تمامیت ارضی ایران، امضا محفوظ

درآمد نفت بیش از شصت درصد درامد کشور را تشکیل میدهد و حکومت کنترل این درآمد را در اختیار دارد. در کشورهائی که درآمد دولت ازطریق مالیات تأمین میگردد، دولت در برابر گروه ها و طبقات اجتمایی جوابگو است. در صورت توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی به تدریج نیروهای مولد ثروت در کشور در حکومت مشارکت خواهند یافت.

حکومت عقیدتی - دینی میتواند با تکیه به درآمد حاصل از نفت و باورهای توده مردم اداره شود. نظام حکومت به سمت انحصار گری و تمرکز تمایل دارد چون حاکمان، ثروت کشور را در اختیار دارند و در ذهن خود مسوولیت تاریخی فرای اداره کشور بر دوش دارند. دموکراسی های غربی از نظر تاریخی در نظام اقتصادی- عقیدتی اینچنینی امکان پذیر نبودند. حتا در کشورهائی با سیستم دموکراتیک فعلی و اهرمهای کنترلی آن، فساد و مافیا ی قدرت در صورت داشتن یک چنین سیستم بروز میکند.

متاسفانه تاثیرات نفت بر شرایط ایران محدود به شکل حکومت نمیگردد. نفت و موقیعت سوق الجیشی ایران تاریخ صد ساله ما، شکل حکومتهای گذشته و آینده نزدیک ایران را رقم میزنند. عوامل اصلی تحولات معاصر ایران ، عوامل بیرونی است. شرایط تاریخی، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی کشور بستر فراهم کننده این تحولات است که توسط عوامل بیرونی به کار گرفته میشود.

ثبات ایران، یکپا رچگی و توانمندی نظامی آن در بین سالهای ۱۳۲۰-۱۳۵۷ بیش از هر چیز مدیون جنگ سرد بین دو قدرت شرق و غرب بود. جاسوسان غربی انحطاط شوروی را چند سال قبل از به قدرت رسیدن گورباچف رصد کرده بودند. با وجود شوروی در حال زوال ، غرب نیازی به ایران مقتدر نداشت.

منافع فعلی غرب، اسراییل، کشورهای عربی و حتا ترکیه در جهت ایرانی ناتوان و چند پاره است. ایران به سبب منابع طبیعی ، سطح علمی و پتانسیل هایی موجود کشوری نیرومند است. در اثبات این مورد اشاره به هشت سال جنگ، تحریم ها، مدیریت ناتوان اقتصادی، مهاجرت میلیون ها نفر از متخصصین کشور و خروج میلیاردها دلار از کشور و سیاستهای متغیر دولتها ی ۳۰ سال گذشته کافی است. ایران امروز از جمله قدرتمند ترین کشورهای خاور میانه است.

سیر تحولات منطقه خاور میانه در سی سال اخیر قهقرایی ست .عراق، دومین قدرت منطقه در ۱۹۷۰ اکنون ویران شده است. افغانستان ظاهر شاه را با افغانستان امروز مقایسه کنید. ارتش مصر که شدیدا وابسته به امریکا است بیش از ۱۸ روز از مبارک حمایت نکرد. مبارک و قذافی و بشار اسد سرنگون میشوند تا بهار عربی به تابستان گرمی با میوهای شیرین برای غرب بیانجامد.

بسیاری از دانشمندان و شاعران و هنر مندان "ما" در مرزهای کنونی ایران متولد نشده و زندگی نکرده اند. افغانستان، بخش هایی از آذربایجان و بحرین در ۲۰۰ سال اخیر از ایران جدا شده اند. این تصور رایج که ایران تجاوزات و مصائب را در طول تاریخ پشت سر گذاشته و باز هم خواهد گذاشت بسیار خطرناک است. ا گر فداکاری و شهامت و شهادت سربازان ارتش و بسیج و سپاه نبود، امروز خوزستان که به حق "مادر ایران" خوانده میشود و تامین کننده هفتاد درصد از درامد کشور است بخشی از ایران نبود و برای همیشه از ایران جدا شده بود.

