سه شنبه 12 اردیبهشت 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

رضا شهابی: من به فقر و تبعیض، به استثمار و بهره کشی و به نقض حقوق بشر معترضم

رضا شهابی، فعال کارگری و عضو سنديکای شرکت واحد و اتوبوس‌رانی تهران و حومه در رنج‌نامه‌ای خطاب به مردم و مسئولان آورده است: "به جرم مطالبه حداقل حقوق هم‌طبقاتی‌هايم در همين کار با اتوبوس شرکت واحد در جنوبی‌ترين منطقه تهران توسط مأموران وزارت اطلاعات در ديدگان شهروندان و مسافران اتوبوس به اتهام دزدی دستگير شدم."



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


به گزارش کلمه، "رضا شهابی" در ادامه تاکيد کرده است: چه کسی است نداند من تنها به جرم اينکه برای بهبودی وضع کارگران و ايجاد سنديکا و تشکل خواهی پای در راه نهادم و مورد فشار های روحی و روانی و جسمی قرار گرفته و از ناحيه گردن، دست چپ و کمر و پای چپ دچار بی حسی و تبديل به يک آدم از کار افتاده شدم و در نهايت برای تعيين تکليف پرونده و درمان ديسک گردن و بی حسی و عدم تحرک در دست و پای چپ در اول آذر ماه سال ۹۰ دست به اعتصاب غذا زدم و به علت ضعف جسمانی و وخامت حالم به بيمارستان منتقل و تحت درمان قرار گرفتم.

اين زندانی سياسی محبوس در بند ۳۵۰ اوين با شرح بخشی از شکنجه ها و شرايط بدی جسمی گفت نوشته است: آقای دادستان من تنها به در بند بودن فعالين کارگری و خودم اعتراض نمی کنم، آری من به همان شدت و با همان قوت به زندانی شدن فعالان آزاديخواه و شخصيت های مردمی، روزنامه نگاران، دانشجويان و زنان آزاديخواه اعتراض می کنم، به نقض حقوق اوليه زحمتکشان اعتراض می کنم، به استثمار و بهره کشی از کارگران اعتراض می کنم. من به فقر و تبعيض مخصوصا برای طبقه فرودست جامعه اعتراض می کنم و در يک کلام به نقض حقوق بشر اعتراض می کنم.

متن اين رنج نامه شرح زير است:
از قصه پر غصه آزادی ستيزی و حکايت پر شکايت عدالت گريزی در اين ديار گويی گزيری نيست. نسل امروز تاوان سکوت نسل ديروز در برابر انحراف از آزادی، استقلال و عدالت را می پردازد. پس فرياد بر آوريم تا نسل فردا ما را به عتاب خطاب نکنند. اين باغ ويران را هر روز بری و زندان ايران را هر روز ميهمان تازه تری می رسد.

همکاران، فعالين کارگری و تشکل های مستقل کارگری ايران و جهان، من به جرم مطالبه حداقل حقوق هم طبقاتی هايم در همين کار با اتوبوس شرکت واحد در جنوبی ترين منطقه تهران توسط ماموران وزارت اطلاعات در ديدگان شهروندان و مسافران اتوبوس به اتهام دزدی دستگير شدم.

چه کسی است نداند من تنها به جرم اينکه برای بهبودی وضع کارگران و ايجاد سنديکا و تشکل خواهی پای در راه نهادم و مورد فشار های روحی و روانی و جسمی قرار گرفته و از ناحيه گردن، دست چپ و کمر و پای چپ دچار بی حسی و تبديل به يک آدم از کار افتاده شدم و در نهايت برای تعيين تکليف پرونده و درمان ديسک گردن و بی حسی و عدم تحرک در دست و پای چپ در اول آذر ماه سال ۹۰ دست به اعتصاب غذا زدم و به علت ضعف جسمانی و وخامت حالم به بيمارستان منتقل و تحت درمان قرار گرفتم.

اينها قسمتی از عواملی بود که باعث شد خانواده ام از همه لحاظ تحت فشار های روحی و روانی قرار بگيرند و در نهايت منجر به فوت مادرم که تا آخرين لحظه در انتظار ديدار فرزندش بود، گرديد و بالاخره بعد از ۲۳ ماه بلاتکليفی به شش سال حبس به اتهام تبليغ عليه نظام و اجتماع و تبانی و پنج سال محروميت از فعاليت های سنديکايی و هفت ميليون جزای نقدی توسط قاضی صلواتی رييس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران محکوم شدم.

