شنبه 22 مهر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سازمان و ايدئولوژی انجمن حجتيه، بازخوانی يک کتاب پس از ۳۰ سال (بخش دوم)، عمادالدين باقی

[بخش نخست مقاله را با کليک اينجا بخوانيد]

نظريه ولايت مراجع
انجمن در «اصلاحيه پيشنهادی قانون اساسی» که بعداً از آن به عنوان‌ «متن کامل پيشنهادی» نام بردند، ولايت فقيه را در چند کلمه پيشنهاد می‌کند و بعدها جهت اثبات پذيرش ولايت فقيه توسط انجمن به آن استناد می‌نمايد. اما برداشت دقيق‌تر اين گروه از ولايت فقيه پيشنهادی چه بود؟ بحث بر سر اين نبود که چه کسی به ولايت فقيه معتقد هست يا نيست. سخن پيرامون اين بود که مفهوم و گستره ولايت فقيه چيست؟ در چشم‌انداز انجمن، مفهوم ولايت فقيه همان ولايت مراجع است که لفظ آن عوض شده و ولايت مراجع نيز همان تذکر دادن به لغزش‌های احتمالی و اجتهاد در عباديات و مسائل عملی فردی است.
انجمن، چنان‌که از اصلاحيه قانون اساسی پيشنهادی بر می‌آيد، ولايت فقيه را به مفهوم و معنای محدودی باور داشت زيرا کلمه ولايت فقيه صرفاً در همان جمله «ولايت فقيه به نيابت امام عصر مبنای حکومت است»، به چشم می‌خورد و در تمام اصلاحيه، همه اختيارات فقيه را سلب کرده و فرماندهی کل قوا را به رئيس‌جمهور تفويض و اِعمال فرماندهی را نيز از طريق وزارت دفاع در شورای فرماندهی، پيشنهاد می‌کند. در اين صورت ولی امر نقشی نداشته و اذن دفاع و جنگ و جهاد و صلح و بسياری از احکام شرعيه مربوط به نظام و ارتش، از کف اختيار ولی فقيه خارج می‌شود.
همچنين تعيين و انتصاب مجتهدين عضو شورای نگهبان را به عهده مراجع تقليد گذارده و به آنان حق عزل و نصب افراد منتخب خودشان را می‌دهد و می‌نويسد: «پنج نفر مجتهد در مسائل شرعی که آگاه به مقتضيات زمان بوده و به معرفی مراجع تقليد طراز اول و به نيابت از آن تعيين می‌شوند» و در اصل ديگری پيشنهاد می‌دهد: «هر يک از مراجع، تعيين‌کننده اعضای شورا بر اساس رديف‌های سه‌گانه فوق، مجازند که افراد منتخب خود را در اين شورا در طول مدت عضويت عزل نمايند، مشروط به اينکه همراه با اطلاع اين مطلب به شورا، فرد يا اشخاص جانشين را معرفی نمايند.»
اساساً از ديدگاه مدافعان ولايت فقيه، قسمتی از فلسفه ولايت فقيه، ايجاد تمرکز و وحدت در رهبری بوده است و تنها فتاوای ولی فقيه (که مطابق قانون اساسی سال۱۳۵۸ هنگامی که توسط خبرگان و فقهاء برگزيده شود مرجع اعلم نيز هست) می‌تواند در مجاری مختلف حکومتی از جمله شورای نگهبان، وزارت جنگ، دفاع، اقتصاد و غيره جاری شود و لازم الاطاعه گردد. در حالی که انجمن در کنار پيشنهاد ولايت فقيه که مفهوم و محتوای آنرا در اصول بعدی اصلاحيه پيشنهادی مشخص می‌کند، همه مراجع طراز اول را در امور حکومتی حتی بيشتر از خود ولی فقيه دخالت می‌دهد و از نظر مخالفان انجمن با محدود ساختن ولايت تامه ولی فقيه بر ارکان حکومتی و اقشار اجتماعی و ولايت بخشيدن به همه مراجع، رهبری را تجزيه می‌کند. مخالفان انجمن با التفات به سابقه ناسازگاری آنان و انقلابيون در سال‌های پيش از انقلاب، اعتقاد داشتند چنين طرحی هدف‌دار بوده و پشت آن اغراض سياسی نهفته است. تلقی انقلابيون اين بود که انجمن با اين پيشنهادات در پی آن است که ضمن اينکه خط و سررشته و کنترل حکومت و انقلاب از دست رهبری آن خارج می‌شود، انجمن به‌‌واسطه همفکران خود در شورای مراجع اعمال نفوذ و نظر کند.
برای روشن‌تر شدن اين مبحث فرازهايی از خطبه‌های آيت‌الله شيخ محمود حلبی رهبر انجمن سودمند است. وی در جهت نفی موضوع مورد بحث، شرط ولايت و رهبری و پيشوايی را «عصمت» می‌داند نه عدالت و نتيجه می‌گيرد که فقط معصوم بايد حاکم علی الاطلاق باشد و در اين‌صورت واجب است که دنبال سر او راه افتاد و اطاعتش کرد:
«... عادل گاهی اشتباه می‌کند، خون مردم، عرض مردم، ناموس مردم را نمی‌توان سپرد به کسی که هوی و هوس دارد، بايد به کسی سپرد ناموس مردم را، عرض مردم را، جان مردم را، مال مردم را، به کسی که گناه نکند، به کسی که خطا و اشتباه نکند و خلاصه به کسی که معصوم باشد... چرا؟ چون همان‌طوری که آخوند... ملا محمد گفته و خوانده:
اصل لشکر بی گمان سرور بود / قوم بی سرور همه بی سر بود
اينچنين دل مرده و پژمرده‌ای / زان بود که ترک سرور کرده‌ای
انشاالله تعالی به ياری خدا و لطف خدا آن حاکم اسلامی، آن حاکم الهی که معصوم از هر خطا و اشتباه است و معصوم از هر گناه است. حضرت بقيه‌الله الاعظم امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه ‌الفدا... چون مصداق دارد حاکم آن وقت، آن وقت خود حاکم هم جلو می‌افتد» وی در قسمتی ديگر از سخنان خود می‌گويد «... آقا شما اول پيشوا پيدا ‌کنيد... اول شما يک افسر و يک پيشوا و يک رهبر معصوم پيدا کنيد، يک رهبری که بتواند اداره اجتماع کند روی نقطه عصمت نه عدالت، عدالت کافی نيست» و ادامه می‌دهد: «الان هم می‌گويی حکومت اسلامی خوب است، شما آن مصداق حاکم اسلامی را نشان بدهيد آن کسی را که معصوم از خطا باشد نشان بدهيد، آن کسی را که معصوم از گناه باشد نشان بدهيد»(۱۶)
