دوشنبه 9 مرداد 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه سرگشاده خسرو زارع فريد، افشاکننده مشکلات امنيتی بانک های ايران به مردم ايران در داخل کشور

بسم الله الرحمن الرحيم
از:
خسرو زارع فريد (افشا کننده مشکلات امنيتی بانکهای ايران و سوء مديريت در مديريتهای کلان )
مقدمه:
با در نظر گرفتن خطری که برای اينجانب ايجاد شده است. در اين نامه سعی خواهد شد که بخشی از انديشه های نگارنده در ميان گذاشته شود. مطالب نامه مربوط است به نتايج افکار و بررسيهائی که در طی ساليان گذاشته داشته ام ولی هيچگاه امکان مطرح شدن را نداشتند. قبل از هر چيز ميبايستی در اين مقدمه ياد آوری کنم که بنده نه از مرگ و نه از آزار و اذيتی که دشمنان آزاديخواهان و آزاد انديشان در حال برنامه ريزی آن هستند ترس دارم و نه از آوارگی و وضعيت نامناسبی که در آن قرار گرفته ام. با توکل به خداوند مهربان در اين راه پر حادثه قدم گذاشته ام و تا مرگ مرا بخود فرا نخواند از حقيقت گوئی و دفاع از آزادی و ارزشهای انسانی دست نميکشم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بخش اول: به مردم ايران در داخل کشور
نفت بايد ملی شود:

مردم عزيز ايران , هموطنانی که در داخل کشور با سخت ترين شرايط در بدترين وضعيت در حال گذران زندگی هستيد. روی سخن من با شماست. ميدانم که به خاطر سوء مديريتی که در کشور هست هر روز مجبور هستيد بدون اميدی به آينده به فکر همين روز خود باشيد. هر روز فربه شدن جيره خواران و اوباش و منافقين را در جای جای کشورمان و رسانه های ملی شاهد هستيد. حق اعتراض و انتقاد از شما گرفته شده. انديشمندانتان در زندانها , تبعيد و يا مهجور هستند. آنگاه فرعونيانی که خود را خدای روی زمين مينامند و کلام خويش را همچون کلام الهی لازم الاجرا و اطاعت مطلق ميخواهند. زندانيان روشنفکر را دشمن نظام و مردم معرفی ميکنند و مهاجرين انديشمند را وطن فروش و بی غيرت. اين در حالی است که اين زندانيان که جان خود را در طبق اخلاص قرار داده اند برای دفاع از ارزشهای انسانی خود و بها دادن به حق آزادی و وطن دوستی به اين زندانها انداخته شده اند. و آنها که مجبور به مهاجرت گشته اند تنها به دنبال جرعه ای از آزادی هستند تا بتوانند با بهره مند شدن از آن در راه اطلاع رسانی و بسط و گسترش گفتار آزاد از حقوق انسانی خود و هموطنان خود دفاع کنند.
مطالبی که در اين نامه خطاب به شما هموطنان ارائه ميشود تنها ديدگاههای بنده هست نسبت به علل عدم تحقق دموکراسی خواهی ايرانيان از زمان مرحوم مصدق تا کنون و پيشنهادی که شايد بتواند راهی برای گذر به دموکراسی پايدار برای کشورمان ايران ايجاد کند. به اعتقاد من نفت پس از تلاشهای مرحوم مصدق از انحصار دولت انگليس خارج شد و به انحصار دولت ايران در آمد. ولی هيچگاه ملی نشد. نه رضا شاه, نه محمدرضا پهلوی , نه خمينی و نه خامنه ای هيچکدام حتی اجازه انديشيدن به اينکه نفت ميبايستی کاملا ملی شود را به مردم ندادند. اين محدوديت و منحرف کردن افکار عمومی از بديهی ترين حق خود به شيوه های متفاوت دنبال شده و ميشود و بهانه های متفاوتی از قبيل تورم و گسترش تنبلی و هزار و يک دليل غير موجه ديگر آوردند که جلوی دستيابی آحاد مردم به اين منبع درآمد کشور گرفته شود. اين ثروت ملی را پهلوی که با کودتا بر سر حکومت آمده بود با پيوند زدن خود به سلسله های پادشاهی ايران جزء اموال خود ميشمرد. و روحانيت حاکم بعد از آنها نيز آن را که شرعا حق الناس است سعی ميکنند حق الله نشان دهند و خود را که جانشين خدا در روی زمين مينامند مالک آن معرفی کنند.از ديد آنها نه تنها نفت که جان و مال و ناموس تمامی ايرانيان در اختيار آنهاست و هر بلائی بخواهند ميتوانند بر سر مردم کشورمان بياورند. و صد افسوس که تمامی اين اعمال را به نام اسلام انجام ميدهند. و به همين علت نيز نه آبروئی برای خود باقی گذارده اند و نه ايمانی برای مردم کشورمان. من از تمامی پيروان و طرفداران خمينی و خامنه ای سوالی دارم که اگر اين آقايان می خواستند و يا ميخواهند کشور ايران در زير پرچم اسلام باشد. چرا حق الناس را پايمال کردند و ادا نکردند؟ آيا ادای حق الناس بر حجاب و نماز و حج و روزه اولويت ندارد؟ اينان چگونه نام خود را مسلمان گذاشته اند که حداقل حق يتيمان و بيوه گان و بازنشستگان و درماندگان و ميليونها ايرانی را ادا نميکنند؟ آيا نام اينها را ميتوان ولی فقيه گذاشت؟ آيا اسلام گفته است که حق الناس را پايمال کنند و با مردم ايران چون گداها رفتار کنند و به خاطر پولی که در حسابهايشان ريخته ميشود بار گرانی و تورم و بيکاری را روی دوش شما ايرانيان قرار دهند؟
هموطنان عزيز من بر اين باور هستم که اگر به دنبال بازگشت به عزت و کرامت انسانی خويش هستيم. اگر به دنبال حاکميت رای و نظر مردم در جامعه هستيم. بايستی پيش از هر اقدامی موازنه قوا بين حاکميت و مردم را تغيير دهيم. ميبايست به جای اينکه در آمد نفت يا همان حق الناس در اختيار حکومت باشد بايستی در اختيار صاحبان آن يعنی مردم ايران قرار گيرد. دولتی که پول مورد نياز خود را از مردم نگيرد به هيچ عنوان نميتواند مردمی باشد. حال اين دولت هر عنوانی که داشته باشد فرق نخواهد کرد. مشروطه – شاهنشاهی – اسلامی – جمهوری و يا هر عنوان و سيستم ديگری.
