یکشنبه 21 اسفند 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سخنی با صفحه ی ویژه ی بی بی سی، «کارنامه حزب توده ایران»، امیر اطیابی

درک واقعیت و جبر تاریخی، خارج از ذهن و ارداۀ ما چه دشوار است- نگاهی از سوی دیگر1

آنکه جانش شد ز تهمت ريش در راه حقيقت

سعی خود را گو نمايد بيش در راه حقيقت

تا از اول خويش را بهر بلا حاضر نسازد

کی رود کارش تا به آخر پيش در راه حقيقت ؟

هنوز بسیاری از سلطنت طلبان و مشتاقان رژیمی دست نشانده ی امریکا و غرب، همگام با چپ های افراطی نتوانسته اند واقعیت اجتماعی و جبر تاریخی حاکم شدن رژیم مذهبی پس از انقلاب را درک و هضم کنند. رژیمی که ثمره ی دهه ها دیکتاتوری سلسله ی پهلوی، سرکوب وحشیانه ی حزب کمونیست ایران، توده ای ها، جبهه ی ملی، نهضت ملی شدن نفت و همه ی طیف نیروهای چپ و مذهبی سکولار وهمزمان تبلیغات هیستریک ضد توده ای، ضد کمونیستی و سانسور خفقان آور بود. از این دو دسته، یکی از زاویه منافع طبقاتی و باختن قدرت خود و دیگری ازسَرِ ذهنی گری و جدایی از توده ی مردم موضع گیری می کنند.

از جمعیت ایران در آستانه ی انقلاب نزدیک به 70 درصد بیسواد و روستا نشین وخوش نشین بودند. بیش از هر نیروی دیگری، خمینی و هوادارانش با آنان به خوبی ارتباط برقرار می کردند. این جمعیت عظیم با روشنفکران و کتاب و روزنامه شان از هر سنخ و گروهی بیگانه بود. وانگهی اغلب جمعیت شهری هم ریشه ی روستایی داشت. تمام بلندگوها و اجتماعات هم، حتی در کوره ده ها دست طلاب و روحانیون بود که سریعا وارد جبهه ی خمینی شدند. مذهبی های ضد رژیم هم برای خود سابقه و شهرت لازم را کسب کرده بودند. با انشعابی مائوئیستی که در میان مجاهدین خلق رخ داد، سرکوب های گسترده، تبلیغات رژیم شاه، کمک، تشویق و ترغیب مذهبیون مرتجع توسط ساواک برعلیه آنان وسایر حاملین برداشت های مترقی از مذهب هم مزید برعلت شد.

پیروزی خمینی یک جبر تاریخی بود که نیروهای دیگر تنها می توانستند با هشیاری، خردمندی، اتحاد خود، کار و سازماندهی درمیان مردم و در سایه ی استقلال کشور، سیلاب جنبه های منفی-ارتجاعی آن را مهار کنند. این تا پیروزی انقلاب و ماه های اولیه ی پس از آن عملا انجام شد. ولی خیلی زود به فراموشی سپرده شد. آثار این جبر تاریخی، حتی در بزرگ ترین جنبش های مردمی پس از انقلاب (اصلاحات و سبز) و نوع رهبرانش، هنوز پس از سی و سه سال در نسل جوان امروز باقی است؛ البته این بار در سایه یِ سرکوب بسیار وحشیانه تر و قرون وسطایی از نیروهای سیاسی دگر اندیش برای زدودن هر اثری از آنان. این روند با انواع کودتا ها، شروع جنگ، آلودگی همۀ نیروهای سیاسی به طاعون دیکتاتوری، تکروی و ندیدن عمق آنچه رخ داد، با شکست فاجعه باری مواجه شد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


