دوشنبه 6 شهریور 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شرح جزييات بازداشت امدادگران کمپ کمک رسانی به زلزله زدگان: از ضرب و شتم داوطلبان تا اتهامات امنيتی

کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران ـ احمدرونقی ملکی در گفت وگويی با کمپين بين المللی حقوق بشردرايران جزييات حمله به کمپ کمک‌‌رسانی جمعی از داوطلبان کمک به زلزله زدگان آذربايجان و بازداشت‌ها که همراه با ضرب و شتم و توهين لفظی بوده است را تشريح کرد.

دو روز پس از حمله به کمپ کمک رسانی جمعی از داوطلبان کمک به زلزله زدگان آذربايجان و بازداشت ۳۵ نفر از امدادگران، پنج شنبه شب، دوم شهريور ماه، ۱۰ نفر از بازداشت شدگان( تمام زن های بازداشت شده و سه تن از مردها) با قيد ضمانت آزاد شدند. با اين حال صبح جمعه سوم شهريورماه وب سايت کلمه در خبری نوشت که بقيه امدادگران بازداشت شده به زندان مرکزی تبريز منتقل شده اند.

چهارشنبه اول شهريورماه ماموران انتظامی و نيروهای شخصی به کمپ کمک رسانی مردمی به زلزله زدگان حمله کردند. اين کمپ در چند کيلومتری روستای ورزقان و اطراف کارخانه پلاستيک سازی قرار داشت که امدادگران از انبار اين کارخانه برای نگهداری اجناس و کالاهای جمع آوری شده استفاده می کردند. ۳۵ نفر از امدادگران که شامل دانشجويان و فعالان مدنی می شدند در چادر های اطراف اين کارخانه پلاستيک سازی در طی اين روزها زندگی می کردند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


وب سايت کلمه در اين خبر آورده است که امدادگران مرد به پايگاه امنيت اخلاقی اهر منتقل شدند و ۷ زن امدادگر در اين گروه به اداره آگاهی اين شهرستان منتقل شدند. در ساعات اوليه توسط سه قاضی از مجتمع قضايی شهر خواجه ابتدا به انجام فعاليت های سياسی از طريق کمک به زلزله زدگان تفهيم اتهام شدند. ولی در روند بازجويی ها توسط مامورين اطلاعات اهر اين اتهام به تهديد عليه بهداشت عمومی از طريق توزيع مواد غذايی غير بهداشتی متهم شدند.

کمين بين المللی حقوق بشر در ايران با احمد رونقی ملکی، يکی از امدادگرانی که پنج شنبه دوم شهريور آزاد شده است در خصوص اين اتقافات گفتگو کرده است. او به همراه دو فرزندش حسين و حسن در اين کمپ حضور داشته است که در حال حاضر هنوز دو فرزندش آزاد نشدند. حسين رونقی ملکی، زندانی سياسی بيماری است که در مرخصی درمانی به سر می برد و پس از زلزله به صورت داوطلب به زلزله زده ها کمک می کرد.

- اين کمپ چه زمانی فعاليتش را آغاز کرد و دقيقا در کجا قرار دارد؟
اين کمپ يک روز پس از وقوع زلزله توسط چند نفر از اهالی تبريز و شهرهای ديگر ايجاد شد، ما انبار يک کارخانه پلاستيک سازی که در جاده ورزقان جود دارد را اجاره کرديم تا کمک های مردمی را در آنجا نگهداری و پخش کنيم. در ابتدا ما با سه کاميون شروع کرديم و کم کم با آمدن داوطلبان ديگر از شهرهای مختلف تعداد کاميون ها و کمک ها نيز زياد تر شد. بچه ها همه اطراف همين کارخانه در چادر زندگی می کردند. ما واقعا شبانه روز زحمت می کشيديم و کالاها که شامل پوشاک، مواد غذايی و بهداشتی و خلاصه همه چيز بود را به دست زلزله زده ها می رسانديم. ما در آنجا اصلا کار سياسی نمی کرديم. جرممان چه بود؟

