گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
13 فروردین» باراک اوباما، هادی خرسندی و آمريکاستيزی ايرانيان، مرتضی نگاهی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! از رنجی که میبرند...، درباره رنج جانکاه افغانها در ايران، مرتضی نگاهیمطلب از اين قرار است که هم حکومت ايران و هم متأسفانه اغلب مردم ايران که هنوز با جامعه مدنی و حقوق مساوی افراد بيگانهاند، در اين نوع مسائل همدست و متفق هم میشوند. اين اتحاد و اتفاق دولت و ملت گاه به روشنفکران و فرهيختگان جامعه هم سرايت میکند. چرا که روشنفکران ايران اغلب اين مسائل را نمیبينند يا نمیخواهند ببيند يا دستکم اعتراض کنندرنج جانکاه افغانها در ايران و نگاهی به خويش از نگاهی ديگر دهها دختر نه ده ساله را از راه مدرسه بازداشت کردند روانه اردوگاه سفيد سنگ کردند. دختر دانشگاهی را که از دانشگاه در راه بازگشت به خانهاش بود، بازداشتش کردند. پسربچههای زير ۱۲ سال را از کوچه و راه مدرسه شان بازداشت کردند. پدری را در راه بازگشت به خانهاش بازداشت کردند. دخترهای جوان را از مرکز شهر بازداشت کردند و از مرز خارج کردند به جرم افغان بودنشان و به جرم نداشتن مدرک اقامتی. عکس و خبرهای پخش شد که سربازان ايرانی در حالی لت و کوب زنان آوارهء افغان بودند. اين چند کلمه حکايت از رنجی دارد که افغانیهای مهاجر در ايران اسلامی مرتب با آن درگيرند. مشتی است نمونه خروار. در سيزده بهدر امسال شهرداری اصفهان رسما اعلام کرد که ورود "افاغنه" به پارک کوهستانی صفه ممنوع است و عملا نيروهای انتظامی افغانهائی که میخواستند همپای ديگر مردم سيزدهشان را بهدر کنند از ورود آنان جلوگيری میکردند و گويا گاه کار به لت و پار کردن اين مهاجران هم میرسيد. مطلب از اين قرار است که هم حکومت ايران و هم متاسفانه اغلب مردم ايران که هنوز با جامعه مدنی و حقوق مساوی افراد بيگانه اند، در اين نوع مسائل همدست و متفق هم میشوند. اين اتحاد و اتفاق دولت و ملت (شيعه البته) گاه به روشنفکران و فرهيختگان جامعه هم سرايت میکند. چرا که روشنفکران ايران اغلب اين مسائل را نمیبينند يا نمیخواهند ببيند يا دست کم اعتراض کنند. در اين ميان رسانههای ايران هم خلافها و جرمهای افغانیها را بزرگنمائی میکنند و هر خلاف و جرمی را از حالت فردی در آورده و عمومیشان نشان میدهند. بنابراين اگر يک افغانی مرتکب جرمی میشود به حساب تمام افغانیها نوشته میشود. مطبوعات و مقامات دولتی افغانیها را با لفظ توهين آميز و تحقيرآميز "افاغنه" نام میبرند. مردم و صاحبکارها، که از نيروی بسيار ارزان افغانیها سوء استفاده میکنند معمولا شهروندان افغانی را به نام يا نام خانوادگی نمیخوانند بلکه آنان را "افغانی" صداشان میکنند. به نظر مقامات و مردم، افغانیها هويت فردی ندارد بلکه همواره "افغانی"هستند. (رمانی در اين باب به قلم عارف فرمان توسط نشر انتشاران ارزان، سوئد منتشر شده که خيلی خوب به اين موضوع پرداخته. يکی داستانی است پر آب چشم.) مرد ايرانی میتواند زن افغانی را به همسری اختيار کند ولی مرد افغانی اگر همسری ايرانی بگيرد اين ازدواج هرگز به رسميت شناخته نمیشود و فرزندان چنين زوجی از هيچ حقوقی برخوردار نمیشوند. در صورتی که اگر