زمستان سرد برای ما ايرانيان گرما و شادی آوردی، ممنون که سينمای ايران را به اوج رساندی و ممنون که افتخارات سينمای ايران را کامل کردی. *** من هم مثل خيلیهای ديگری که ديشب بيدار بودند، نشستم و همه مراسم را ديدم. وقتی اسم ايران آمد حسابی گريه کردم. از اولين فيلم اصغر فرهادی متوجه شدم که حضور ايشان يک اتفاق تازه در سينمای ماست. فيلم «شهر زيبا» يکی از بهترين فيلمهای سينمايی است. آدمی است که خيلی اهل جاهطلبی نيست، اهل تفکر است و بهشدت وسواس دارد. فکر میکنم که در آينده خيلی بهتر از اين خواهد شد. به ايشان تبريک میگويم و اميدوارم موفقيتهايشان ادامه داشته باشد. *** و سرانجام و در اکنون شوق انديشنده بيشتری آرزو میکنم برای اصغر فرهادی و خوب است اميدوار باشم و باشيم که او همچنان بتواند به سنجيدگی در خود بنگرد با وقوف به اينکه اثر او ميانگين درستی است از ضدين سينمای متفاوت و سينمای عام، ميانجای و ميانهگزينی در امور، پندی است هم باقی مانده از آموزگار حکيم ما ابوالقاسم فردوسی که رعايت آن البته آسان نخواهد بود هميشه. *** پاداش دشمنی با دروغ از وقتی به ما خبر دادهاند که فيلم «فرهادی» برنده اسکار شده، خانه ما پر از شادی شد. از تلفنهای متعدد به خانه ما و ديگران و انعکاس خبر در اينترنت آگاه شديم اين شادمانی گسترده بوده است.فيلمی که با وجود تبعيضهای فرهنگی مرسوم در غرب مهمترين جايزههای سينمايی را از آن خود کرده، اکنون با بردن اسکار به اوج منحنی جهانگير شدن خود رسيده است. فرهادی با نطق کوتاه خود نشان داد، چقدر وطن و مردمش را دوست دارد و به فرهنگ ملتش که نمايانگر صلح، دوستی و مدارای انسانی است احترام میگذارد. اين سينماگر پيشرو نماينده جمع هنرمندان پيشتاز ايرانی است که حتی در شرايط دشوار هم میتوانند فرهنگ غنی و ژرف ايران را در آثارشان بازتاب دهند.هنر نو در خدمت بيان حقيقت واقع است. فيلم «جدايی» دشمن دروغ است و تنها دروغ است که نمیتواند اينگونه آثار را تحمل کند. هنردوستان ايرانی استقبال از کارگردان بزرگ جهانیشان را بدل به جشنی فرهنگی خواهند کرد. آفرين بر فرهادی آفرين بر اصغر فرهادی که پيغامی که او داد، پيغام فرهنگ صلحدوست و خلاق زيبايیشناخت ايرانی بود. مهم خود جايزه اسکار نيست، مهم قدرت تبليغ اين جايزه برای فرهنگ ايرانی و ترويج و تبليغ آن و در صدر آن شناساندن ادبيات و سينمای اين کشور به جهانيان است. *** يک: مارکز نوشت وقتی داستان «مسخ» کافکا را شروع به خواندن کردم همان جمله اول وقتی گفت که گرهگوار سامسا صبح از خواب بيدار شد و ديد که حشره شده است، فهميدم من هم میتوانم داستان بنويسم. درست عکسِ ديدن بازی درخشان شهاب حسينی در فيلم «جدايی نادر از سيمين» از همان آغاز بازی او در فيلم معلوم میشود بازيگری کار هر کسی نيست. بازی او در اين فيلم به نظرم نقطه عطفی در بازيگری سينمای ايران است اما نفهميدم چه شد که اينجا و آنجا خيلی صحبت از او نشد، همه بازیها خوب بود اما بازی او چيز ديگری بود. *** يقينِ تمامْعيار خيلی وقت است که اين مردم بزرگ رو به جهانيانِ سرگرمِ خود... میگويند: «ما میتوانيم»! در مقابل انگار میشنوند و به روی خود نمیآورند. ساکنانِ اين سياره به صحبت خود سرگرماند و خبر ندارند اين طرفها هم خبرهايی هست!البته رویِ ماهِ عباسِ کيارستمی را میبوسيم که در حوزه کارِ جهانیِ سينما، راه و مسيرِ پُر بُنْبست را برای نسلهای بعد از خود باز گشود تا امروز و تا اصغر فرهادی و حکايتِ اسکار. نه اينکه «اينها میتوانيم» فقط خلاصه شود در صنعتِ سينما که اين مردم تاريخی نشان دادند حتی در شرايطِ بیباور و شرايطِ بيداد و اين جهانِ بیجهت کش، همچنان پا برجا و پيشرو هستند در هزار سو که ببينی و بخوانی و بدانی.