ماحصل کلام او چنين است که رهبر، ولی و حاکم فقط بايد معصوم باشد و با سلب اختيارات او از قبيل اذن جهاد و اذن مال يعنی مسائل اقتصادی و اجتماعی، در طرح پيشنهادی، هويدا می‌شود که مفهوم مورد نظر انجمن از اينکه «ولايت فقيه مبنای حکومت اسلامی باشد» غير‌از آن است که در قرائت رسمی گفته می‌شد. با التفات به اينکه فاصله زمانی زيادی بين اين اصلاحيه و سخنان آقای حلبی وجود ندارد و انجمن از همان يک عبارت در اصلاحيه طرح پيشنهادی قانون اساسی برای ابطال سخنان احمد جنتی درباره اعتقاد نداشتن اين گروه به ولايت فقيه استفاده می‌کند. آنچه که به عنوان ولايت فقيه از آن نام می‌بردند محدوده بسيار تنگی بود که در آن به قول آقای طيب: «امامت به‌عنوان فلسفه سياسی اسلامی و ولايت به‌عنوان نظام سياسی اسلامی مطرح نمی‌شود» و از جنبه نظامی نيز از ولی سلب اختيار شده و امور اقتصادی نيز از عهده او خارج است لذا رسالت او تنها اجتهاد کامل در عبادات و احکام عملی است. در مقابل اين ديدگاه، نظر آيت‌الله خمينی بود که درباره شرايط زمام‌داری می‌گويد: «پس از شرايط عامه مثل عقل و تدبير، دو شرط اساسی وجود دارد: ۱- علم به قانون ۲- عدالت... حاکم و خليفه اولاً بايد احکام اسلام را بداند يعنی قانون‌دان باشد... زيرا حکومت اسلامی حکومت قانون است نه خودسری و نه حکومت اشخاص بر مردم ۲- بايد از کمال اعتقادی و اخلاقی برخودار و عادل باشد و دامنش به معاصی آلوده نباشد... اين خاصيت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بی‌شماری از فقهای عصر ما موجود است و اگر با هم اجتماع کنند، می‌توانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکيل دهند. اگر فرد لايقی که دارای اين دو خصلت باشد بپاخاست و تشکيل حکومت داد، همان ولايتی را که حضرت رسول اکرم (ص) در امر اداره جامعه داشت دارا می‌باشد و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. اين توهم که اختيارات حکومتی رسول اکرم (ص) بيشتر از حضرت امير (ع) بود يا اختيارات حکومتی حضرت امير (ع) بيشتر از فقيه است باطل و غلط است. البته فضائل حضرت رسول اکرم (ص) بيش از همه عالم است و بعد از ايشان فضائل حضرت امير (ع) از همه بيشتر است لکن زيادی فضائل معنوی اختيارات حکومتی را افزايش نمی‌دهد... اين توهم نبايد پيدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (ع) و رسول اکرم (ص) است زيرا اينجا صحبت از مقام نيست بلکه صحبت از وظيفه است. ولايت يعنی حکومت و اداره کشور و اجرای شرع مقدس... امتياز نيست بلکه وظيفه‌ای خطير است. ولايت فقيه از امور اعتباری عقلايی است و واقعيتی جز جعل ندارد مانند جعل (قرار دادن و تعيين) قيم برای صغار... مثل اين است که امام (ع) کسی را برای حضانت، حکومت با منصبی از مناصب تعيين کند. در اين مورد معقول نيست که رسول اکرم (ص) و امام با فقيه فرق داشته باشد. مثلاً ... آيا در اجرای حدود بين رسول اکرم (ص) و امام و فقيه امتيازی است؟ يا چون رتبه فقيه کمتر است بايد کمتر بزند؟ حدزانی که صد تازيانه است اگر رسول اکرم جاری کند ۱۵۰ تازيانه و حضرت اميرالمومنين ۱۰۰ تازيانه و فقيه ۵۰ تازيانه می‌زند؟... اخذ ماليات، خمس، زکات، جزيه و خراج اراضی، خراجيه است. آيا رسول اکرم اگر زکات بگيرد چقدر می‌گيرد...؟ حضرت اميرالمومنين (ع) خليفه شدند چقدر؟ جناب‌عالی فقيه عصر و نافذالکلمه شديد چطور؟»(۱۷)

۳- شناخت امام و شکست قيام قبل از ظهور امام زمان
انجمن، لزوم شناخت امام و امامت جامعه اسلامی در عصر غيبت را پيش از انقلاب ۱۳۵۷، منحصر به شناخت امام زمان می‌دانست و احاديث مشهوری که از امامان و پيامبر اسلام نقل شده است را در اين مورد منحصر به مطالعه درباره امام زمان و شناسايی محل تولد و سال تولد و غيبت صغری و غيبت کبری و مسأله طول عمر ايشان می‌دانست(۱۸). اين ديدگاه‌ها از سال‌های دور مورد نظر رهبر انجمن بود. آيت‌الله حلبی در سلسله سخنرانی‌هايی که پيش از کودتای ۲۸ مرداد و پيش از تأسيس انجمن، يعنی۳۳ سال پيش از اعلام تعطيلی انجمن (سال۱۳۶۲) در راديو مشهد داشت، هنگامی که به بحث پيرامون حديث پيامبر اسلام می‌رسد که می‌گويد: «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه و مات ميته کفر و نفاق»، اظهار می‌دارد که «منظور از اين حديث، ائمه معصوم اثنی‌عشر هستند. حديث، ضمن وجوب شناخت امام، می‌رساند که در هر دوره‌ای امامتی برای مسلمين بايد باشد به‌طوری که زمين، آنی از حجت خالی نمی‌ماند و مسلمين بايد او را (يعنی حجت را که امام زمان سلام‌الله عليه باشند) بشناسند»(۱۹)

فصل۲: انجمن حجتيه و عقيده مهدويت
درنظرگاه انجمن، برافراشتن هر پرچمی برای استقرار حکومت در عصر غيبت امام مهدی، پرچم ضلالت است زيرا تنها مصداق حاکم اسلامی و يگانه برپادارنده حکومت اسلامی و داد، ولی معصوم است. شيخ محمود حلبی رهبر و مؤسس گروه، سال‌ها پس از سخنان فوق در راديو مشهد نيز در جلسه درس و سخنرانی خويش می‌گويد: «الان هم می‌گويی حکومت اسلامی خوب است، شما آن مصداق حاکم اسلامی را نشان بدهيد، کسی که معصوم از خطا باشد نشان بدهيد، کسی که معصوم از گناه باشد نشان بدهيد، کسی که هوی و هوس و حب رياست و شهرت و غصب و تمايلات نفسی به هيچ‌وجه در او اثر نکند نشان بدهيد، او بيايد توی ميدان، جلو بيفتد ملت می‌افتد به خاک پايش، تمام روحانيون قربان خاک پايش می‌شوند»(۲۰)
اکبر هاشمی رفسنجانی البته نتيجه ديگری هم از اين ديدگاه گرفته(هرچند اين نتيجه را به خود انجمن نسبت می‌دهد) و می‌گويد: «اينها مبارزه را بد می‌دانستند، معتقد بودند که حکومت اسلامی خالص در زمان امام زمان می‌تواند شکل پيدا کند و چون حالا نمی‌شود، پس نتيجه می‌گرفتند که خوب است ما مبارزه نکنيم و با رژيم و با آنها بسازيم.»(۲۱)
آموزگاران انجمن به حديث و روايت نيز اتکا می‌کردند، به ويژه به سخنی از امام صادق که می‌گويد: «ماخرج و لا يخرج منا اهل‌البيت الی قيام قائمنا احد ليدفع ظلما اوينعش حقا الا اصطلمته البليه و کان قيامه زياده فی مکروهنا و شيعتنا...
ترجمه: «تا ظهور امام قائم ما زمانش فرا نرسد، احدی از ما برای دفع ظلم و جور آنها و اقامه حق، خروج نکرده و نخواهد کرد جز آنکه مبتلای به قتل و شهادت بشود و هر که قيام کند جز آنکه بر غم و اندوه ما و شيعيان ما بيفزايد، کاری از پيش نبرد.» (۲۲)
آنان از اين حديث استنباط می‌کردند که قيام و مبارزه، مورد رضايت اهل بيت و امام قائم نيست و شکست می‌خورد و عاملان آن مبتلای به قتل می‌شوند. در راستای همين تفکر و برداشت، به رواياتی تمسک می‌جستند مبنی بر اين که تشکيل حکومت در جهت انسداد باب مهدويت است زيرا اوست که برای برچيدن سفره ظلم و فساد و تباهی قيام می‌کند.