چه کسی است نداند اين امر يعنی نقض آشکار حقوق انسانی که به صراحت در ماده ۲۳ اعلاميه جهانی حقوق بشر بر آن تاکيد شده است که هر شخصی حق دارد که برای دفاع از منافع خود با ديگران سنديکا يا هر تشکل مستقل ديگری تشکيل دهد. آيا سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران جز تشکل های کارگری برای دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان اين مرز و بوم است؟

اکنون من کارگر در بند و بی گناه به اين رای دادگاه انقلاب اعتراض دارم. اما به چه کسی اعتراض کنم و از چه کسی دادستانم که دادستان خود به ميدان آمده است! فرشته ای که بر سر در ديوان قضا چشم بسته ايستاده است. گويی بجای ترازو، تيغ به دست گرفته تا بجای داد مظلوم، داد از مظلوم بستاند.

آقای دادستان من تنها به در بند بودن فعالين کارگری و خودم اعتراض نمی کنم، آری من به همان شدت و با همان قوت به زندانی شدن فعالان آزاديخواه و شخصيت های مردمی، روزنامه نگاران، دانشجويان و زنان آزاديخواه اعتراض می کنم، به نقض حقوق اوليه زحمتکشان اعتراض می کنم، به استثمار و بهره کشی از کارگران اعتراض می کنم. من به فقر و تبعيض مخصوصا برای طبقه فرودست جامعه اعتراض می کنم و در يک کلام به نقض حقوق بشر اعتراض می کنم.

آقای دادستان اعتراض من تنها به نقض حق آزادی تشکيل انجمن ها (ماده ۲۰ اعلاميه جهانی حقوق بشر) نقض حق آزادی عقيده (ماده ۱۸ اعلاميه جهانی حقوق بشر) نقض آزادی بيان (ماده ۱۹ اعلاميه جهانی حقوق بشر) نقض حق اداره عمومی (ماده ۲۱ اعلاميه جهانی حقوق بشر) نيست، بلکه علاوه بر آن من به نقض حقوق اوليه کارگران (ماده ۲۳ اعلاميه جهانی حقوق بشر) و وجود تبعيض عليه زنان، نقض حقوق کودکان (ماده ۱ پيمان نامه حقوق کودک) نقض حق بهداشت و سلامت کودکان (ماده ۲۴ پيمان نامه) نقض حق برخورداری از آموزش برای کودکان (ماده ۲۸ پيمان نامه) و بسياری از مسايل ديگر که در جای خود به آنها خواهيم پرداخت اعتراض دارم.

اما و صد اما که روی سخن من نه با قدرتمندان که با مردم ايران است تا بدانند و قضاوت کنند در مورد صحت و سقم ادعای مناديان ظهری عدالت و مدافعان شعاری محرومان تا در عمل بيازمايند ادعای مهرورزی را، تا به محک تجربه بسنجند ادعای مبارزه با فقر و فساد و تبعيض را، تا به عيان ببينند معنای ادعای مبارزه با مفاسد اقتصادی را، تا بشناسند آنان را که شعار مبارزه با رانت و باندشان گوش فلک را کر کرده، اما در عمل کارگران را به بند می کشند، آنان را که عدالت ادعائيشان تنها از ميان محرومان قربانی می گيرد، آنان را که شعار سادگی می دهند، اما در زمان حکومتشان اختلاس ۳۰۰۰ ميلياردی صورت می گيرد و بالاخره آنان را که شرايط سخت معيشت کارگران را می بينند، اما با دفاع بحق يک کارگر سنديکايی زندانی از حقوق حقه کارگران برخورد قهر آميز می کنند.

در چنين شرايطی است که می توان صحت ادعای کسانی را آزمود که خود را جنبش عدالتخواه می نامند، اما در برابر نقض صريح عدالت دم فرو می بندند و در چنين اوضاعی است که می توان دانست که چقدر کارگران فقير و بی خانه اند. آری اين است معنای عدالت در قرائت رسمی آقايان از دين و اين است دولت مهرورزی و عدالتخواه؟

مسئولين نظام دو صد گفته چو نيم کردار نيست، زندانی شدن فعالين کارگری و سنديکايی، معلمان، زنان، دانشجويان، روزنامه نگاران و شخصيت های مردمی حجت موجه بر ادعای شماست.

رضا شهابی کارگر در بند
عضو هيات مديره و مسئول مالی سنديگای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
هفتم ارديبهشت ماه سال ۹۱
زندان اوين بند ۳۵۰ سالن ۱ اطاق ۳


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016