دوشنبه 26 فروردین 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سال بحران‌ها و زلزله‌های سياسی و اقتصادی، بهروز بهبودی

بهروز بهبودی
ايران با وجود جنگ‌های قدرت به راه افتاده در کشور روز به روز نحيف‌تر می‌شود و نامگذاری‌های رهبر ايران که کسی هم به آن‌ها توجهی نمی‌کند مشکلات را نمی‌تواند حل کند. ايران نيازمند تجديدنظرهای فراوان است و اين تجديدنظرها با وجود جمهوری اسلامی مجالی پيدا نمی‌کند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


زلزله يک بار ديگر قلب ها را در ايران دردمند کرد، عده زيادی را روانه بيمارستان و عده ای را به کام مرگ فرستاد. زلزله سال هاست که در ايران قربانی می گيرد اما اين بار در کنار نيروگاه اتمی روی داد و نگرانی ها را بيشتر از گذشته کرد. نيروگاه بوشهر قديمی و کهنه است و حالا که زلزله در آن منطقه اتفاق افتاده، مردم جنوب ايران و حتی همسايگان را در معرض خطر قرار داده است. ايران به لحاظ ايمنی، در اندازه های ژاپن نيست. ژاپن بعد از حادثه بيش از يک سال قبلش، متحمل خسارات فراوان شد، جمهوری اسلامی که آن ميزان از ايمنی را برای نيروگاهش و همچنين برای خانه های مردم فراهم نکرده تا چه اندازه می خواهد قربانی بدهد؟

به راستی نظامی که استانداردهای لازم را چه به لحاظ اخلاقی، چه به لحاظ محيطی ندارد، چرا بايد در داشتن چيزی اصرار بورزد که باعث از بين رفتن کشور بشود؟ ايران آيا منابع طبيعی کمی دارد؟ منابع نيروهای خورشيدی، بادی و آبی در ايران کم است؟ چرا نبايد از سدهای کوچک و بزرگی که در ايران ساخته شده اند و بعضی از آنها حتی آثار تاريخی و باستانی کشور را در معرض از بين رفتن گذاشته اند، به درستی استفاده نشود؟ آيا اين سدها با هزينه های گزاف در ايران ساخته شده اند تا مردم جنوب در گرمای طاقت فرسای تابستان با قطعی گاه و بيگاه برق روبرو باشند و انرژی توليد شده حاصل از آنها به کشورهايی چون عراق و سوريه فرستاده شود؟ چرا بايد بدون پی ريزی های لازم بنايی را بسازيم که همواره مثل يک بمب ساعتی برای کشور و زندگی مردم عمل می کند؟

جمهوری اسلامی تا کی می خواهد با ندانم کاری هايش از جان و مال مردم مايه بگذارد و آنها را قربانی بلندپروازی های خود کند؟ مردم ايران واقعا مانده اند و درمانده. به راستی آنها با که و در چند جبهه بايد بجنگند؟ با نظامی که با آنها و خواسته هايشان بيگانه است؟ با گرانی، با فشارهای حاصل از تحريم ها، با جنگ قدرت در ميان گروه های داخل و حتی خارج از نظام؟ به راستی با که و در کدام جبهه ها؟

رهبر جمهوری اسلامی، که عادت کرده و هر سال را به نامی می خواند ، سال گذشته را سال توليد ملی، حمايت از کار و سرمايه ايرانی خوانده بود اما آن سال به يکی از بدترين سال ها برای مردم تبديل شد و در آن ارزش پول ملی به گواهی خود آقايان به نصف رسيد آن هم در عرض شش ماه.

رهبر ايران امسال را سال حماسه سياسی و اقتصادی خوانده است. از هفته های گذشته افراد و گروه های فراوانی در همين سال جهاد سياسی و اقتصادی در نبود احزاب تاثيرگذار آمادگی خود را برای نامزدی در انتخابات خرداد ۹۲ اعلام کرده اند اين تعداد اگرچه ممکن است در روزهای نزديک به انتخابت کمتر شود و يا حتی بعضی ها به نفع بعضی کنار بروند، حکايت از يک آشفتگی هم دارد، يک نابسامانی که اتفاقا قرار است در همين سال به اصطلاح حماسه سياسی و اقتصادی اتفاق بيفتد.

امسال هم مثل سال گذشته نامگذاری رهبر ايران برعکس خواهد شد و بحران های اقتصادی و سياسی زيادی گريبان کشور را خواهد گرفت زيرا اين نامگذاری ها واقع گرايانه نيست و زيربناهای لازم را ندارد درست مثل ساختن همان نيروگاه اتمی بدون زيربناها و استانداردهای لازم ، چون کاشتن شاخه های گياه بامبو در دل کوير خشک و وعده ريشه و بيشه ای سبز را به مردم می دهند.

ايران با وجود جنگ های قدرت به راه افتاده در کشور روز به روز نحيف تر می شود و نامگذاری های رهبر ايران که کسی هم به آنها توجهی نمی کند مشکلات را نمی تواند حل کند. ايران نيازمند تجديدنظرهای فراوان است و اين تجديدنظرها با وجود جمهوری اسلامی مجالی پيدا نمی کند. البته اين تجديدنظرها با گروه های مخالف موجود در داخل و خارج که بسياری از آنها با سران جمهوری اسلامی تفاوتی ندارند و در پشت پرده به دنبال همان بازی های قدرتی هستند که امروز در ايران رواج دارد، هم اتفاق افتادنی نيست.

ايران نياز به همگرايی گروه ها با يکديگر دارد وگرنه به روزگار سوريه ای دچار می شود که امروز در آن گروه های مخالف هم به اندازه بشار اسد خشونت می ورزند. اين گروه ها هم در همه سال های مخالفت با جمهوری اسلامی زيربناهای لازم را نساخته اند و حتی نتوانسته اند با يکديگر و در ميان خود توافق های لازم را به وجود بياورند.

اگر قرار بر اين باشد که جمهوری اسلامی کنار برود و کسانی بيايند که در عمل تفاوتی با همين سران فعلی ندارند، هزينه هايی که بر مردم تحميل می شود دو چندان خواهد شد. ايران امروز نياز به همدلی و همگرايی گروه های مخالف داخل و خارج دارد تا بتوانند مفاهيم دموکراسی را از متن کاغذ به متن جامعه بياورند. دموکراسی و پايبندی به اصول حقوق بشر، تنها شعار نيستند. گروه های مخالف بايد با تمام وجود به اين اصول معتقد باشند و يکی از نشانه های عملی آن هم در کنار هم ايستادن و احترام گذاشتن به حقوق يکديگر است.

کشورهای منطقه زمانی با مخالفان جمهوری اسلامی همدلی و همراهی خواهند کرد که پيش از خودشان آنها را همدل و همراه ببينند وگرنه کسی روی باد سرمايه گذاری نمی کند. بنابراين گروه ها و سازمان های مختلفی که در حوزه دموکراسی و حقوق بشر فعال هستند بايد خالصانه برای نجات ايران، اختلاف ها را کنار بگذارند و تنها به نجات ايران فکر کنند نه منفعت های امروز و فردا. مردم ايران به اندازه يک تاريخ زخم خورده هستند، آنها برای نجات از استبداد به سران جمهوری اسلامی اعتماد کردند و نتيجه اش استبداد ديگری شد. برای جلب نظر و اعتماد آنها تنها يک راه وجود دارد و آن هم ورود خالصانه به ميدان و خالص ماندن تا پايان راه است.

بهروز بهبودی
www.bbehbudi.com
contact@bbehbudi.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016