سه شنبه 6 تیر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

به نام انسان، به نام نرگس محمدی، علی کلائی

نرگس محمدی
روشنفکران عزيزمان! سال‌هاست که بر سر مسائلی که درد مردم نيست بر سر هم می‌زنيد. يک بار با يکديگر هم‌داستان شويد. نرگس محمدی فعال حقوق بشر بود و عضو کانون مدافعان حقوق بشر. ياری‌اش کنيد شمايی که با تمام تفارق‌تان در ميان خودتان همگی بر حقوق بشر هم‌داستانيد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

چند بار با چند مقدمه خواستم مطلب را شروع کنم. از لواسان و شهادت هاله خانم و دردهای اين يار هاله شهيد بگويم. از لطف بزرگوارانه و خواهرانه شان. از انسانيت و شرفی که اين زن را از خود مملو کرده است. مانده ام از کجا بگويم. بماند. اسم رمز آغاز سخن يک کلام است. به نام انسان. به نام نرگس محمدی.

بعيد می دانم کسی ايشان را بشناسد و با نگارنده در نمونه انسانيت بودنشان هم داستان نباشد. يک خواهر. يک مادر و يک انسان. يک روشنفکر. يک مبارز اجتماعی و يک قرآن پژوه و ديندار و اهل حقوق بشر. و همه اينها نرگس خانم محمدی است.

زود می گويم. سخن را طول نمی دهم. بانويی، مادری، انسانی، قران پژوهی، فعال حقوق بشری و بزرگواری که نماد انسانيت است در خطر مرگ است. بی کم و کاست.

راه دراز نمی روم. از همين دهه اخير. اکبر محمدی که يادگار ۱۸ تير بود و آسمانی شد و تنها گريستيم و بعد يادمان رفت. ولی الله فيض مهدوی که مجاهد خلق بود در زندان رفت. چيزی نگفتيم. اميرحسين حشمت ساران در رجائی شهر آسمانی شد. باز از مايی که هنوز معلوم نيست کيست نبود و سکوت کرديم. اميدرضا ميرصيافی پروازش را از اوين برگزيد. باز جوان بود و بلاگر و سکوت ما.

عبدالرضا رجبی رفت. باز هم گفتيم از ما نيست. در همين روزهای پس از خرداد ۸۸ و کودتای ننگين پس آن، آقا محسن دگمه چی همينگونه شهيد شد و شاهد. باز هم سکوت کرديم تا خرداد سخت و دردناک و مصيبت بار ۹۰. هدی صابر در زندان شهيد شد.

صابر بر اثر اعتصاب غذا نرفت. صابر را کشتند. جمجمه شکستند و کشتند. اما باز اعتراضی کرديم و خشمی و دردی و اشکی و بعد هيچ خبری از ما نشد.

منصور رادپور مجاهد خلق ديگری بود که از رجائی شهر آسمانی شد. باز صدای کسی در نيامد. انگار ندای حقوق بشر و فرشته انسانيت در ايران به خواب عميقی فرو رفته است.

اما اين بار مادری را دارند می کشند. آری! دارند می کشند. بی کم و کاست و بدون هيچ مبالغه ای. با منزل تماس گرفته است بانو نرگس محمدی و صراحتا گفته است که قصد جانش را کرده اند. نامه می نويسد و صراحتا می گويد که مسئول جان او مسئولين هستند. بگذارم صريح بگويم. مسئولين يعنی از بازجو تا علی خامنه ای. يعنی تمام سلسله مراتب نظام از صدر تا ذيل. يعنی نظامی که دستش تا مرفق به خون بی گناهان آلوده است و اين بار نيز در کمين جان انسانی نشسته است. انسانی که معنای کلمه انسان است.

آی آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانيد! يک نفر در آب دارد می سپارد جان! و نمی دانم چرا دم از کسی بر نمی آيد. تازه توئيتر فعال شده پس از اين همه فرياد زدن از زندانی شدنش. مادری بيمار را ماههاست دژخيمان به بند کشيده اند. همسر صبورش که ۱۶ سال از عمرش را در زندانهای جمهوری ولايی با صبوری پشت سر گذاشته کيلومترها دور از وطن نگران اوست. فرزندانش (علی و کيانا) چشمی اشک و چشمی خون نگران مادرند. آنانی که مادر دارند (در قيد حيات است) می دانند که فرزند چگونه نگران مادرش می شود. فرزندان کوچک بانو محمدی نگران اويند و اين البته برای قصی القلب های نظام مهم نيست. ويل للقاصيه قلوبهم!

