شنبه 22 مهر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

احمد توکلی:اتفاقات بازار خودجوش نبود


خبرآنلاين ـ اقتصاد کلان - هفته نامه تجارت فردا اين هفته در گفت وگوی ويژه اش،با احمد توکلی گفت وگو کرده است.


رئيس سابق مرکز پژوهش ها،ناگفته های زيادی درمورد تحريک بازاريان،شباهت های موسوی واحمد نژاد،پشت پرده مسائل ارز وآينده اقتصاد ايران بيان کرده است.بخش هايی از اين گفت وگو را می خوانيد:

* نه من اهل معامله هستم و نه لاريجانی، با شناختی که از من دارد، از اين‌ پيشنهادها به من می‌دهد. مجلس هشتم هم شايع شده بود که برای من شرط‌هايی گذاشتند تا رياست مرکز را بدهند؛ در حالی که هيچ شرطی نبود. من برنامه کاری داشتم و گفتم اگر فکر می‌کنيد کسی بهتر از من می‌تواند اين کار را انجام بدهد، مرکز را به او بدهيد.

* فکر می‌کنم طبيعی اين بود که اين دوره بايد رياست مرکز پژوهش‌ها با يک اقتصاددان باشد. آن‌ هم به‌خاطر وضعيت اقتصادی کشور؛ اما خب اين وحی نبود و سليقه آقايان فرق داشت؛ می‌گفتند می‌خواهند نيروهای جديد را آزمايش کنند.

* وقتی مطلبی حفظ اطلاعاتش برای نظام واجب باشد، پشت پرده گزارش می‌دهيم؛ نه به اين دليل که نتيجه پژوهش به نفع آقای ايکس هست يا آقای وای؛ نتيجه پژوهش اگر انتشارش به ضرر منافع ملی باشد، محرمانه منتشر می‌شود در غير اين صورت، قانون می‌گويد متن بايد منتشر شود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


*حادثه بازار ارز، مخرب‌ترين و بزرگ‌ترين حادثه اقتصادی ايران است.در ۳۰ تا ۴۰ سال گذشته. چطور می‌شود در چنين شرايطی مرکز پژوهش‌ها کار نکند و گزارش ندهد؟ حتماً اين کار را می‌کردم و به عنوان مهم‌ترين مساله اقتصادی که کشور را به تلاطم و گرفتاری بسيار مخرب مبتلا کرده، نمايندگان را در جريان اطلاعات تحليلی قرار می‌دادم.

*من تنها نماينده‌ای هستم که در مورد ارز دو گزارش مبسوط دادم، يکی به نمايندگان مجلس و به هيات‌رئيسه که اطلاعاتی داشت که نبايد پخش می‌شد چون به ضرر مردم بود. يک گزارش هم به رسانه‌ها دادم که به طور مبسوط تشريح وضعيت بود؛ يک کار علمی هم به کميسيون امنيت ملی و هم به دانشگاه‌ها ارائه دادم.

* آقای بهمنی و حسينی برای تعيين راه‌حل اراده‌ای ندارند و هرآنچه را که آقای احمدی‌نژاد تصميم بگيرد به انجام می‌رسانند. ولو اينکه اين تصميمات مخالف اصول علمی باشد. بنابراين حرف‌های من چندان به کار آنان نمی‌آيد. حرف‌های من بيشتر برای آنهايی کارايی دارد که اگر می‌خواهند کاری انجام دهند، بدانند که راه‌های ديگری نيز وجود دارد.

*من معمولاً مطالبم را به مقام معظم رهبری هم می‌رسانم. البته نتايج همواره يکسان نبوده است اما می‌دانم رهبری به نظرات کارشناسان خير‌خواه بی‌اعتنا نيستند.