منتقدان نظريه انجمن حجتيه درباره مهدويت
آيت‌الله خمينی يکی از مخالفان شاخص انجمن بود که در نقد ديدگاهی که انجمن حجتيه از نمونه‌های برجسته‌اش بود می‌گويد: «ممکن است هزاران روايات را نشر بدهند که از عمال ظلمه و آخوندهای درباری در تعريف سلاطين جعل شده است به طوری که ملاحظه می‌کنيد با دو روايت ضعيف چه بساطی راه انداخته‌اند و آن را در مقابل قرآن قرار داده‌‌اند. قرآنی که جدیّت دارد بر ضد سلاطين قيام کنيد و موسی را به قيام عليه سلاطين وامی‌دارد. علاوه بر قرآن مجيد، روايات بسياری درباره مبارزه با ستمگران و کسانی که در دين تصرف می‌کنند وارد شده است، تنبل‌ها اينها را کنار گذاشته‌اند، آن دو روايت ضعيف را که شايد وعاظ السلاطين جعل کرده‌اند در دست گرفته، مستند قرار داده‌اند که بايد با سلاطين ساخت و درباری شد. اگر اينها اهل روايت و دين‌شناس بودند به روايات بسياری که بر ضد ظلمه است عمل می‌کردند و اگر اهل روايت هم هستند باز عدالت ندارند»، «شما از ثروتمندان، حقوق فقرا را می‌گيريد و به آنان می‌رسانيد؟ چون وظيفه اسلامی شما اين است که بگيريد و به ديگران بدهيد (جواب می‌گويند) نه، اينها مربوط به ما نيست، انشالله ديگران می‌آيند انجام می‌دهند»، «ما بفهميم که برای زن و مرد زناکار اين مقدار حد تعيين شده است ولی جريان حد و اجرای قانون مبارزه با زنا به عهده چه کسی باشد؟ به ما ربطی ندارند.» «شما روحانيون در صورتی خلفای اسلام هستيد که اسلام را به مردم بياموزيد و نگوييد بگذار تا امام زمان (ع) بيايد. شما نماز را هيچ‌وقت می‌گذاريد تا وقتی امام زمان (ع) آمد بخوانيد؟ حفظ اسلام واجب‌تر از نماز است. منطق حاکم خمين را نداشته باشيد که می‌گفت بايد معاصی را رواج داد تا امام زمان (ع) بيايد. اگر معصيت رواج پيدا نکند حضرت ظهور نمی‌کند اينجا ننشينيد فقط مباحثه کنيد...»(۲۳)
پس از انقلاب نيز انجمن به اصول فکری خود وفادار ماند و هر قيامی برای برپايی حکومت شرعی را نفی می‌کرد. يکی از فعالان انجمن، در ماه‌های نخست پس از پيروزی انقلاب، مطابق آموزش تشکيلاتی که به آنها داده شده بود می‌گفتند: «اين روزها (بعد از انقلاب) امام زمان دارد از ياد می‌رود، امروز روز غربت امام است، چون يکی از خوبان خواب ديده که کشتی امام زمان بر گل نشسته...» و يکی از مخالفان انجمن به وی پاسخ می‌دهد آن امام زمانی که کشتی‌اش به گل نشسته، امام زمان ما نيست، امام زمان ما کشتی‌اش به گل نمی‌نشيند، او کشتی‌اش در حال حرکت است و به ساحل نجات می‌رود و ملت ايران در حال زمينه‌سازی است و دارد لايروبی می‌کند که کشتی را به ساحل برساند. وی در پاسخ خويش افزود: آيا در ايام حاکميت طاغوت، امام زمان غريب نبود و اعتنا و عنايت کامل به او روا می‌شد و عموماً به ياد او بودند و کشتی امام زمان در امواج متلاطم جامعه حرکت می‌کرد؟ ولی در جمهوری اسلامی اوضاع دگرگون و به زيان و ضرر امام زمان شده و او دارد از يادها می‌رود؟
محمد جواد باهنر نيز در رابطه با حديث پيش گفته و نظائر آن اظهار می‌دارد: «در اينجا ممکن است عده‌ای به رواياتی استشهاد بکنند که می‌گويد هر کس قبل از مهدی (عج) قيام کند قيامتش طاغوتی است اما اين در مورد قيام‌های بداعيه مهدويت است يعنی قيام‌هايی به‌نام مهدی قبل از ظهور مهدی»(۲۴)
آيت‌الله خامنه‌ای نيز در همين باره ضمن بيان تاريخچه کوتاهی از طرز تفکر انجمن و طرز فکر مقابل آن (روشنفکری) به بيان نقاط ضعف و قوت دو ديدگاه پرداخته و وارد بحث پيرامون برداشت انجمن از مسأله مهدويت می‌شود: «از لحاظ برداشت اسلامی دو جريان عمده در دهه‌های اخير تاريخ معاصر مشاهده می‌کنيم که اين دو جريان يکی جريان تفکر روشن‌بينانه اسلامی است و يکی تفکر سنتی قديمی، احياناً تحريف شده اسلامی (حالا با احتياط کلمه تحريف شده را به‌کار می‌بريم). تفکر روشنفکرانه آن چيزی است که در سال‌های پيش از پيروزی انقلاب (مخصوصاً) اوائلش قائم به افرادی بود و در بين مردم رواج نداشت و از يک جاهايی شروع شد که حال تاريخچه‌اش را کار نداريم. البته تاريخچه‌اش به تاريخچه مبارزات اسلامی و تجديد حيات اسلامی در زمان سيد جمال ارتباط پيدا می‌کند و در زمان‌های ما پخته شده و قوام و نظم گرفته بود. جريان ديگر جريانی است که ساليان درازی است، قرن‌هاست در بين مردم رايج است... نگاه به توحيد، نگاه به نبوت نگاه به مسأله امامت، امام زمان، نگاه به انتظار و مسائل گوناگون ديگری که وجود داشته جريان غير‌روشنفکرانه يا سنتی يا مرتجعانه يا منحرف اسمش را می‌گذاريم اين جريان يک وقتی حاکم بر جامعه اسلامی بود. تفکر انجمن حجتيه عمارتی است از تشکل مدون همان جريان مرتجع قديمی و نه چيزی بيشتر از آن... مثلاً فرض بفرماييد اگر چنان‌چه مسأله انتظار در گذشته پيش مردم همان جور مطرح بود، خب بايد امام زمان بيايد، اشکالات را برطرف کند، تا نيايد هيچ‌کاری انجام نمی‌گيرد، يا اينکه قبل از قيام قائم هر قيامی محکوم به زوال و صاحبش در آتش است (که اين روايت البته درست است اما معنايش اين نيست که اينها مطرح می‌کنند. معنايش چيز ديگری است) اين در بين مردم رايج بوده، اينها آمدند همين‌ها را به شکل استدلالی و مدون بين خودشان مطرح کردند، استدلال کردند و تفکر اسلامی اينها جز اين چيز ديگری نيست»(۲۵)
اعضای انجمن خواب‌های بسياری را نقل کرده‌اند که طبق آن امام زمان انجمن و سرپرست آن را مورد تأييد و تحسين قرار داده است. عقيده به امام زمان و وظيفه دفاع از وی، جزو فعاليت‌های محوری انجمن بوده تا جايی که مؤسس و رهبر انجمن خود را «سگ امام زمان» (۲۶) می‌نامد. يکی از مخالفان انجمن که در دوره جنگ به شهادت رسيد در پاسخ اين سخن می‌گويد: امام زمان سگ نمی‌خواهد آدم می‌خواهد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


محتوا و آثار خارجی و اجتماعی نوع برداشت انجمن درباره امام زمان
نطق‌های آيت‌الله حلبی و نشريات انجمن دلالت داشتند که در اين گروه اعتقاد به امام زمان به مفهوم محبت و ولايت (دوستی) و به تبع آن، بعد عبادی و نماز خواندن برای امام زمان است. آنها بر خلاف اسلام سياسی که به «انتظار»، جنبه انقلابی می‌بخشيد، جنبه‌ها و فرازهای ديگر اعتقاد به امام زمان را اموری فرعی قلمداد می‌کردند. در برابر اين گروه، احزاب ديگری مانند مجاهدين خلق با عقايدی کاملاً متضاد قرار داشتند که اصل مهدويت و انتظار را پذيرفته بودند اما می‌گفتند ما نيز بر اين بارويم که سرانجام، جهان توسط دادگری به کمون و حذف طبقات و تبعيض طبقاتی می‌انجامد(۲۷) و تنها چيزی که روی آن اتکا داشتند، بُعد اقتصادی و طبقاتی موضوع انتظار بود آن هم به وجهی سوگيرانه و برای وانمود کردن يک وجه اشتراک با مارکسيسم. از اين رو، جنبه‌های ديگر اعتقاد به امام زمان را نفی می‌کردند در حالی که هم مدافعان اسلام سياسی و هم رهروان انجمن حجتيه در اين عقيده مشترک بودند که مسأله ضرورت وجود حجت خدا روی زمين مطابق حديث «لولا الحجه لساخت الارض باهلها» يعنی «اگر حجت خدا روی زمين نبود، يعنی اگر واسطه فيض الهی نبود، زمين اهل خود را می‌بلعيد» از لوازم عقيده مهدويت است اما در ديدگاه انقلابيون مذهبی، انتظار مفهوم تام گرايانه‌ای داشت و برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی، دفع شر فساد و ظلم، وراثت مستضعفين و تعالی معنوی انسان‌ها، محبت امام زمان و... همه، جنبه‌های گوناگون اعتقاد به امام زمان است.