تقی رحمانی در مورد ديدار فرزندانش با مادرشان می گويد : «بچه‌ها هر بار که به ملاقات مادرشان می‌روند و با اين وضعيت مواجه می‌شوند حالشان بد می‌شود. حالا آن‌ها اصلا خوب نيست. ديدن نرگس بر روی صندلی در اتاق ملاقات تاثيرات خوش آيندی برای بچه‌ها ندارد. مساله اما مهم‌تر از اين است. بايد مطابق تمام قوانين که خود آقايان دارند عمل شود نه اينکه انتقام گيری کنند. به نظرم اين برخورد‌ها بيشتر انتقام گيری است تا اجرای حکم.»*

آری! رژيم در حال انتقام گيری است از يک روشنفکر مذهبی. از يک شاگرد مکتب شريعتی. از يک عنصر ملی مذهبی. از يک فعال مذهبی که قرآن پژوه است. و چقدر اين رژيم يه يزيد و يزيديان نزديک می شود. اهل قرآن و حاملان و انديشه ورزان دينی را به بند می کشد و به مرگ نزديک می کند.

و قانونا مسئول جان زندانی مسئولين زندان هستند. قانونا نرگس محمدی نبايد در زندان باشد. می بايست با اين وضعيت بيماری تحت درمان باشد که نيست. جمهوری اسلامی اعلاميه جهانی حقوق بشر را پذيرفته است و می بايست و موظف است که عاملش باشد که نيست.

نرگس محمدی در خطر مرگ است. يک انسان. ای کاش کاری بکنيم.

ای کاش مراجع تقليد ما که مدعی اند که اهل تقوايند وارد عمل شوند. حضرات آيات! کجای دين و مکتب چنين جنايتی در حق يک مادر مومنه مسلمان اهل قرآن مجاز است؟ مگر نمی گوييد حديث هست که کسی که صبح برخيزد و بر کار مسلمين اهتمام نکند مسلمان نيست (من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم)؟ يک زن مسلمان در خطر مرگ است. يک مادر مسلمان. پس چرا سکوت کرده ايد؟ کجاست هميت دينی مرجعيت قم و نجف؟ آقايان زنی را و مادری را دارند می کشند. شما را به خدايی که می پرستيد سخنی بگوييد.

روشنفکران عزيزمان! سالهاست که بر سر مسائلی که درد مردم نيست بر سر هم می زنيد. يک بار با يکديگر همداستان شويد. نرگس محمدی فعال حقوق بشر بود و عضو کانون مدافعان حقوق بشر. ياری اش کنيد شمايی که با تمام تفارقتان در ميان خودتان همگی بر حقوق بشر همداستانيد.

آقای خاتمی! شمايی که هميشه مدعی اخلاق مداری بوده ايد. يکی از انسان های بزرگوار روزگار ما که مادری است اهل انسانيت و تقوا در خطر مرگ است. شمايی که هنوز با قدرتمداران صد در صد قهر نکرده ايد و تلاش برای آشتی داريد و از عذرخواهی سخن می گوييد و اينقدر هم موضوع برايتان مهم است که برخلاف توافق با يارانتان به دماوند می رويد و شد آنچه شد. کاری بکنيد. کاری بکنيد تا مادری چون نرگس بانوی محمدی از خطر رها شود. کاری بکنيد که شايد و تنها با توجه به آنچه کرده ايد شايد بعدها مردمان به سخنتان گوش دهند و به شما نگويند که اينها همه حرف است و عملتان کو و عملتان امر ديگری است. می دانم که به باقيات الصالحات معتقديد. کاری نکنيد که تاريخ بگويد می توانست و نکرد. سکوت اينجا خيانت است به انسانيت و ديانت و آزادی، آقای خاتمی!

فعالين جوان، حقوق بشری ها و فعالين سياسی جوانی که بخصوص پس از خرداد ۸۸ به جمع اهل سياست مصيبت کش و زير يوغ ستم ايران زمين پيوسته ايد! يکی از معلمين اخلاق و سياست ايران زمين در حال از دست رفتن است. به خود آئيد. بنويسيد. بگوييد. کاری کنيد در حد توان که فردای هر اتفاقی همه مسئوليم. همه ما بی کم وکاست. مسابقات فوتبال يورو ۲۰۱۲ را بعدا هم می توان ديد و بر سرش در شبکه های اجتماعی بحث کرد. امروز بايد شبکه های اجتماعی را زير و رو کنيد و پر کنيد از فرياد آزادی طلبی و مظلوميت برای اين مادر مبارز و مظلوم.

همه کسانی که دستشان می رسد. امروز زمان عمل است. امروزی که شايد فردا دير باشد. همه تمام توان را به کار بنديد.

برای او. برای کبودوند. برای رونقی و برای همه آنهايی که در خطر مرگ اند در زندان های ما. ياران!

يا حکومتی سر و کار داريم که برای انسان ارزشی قائل نيست. می کشد به راحتی. بايد بيش از پيش فرياد زد و ايستاد و کار کرد. ياران! بايد تمام قد بود و تمام عيار.

مادری بزرگوار چون نرگس بانوی محمدی در خطر مرگ است. فرياد هل من ناصرشان را بشنويد و ياريشان کنيد تا رهائی ايشان و همه مردم ايران.

*: http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-cb0e0e62ff.html


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016