حزب توده ایران سعی کرد، در فرصت کوتاه به دست آمده، خود را بازسازی و درمیان همان مردم، با احترام به انتخابشان و نه در مقابلشان کار کند. وجود ارتباطات مخفی و نظامی از همان ابتدا، که هر که درآن بود می دانست که با طناب دار بازی می کند، خود بهترین نشانه بود که حزب هیچگاه سپر دفاعی خود را به زمین نیافکنده بود و هرلحظه آماده بود تا این سپر را در برابر کودتاهای امپریالیستی و سلطنت طلبانه و سیل گردش به راست از جانب مرتجعین مذهبی به کارگیرد تا بتواند به کار در میان مردم در خطرناک ترین شرایط ادامه دهد. آری حزب در این عرصه، در بزرگترین هماوردی با قدرتمندترین دشمنان جهانی و داخلی اش شکست خورد، اشتباه هم کرد، ولی مُهر خود را هم، در همان دوران کوتاه، بر تاریخ کشور زد و بذر خویش را در سراسر کشور افشاند. شکست حزب قبل از همه شکست طبقات فرودست و زحمتکشان و پیروزی ارتجاعی ترین و انگلی ترین نوع سرمایه داری در کشور بود. ولی پیروزی نهایی با سوسیالیسم است همان طور که جنبش ضد برده داری و سپس جنبش ضد فئودالی هم بارها شکست خوردند تا بشر به سرمایه داری امروزین رسید. اگر در ناعادلانه و غیرانسانی بودن سرمایه داری شک نداریم، در پیروزی نهایی سوسیالیسم هم شکی نیست. یک درصد جمعیت جهان نمی توانند تا ابد برنودونه درصدی که دچار فقر روزافزونند حکومت، آقایی و فخر فروشی کنند، آنان را تصاحب و در قالب شرکت ها و واحدهای صنعتی تا در قالب روسپی خانه ها مانند برده خرید وفروش کنند و یا گوشت دم توپ جنگ های توسعه طلبانه شان کنند.

آنان که توده ای ها را خائن، جاسوس، سازشکار و تحکیم کننده ی جمهوری اسلامی و غیرو خطاب می کنند شاید ندانند که خائنین در صفوف حزب، قبل از همه، آن ها بودند که در خدمت شاه، ساواک و دستگاه عریض و طویل اطلاعات جمهوری اسلامی قرارگرفتند و در جنایات آنان برعلیه حزب و دیگر نیروهای سیاسی فعالانه شرکت کردند تا نفع و راحتی شخصی کسب کنند. در طول تاریخ حزب، اعضا و رهبرانش همیشه مرغ عروسی و عزا بوده اند و چیزی جز شکنجه، زندان، اعدام، تبعید و بدنامی نسیبشان نشد. در حالیکه جاسوسان و خائنین در نازونعمت و در صف طبقات بالای جامعه و درخدمت آنان قرار گرفتند. برای چنین فرهنگ ناعادلانه ای، شرمم می آید از بازماندگان هزاران انسانی که در این راه جان باختند و زندگی شان از هم پاشید؛ بویژه صدها نفری که توسط جمهوری اسلامی زیر شکنجه کشته شدند یا اعدام شدند. حتی آن ها که 25 سال زندان شاه را گذرانده بودند و اکثریت قریب به اتفاق رهبران حزب.2

امید که از راه انصاف، بی طرفی، تحقیق علمی و همه سویه در بستر تاریخ عدول نشود تا اشتباهات تاریخی به درستی شناخته شوند. کارنامه ی حزب را تنها با منابع و مقالات دشمنان و مخالفینش نمی توان بررسی کرد و ارائه داد. ما هرچند هم که مخالف حزب توده ایران باشیم نمی توانیم در مخالفت با آن از قصابانش پیشی بگیریم که مردم ایران را برده ی خود کرده اند. همیشه از خود می پرسم چه رازی است در این عشق بی پروا که این انسان ها از زندگی خود گذشته اند و می گذرند؟ و چه رازی است که قبور آنان در اینجا (صفحه ی ویژه ی بی بی سی) به نمایش درمی آید؟

مرگ و رسوايی و فقر و زجر

از هر سو ببينی صد طلسم از خصم کافرکيش در راه حقيقت

بدترين پستی به گيتی شيوه ی ناحق گرايی است

جز ز ناحقی به جان منديش در راه حقيقت3

با یاد همه ی جانباختگان راه آزادی و عدالت و خانواده های شریف و دردمندشان

1 . این نوشته برای انتشار در صفحه ی ویژه ی بی بی سی، «کارنامه ی حزب توده ایران»، در تاریخ اول فوریه ارسال شد که منتشر نشد.

2 . رجوع کنید به مقاله ی ایرج مصداقی در صفحه ی ویژه ی بی بی سی، «کارنامه ی حزب توده ایران»

3 . اشعار از زنده یاد احسان طبری


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016