استناد به رويا
از ديگر بحث‌ها پيرامون موضوع امام زمان و راه‌های اثبات وجود او در انجمن، نقل خواب‌ها و روايات امام زمان از منابع قديم و جديد بود و استناد به اينکه زيد يا عمرو، امام زمان را ديده‌اند يا «حضرت ۱۵ روز در بيت زيد مسکن گزيدند در حالی که ميزبان هم از شرف حضور حضرت مطلع بود و می‌دانست که ميهمان چند روزه‌اش وجود مقدس امام زمان است و از ايشان پذيرايی می‌نمود و پس از پايان ميهمانی، حضرت دستوراتی به ميزبان می‌دهند و می‌فرمايند که اين دستورات را تا آخر عمرت عمل کن و هر شبی ۵۰۰ رکعت نماز اقامه کن و پس از آن ادعيه‌های فراوانی که در تعقيب نماز قرائت می‌شود»(۲۹) طرح مباحثی از اين قبيل که «فلان انجمنی شرفياب حضور حضرت شد» البته به شکل خاصی که خودشان مطرح می‌کردند، از شيوه‌های ديگر تبليغ امام زمان بود که نه برای خاصان بلکه برای هر کسی خود را حاضر و معرفی می‌نمايند. اين نوع مطالب در حقيقت زمينه‌ساز نقل خواب‌ها و مشاهدات افراد انجمن و ديگران در تأييد گروه بود. پديده استناد به رؤيا البته اختصاص به انجمن حجتيه نداشت بلکه در فرهنگ عامه و حتی در ميان پاره ای از نخبگان رواج داشته و دارد. همين بستر مساعد اجتماعی بود که استناد به رؤيا را به عنوان يک روش در انجمن، متداول می ساخت.

انتظار
موعودگرايی و انتظار گرچه انحصار به مذهب شيعه ندارد اما يکی از عناصر برجسته عقايد شيعه است و پرسش‌هايی همچون وظيفه و رسالت يک منتظر حقيقی در عصر غيبت کبری چيست؟ چه بايد بکند و چگونه بايد باشد؟ اين عقيده را در زندگی روزمره آنها نيز جاری و ساری می‌سازد. انجمن حجتيه از مشهورترين گروه‌ها و جريان‌هايی است که مأموريت و وظيفه اصلی‌اش تبيين و ترويج فرهنگ انتظار و معرفی مهدويت بود اما يکی از شايع‌ترين انتقاداتی که همواره نسبت به انجمن مطرح بوده اين است که آنان معتقد بودند بايد ظلم و فساد زياد شود تا امام زمان ظهور کند و به همين خاطر نه تنها هيچ مبارزه‌ای با ظلم و فساد نداشتند، بلکه گاه به‌خاطر مبنای عقيدتی خويش به ترويج فساد ياری هم رسانده‌اند. اين سخن آنقدر به تواتر و از زبان شخصيت‌های شناخته شده نقل شد که به يکی از مسلمات تبديل گرديده و همواره به عنوان اصل ترديد‌ناپذيری مورد استناد مخالفان انجمن قرار گرفته است. با نگاهی پژوهشگرانه و غيرسوگيرانه، چنين گزاره‌هايی در هيچ‌يک از نشريات انجمن حجتيه چه پيش و چه پس از انقلاب اسلامی مشاهده نمی‌شود و چنان‌که در سطور بعد خواهد آمد، در کتاب «انتظار بذر اتقلاب» به صراحت اين عقيده را نفی می‌کند. چنان‌که نگارنده شاهد بوده، در جلسات داخلی انجمن نيز شنيده نشده است که وظيفه منتظران مهدی(ع) ترويج فساد يا کمک به آن باشد. بديهی است که چنين نظريه‌ای چندان سست است که هر گروهی که کمترين بهره‌ای از خرد داشته باشد از آن دفاع نخواهد کرد اما اين عقيده درباره انجمن، امری قطعی تلقی شده است. نظريه انجمن درباره مهدويت و انتظار پيچيده‌تر از آن نظر ساده و نامعقول بوده و مضمونی محافظه‌کارانه داشته اما نه چنان ساده لوحانه. انجمن حجتيه در پاسخ اينکه رسالت يک منتظر حقيقی در عصر غيبت چيست؟چه بايد بکند و چگونه بايد باشد؟ می‌گويد: «در مکتب انتظار بايد تلاش و کوشش کرد و محيط اجتماعی را اصلاح نمود. پس انتظار برای به‌وجود آوردن صلاح، شايستگی، لياقت، اصلاحات، کار، کوشش، حرکت و امثال آن است، انتظار يک حالت ديناميک جامعه است نه خاموش نشستن و صبر و حوصله و انتظار کسی ديگر که بيايد کارها را اصلاح کند...‌ای انسان منتظر! تو بايد محيط را با فداکاری خود بسازی و افکار انسان‌ها به‌ويژه گمگشتگان از راه اسلام را روشن‌نمايی تا برای قيام و حکومت ظاهری امام زمان (ع) آماده شوند... تو انسانی که در ملک ديگری هستی که وجدان و روحت از بی‌اساس بودن آن ناراحت و افسرده است بکوش تا خود را از قيد آن رهاسازی و روانت را از اسارت آن مکتب مصنوعی نجات دهی. اگر يک فرد منصف و عاقلی هستی، مطالب اين نشريه (نشريه انجمن) تو را از ترديد و تحير بيرون آورده و به مصلح حقيقی و امام زمان واقعی راهنماييت می‌کند که خدای بزرگ عقل و هوش به تو عطا کرده تا از هدايت آن برخوردار شوی و مصلح حقيقی را از مصلح‌‌نماها بازشناس که اگر در اين راه نکوشی و از وادی گمراهی و ضلالت بيرون نيايی، به خود ستم نموده‌ای... اميد است در اين راه مقدس موفق و پيروز شوی و به آغوش گرم اسلام عزيز برگردی»(۳۰). چکيده تفکر انجمن اين است که انقلاب امام به دو چيز بستگی دارد:
۱- زمينه‌های منفی موجود در جامعه مانند: تبه‌کاری‌ها و ستمگری‌ها ۲- ايمان و اعتقاد مردم به اسلام.
بايد اين دو عامل را تقويت کردو ضمن توجه به زمينه‌های منفی، اسلام را به توده‌ها شناساند و دست به يک رشته اصلاحات اعتقادی زد. بنابراين رسالت انسان منتظر در دوران غيبت عبارت است از تلاش برای سازندگی خود و ديگران و اصلاح محيط و به راه آوردن گمگشتگان و منحرفان از اسلام.