زندهباد اين زيباترين مردمان که فرزندانی چون فرهادی را به باورِ جهان مینشانْد! ما میتوانيم! اين يقينِ تمامعيارِ ماست. ناصر تقوايی هم بتواند کار کند، جعفر پناهی را فراموش نکنيد. به هر سياق و با هر عطری که هست، همه... فرزندانِ اين جامعه شکستناپذيرند: «ما میتوانيم». حالا جهان هم بشنود و هم باور کند. در سرزمين صلح، صلح برمیخيزد، حتی اگر لحظه به لحظه به جنگ تهديدش کنند. *** آغازی بر اصلاح در وهله اول بايد بگويم که چه قبول کنيم و چه قبول نکنيم، چه دوست داشته باشيم و چه دوست نداشته باشيم، جايزهای مثل «اسکار» امروزه تريبونی جهانی است و البته قابلتوجه. در نتيجه هر پيامی از اين طريق به گوش مردم جهان برسد، بیشک موثر و فراگير خواهد بود. من هم خوشحالم از اينکه «اصغر فرهادی» اين موفقيت را به دست آورد و از اين تريبون استفاده کرد و پيامی انسانی و خوب را به گوش مردم جهان رساند. به نظرم حالا ديگر وقت آن است که هم دنيا ابعاد ديگری از ايران را بشناسد و به واقعيتهايی که در درون ايران هست توجه کند تا کمکم ذهنيت کليشهای موجود نسبت به ايران در همه جای جهان اصلاح شود. *** اين جايزه و جوايز بينالمللی ديگر که ساير کارگردانان صاحبنام ايرانی میبرند، يعنی اينکه سينمای ايران، سينمايی قابلتامل و تحسين است. سينمای ايران میرود که جای وسيعی را در سينمای جهان برای خودش اختصاص بدهد. فيلم «جدايی نادر از سيمين» فيلمی بسيار خوشساخت و زيباست که از فيلمنامهای قدرتمند برخوردار است. من مطمئنم اگر اين فيلم در هاليوود ساخته میشد، جايزه بهترين فيلمنامه را نيز میبرد يا دستکم در جايزه بهترين فيلمنامه با وودی آلن که فيلمنامه «نيمه شب در پاريس» را برد، شريک میشد. جدايی نادر از سيمين، جدايی از شکست تجاری سينمای ايران است. *** خبرت عميقتر کرد جراحت «جدايی» آقای اصغر فرهادی *** هشتم اسفند ۹۰ است، ساعتی بعد از فتح اسکار توسط «اصغر فرهادی» سوار بر تاکسی در مسيری بهسوی دانشکده. آقای راننده در کنار کاغذی که روی داشبورد چسبانده و تذکر داده است که بستن «کمربند ايمنی الزامی است»؛ کاغذی ديگر چسبانده و نوشته «خيلی چاکريم اصغر» بعد با قلمی ريزتر زير همين ابراز ارادت نوشته «پيمان معادی.» *** واکنش نخست: مراسم مناسکوار اسکار، با پيشينهای که در ذهن ما و در حافظه جهانی دارد، سوای هر ديدی که نسبت به سينما به فيلم فرهادی و به حواشی سياسی و اجتماعی و اقتصادی و غيره اين موضوع داشته باشيم و به ويژه با سخنانی که وی، با فروتنی و صداقت در اين مراسم بر زبان آورد، نمیتواند نزد ما همچون نزد اکثريت قريب به اتفاق ايرانيان واکنش اوليه جز تحسين و افتخار را برانگيزد. چگونه میتوان خوشحال نبود از اينکه نام ايران فرهنگی، تصاوير ايران فرهنگی و خانواده بزرگ آن از هنرمندان و انديشمندان گرفته تا فيلمسازان و نويسندگان، در صفحه نخست بزرگترين رسانههای جهان جای بگيرد و از آن به نيکی و تحسين ياد شود؟ چگونه میتوان شادمان نبود که با وارد کردن نام ايران در موتورهای جستوجوی اينترنتی، به جای تصاويری که در بسياری موارد با واقعيت انطباق ندارند و تنها تعميم کنش و رفتار افرادی اندک در جامعه ما بيش نيستند به کل جامعه، يعنی تصاويری از خشونت، اندوه و زشتی، با تصاويری از شادمانی و جشن تحسين و زيبايی فرهنگی غنی روبهرو شويم؟ بنابراين صراحت داشته باشيم و بگوييم که افتخار فرهادی، افتخاری واقعی و پايدار برای همه ايرانيان بوده و خواهد بود. *** خطکش و ترازوی «اسکار» دهههای ۱۳۶۰ و ۷۰ ندرتا فيلم ديدم. بسيار کم. تقريبا هيچ. به اين نتيجه رسيده بودم که به اندازه کافی فيلم ديدهام- تا زمانی که مجموعه فيلمهای «ده فرمان» کيشلوفسکی منقلبم کرد و به سينما بازگرداند. Copyright: gooya.com 2016
|