ميبايستی وزارت نفت مستقل گشته وزراء و مديران آن مستقيما توسط مردم و از راههای دمکراتيک انتخاب شوند. در آمد آن مستقيما به حسابهای بانکی تک تک ايرانيان واريز گردد و دولت از بابت مالياتها و عوارض و کارمزدهايی که بابت خدمات خود دريافت ميکند اداره شود. آنگاه مردم خواهند توانست با استفاده از اين در آمدهای خود در سرمايه گذاری های کلان صنايع و کشاورزی و اصناف و تمامی زمينه ها امکان رشد و تعالی کشور را فراهم کنند. اقتصاد از اختيار دولت خارج شده و در اختيار مردم قرار بگيرد. زن و مرد از در آمد يکسان نفت بهره مند شوند. به جای چند دولتمرد و سياستمدار تمامی جامعه در مورد اين درآمد ملی تصميم گيری کرده و عمل نمايند.
در چندين دهه گذشته که درآمد نفت در اختيار حکومتهای کشورمان بوده مگر چه گلی به سر شما مردم زده شده است. که الان از اعاده حق شما جلوگيری ميکنند؟ آيا جز اين است که دولتمداران را گستاخ تر کرده است و اکنون نيز کشور را به لبه پرتگاه جنگ و دشمنی با ديگر ملتها و کشورها کشانده اند؟ آيا جز اينست که شما مردم ايران بديهی ترين حقوق انسانی خودتان را از قبيل مسکن و خودرو و ازدواج و شغل و تحصيل و ساير حقوق اوليه را به صورت آرزوئی دست نيافتنی ميبينيد؟ آيا جز اينست که روز به روز فاصله طبقاتی در کشور زيادتر شده و روزانه درصد بيشتری از خانوارهای ايرانی به زير خط فقر کشيده ميشوند؟ آيا جز اينست که آمار فحشا و مصرف مواد مخدر و استثمار کودکان و زنان و بيکاری روز به روز بالاتر ميرود؟
چگونه نام حکومتی که پول يتيمان و بينوايان و ميليونها ايرانی را غصب کرده است را اسلامی بناميم که اصلی ترين حقوق آنها را ناديده ميگيرد؟ جوانان را ميکشد؟ دختران را پيشکش بيگانگان ميکند؟ و آنگاه به زنان پاکدامن به بهانه حجاب انگ نامسلمانی ميزند. به جوانان و نوجوانان به بهانه شادی و شادمانی انگ فساد و مفسدی ميزند. اگر اين حکومت اسلامی بود پيش از هر چيزی ميبايستی حق الناس را ادا ميکرد. حال که آنها اينکار را نکرده اند ما مردم ايران ميتوانيم اينکار را بکنيم. حق خودمان را بشناسيم و از حکومت مطالبه کنيم. از تجزيه و اختلافات قومی و زبانی و مذهبی دوری کرده و بر اين حق مسلم و شرعی خود متحد شويم. اگر اين حق الناس از حکومتی که خود را اسلامی مينامد امکان اعاده کردن نداشته باشد. پس منتظر کدام حکومتی هستيم تا آن را بستانيم؟ البته اين حق طلبی ميتواند با راههای بدون خون ريزی کاملا مسالمت آميز دنبال شود. به عنوان مثال ميتوان هر پنج شنبه ساعت ۱۰ شب به مدت پنج دقيقه چراغهای خود را خاموش کنيم. و اينکار را تا روزی که در آمد نفت به طور کامل با مديريت نمايندگان مستقل مردم در حسابهای بانکی ريخته نشده است ادامه دهيم.
به نظر من در ايران نفت ملی نشده است.بزرگترين سد راه دموکراسی شده است. لذا نفت بايد ملی شود.
بدون در نظر گرفتن اينکه کدام دولت يا شيوه حکومتی در راس امور هست ابتدا بايستی نفت ملی شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016