محيط را از چه چيزی پاک و اصلاح کنيم؟ از ستم؟ از استثمار اقتصادی؟ از فقر مادی و فرهنگی و... ؟ با توجه به اينکه در صفحات پيش از نگارش مطالب فوق در نشريه انجمن، بحث به بابيت و بهاييت اختصاص داده شده است و آن‌گونه که از سياق کلام در اين عبارات استنباط می‌گردد، معلوم می‌شود که مقصود از اصلاح محيط، به راه‌آوردن گمگشتگان و گمراهانی است که فريب باب يا مکتب‌هايی چون بهاييت را خورده‌اند و اين تمام وظيفه يک انسان منتظر است. يعنی اگر اصلاحی هم بايد در محيط خود بنمايد در بعد عقيدتی و محدود است به مبارزه با مصلح‌نماها و کسانی که فريب آنان را خورده‌اند. پس از ديدگاه انجمن، منظور از ديگرسازی هم عبارت است از اينکه: «آنها و فريب‌خوردگان نيز بايد عارف به مقام و شکوه ظهور و لزوم انتظار گردند»(۳۱) ديگر اينکه انسان منتظر به عنوان سومين وظيفه، بايد فراهم‌سازی کند. فراهم‌سازی به تعبير انجمن: «يعنی نيرو و امکانات خود را بالقوه نگه دارد و آماده باشد تا فرمان فرمانده کل قوا، امام عصر، صادر شود.» بنابر اين منظور از فراهم‌سازی در نگرش انجمن، آن طرز تلقی انقلابی نيست که با اين امکانات و تجهيزات در عصر غيبت با ستمگران حاکم ستيز کند. از ديدگاه شيعه راديکال، حتی آنچه که انجمن «خودسازی» «ديگرسازی» و «فراهم‌سازی» به مثابه يک تکليف برای منتظر راستين می‌داند، همه ابعاد انتظار نيست و چنين نيست که مسلمان پرهيزکار باشد و صبر بورزد و فقط با دشمنان عقيدتی بطور محدود و مشروط رقابت نمايد و در برابر ابرقدرت‌ها و زمام‌داران جور و دشمنان سياسی و اقتصادی و نظامی بنشيند و عافيت‌جويی و راحت طلبی پيشه سازد و به يک خودسازی و ديگرسازی و فراهم‌سازی محدود و مقيد اکتفا کند تا حضرت تشريف بياورند و آنگاه شعار سرداده و بگويد «آيا اين وظايفی که ما برای منتظر برشمرده‌ايم، خوابيدن و نشستن است در حالی که عين تلاش و مبارزه است.»
تمام مسووليت‌ها و وظايف يک انسان مسلمان در عصر غيبت، از ديدگاه انجمن عبارت است از: «۱- انتظار: وضع انتظار و نديدن امام معصوم از بزرگترين مصيبت‌ها است. ۲- تقليد از مجتهد جامع‌الشرايط۳- غمگين بودن به جهت مفارقت آن حضرت. ۴- دعا برای تعجيل فرج آن حضرت. ۵- گريستن از دوری وی. ۶- تسليم و انقياد داشته باشد که برای امر امام عجله نکند. ۷- صدقه به قصد سلامت آن حضرت بدهد»(۳۲)
مخالفان انجمن، محدود ساختن مسووليت‌های يک منتظر را به وظايفی چون انتظار کشيدن و تقليد کردن و غمگين بودن و گريستن و صدقه دادن و... فرد منتظر، که عمل کردن به آنها فقط در شخصيت معنوی خود انسان کارساز باشد، ترويج انتظار بی‌خطر می‌دانستند که تضاد آشکاری با دولت مستبد نمی‌يابد لذا کسی از آن ممانعت نمی‌کند اما در رسالات انجمن، چنين بينشی درباره مهدويت و انتظار، به پرخاشگری، تلاش و مبارزه و انتظار بذر انقلاب، تعبير می‌گرديد گرچه منتقدان انجمن (نحله اسلام سياسی)، مدعی بودند مسووليت‌‌های فوق‌الذکر به همراه فلسفه سياسی، اجتماعی، اعتقادیِ مهدويت و انتظار، مفهوم کامل‌تری از اين اصل را متجلی می‌سازد.
در نوشته‌های انجمن درباره امام زمان به ويژه نگارش‌های پيش از سال‌های انقلاب به يکی از ارکان مفهوم انتظار در فلسفه سياسی شيعه که قيام و مبارزه با تبه‌کاران و حکام جور است عنايتی نشده. اگر قيد می‌کنيم نشريات پيش از سال ۵۷، به اين لحاظ است که پس از انقلاب، انجمن، شعارهای برون تشکيلاتی خود را تغيير داد لکن شعور درون تشکيلاتی نظير سخنرانی آقای حلبی که به گوشه‌ای از آن اشاره شد در سطوح بالای انجمن به قوت خود باقی ماند. از اين رو است که در بررسی ديدگاه‌های انجمن پس از انقلاب به مواضع درونی آن بايد التفات بيشتری مبذول داشت و مواضع و نشريات بيرونی، فقط بخشی از ديدگاه‌های انجمن را نشان می‌دهند.
چنان بينشی درباره انتظار که به گمان خود انجمن، زمينه‌های ستم و بی‌عدالتی را از بين می‌ برد، ولی به‌زعم مخالفان انجمن، عدم ملازمه حرکت و مبارزه با متجاوزين به حقوق انسان‌ها و آزادی و مقدسات را با انتظار تبليغ می‌کرد.
از نظرگاه انجمن حجتيه، مکتب انتظار سه بعد دارد: ۱- خودسازی ۲- ديگر سازی ۳-فراهم سازی يا «تهيه ابزار و آلات مورد نيازچنان قيام شکوهمندی (قيام امام عصر)»(۳۳). در اين رابطه، نشريه انجمن داستان‌هايی را نقل می‌کند از قبيل اينکه «فلان عاشق مهدی شمشير بُرا و براق ساخته بود و هر روز» در خانه را می‌بست و با دوست خويش که شمشير مشابهی داشت تمرين شمشيرزنی می‌کردند و با فرود آوردن هر ضربه شمشير، عجل علی ظهورک می‌گفتند و يک روز يکی از آن دو به فرزند خويش گفت که شمشير بزن، فرزند بار اول شمشير را دور سر خود چرخاند و مرتبه دوم نتوانست، پدر به او اعتراض کرد که تو چگونه می‌خواهی امام زمانت را نصرت کنی»(۳۴)
به عقيده انجمن فقط بايد مجهز و مهيا بود و توانمند شد و شمشير زن ماهر بود، ولی از نظر انقلابيون شيعه اين سلاح برای بيرون از خانه است نه در را بستن و پشت درهای بسته تمرين پيکار کردن. اين شمشير بازی و تمرينات نظامی جهت ارتقاء استعداد و کسب آمادگی برای ظهور، بايد در ميدان رويايی با ستم‌پيشگان و در ميدان نبرد و برای نجات مستضعفين باشد. اما از نظر انجمن: «در روزگار غيبت، ستيز و نبرد انسان منتظر کمتر آشکار و رودررو است زيرا که بايد نيروها و سلاح‌ها و امکانات و تجهيزات را برای آن جنگ بزرگ نگه دارد. پس در کمين دشمن می‌نشيند و رزم تدافعی و پارتيزانی می‌کند تا به کمترين ميزان زيان ببيند و بيشترين آسيب و گزند را به خصم وارد آورد و اين يک پيکار فرسايشی است. پس نيازمند استتار و اختفاء می‌باشد و از آن بالاتر نيازمند بردباری و شکيبايی است»(۳۵)در اينجا انجمن وارد يک فاز انقلابی می‌شود و بردباری و شکيبايی را چنين تعريف می‌کند: «صبر، مقاومت است و استقامت، تاب آوردن است و سنگر نگاه داشتن و ايستادگی، ضد عجز و ضعف و ضد فرار و تسليم و ضد زاری است و زبونی، صبر سختی است نه سستی، تدبير است نه ادبار»(۳۶)
نتيجه‌ای که از اين داعيه انقلابی و از پناه بردن منتظر به کمينگاه صبر و کسب آمادگی برای روز قيام شکوهمند امام زمان، بيان می کند محافظه کاری و تقيه است: «روشن است که لازمه پيروزی در چنان رزمی، غافل ماندن دشمن، مستور بودن سنگر و مخفی گشتن پيکار می‌باشد و بنا به روايات ما اين منظور در سايه تقيه به‌دست می‌آيد»(۳۷)
