گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
25 خرداد» معمای "ذات اسلام"، مسعود نقرهکار21 اردیبهشت» اپوزيسيون متوهم!؟ مسعود نقرهکار 2 فروردین» در ستايش شادی، مسعود نقرهکار 19 اسفند» مسعود نقره کار در جلسه عمومی پالتاک: موانع رشد جنبش روشنفکری ایران 7 اسفند» علیه دگراندیش ستیزی، مسعود نقره کار
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آزادی بيان: باوری نقابدار، مسعود نقرهکارگسترهی احساس و تخيل و انديشه میتواند و میبايد گسترهی آزادی مطلق باشد، اما آيا "بيان" بهعنوان نوعی عمل و بازتاب اجتماعی ناشی از آن میتواند در چنين گسترهای جاری شود يا جايگاهاش گسترهی قانونی دموکراتيک و عادلانه، و نيازمند نظارت و کنترلی دموکراتيک است؟ کم تر مفهوم يا پديده ای می توان سراغ داشت که به اندازه ی مفهوم و پديده ی آزادی توسط فيلسوفان و سياستمداران و دينکاران و فرهنگ ورزان ورز داده ، و دست به دست شده باشد. اين ذهن و دل مشغولی تاريخی ـ منطقی ، و اهميت دهی و اهميت يابی به ويژه در دو سه قرن اخير کار به جايی کشانده که آزادی برای انسان به نان، و حتی به اکسيژن مورد نياز ادامه ی حيات تشبيه شده است. درطبقه بندی آزادی نيز از انواع آزادی سخن گفته شده ،و نمود ها و مصاديق اش در عرصه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی اشان داده شده است . در اين طبقه بندی متکثر آزادی بيان يکی از انواع آزادی ها ست. پديده ای جوان در جامعه ی ما ،که از مشروطه به اين سو به گونه ی امروزين مطرح شده است. پديده ای بيش که بيش از هر چيز و هر جا به زندگی اهل قلم و تشکل های اش گره خورده است، به ويژه در نيم قرن اخير که گفتن از آزادی بيان تداعی کننده ی زندگی و تلاش اهل قلم و کانون نويسندگان ايران بوده است. قصد اين است در اين يادداشت کوتاه اشاره ای داشته باشم به آزادی بيان، آنهم در رابطه با زندگی کانون نويسندگان ايران، اما پيش از اينکه به سراغ آزادی بيان و کانون نويسندگان بروم ببينيم حرف حساب اين دو کلمه چيست؟ آزادی : به نظر می رسد جامع، و مانع ترين تعريف از آزادی، وچه بسا واقعی ترين وعملی ترين اش رامی بايد در اعلاميه های مربوط به حقوق بشر و حقوق شهروندی و ميثاق های مربوط به آن ها خواند، شايد به اين دليل که به دور از انتزاع و تخيل از دل فعاليت های اجتماعی بيرون بيرون کشيده شده اند. دربند چهارم اعلاميه حقوق بشر وشهروندان فرانسه که به سال ۱۷۸۹ به تصويب مجلس ملی فرانسه رسيد( اعلاميه ای که نظر دارد به رخداد های انگليس به ويژه انقلاب گلاريوس و اعلاميه حقوق انگليسی ۱۶۸۸) آمده است : « آزادی يعنی توانايی به انجام هر عملی که زيانی را متوجه ديگری نکند ، به اين ترتيب اعمال حقوق طبيعی هر انسانی تنها با مرزهايی محدود می شود که ضامن بهره بردن ساير اعضای جامعه از همين حقوق هستند، تعيين اين مرزها تنها به وسيله قانون می تواند انجام بگيرد.» .و اعلاميه جهانی حقوق بشر نيز تعميم، تسری و تحقق اين آزادی به همه ی عرصه های مختلف زندگی را نويد می دهد. بيان : بيان ابراز احساس، تخيل، انديشه، فکرو عقيده به اشکال گونه گون ويا نوعی جلوه و تجلی عينی احساس، تخيل، انديشه، فکرو عقيده است که می تواند به صورت کلامی (گفتارو سخن) ، قلمی ( نوشتار)، تصويری،نمايشی و... باشد. آزادی بيان : آزادی بيان را از اساسی ترين انواع آزادی دانسته اند، شايد به اين دليل که حضورش آزادی در عرصه های ديگر را نيز نويد می دهد، آزادی ای که ابراز آزادانه ی احساس، تخيل ، فکر، انديشه و عقيده به هرشکلی که بيان کننده می پسندد، است.در اعلاميه حقوق بشر و شهروندان در ماده ی ۱۱ تاکيد شده است: «... آزادی بيان افکار و عقايد ، گرامی ترين حق بشر است ، بنابراين همه شهر وندان می توانند به آزادی سخن بگويند ،بنويسند، و نوشته های خود را به چاپ برسانند.