شنبه 27 اسفند 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از مزايای خارج‌نشينی، محمدرضا يزدان‌پناه

محمدرضا يزدان‌پناه
اين نوشته پاسخی به اين پرسش همواره جنجالی است که چرا يک روزنامه‌نگار پس از خروج از ايران، در بسياری از موارد مواضعی راديکال‌تر از زمانی که در داخل کشور فعاليت می‌کرد اتخاذ می‌کند و چرا اين ديدگاه‌های جديد با ديدگاه‌های سابق او در داخل ايران متفاوت و گاه متضاد است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


[email protected]

برای يک روزنامه نگار يا فعال سياسی که پايه های فعاليتش در داخل ايران شکل گرفته، فضای سياسی و رسانه ای خارج از کشور فضايی کاملا متفاوت است. آزادی در نوشتن، عمل کردن و سخن گفتن، سه امتياز بی نظيری است که در خارج از ايران نصيب روزنامه نگاران و فعالان سياسی می شود.

اين سه مولفه در ايران و تمام نظام های سياسی ديگر جهان که حکومت هايی ديکتاتوری و ضد آزادی دارند، از امتياز به تهديد تبديل می شوند. ديکتاتورها به بهانه های مختلف معمولا مانند مقابله با اقدام عليه امنيت ملی، حفظ تماميت ارضی يا مبارزه با ديدگاه های ضد دينی و ضد مذهبی، در برابر آزادی بيان و عمل روزنامه نگاران و فعالان سياسی می ايستند و آنها را سرکوب می کنند.

در چنين شرايطی، روزنامه نگاران و فعالان سياسی آزادی خواه، چند گزينه را بيشتر در برابر خود نمی يابند.

گزينه نخست اين است که در برابر تهديدات و فشارها و سانسورهای حکومتی سکوت اختيار کنند و به طور کامل از عرصه فعاليت سياسی يا اطلاع رسانی کنار بکشند.

راهکار دوم اين است که دست به عصايی پيشه کنند و در عين ادامه کار خود، مراقب باشند که فعاليتشان وارد حوزه های ممنوعه و خط قرمزهای قدرت نشود.

وضعيت آخر هم اين است که يا به اختيار يا به اجبار دست به مهاجرت از کشور خود بزنند و با حضور در کشورهای آزاد، تحت امنيت ايجاد شده برای خود، به ادامه فعاليت بپردازند.

هر سه اين گزينه ها در تمام سه دهه گذشته در ايران جريان داشته است. اين وضعيت هم اکنون نيز در عرصه رسانه ای و سياسی کشور کاملا قابل مشاهده و لمس است.

اول: در ۳۲ سالی که از روی کار آمدن جمهوری اسلامی می گذرد، فراوان بوده اند افرادی که با مشاهده و تجربه ميزان سرکوب و خشونت اعمال شده حکومت عليه خود يا ديگر فعالان سياسی و روزنامه نگاران که فعاليتشان به هر طريق بويی از مخالفت با نظام حاکم می داد، عطای اين عرصه را به لقايش بخشيدند و با پيشه کردن حرفه ای خارج از دنيای سياست يا رسانه به زندگی عادی خود مشغول شدند.

دوم: فعاليت دست به عصا همواره در ايران مرسوم بوده اما در دو سال و نيم گذشته و با شدت گرفتن سرکوب مطبوعات و روزنامه نگاران دور از حاکميت از يک سو و احزاب و فعالان سياسی منتقد از سوی ديگر، بيشتر شد.

مطبوعات و روزنامه نگاران و خبرنگارانی که هم اکنون با عنوان اصلاح طلب يا نزديک به اصلاح طلبان در ايران فعاليت می کنند، چنين روندی را در پيش گرفته اند.

سوم: مهاجرت از کشور؛ خواه اجباری خواه خودخواسته. اين پديده در ايران به خصوص پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی بسيار مرسوم بوده است.

فعالان سياسی و به خصوص روزنامه نگاران پس از خروج از ايران و خارج شدن نسبی از حوزه اقدامات امنيتی و تهديدآميز حکومت، معمولا ملاحظات قبلی را کنار می گذارند و بی پرواتر در مقابله با ديکتاتوری يا اطلاع رسانی درباره شرايط داخل کشور می نويسند.

به طور مشخص درباره روزنامه نگاران که معمولا بر خلاف فعالان سياسی، از قيد و بندهای حزبی - سياسی رها هستند و به واسطه ماهيت و ذات حرفه شان متعهد به اطلاع رسانی بدون سانسور و مصلحت به افکار عمومی، اين ابهام به وجود می آيد که دليل تغيير مواضع يا نحوه عملکردشان پس از خروج از کشور چيست؟

اين نوشته پاسخی به اين پرسش همواره جنجالی است که چرا يک روزنامه نگار پس از خروج از ايران، در بسياری از موارد مواضعی راديکال تر از زمانی که در داخل کشور فعاليت می کرد اتخاذ می کند و چرا اين ديدگاه های جديد با ديدگاه های سابق او در داخل ايران متفاوت و گاه متضاد است.

به نظر می آيد برای پاسخ به اين پرسش بايد نگاهی کلی به شرايط رسانه های غير حکومتی در داخل ايران داشت.

از دوم خرداد ۱۳۷۶ که نسل جديد روزنامه نگاران و مطبوعات بی محابا وارد فضای رسانه ای ايران شد، ۱۵ سال می گذرد. در اين مدت اکثريت مطلق مطبوعاتی که در داخل کشور منتشر می شدند، متعلق يا نزديک به افراد و احزابی بودند که به جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی وابستگی داشتند يا اينکه به اين جناح نزديک بودند.

اين فراگيری به حدی بود که می توان گفت فضای رسانه ای غير حکومتی ايران به طور تقريبا کاملی در انحصار يک طيف خاص سياسی بود که اگرچه به اصلاح روشی {و نه اصلاح ساختاری يا انقلاب اساسی} در جمهوری اسلامی اعتقاد داشت اما دقيقا به دليل همين اعتقاد، مرزبندی روشنی با گروه ها و جناح های ديگری داشت که دست کم به اصلاح ساختاری در جمهوری اسلامی معتقد بودند.

روزنامه نگاران و خبرنگارانی که در اين رسانه ها کار می کنند، اگر خودشان باور فکری روشنی هم به اين جريان نداشته باشند، توسط کارفرمايان، مديران مسئول و نيروهای سياسی که عمدتا تنها به تز اصلاح طلبی دوم خردادی برای برون رفت نسبی و زمان بر {و نه مطلق} از ديکتاتوری معتقدند احاطه می شوند و ديدگاه های آنها را به شکل کاناليزه دريافت می کنند و در رسانه پوشش می دهند.

اين تازه بخش حرفه ای ماجرا را تشکيل می دهد. وابستگی مالی و اقتصادی روزنامه نگار به صاحبان روزنامه، در پاره ای موارد اين روش کاری را از توجيه اعتقادی به توجيه اقتصادی مبدل می کند.

در اين ميان اگر هم روزنامه نگارانی باشند که به دليل استقلال احتمالی مالی يا دسترسی به منابع مطالعاتی و سياسی ديگر به جز اصلاح طلبان، در ايزولاسيون فکری و سياسی آنها قرار نگيرند، يا به دليل فشارهای امنيتی حکومت قادر به انعکاس ديدگاه های متفاوت تر نيستند و يا اينکه امکان انتشار اين ديدگاه ها را در اين دست رسانه ها ندارند.

حضور در خارج از کشور، اين فضای ايزوله را به ناگهان از بين می برد. اگرچه همان جريان اصلاح طلب دوم خردادی توانسته تا احاطه نسبی خود را حتی بر فضای اطلاع رسانی در خارج از کشور امتداد ببخشد اما نتوانسته آن را به طور کامل در اختيار بگيرد.

به همين دليل است که روزنامه نگارانی که از ايران خارج می شوند، می توانند با به دست آوردن استقلال مالی يا خارج شدن از دايره نفوذ فکری و سياسی گروه های سياسی، آنگونه که وظيفه و ذات حرفه روزنامه نگاری ايجاب می کند به ادامه فعاليت های خود بپردازند.

اين عده از روزنامه نگاران همچنين می توانند به دليل زندگی در خارج از کشور به انواع و اقسام منابع دست اول کتبی و شفاهی درباره وقايع سياسی، اجتماعی و تاريخی دسترسی بی واسطه ای پيدا کنند. منابعی که دسترسی به آنها در داخل کشور بسيار دشوار يا غير ممکن بود.

بر اساس اين شرايط جديد، روزنامه نگار به تدريج متوجه خواهد شد که آنچه توسط يک جريان سياسی خاص در ايران به عنوان تنها راه و يگانه روش بی بديل گذار از ديکتاتوری به دموکراسی تبليغ می شود، تنها به اين بهانه که از داخل جامعه ايران نشأت می گيرد، همه حقيقت و الزاما متضمن کارآيی و صحت صد در صد نيست.

روش جديد فعاليت چنين روزنامه نگاری، کاملا بی طرفانه، آگاهی بخش و مبتنی بر اصول حرفه ای و بين الملل ژورناليسم خواهد بود که با نحوه فعاليت او در داخل کشور متفاوت است.

اين تغيير احتمالی‌ دقيقا همان چيزی است که توسط همکاران در داخل باقی مانده روزنامه نگار (گروه دوم) و مخاطبان پيشين او، به عنوان نشانه ای از راديکاليسم وی پس از خروج از کشور تحليل می شود.

اين افراد اکنون روزنامه نگار در خارج سکنی گزيده را متهم به دور شدن از واقع بينی، فاصله گرفتن از فضای داخل کشور و غرق شدن در توهمات گروه های سياسی خارج از کشور می کنند.

در صورتی که واقعيت اتفاق رخ داده اين نيست. روزنامه نگاری در خارج از کشور و نظاره شرايط سياسی و تحولات قدرت در داخل ايران، مانند تماشای مسابقه فوتبال از طبقه دوم استاديوم آزادی است؛ دورتر از زمين بازی اما با نگاهی از بالا و تسلطی بيشتر به آرايش بازيکنان و تاکتيک های هر دو تيم.

چنين موهبتی، دستاورد کوچکی برای يک روزنامه نگار نيست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016