درعباراتی که از يکی از نظريه پردازان انجمن نقل گرديد گفته شده است، در مبارزه با دشمن بايد مخفی‌کاری کرد ليکن از نظر راديکال‌های شيعه نتيجه‌ای که از آن اتخاذ می‌شود، در سنگر تقيه در هر شرايطی و برای هميشه تا ظهور حضرت، ماندگار شدن و در برابر دشمن و در برابر ستم پيشگان، «ذخيره کردن و نگه‌داشتن قدرت مسلمين برای جنگ بزرگ (قيام مهدی)»(۳۸) است. در برابر اين رويکرد محافظه‌کارانه، اما انقلابيون اين روش را نوعی انظلام مسلمين دانسته و برآن بودند که تقيه برای حفظ دين است آن هم در جايی که مسلمين فاقد قدرت و امکانات و حمايت‌های مردمی باشند. در چنين شرايطی، تقيه واجب است زيرا اصل اساسی، حفظ دين است اما اگر تقيه و سکوت معادل با سستی گرفتن دين باشد بايد جهاد کرد و ابزارآلات و توان و قدرت مسلمان را به ميدان نبرد کشانيد و در اينجا تقيه حرام است ولی از نظر انجمن در شرايط مذکور هم بايد تقيه کرد و نام اين تقيه را «پنهان‌کاری»، «دشمن‌فريبی»، «خام کردن دشمن‌‌ها»، «پوشاندن تلاش‌ها»، «استتار»، «غافلگيری» نهاد. نظريه‌پرداز انجمن می‌گويد: «هر مبارزه‌ای نيروها را تلف می‌کند» و «بهانه‌ای است برای به هدر دادن نيروها»، «ملت شيعه بايد بيش از هر چيز و پيش از هرکار به فراهم ساختن اين جنگاوران پاک و دلاور همت گمارد و برای تربيت آنان تلاش و کوشش نمايد و به هيچ بهانه نبايد نيروی آنان را هدر دهد و تلف کند، از آن‌سو دشمنان و بدخواهان در صددند تا به هزار‌و‌يک دسيسه قدرت شيعه را نابود سازند و اين گروه مبارز را از هم بپاشند. در اين ميان جز پنهان‌کاری و دشمن‌فريبی يعنی تقيه، چاره‌ چيست؟»(۳۹) و ادامه می‌دهد: «برای اينکه دشمن نتواند سد تقيه را بشکند و بشکافد و به نقشه‌ها و برنامه‌های منتظران راستين دست يابد اين منتظران بايد کمتر تظاهر خارجی به نبرد با دشمن بنمايد.»(۴۰) يعنی اگر مخالفتی هم دارند بايد به‌گونه‌ای باشد که دشمن نفهمد و گاه حتی برای تقيه لازم است که مخالفت بر زبان که جاری نمی‌شود، «موافقت زبانی هم بکند». همين منطق «حتی عدم تظاهر به مخالفت با دشمن» است که مخالفت آيت‌الله خمينی با شاه و آمريکا و جنبش پانزده خرداد را به اعتراض می‌گيرد و انقلاب سال۵۷ را ضلالت و فرجام آن را شکست و قربانی شدن شورشگران را ناشی از نادانی شان می‌خواند. باورمندان به عقايد انجمن در سال های بعد تجربه انقلاب و نتايج ناشی از آن را مؤيد برداشت های خود در دوران انقلاب دانسته اند و اين موضوع به تقويت مبانی اعتقادی شان در ميان هواداران انجاميده است.
انجمن حجتيه آنچه را که در قالب عباراتی نظير تقيه و دشمن فريبی و استتار و سکوت و سازش و عدم تظاهر به مبارزه با دشمنی، ريخته است به زبان روز و مدرن و در مقياس امروزه ملت‌ها بيان می‌کند و می‌گويد: «مسأله تقيه و استتار در مقياس امروزه ملت‌ها، سيستم ضد اطلاعات و ضد جاسوسی و عدم تظاهر به نبرد با دشمن را، سياست عدم تعهد می‌نامند.»(۴۱) کتاب مزبور چکيده بحث انتظار را چنين بيان می‌کند: «انتظار، رزمی تدافعی، نبردی فرسايشی و پيکاری پارتيزانی است که به عنوان مقدمه جنگ بزرگ بايد تا قيام قائم تداوم يابد، رزم‌آوران اين نبرد طولانی منتظران حقيقی هستند که پيوسته بيدار و هشيار در «درون کمينگاه صبر» «پشت سنگر تقيه» و «زيرپوشش کتمان و سکوت» به پيکار مقدس خويش ادامه می‌دهند بدون حتی يک روز وقفه، چراکه شايد همان روز، روز ظهور باشد.»(۴۲) عبارات و کلمات پيکار مقدس و رزم تدافعی و پيکار پارتيزانی که برسر مفاهيم و محتوايی مثل سکوت، در کمينگاه صبر و تقيه تا ظهور قائم و... داخل شده‌است بيشتر تحت‌تأثير ادبيات انقلابی سال‌های نخستين و برای خلع سلاح کردن مخالفان انجمن بود و در نشريات و ادبيات پيش از انقلاب اين گروه به چشم نمی‌خورد ولی چون نشريه مورد استناد پس از انقلاب و تحت‌تأثير فضای انقلابی نوشته و منتشر شده است با کاربست کلمات و عبارات انقلابی به مفاهيم مورد نظر خويش وجهه انقلابی می‌‌‌دهد.
با ارائه چکيده بحث انتظار، مضمون و مفهوم انتظار انقلابی و انقلاب‌ساز و انتظارِ بذر انقلاب که موردنظر نشريه انجمن بوده روشن تر می‌شود. آنجا که اظهار می‌دارد: «گروهی دانسته يا ندانسته اين چشم براهی را مايه رکود و عقب‌ماندگی وانمود کرده و می‌پندارند که شيعه بايد از هر تلاش اصلاحی و هر کوشش انقلابی دست بشويد و در برابر زور و ستم خاموشی و سکوت پيش گيرد و بسان مردگان زنده‌نما در تابوت انتظار دراز کشد، دست روی دست نهد و به خواب دائمی فرو رود و اگر می‌خواهد که موعود جهانی زودتر از راه برسد می‌بايد به گسترش جور و فساد کمک کند تا گيتی پر از ستم و تباهی گردد و ظهور نزديک شود.»(۴۳) عبارت ياد شده اين تلقی را در ذهن و انديشه خواننده ايجاد می‌کند که آنچه انجمن معتقد است خواب رفتن و خاموشی نيست بلکه مهيای کارزار شدن و قدرتمند گرديدن است و اين مخالف خواب رفتن و خاموشی است، درنتيجه نوعی تلاش و انقلابی‌گری است. محل نزاع دو رويکرد انقلابی و محافظه‌کارانه، نه نظريه و تز خواب و خاموشی بل در اين نکته نهفته بود که آيا صرفاً بايست مهيای کارزار بود و قدرتمند شد و منتظر جنگ بزرگ ماند تا در آن نبرد شکوهمند رزميد و در قبال تجاوزات و جنايات و شيوع فساد و فحشا، سکوت را به‌عنوان گذرگاه تجهيز اتخاذ کرد که محصول طبيعی آن همان خاموشی و خواب رفتن است يا اينکه بايد قدرتمند شد و در هر زمان که شرايط موجود برای مردم وبرای عدالت اجتماعی زيانبار بود وارد عرصه کارزار شد؟ قدرت و تجهيزات را بايد ذخيره کرد؟ يا اينکه بر سر معاندان آزاد زيستن و دشمنان بشريت و مقدسات بشريت فرود آورد؟
انجمن بر اين باور بود که صرفاً بايد مهيا باشيم، نيرو پس‌انداز کنيم و حتی تظاهر به مخالفت با دشمن هم ننماييم و «موافقت زبانی هم بکنيم» و هميشه تا زمان ظهور، در سنگر تقيه و استتار و سکوت و عدم تظاهر به مخالفت و در کمينگاه صبر بسر بريم، ليکن موافقان انتظار انقلابی می‌گفتند: هرجا دين به خطر افتاد و مورد تهديد قرار گرفت يا مقدسات جامعه انسانی و آزادی و حقوق محرومان به خطر افتاد، بايد از قدرت و امکانات و استعداد موجود برای دفع آن استفاده کرد.