تبلیغات غرب آنچنان گسترده ، رنگارنگ و فریبکارانه است که بخش انبوهی از مردم منطقه، گروه های سیاسی و فعالین اجتمائی را تحت تاثیر خود گرفته است. الا رغم این همه سر و صدا در مورد دموکراسی انچه در واقیعت رخ داده است کاملا نشان دهنده اهداف دراز مدت غرب است. کشورهای چون چکسلواکی ، مجارستان، یوگسلاوی از دیکتاتوری رها شدند اما تمامیت ارضی خود را از دست داده اند. در مبارزه برای دموکراسی تحت حمایت امریکا ، چه تضمینی برای تمامیت ارضی ایران وجود دارد؟ در این ۳۰ ساله اخیر دخالت امریکا در کدام یک از کشورهای منطقه دموکراسی، رشد و ثبات سیاسی یا اقتصادی به همراه داشته است؟

کشور ایران با این همه منابع و ثروتها، اگر آزاد از دخالتهای بیگانه بود و با نظام مترقی اداره میشد (نه الزاما دموکراسی مانند کشورهای غربی، بلکه سیستمی با مشارکت و نظارت مستقیم مردم) به سرعت به نیرومند ترین کشور در خاور میانه تبد یل میگشت. کسانی که برای برقرای دموکراسی به گرگ های انگلو ساکسون نظر دارند فراموش کرده اند که غرب و اسرائیل صرف نظر از نوع حکومت ایران مخالف سرسخت توسعه ایران میباشند پس چگونه میتوانند حامی مشارکت مردم در اداره کشور) دموکراسی واقعی ( و استقلال ایران باشند؟

رابطه شبان و رمه را نه چوپان و نه گوسفندان تعیین میکنند. گرگ تعیین کننده این رابطه است. غرب با تهدیدات ، دخالتها، و سیاستهای خود وجاسوسان و همچنین برخورداری از دانش و تجربه عملی در جهت دهی به تحولات کشورهای منطقه رابطه حاکمان و مردم را تحت تاثیر میگذارد. از حکومت استبدادی حمایت میکند چون کشور را در نهایت به بن بست کشانده و ویران میکند. حکومت را از مردم و مردم را از حکومت جدا میکند. افراطی ترین گروه را در رسیدن به قدرت و حاکمیت یاری میکند و به افراطی ترین مخالفان یاری میرساند تا امکان راه حل کم هزینه و عملی برای تغیرات مثبت سیاسی و اجتماعی را مسدود کند.

تشخیص عوامل تعیین کننده تغییرات آینده ایران بسیار مهم است. مشکل اصلی ایران از پیش از مشروطه تا امروز منافع غرب و بیگانگان است. هر چند رژیم شاه مخالف آزادیهای سیاسی و وابسته به امریکا بود، روشنفکران آنروز نتوانستند درک کنند که حقوق بشر کارتر و فضای باز سیاسی آغاز تلاش غرب و اسرائیل برای به هم زدن ثبات ایران است. به نظر میرسد که نگرانی شاه هنگام خروج از ایران تجزیه ایران بود. غرب به دنبال ایجاد جنگ بین دو قدرت منطقه یعنی ایران و عراق در جهت کاهش قدرت اینها به نفع اسراییل بود و به احتمال زیاد حتا قبل از سرنگونی شاه به آن دل بسته بود. ساده اندیشی است که تجاوز عراق به ایران را به دلیل شعار صدور انقلاب بدانیم. نقشه های نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی، عراق را با رنگ سرخ به معنی خطر بالفعل نشان میداد.

در تحولاتی که بعد از سقوط شاه رخ داد، بعد از عوامل بیگانه، شاه و مخالفان او هر دو مقصرند. مسوول خون هموطنان ما، کودکان بیگناه ایران زمین و رزمند گان دلیر و با ایمان ما و همینطور آسیبهای اقتصادی و اجتمائی دوران جنگ هر دو گروه هستند. در جنگ و کشتار هموطنان بی گناه ما و تجزیه ایران که به احتمال در چند سال آینده اتفاق میافتد، بعد از عوامل خارجی، حکومت کنونی و مخالفان آن سهیم هستند. مساله امروز ایران استقلال و تمامیت ارضی، ثبات و توسعه اقتصادی پایدار است. مساله اصلی دموکراسی از نوع غربی یا تغییر رژیم نیست. راهی به جز مشارکت مردم در اداره کشور و تلاش همه نیروهای مسوول درون حاکمیت و اصلاح طلبان بیرون از آن و مخالفان خارج از کشور برای انجام این مهم وجود ندارد.