یکشنبه 13 مرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ایمان در برابر دین، ه. مشفق

ه. مشفق
یکی از واقعیتهای جامعه امروز ایران، گرایش مردم به شکلهای جدیدی از ایمان مذهبی است. اخبار دستگیری اعضاء حلقه های عرفانی و اقلیتهای مذهبی و همین طور برگزاری اجلاسها و سمینارها و نمایشگاههایی در معرفی آنچه فرق انحرافی خوانده می شود، بیش از هر چیز نشان دهنده افزایش گرایش به این گروهها و جدی شدن این مسأله در کشور است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

این مسأله البته مختص ایران نیست. یکی از پدیده های قرن حاضر، افزایش توجه به کیشها و فِرَق جدید مذهبی و عرفانی است. بعد از آن که موج شدید مادی گرایی در قرن بیستم فرونشست، موج جدیدی از توجه به مفاهیم عرفانی و معنوی به پا خاست: چه به صورت بازگشت به دامن مذاهب سنتی و چه در قالب توجه به شکلهای جدیدی از ایمان که معمولا با طرق شناخته شده مذاهب رسمی متفاوت است.

چنین واقعیتی را می توان از جنبه های مختلف مورد بحث قرار داد، اما این پدیده بیش از هر چیز نشانه تشنگی روح انسان است و نیاز و تلاش شدید او برای یافتن سرچشمه های ایمان و آرامش و دستیابی به حقیقت، چیزی که به نظر می رسد در فرهنگ و ارتباطات روزمره و مظاهر رسمی دین نمی توان به آن دست یافت.

واکنش مذهب رسمی در قبال این وقایع تلقی آن به عنوان خطری برای دین و نظام اجتماعی است، به خصوص اگر این مذهب رسمی با حکومت در هم آمیخته باشد. در نتیجه در ایران شاهد تلاش برای سرکوب این گرایشات هستیم، از طریق دستگیری و یا ایجاد محدودیت برای پیروان، و پرهیز دادن عموم مردم از این گروهها و معرفی آنها به عنوان جلوه هایی از تهاجم فرهنگی و سعی در بی هویت کردن جوانان؛ رفتاری که از طرف اکثریت روشنفکران و طرفداران حقوق بشر نمونه ای تأسف بار از پایمال کردن حقوق انسانها و آزادی دین و اعتقاد محسوب می شود.

اما اگر فارغ از همه این تفاسیر و بحثها که اغلب رنگ و بوی سیاست به خود می گیرد، به این پدیده نگاه کنیم، در آن از دو حقیقت نشان می بینیم: اول ناتوانی شکل خشک و ظاهری مذهب در اقناع نیازهای بشر و دوم تلاش بشر برای یافتن معنا و مفهومی برای زندگی و دستاویزی برای ایمان.

این مسأله شاید عجیب به نظر برسد، چون هر چه باشد ما در یک جامعه مذهبی زندگی می کنیم، در کشوری که نام یکی از ادیان را در عنوان خود جای داده است و مدعی تحقق بخشیدن به آرمان آن دین در سطوح مختلف حیات خویش است. اما چیزی که در واقعیت قابل مشاهده است این است که ظواهر دین و رفتارهایی که در عمل به چشم می خورد، با حقیقت دین و روح ایمان فاصله زیادی دارد.

یکی از شواهد این شکاف، سقوط اخلاق در جامعه است. رواج زیاده خواهی، ظاهر پرستی، فقدان محبت و... همه رفتارها و نگرشهایی است که کاملا بر خلاف اخلاق و تعالیم ترویج شده از طرف اسلام است. شاهد دیگر شکلهای مختلف اختلاف و شقاق در جامعه است: فاصله شدید میان فقیر و غنی، چند دستگی های حزبی که تا حد تخریب شخصیت، توهین و آسیب به طرفین دعوا پیش می رود، اختلافات قومی، نامداراگری شدید مذهبی، فکری، فرهنگی که هیچ دیدگاه متفاوتی را بر نمی تابد و کاملا مخالف توصیه های مکرر قرآن مجید است.

این مسائل نشان می دهد که حقیقت دین تنها توجه به ظواهر و برگزاری با شکوه شعائر مذهبی نیست، کافی نیست که از دین سخن گفته شود، بلکه حقیقت دین روح و معنایی است که اگر جامعه ای تمام اعمال و شعائر مذهبی را به جا آورد و پیوسته از ارزشهای دینی سخن به میان آورد، اما از آن روح تهی باشد، در ایجاد آرامش و امنیت و اقناع نیازهای مذهبی انسان ناتوان خواهد بود.

وقتی شکل رسمی و سنتی دین، انسان را اقناع نکند، یک راه این است که دست از دین بکشد و خود را در دنیای خواسته ها و لذات نفسانی غرق کند. معمولا با کنار گذاشتن دین، اخلاق هم کنار گذاشته می شود. اما راه دیگر این است که به جستجوی طریقی ارضاء کننده تر برای کسب معنویت و رسیدن به ایمان و آرامش مذهبی برخیزد.