* در اين شرايط ويژه که از نظر اقتصادی بسيار بی‌سابقه است و اگر نگوييم بی‌سابقه، خيلی کم‌سابقه است. دعواهای سياسی ضرر مردم را بيشتر می‌کند. من با احمدی‌نژاد اختلاف جدی دارم. اما دو حادثه در بازار ارز رخ داد که ما تصور کرديم، دولت مقصودی جز آنچه که در ظاهر نشان می‌دهد، دارد. وقتی در ۳۰ آبان ۱۳۹۰، تغييرات نرخ ارز آغاز شد و به شکل تغييرات فزاينده تداوم يافت، همه نگران بودند، اعتراض کردند و کسانی هم راهکار ارائه دادند. در آن مقطع، قيمت ارز فراتر از دو هزار تومان رفت و فشارها بر دولت اضافه شد. دولت هم در بازار دخالت کرد و در عرض سه روز يعنی از چهارم تا هفتم بهمن‌ماه قيمت ارز را از دو هزار و ۵۰ تومان به ۱۶۵۰ رساند. بعدها معلوم شد که دولت اين تصميم را ۱۸ روز پيش گرفته بود. يعنی اگر ۱۸ روز قيمت ارز به همين نسبت کاهش می‌يافت، ارزش پول ملی ۲۳ درصد تقويت می‌شد. در اين صورت نرخ دلار می‌رسيد به ۱۳۰۰ تومان.

* بار ديگر در سال جاری و در شهريورماه اين اتفاق افتاد. يعنی دولت از اول شهريورماه ارز را عرضه نکرد اما هنگامی‌که ارز به بيش از سه هزار تومان رسيد، دخالت کرد.

* می‌دانم کمبود ارزی نداشتند. آنها می‌توانستند کاری را که اول مهر کردند در شهريور انجام دهند. ما خبر داريم که آقای احمدی‌نژاد بانک مرکزی را از عرضه ارز منع کرده است.

* اين اتفاقات نمی‌تواند خودجوش باشد. ما خودمان اعتصاب راه‌انداز و تظاهرات درست‌کن بوديم. زمينه مساعد می‌شود و دسته‌ای که پيشرو يا مامور هستند و جسارتش را دارند از اين شرايط استفاده می‌کنند و چون شرايط مستعد است مردم هم با آنان همراهی می‌کنند. يک وقت اين تظاهرات از ۱۰۰ يا هزار نفر تشکيل می‌شود. گاهی هم مانند زمان وقوع انقلاب ۱۰۰ هزار نفر از آن حمايت می‌کنند. اما فرض اينکه خودجوش بوده را واقع‌بينانه نمی‌دانم.

* براساس آشنايی که من با اين تشکيلات دارم موتلفه به راه‌اندازی اين قبيل تظاهرات‌ اعتقاد ندارد. موتلفه‌ای‌ها آدم‌های محترمی هستند و نسل گذشته بازار هستند نه اعتقاداتشان اجازه می‌دهد که دست به چنين اقدامی بزنند‌.اما اينکه از کانون‌های قدرت ديگری احتمال وجود دارد که من نه آن را تاييد می‌کنم و نه تکذيب.

* اگر بشار اسد سقوط کند به ضرر ما خواهد بود اما رياست‌جمهوری ميت رامنی چندان تفاوتی نمی‌کند. اتفاقی بدتر از دوران اوباما نخواهد افتاد. در همين دوران اوباما هم بدترين رفتار را با ما داشتند. رفتاری که برخلاف اصولی بود که خودشان را به آن پايبند می‌خوانند. بانک مرکزی ما را تحريم کرده‌اند و اجازه استفاده از سوئيفت هم نمی‌دهند. اين کار با منطق اقتصاد سرمايه‌داری در تضاد است. با منطق قوانين بين‌المللی هم غلط است.

*اصل بر اين است که بازار بايد تا حد ممکن آزاد باشد. اما اين اصل مقدسی نيست. بازار بايد وجود داشته باشد تا آزاد باشد.

* من از طرح تثبيت قيمت‌ها دفاع نکردم. اين حرف غلطی است. دولت آقای خاتمی بدون تهيه مقدمات، بدون اعمال سياست‌های غيرقيمتی که در مصرف انرژی موثر است در برنامه چهارم پيشنهاد کرد که از هشت قلم سوخت قيمت چهار قلم سوخت عمده را در يک وعده به فوب خليج فارس برسانند.