- حمله به کمپ چطور اتفاق افتاد؟
عصر دوم شهريورماه از سوی ماموران کلانتری شهر خواجه آمدند و به ما گفتند که بايد اينجا را تخليه کنيم و اجناس جمع آوری شده را هم به آنها بسپاريم. می گفتند مواد غذايی داخل انبار غير بهداشتی است. ما گفتيم ديگر مواد غذايی بين مردم پخش نمی کنيم تا شما نماينده ای از اداره بهداشت بفرستيد، اگر او بعد از آزمايش اعلام کرد مواد غذايی در انبار غير بهداشتی است ما کالاها را به شما واگذار می کنيم و می رويم. حتی گفتيم که نماينده ای ازهلال احمر يا کميته امداد خمينی بفرستيد، ما همه اجناس جمع آوری شده را با صورت برداری کامل از آنها به دستشان می دهيم و می رويم. حتی آنها را به داخل انبار برديم و مواد غذايی را نشان شان داديم. آنها هم گفتند که همه چيز خوب است و رفتند اما چند ساعت بعد چند ماشين پر از نيروهای انتظامی و ماموران کلانتری خواجه و لباس شخصی ها ريختند و ما را در همان انبار کتک زدند و بردند. يکی از ماموران چند مشت به شکم حسين زد و من که اعتراض کردم چند مشت هم به من زد. بعد هم چشمان مان را بستند و دستبد زدند و حتی ما را در طول راه هم اذيت کردند. حتی به من که سنم از آنها زيادتر بود اهانت کردند و حرف های بی ادبانه ای به من و بقيه می زدند.

- شما را به کجا منتقل کردند؟
نمی دانم کجا بود به خدا. چشم های ما را بسته بودند، نمی ديدم. من يک روز آنجا بودم، بازجويی شدم و پس از آن آزاد شدم. اما من اين عمل را غير قانونی، غير شرعی و غير انسانی می دانم. اگر کمک به زلزله زده ها جرم است بايد اعلام می کردند که مردم نبايد به زلزله زده ها کمک کنند. هيچ کجای قانون و شرع نيامده است که کمک کردن به انسان ديگری خلاف است. اگر برای من مشکلی پيش بيايد و ديگران کمکم کنند جرم تلقی می شود؟

- آيا دليل حمله به کمپ و بازداشت شما در بازجويی ها عنوان شد، اتهام شما دقيقا چه بود؟
والا در بازجويی فقط گفتند که اتهام ما پخش مواد غذايی غير بهداشتی به زلزله زدگان بوده است. راستش گيج شدم، نمی دانم. دليلش را بايد ماموران کلانتری روستای خواجه توضيح دهند که اينهمه به ما بی احترامی کردند.

- آيا اجناس داخل انبار تخليه شد ؟ چه اتفاقی برای اجناس افتاد؟
خبر ندارم. راستش من پنج شنبه آزاد شدم و با برخوردی که شد ديگر نرفتم به انبار سر بزنم.

- به طور تقريبی می توانيد بگويد چقدر جنس داخل انبار بود؟
حدود ۱۰،۱۵ کاميون پر از جنس بود.

- باشگاه خبرنگاران جوان در خبری اعلام کرده بود که کسانيکه دستگير شده اند همه آدم های وابسته به بيگانگان بودند و يا بهاييانی بوده اند که هدفشان تبليغ دين بهاييت بوده است، نظرتان درمورد چنين ادعاهايی چيست؟
اين دروغ محض است. من خودم مسلمان و سيد هستم. آنجا اصلا بهايی وجود نداشت، همه مسلمان و شيعه بودند. اصلا وسط زلزله و آنهمه غم که کسی نمی تواند بهاييت تبليغ کند! همه در آن گروه مسلمانی بودند که برای رضای خدا به زلزله زده گان کمک می کردند. هر کس که اين خبر را نوشته فقط می خواسته شايعه سازی کند.

- به نظرخودتان چرا از شما خواستند که کمپ را تخليه کنيد؟
والا می گويند که دولت می خواسته خودش کالاها را پخش کند و ديگران دخالت نکنند. اما مردم هم حق دارند به هموطنان زلزله زده شان کمک کنند.

- آيا امدادگری بعد از ضرب و شتم ماموران حالش بد شد؟
چند نفری خيلی کتک خوردند. نمی دانم به خدا. من قلبم درد گرفت و فشارم بالا رفت. اما اين را هم بگويم که بعضی از ماموران هم رفتارشان خوب بود، بعضی ها خيلی بد بود.

- آيا زنان امدادگر هم کتک خوردند؟
من نديدم. من و حسين جلو بوديم، وقتی به حسين مشت زدند و او هی می گفت کليه هايم، کليه هايم. من ديگر حواسم به کس ديگری نبود فقط بچه ام را می ديدم. اما واقعا جرم ما چه بود، ما که چند روز شبانه روز زحمت کشيديم، جنس تهيه کرديم و دست مردم می رسانديم. ماموران کلانتری خواجه بايد جوابگو اين اتفاق باشند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016