نشانه‌های ظهور از ديدگاه انجمن
مدافعان انقلابی انتظار مهدی می‌گويند، انجمن بر اين عقيده است که بايد افراد و اعضای تشکيلات شان به ترويج فساد کمک کنند بلکه می‌گويند انجمن در ظاهر با فساد مخالف است ولی در عمق ضميرشان به اشاعه ظلم و فساد برای تسريع ظهور مهدی به عنوان تقويت زمينه‌های منفی که لازمه قيام حضرت است رضايت می‌دهند و همانگونه که در طول تاريخ انجمن تجربه کرده و آزموده‌ايم با دستگاه مروج فساد همکاسگی و همدستی هم می‌نمايند.با آنچه در سطور پيش گفته شد آشکار می‌شود که برخلاف آنچه بسيار شايع و مقبول است مفهوم انتظار از ديدگاه انجمن اين نيست که بکوشيم تا فساد را بيفزاييم که زمينه‌ ظهور حضرت مهدی را مهيا کرده‌باشيم اما وجود برخی عبارات دارای ابهام و ايهام به اين توهم دامن می‌زند. مويد اين نظر، عباراتی است که انجمن در بسياری از نشريات خود به زبان می‌آورد. برای مثال طبق آنچه در پاره‌ای از نشريات انجمن مشاهده می‌شود از نشانه‌ها و علائم فرج امام قائم اين است که: «۱- در اثر شيوع گناه و فحشاء مردم بدترين خلق خدا در روی زمين می‌شوند و خداوند آنها را به ۳ بلا دچار می‌کند:
جور سلطان.
قحطی زمان.
ستم حکام و فرمانروايان.
۲- مردم از هم بيزار و همديگر را مورد لعن قرار داده به روی هم آب دهان می‌اندازند و شهادت به کفر يکديگر می‌دهند.
۳- گرانی، قحطی. زلزله‌های پياپی، قتل و غارت، شيوع گناه و فساد و...»(۴۴)
اين ديدگاه در عين مخالفت با فحشاء می‌گويد آنچه خير است در بطن شرور نهفته است لذا لازمه‌اش اين است که به وضع موجود رضايت ‌دهد و تقوای گريز پيدا کند نه تقوای ستيز زيرا معتقد است اينها نزول بلای طبيعی هستند و بدترين خلق خدا، استحقاق آن را دارند. در چنين رويکردی اگر تلاشی هم صورت گيرد جنبه اثباتی دارد نه نفی، حال آنکه مرحله نخست حرکت و جريان اصلاح‌طلبانه «نفی» وضع موجود است و مرحله ثانوی «اثبات» وضع مطلوب است. نفی آنچه هست و نبايد باشد و اثبات آنچه بايد باشد اما تفکر انجمن به مرحله ثانوی به شکل ناقص می‌پرداخت و تبليغات و آموزش‌های ضدبهاييت را سرلوحه برنامه‌های خويش ساخته بود. در انجمن، غالباً احاديثی را که مبدأ صدور و سير تاريخی آن برای خواننده روشن نيست و برای داننده مبهم است بدون تأويل و تفسير نقل کرده و از ظواهر آن حجيت می‌طلبيدند. ازسويی احاديث فراوانی وارد شده است که برای مهيا شدن شرايط ظهور، بايستی مردم، مستعد اجرای احکام عدل و عدالت باشند و همچنين بايد با اهل باطل پيکار نموده و باب توسعه معاصی را حتی‌الميسور سد کنند و بيدادگری حکومت‌ها موجب می‌شود تا توده‌هايی از مردم با همه وجود انتظار دولت حق و عدل را بکشند و منشأ فساد در جامعه نيز نظام حاکم است و امام زمان موعود بساط اين ستمگری‌ها را برمی‌چيند. در رويکرد انتظار انقلابی، اگرهم، بلای ستم حکام و جور سلاطين به اوج رسيده باشد و هم، مردم، بدترين خلق خدا در روی زمين شده و به روی هم آب دهان بيندازند و شهادت به کفر يکديگر بدهند و کينه و عناد جايگزين مودت و عطوفت بين مردم شود و فساد و گناه فراگير گردد، ديگر زمينه‌ای برای قيام وجود نخواهد داشت. اگر يکی از اهداف ظهور، برداشتن بزهکاری‌ها و فساد است اين بدان معنی نيست که فساد را دامن بزنيم يا برای تعجيل و تسريع ظهور در برابر ستم‌و‌فساد سکوت اختيار کنيم و اصلاح را سبب به تأخير انداختن تأسيس دولت حق بپنداريم.
تاريخچه و منشورات انجمن حجتيه قرينه‌ای است بر اينکه از احاديث استنباط می‌نمايدکه در بستر سکوت خود را مهيا و مجهز برای قيام فرمانده حقيقی(امام عصر) نموده و به‌اصطلاح «سکوت‌شان گذرگاه تجهيز است.» در نشريات متعلق به انجمن که از علائم ظهورسخن رفته است، روايات منقوله را بدون تأويل و تفسير مطرح و به وظيفه مسلمان در قبال آنچه شيوع فحشاء و کجروی و فساد خوانده کم توجهی می‌شود.
نکته ديگر اينکه مسأله ظهور امام عصر و نشانه‌های آن، بيان يک فرمول درباره تحولات اجتماعی است(۴۵). مسأله انتظار و ظهور به‌لحاظ جامعه شناختی صرفاً واکنش نسبت به توسعه ناهنجاری‌ها و بزهکاری‌های اجتماعی و مظالم و مفاسد حاکمان و محکومان نيست بلکه کنشی است پس از آزمون دولت‌های متنوع‌الشکل نزد مردم و تخليص گروه عظيمی از آنان. انجمن در جای ديگری پيرامون نشانه‌های ظهور می‌گويد: «ما در گفتارهای پيشوايان‌مان با اين واقعيت روبه‌رو هستيم که انقلاب جهانی امام دوازدهم به هنگامی روی خواهد داد که ظلم و ستم گيتی را فرا گرفته و کژی و نادانی سايه شوم خود را همه‌جا گسترده است»(۴۶). انجمن از اقوال اوليای دين چنين اراده می‌کند که لازمه مساعد بودن شرايط قيام عبارت است از يکم: زمينه‌های منفی و دوم: اعتقادات اسلامی.