*من معتقدم که متاسفانه نرخ رشد توليد و مشاهدات ميدانی نشان می‌دهد که ما در رکود بدی به سر می‌بريم و در مجموع در اين هفت سال و اندی وضع خوبی نداشته‌ايم.

*متاسفانه آثار مخرب وضع بازار ارز با وقفه ظاهر می‌شود و بايد منتظر تورم شديدتر باشيم. بايد واقع‌بين باشيم و اگر قصد معالجه داريم، بپذيريم که يک دوره شديدتر تورمی را در پيش خواهيم داشت. دليلش هم اين است که الان هنوز افزايش قيمت ارز به شکل کامل در بازار تخليه نشده است.

*در مورد وضعيت اشتغال هم با شاخص‌های کمکی که استفاده می‌کنم و شاخص‌هايی که نهادهای بين‌المللی می‌دهند، وضع را آن‌گونه که دولت می‌گويد نمی‌بينم. برخلاف آن می‌بينم. معتقدم نرخ بيکاری افزايش پيدا کرده است. اين هم که می‌گويند چرا به IMF استناد می‌کنی، اتفاقاً از اين حيث IMF قابل اتکا است. به اين دليل است که طبق قانون ايران در سال ۱۳۲۴ که ما عضو IMF شديم، طبق تعهدات متقابلی که داديم، بايد اطلاعات را در اختيار هياتی که هيات‌مديره صندوق سالی يک يا دو بار به ايران می‌فرستد، قرار دهيم. آنها اطلاعات را پالايش و بررسی می‌کنند و گزارش تهيه می‌کنند و گزارش را به اطلاع بانک مرکزی ايران می‌رسانند و وقتی بانک مرکزی تاييد کرد، منتشر می‌کنند. بنابراين اين حرف‌ها درست نيست که حالا IMF که نشان می‌دهد ما نرخ توليد خوبی نداريم، بيکاری بالايی داريم، بگوييم چون آنها دشمن هستند همه حرف‌هايشان غلط است. ولی مستمراً نمی‌توانند حرف غلط بزنند چون که رسوا خواهند شد.

من يک سخنرانی کردم، قبل از انتخابات، در ارديبهشت ۸۸ که منتشر هم شد و ثابت کردم که آقای موسوی و احمدی‌نژاد ماهيت رفتارشان و روحيه‌شان مشابه يکديگر است. برای حرفم کد داشتم که اين اوضاعش چطور است و ديگری اوضاعش چگونه است؟ احمدی‌نژاد، جنم وجودی‌اش بيشتر از موسوی است. ابعاد کار خطير‌تر می‌شود. اينها فرقی با هم نداشتند. من که هر دويشان را می‌شناختم، اعلام کردم که اضطراراً به محمود احمدی‌نژاد رای می‌دهم. البته اگر علم امروز را داشتم به وی رای نمی‌دادم. چون کسی علم به آينده ندارد. معما چو حل گشت، آسان شود نبايد کرد. البته ممکن است شماها بگوييد که ...

*يکی از دلايل مخالفت من با آقای احمدی‌نژاد همين قراردادهای نامربوطی است که در دوره ايشان امضا می‌شود.

*اصلاً فردی به غير از سياستمدار به درد رياست‌جمهوری نمی‌خورد. اول بايد سياستمدار باشد تا رئيس‌جمهور شود و بعد هر چيز ديگری باشد. چون سياستمدار بودن شرط لازم رياست‌جمهوری است. يعنی کسی که بتواند مقولات کلان را بفهمد. با هم مقايسه کند و بين بد و بدتر حتماً فرق بگذارد و جرات انتخاب بد را داشته باشد. اين بخشی از مشخصات سياستمدار است. اما اگر شما يک اقتصاددان را رئيس‌جمهور بکنيد، هر قدر هم آدم خوبی باشد به درد رياست‌جمهوری نمی‌خورد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016