اما در صورت سوء استفاده از اين آزادی ،در مواردی که قانون معين کرده باشد، مسئولند.» اعلاميه حقوق ايالات متحده امريکا نيز که از اسناد مهم حقوق بشر است ، در نخستين ماده اش آمده است : « کنگره نمی تواند قانونی را بر پايه به رسميت شناختن مذهب خاصی به تصويب برساند، يا به موجب قانونی انجام مراسم مذهبی را منع نمايد يا آزادی بيان، آزادی مطبوعات و حق مردم بر تجمعات صلح آميز يا حق داد خواهی عليه حکومت را محدود نمايد.» ماده ۱۹ اعلاميه جهانی حقوق بشر: اعلام می دارد« هر فردی حق آزادی عقيده و بيان دارد و اين حق مستلزم آن است که کسی از داشتن عقايد خود بيم و نگرانی نداشته باشد» يا « هرکسی حق دارد بدون ترس و واهمه باورهای خود را به هر شيوه ای که می پسندد، بيان کند» .. در اين ميانه آنچه به همراه آزادی بيان خواهد آمد و پاره ی تفکيک ناپذيرآزادی بيان است« آزادی پس از بيان» است، که همه ی اشکال و ابزار بيان را شامل می شود، که برای نمونه به آزادی طبع و نشر می توان اشاره داشت. محدوديت های آزادی بيان: محدوديت ها را به دو دسته ی اصلی می توان تقسيم کرد، که من فهرست وار به پاره ای از آن ها اشاره می کنم: ۱ـ عوامل درونی محدوديت ساز ۲ـ عوامل بيرونی محدوديت ساز مفهوم و پديده ، يا ايده ی آزادی در ميهنمان با انقلاب مشروطه زندگی نوين اش را آغاز کرد. آزادی بيان به عنوان پراهميت ترين بخش از آزادی های دموکواتيک و سياسی از همان هنگام، و بيش از پيش، دغدغه ی اهل قلم نيزشد. اهل قلم چه فردی و چه در محافل و تشکل های متعدد تلاش کرده اند تا ايده ی آزادی بيان رابه يک گفتمان گسترده بدل کنند، و درعمل نيزبه دنبال تحقق اش باشند. کانون نويسندگان ايران از معدود جريان ها و تشکل های اهل قلم است که طی بيش از سه دهه آزادی بيان را بانگ حضور و حيات خود کرد ه است. اين کانون گره خورده گی آزادی بيان با آزادی انديشه و عقيده، و شکلی از اشکال بيان که به تاريخ و زندگی مان سنجاق شده ، يعنی بيان قلمی و نوشتاری را ، مطرح وفراروی جامعه قرار داد ه است. کانون نويسندگان ايران نه فقط بانگ و فرياد ی روشنگرانه، که جان ها و جهان های آزاده و ناب در راه تحقق آزادی بيان قربانی داده است. اين فرياد روشنگرانه و شجاعانه آنجا ارزش و اهميت، و نشان درايت باز می تاباند ،که دريابيم کانون و کانونيان در سرزمينی چاووشی خوانان آزادی و آزادی بيان شده اند که قتلگاه همه ی انواع آزادی ها، به ويژه آزادی بيان بوده و هست، سرزمينی که در آن « مزد گور کن از بهای آزادی آدمی افزون باشد» . خواست آزادی بيان موتور حرکت شکل گيری و سازمان دادن کانون نويسندگان بود. اين خواست در نخستين بيانيه کانون، و برپيشانی منشور کانون می درخشد: « آزادی انديشه و بيان و نشر در همه ی عرصه های حيات فردی و اجتماعی بی هيچ حصر و استثنا حق همگان است، اين حق در انحصار هيچ فردو گروه يا نهادی نيست و هيچ کس را نمی توان از آن محروم کرد» . اين اصل نه فقط سرلوحه و راهنمای فعاليت کانون ، که محور بحث و گفت و گوهای نظری کانونيان نيز بود ه است. و نه فقط به خاطر اهميت اساسی آزادی بيان در جامعه به عنوان عاملی مهم در آفرينش و ارتقای فرهنگی و هنری ، که به عنوان ابزار کسب و کار نويسنده نيز از جايگاه و اهميت خاص اش به رخ کشيده است. آری، نويسنده بدون آزادی بيان ، وآزادی پس از بيان ، يعنی بدون امکان نشر بيان اش ،کسب و کار و نان روزانه اش هم آجر خواهد داد. «.... آزادی بلا شرط در بيان ، خواه ناخواه به اين معناست که فی المثل نويسندگانی هم چون هنری ميلر و يا هنرمندانی چون برگمان که نجات بشر را در روی آوردن به علايق جنسی می دانند نيز آزاد باشند. و اينکه گفتم مثالی بيش نيست. به اعتقاد من اشاعه افکار پوزيتيويستی که مذهب علم و تکنيک را تبليغ می کند از اين هم خطرناک تر است ولی با اين همه بايد از آزادی ، مشروط به آنکه به تقدس و تهذيب نفوس جامعه لطمه ای وارد نيايد حمايت کرد، اگر چه آزادی حقيقی ـ حريت ـ درگروآزادی از تعلقاتی است که روح را از رجعت به فطرت يا بهشت مثالی وجود بنی آدم باز می دارند بايد از اين آزادی مشروط حمايت کرد، اگر چه کانون کذايی به مرکزی برای مظلوم نمايی روشنفکران و ننه من غريبم در برابر مجامع غربی و دعوت آنها به داخل کشور تبديل شود که خواهد شد. چرا که اين جماعت هم چون جنينی که به زهدان مادر وابسته باشد با بند ناف مشهورات انتلکتوئليستی قرن نوزدهمی به غرب وابسته اند و در نشريات خود نيز همواره همين يک مشت اسم و عبارت را با اشکال مختلف غرغره می کنند...» ۱ـ آنان که باورشان اين بوده است که آزادی بيان بی هيچ حصر و استثنا« به هيچ وجه تابع قوانين داخل مملکت و يا حتا تابع فضای بين المللی هم نيست. خلاقيت بالاتر از هر قانونی شکل می گيرد و اگر بناست خلاقيت ادبی و هنری تابع قانونی باشد ، به نحوی خدشه دار می شود.....اما موقعی که کار انتشار يافته و می خواهد در حوزه ی قوانين مملکتی عرضه شود ناگزير قوانين داخلی مملکت با آن برخورد می کند... در واقع اينجا به دليل اين که کارمان را عرضه کرده ايم به عنوان يک شهروند تابع قوانين مملکتی خودمان خواهيم بود. حاضريم اگر کارما خلاف قوانين است به دادگاه برويم ، وکيل بگيريم و...»( جواد مجابی) يا «...مرز آزادی هر کس مرز آزادی ديگران است... شما در ابراز انديشه خود و پخش نشر آن آ زاد هستيد، اين آن آزادی ست که کانون نويسندگان به آن توجه دارد و درهمان متون هم اگر رجوع کنيد، می بينيد که آن آزادی حصر و استثنايی دارد مبنی بر اينکه شما حق نداريد به آزادی ديگران تخطی کنيد و اين حصر و استثنای آزادی ست» و«... ما که هنرمنديم هيچ قيد و بندی نداريم. اصلا خلاقيت يعنی افراط، يعنی پاره کردن همه بندها. اما هنگامی که از تشکيلات کانون نويسندگان به عنوان يک تشکيلات اجتماعی صحبت می کنيم ، و می خواهيم در اين تشکيلات اجتماعی کار کنيم ، بايد مسئوليت بپذيريم.» ( محمدعلی سپانلو) ۲- ديدگاه ديگراما نظر گفته شده را « پذيرش اعلام جرم عليه بيان » دانسته و بر اين باور بوده است که: « بيان بدون هيچ قيد و شرطی آزاد است و فقط در مواقعی که بيان سبب تجاوز به حقوق عمومی شود جرم وعملی غير قانونی تلقی می شود... اگر بيانی منجر به عملی شود که آن عمل طبق قانون جرم باشد آن بيان هم به مثابه جزئی از آن عمل خواهد بود ... هر عقيده يا انديشه ای تا زمانی که به عملی غير قانونی نينجاميده است از دايره شمول تجاوز به حقوق عمومی بيرون است ».( محسن حکيمی) ۳ـ و بالاخره اين ديدگاه که « ...آفرينش فرهنگی هيچ قيد و شرطی بر نمی دارد...لازمه آفرينش فرهنگی آزادی نا محدود يا آزادی بی قيد و شرط انديشه و بيان است، هنرمند بايد آزاد باشد و بی هيچ قيد وشرطی بتواند اثرش را خلق کند...آزادی انديشه و بيان، بی قيد و شرط و مطلق باشد و هيچ محدوديتی بر آن تحميل نشود، هر گونه محدوديتی که در قانون برای آزادی بيان تعيين شود به وسيله ای برای سرکوب انديشه ها و آثار مخالف بدل می گردد و به همين سبب است که آزادی قلم بايد از دسترس حکومت ها بيرون باشد...» ( محمد جعفر پوينده) و ازميان اين سه ديدگاه ها بی ترديد ديدگاه سوم دموکراتيک ترين و ايده ال انسان مدرن است، انسانی که خود دستاورد آزادی انديشه و بيان است، اما سوال اين است : آيا ويژگی های زيستی ـ روانی انسان ، و زندگی واقعی و جاری آنهم در جوامعی با ويژگی های فرهنگی، دينی ، سياسی و روانی( روان جامعه و ناخود آگاه جمعی ) جامعه ی ما بستر تحقق چنين ديدگاهی می توانند باشند؟ .در همين جامعه گستره ی احساس و تخيل و انديشه می تواند گستره ی آزادی مطلق باشد ،اما آيا« بيان» به عنوان نوعی عمل وبازتاب اجتماعی ناشی از آن می تواند در چنين گستره ای جاری شوديا جايگاه اش گستره ی قانونی دموکراتيک و عادلانه ، و نيازمند نظارت و کنترلی دموکراتيک است؟ ــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|