شوهر اروپائی، آمريکائی يا از کشورهای به اصطلاح پيشرفته باشد، حق شوهری به رسميت شناخته میشودم گيرم که شوهران بايد در ظاهر هم که شده به دين اسلام بگرود! اين موضوع حتی در ميان ايرانيان خارج از کشور نيز که خود مهاجرند، گاه رخ مینمايد. بارها متوجه شدهام که ايرانيان نمیخواهند از طرف اروپائیها و آمريکائیها به اشتباه هم که شده "افغانی" ناميده شوند. به نظرشان افغانی بودن نوعی ننگ است. اما همينها اغلب با عوض کردن نام و رنگ کردن مو خيلی راحت خود را اروپائی يا آمريکائی جا میزنند. من شخصا عکس مستراحهای عموميی را گوشه و کنار ايران ديدم که برخی مخصوص خواهران و برخی مخصوص برادران و بعضی نيز ويژه افغانیها بود! مانند دوران تبعيض نژادی در آمريکا. مهاجرين افغان در ايران روزی را به نام "پنجشنبه سياه" نامگذاری کردهاند. در آن روز شوم و سياه ائمه جماعت و نيروهای دولتی به مردم گفته بودند که خون افغانیها حلال است و تجاوز جنسی به افغانیها مجاز. گويا صدها نفر مهاجر افغان در آن روز شوم مورد تجاوز قرار گرفتند. شايد چند نفری هم کشته شدند يا از شرم خودکشی کردند. دليلش گويا تجاوزی بود که توسط يک افغانی انجام گرفته بود. البته حکومتی با مردم خود در کهريزک چنين کند با ديگران نيز چنان تواند کرد! اگر شرح پريشانی اين انسانها نوشته شود مثنوی هفتاد منی میشود که در اين وجيزه نمیگنجد. اصغر فرهادی فيلمساز پرآوازه ايرانی که جايزه اسکارش را تبريک و تهنيت گفتيم و غرور ما را به عنوان يک ايرانی بالا برد و الحق، فيلمش هم بسيار خوب بود، به هنگام گرفتن جايزه چنين سخنانی ايراد کرد:... من با افتخار اين جايزه را به مردم سرزمينم تقديم میکنم. مردمی که به همهی فرهنگها و تمدنها احترام میگذارند و از دشمنی کردن و کينه ورزيدن بيزارند. اين ملت نه تنها به همهی فرهنگها و تمدن ديگران خيلی احترام نمیگذارد بلکه به رشتیها و ترکها و لرهای خود نيز مرتب مضمون کوک میکند و به آنان بیاحترامی میکند. حالا عربها جای خود دارند! بزرگترين نويسندگان معاصر ما از جمله صادق هدايت و صادق چوبک نوشتههاشان سرشار از اين عرب ستيزی و يهودی ستيزی است. چند سال پيش در فرانسه در ايستگاه متروئی کيف خانمی قاپيده شد. آن خانم و اغلب مسافران موجود در ايستگاه اولين کاری که کردند يک جوان سياهپوست را نشانه گرفتند. نام آن مرد "هارلم" بود و در فرانسه نهضتی به وجود آمد ضد نژادگرائی و خارجی ستيزی. چنين کنند ملتهای بزرگ! ما ايرانيان که از استوانه کوروش چماقی ساختهايم برای فرود آوردن به سر هرکسی که اندکی حقوق بشر را محترم نمیشمارد و از شاه و شيخ و احمدی نژاد گرفته تا تمام آحاد ملت برای کوروش بزرگداشت میگيريم، هرگز به خودمان زحمت نمیدهيم که ببينيم نوشته روی آن استوانه چيست و چگونه ترجمه شده و اصلا راجع به چيست. حتی اگر ترجمه تحريف شدهاش را مد نظر قرار بدهيم تازه به اين نکته میرسيم که آن حکمران کبير چه اندازه از حکمرانان امروزیمان پيشرفته بود که برای اقوام ديگر و تحت سلطه حق تعيين سرنوشت و حق پناهدگی قائل بود و دين و آئين آنان را محترم میشود و حتی در برخی از "ترجمه"ها از الغای برده داری و غيره هم سخن رفته است! پی نوشت: سانفرانسيسکو Copyright: gooya.com 2016
|