فصل ۳: انجمن حجتيه و سياست
گرايش به بازگرداندن احکام سياسی در چارچوب باورداشت‌های مذهبی از عوامل و مشخصه‌های تحولات عظيم و بديع قلمرو اسلامی در قرن بيستم بود. اين گرايش تحت عنوان «بازگشت به خويشتن» يا در زبان اعراب «العوده الی الذات» مطرح بود و دکتر شريعتی از شخصيت‌های برجسته ترويج اين تفکر بود و کتابی به همين نام نگاشت. نوگرايان مسلمان عقيده داشتند اگر مسلمانان عرب و ديگر نقاط جهان روح کليسايی را از کالبد مساجد بيرون کنند و آنجا را مرکز قدرت سياسی، نظامی و اقتصادی اسلام قرار دهند وضعيت جهان اسلام دگرگون می‌شود. آيت‌الله خمينی نيز از کسانی بود که می‌گفت: «دست‌های ناپاک و عقل‌های ضعيف موجب اين شد که بعد از رسول‌الله صلی الله عليه و آله و صدر اسلام کم‌کم مردم را از آن مسائل اصلی که در نظر اسلام بوده است منحرف کنند و مردم را متوجه به فقط يک مسائل جزئی بکنند و در مسائل عمومی کلی که کشورهای اسلامی به آن احتياج دارند بيطرف باشند و احياناً هم مخالف باشند. اين نقشه شيطانی بوده است که از زمان بنی اميه و بنی‌عباس طرح ريزی و اخيراً هم که راه شرق و غرب به دولت‌های اسلامی باز شد اين امر در اوج خودش قرار گرفت که اسلام يک مسائل شخصی بين خود و خداست و سياست از اسلام جداست و نبايد مسلمانان در سياست دخالت کنند و نبايد روحانيون وارد سياست بشوند، آنها همان در مسجدها محبوس باشند همه کارشان اين باشد که بروند و نماز بخوانند و چند کلمه هم دعا کنند و برگردند منزل.»(۵۴)
يکی از گروه‌هايی که از پايگاه دفاع از تشيع و ديانت مبلغ اين انديشه (مرزبندی با سياست) بود انجمن حجتيه بود. در تبصره دوم از ماده دوم فصل يکم اساسنامه‌ که مبنای خط مشی انجمن است آمده: «انجمن به هيچ وجه در امور سياسی مداخله نخواهد داشت و نيز مسووليت هرنوع دخالتی را که در زمينه‌های سياسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد برعهده نخواهد داشت.»
اين گروه با تبليغ عدم مداخله در سياست، هر مبارزه و فعاليتی را که جهت‌گيری ضدرژيم داشت تحت عنوان اينکه دخالت در سياست است نفی می‌کرد و به تبع اساسنامه‌ قانونی‌اش پيش از وقوع انقلاب اسلامی (از ۱۵ خرداد ۴۲ بدين سو) اولين تعهد کتبی که از اعضای انجمن می‌گرفت عدم دخالت در مسائل سياسی بود و فرم تعهدنامه‌ای مبنی بر عدم فعاليت سياسی بايستی توسط اعضا پر می‌شد. انجمن اعلام می‌کرد که با هدف مبارزه با بهاييت تأسيس شده است ولی از جمله عقايد بهاييت که مورد انزجار انجمن بود عبارت بود از پرهيز شديد از نزديک شدن به سياست و دخالت در امور سياسی چه با زبان چه با قلب. (۵۵)

مفهوم غير‌سياسی بودن در انجمن
انجمن حجتيه دخالت در سياست را نفی نمی‌نمايد ولی آن را از دين جدا و منفک می‌داند و رسالت دين را منحصر به پاره‌ای دستورات اخلاقی می‌پندارد. انجمن حجتيه(و البته رقيب و خصم آن، فرقه بهاييت)نه تنها مروج انفکاک مذهب و سياست هستند که اساساً مداخله در سياست‌ جدای از مذهب را نيز نفی کرده و از عهده خويش خارج می‌دانند. عقيده مندرج در اساسنامه آنها چيزی نبود که حساسيت و نگرانی دستگاه امنيتی شاه را برانگيزد. آيت‌الله خمينی در ملاقات با تنی چند از روحانيون درباره برخورد نصيری و شاه با وی در زندان می‌گويد: «آنها به من گفتند شما بزرگواريد، شما آقاييد، شما بايست آقايی‌تان محفوظ بماند و بايد به عنوان مرجع، اسلاميان را هدايت و ارشاد کنيد و سياست يک مسأله‌ای نيست که با ديانت کنار بيايد چون سياست پدرسوختگی است، سياست کلک است و بالاخره برخورد منافقانه با مسائل است، که من سخنان آنها را قطع کردم و گفتم: ما سياست به معنای پدرسوختگی را به شما داديم(يعنی اين سياست مال شما) و آن سياستی را که خودمان از آن دم می‌زنيم، سياست به معنای مديريت، رهبری و اداره کشور است، اين سياست با اين معنا عين ديانت است.»(۵۶)
آيت‌الله خمينی در بيان ديگری می‌گويد: جدا کردن سياست از دين، قيام بر ضد اسلام است. وی در ادامه سخنان خويش مرز بين مدعيان انفکاک‌دين از سياست و عدم مداخله در سياست را با روحانيت تشيع، توضيح داده و آن جريان را «بی‌دين» قلمداد می‌کند. اين نوع داوری نشانگر عمق تضاد گرايش به سياست ورزی فقهی در برابر حاميان جدايی دين از سياست است.
آيت‌الله خزعلی که همواره از حاميان سرسخت انجمن بوده است نيز می‌گويد: «به افراد (انجمن) اجازه فعاليت سياسی نمی‌دادند.» (۵۹)
در انجمن هنگامی که از افراد دانشمند جهت برقراری کلاس‌های آموزشی دعوت می‌شد، به محض اينکه استشمام می‌کردند که در دعوت خود خطا کرده و کلاس‌ به‌خاطر حضور يک مدرس که او را از پيش نشناخته بودند، بوی سياست می‌دهد بی‌درنگ آن را تعطيل می‌کردند. علی اکبر پرورش از اعضای باسابقه و جدا شده از انجمن می‌گويد: «از برادران و خواهران انجمن نوشته می‌گرفتند که در امور سياسی دخالت نکنند. انجمن شديداً از درگيرشدن با مسائل سياسی اجتناب می‌کرد.» (۶۱)
پس از انقلاب اسلامی اين گروه کماکان برای توجيه برکناری از سياست و همچنين برای توجيه سياست ‌ورزی‌های خود پس از انقلاب به تعريفی از معنای سياست و خط سياسی داشتن می‌پردازد و چنين می‌گويد: «لازم به تذکر است که در انديشه اسلامی، داشتن خط سياسی تنها برپا کردن تشکيلات حزبی و اعلام مواضع روزانه و تبليغات دامنه‌دار به منظور در اختيار گرفتن اهرم‌های قدرت سياسی نيست، بلکه درجهت حفظ محتوای اسلامی انقلاب ضروری است که همواره گروهی به دور از درگيری‌‌های سياسی، عهده‌دار مرزبانی عقيدتی از ايدئولوژی انقلاب باشند‌ لذا انجمن در اين برهه از زمان به لحاظ اهميتی که برای فعاليت‌های ايدئولوژيک در قبال فرهنگ اسلامی قائل است و نيروهای خود را در اين جهت کارساز می‌داند، حضور فعال تشکيلاتی در اين صحنه را در اولويت افزون‌تری تلقی می‌نمايد.» (۶۲)
همانطور که در متمم اساسنامه انجمن نيز مذکور است انجمن در ادامه شيوه تبليغ برکناری از امور سياسی به اين نتيجه می‌رسد که در اين زمان بايد صرف‌نظر از سياست و به‌عنوان گروهی به‌دور از درگيری‌های سياسی به فعاليت‌های فرهنگی و پاسداری از ايدئولوژی انقلاب بپردازند. مطرح کردن اين سخن، که برای حفظ محتوای انقلاب بايد گروهی برکنار از سياست، عهده‌دار مرزبانی عقيدتی از انقلاب باشند و فعاليت‌های فرهنگی انجام دهند در واقع توجيه خط مشی پيش از انقلاب و توجيه سياست ورزی‌های پس از انقلاب انجمن است.
يادآوری می‌شود که انجمن مکرراً هويت گروه خود را يک هويت فرهنگی خوانده است و از نظر آنها فرهنگ به مسائل صرفاً عقيدتی و ايدئولوژيک اطلاق می‌شود. آنجا که می‌گويد: «انجمن يک گروه فکری و عقيده‌ساز است و امور زندگی هرکس به عهده و مسووليت خود اوست.»

[ادامه مقاله را با کليک اينجا بخوانيد]

[بازگشت به بخش نخست مقاله]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016