در این صورت می توان گرایش مردم به شکلهای جدید ایمان مذهبی را واقعه مثبتی تلقی کرد: تلاش مردم برای پیشرفت و فرا رفتن از امور روزانه مادی. تلاش برای ساختن زندگی ای بهتر. تلاش برای کنار زدن جلوه های ظاهری ایمان خشک مذهبی که با ریا و تظاهر آلوده شده و سعی در باز تعریف مفاهیم دینی و معنوی به نحوی که بیشتر سازنده و مطابق با نیازهای روحی انسان باشد.

البته چنین تلاشی جنبه های منفی نیز دارد، مثلا روی آوردن به روشهایی که به فرد صدمه وارد می کند یا او را بازیچه امیال و خواسته های فریبکارانه گروههایی خاص می کند. از جمله فرق و کیشهایی که از مواد مخدر به عنوان ابزاری برای رسیدن به جذبه و کشفیات معنوی استفاده می کنند یا به غرائز حیوانی بیش از اندازه پر و بال می دهند.

با همین توجیه است که معمولا مذاهب رسمی و سنتی نگاه مثبتی به این گونه گرایشات اصطلاحا انحرافی ندارند و سعی می کنند جلو چنین تمایلاتی را بگیرند و با آنها مبارزه کنند، اما در چنین مواردی اعتماد به عقل و درایت افراد بسیار مطمئن تر از توسل به آزار و سرکوب است. کسی که در پی یافتن نور حقیقت و درخشش معنوی است، آن قدر از قوه شعور و تشخیص برخوردار است که بتواند راه را از چاه تمیز دهد.

آنچه می تواند اجتماع امروز ما را نجات دهد، پذیرش این تشنگی و احترام به جستجوی انسان برای سرچشمه های معنویت است. این شور و اشتیاق برای ایمان و معنویت را باید مغتنم دانست و محترم شمرد. پذیرفتن این تلاش به عنوان نیاز طبیعی روح انسان و قبول این پدیده به عنوان یکی از جلوه های ناگزیر اجتماع امروز می تواند خصیصه دین ورزی و تمسک ایرانیان به ایمان و اخلاق را تقویت کند.

دین رسمی اگر با گرایشات معنوی و شور روحانی موجود در جامعه مدارا کند و در کنار آن زنگارهای تعصب و تظاهر و جبر را از خود پاک کند و جلوه ای انسانی تر، اخلاقی تر و موافق تر با نیازهای روح انسانی از خود ظاهر سازد، البته در صورتی که قادر به این کار باشد، در انجام وظیفه اش به عنوان مرجع قوام و انسجام جامعه و منبع آرامش و امنیت موفق تر خواهد بود.

در هر حال، قطعا سرکوب نخواهد توانست مسأله تنوع فکری و دینی در ایران و شور و شوق ایرانیان برای جستجوی روحانیت را که از ویژگیهای تاریخی این سرزمین است، حل کند. تاریخ ایران نشان داده است که روح ایرانی طالب تنوع و جوشش و مکاشفه روحی است و لازمه چنین جستجویی چیزی جز گذشت و مدارا نیست، صفتی که قرنها به عنوان یکی از ویژگیهای فرهنگ ایرانی شناخته می شد.

اقدام محمد نوری زاد برای دلجویی و عذرخواهی از خانواده ای بهائی و دیدار او از نماینده دراویشی که قربانی نامداراگری شده اند، جلوه ای امروزی از این گذشت و مدارا است که نشان می دهد هنوز هم در سرزمین ایران مردمی با عقاید گوناگون قادرند با روح همدلی و با صلح و آشتی در کنار هم زندگی مسالمت آمیز داشته باشند.

این اقدام البته حرکتی نمادین است و تأثیر آن در رسانه ها صرفا به خاطر جلوه ظاهری آن می باشد، اما پشتوانه حقیقی این حرکت در حقیقت روح انسانیت، مدارا و همزیستی ای است که در حیات روزمره اهل این سرزمین با عقاید و افکار گوناگون وجود دارد و ارزش آن به هیچوجه از حرکات نمادین و اقداماتی که در رسانه ها پررنگ می شود و اهمیت می یابد کمتر نیست.

مسلمانی که با همسایه مسیحی اش با انصاف و امانت معامله می کند، شهروند بهائی ای که برای آسایش و راحت همشهریانش هر چه در توان دارد انجام می دهد، دوست یهودی یا زرتشتی ای که برای سلامت دوست مسلمانش دعا می کند، فرد مسیحی ای که مسافر خسته ای را با روی باز و مهمان نوازی در خانه خود می پذیرد، همه سازنده همان روح و فرهنگی هستند که امروز در جامعه ایرانی متمرکز شده است.

هر تلاشی برای جدا کردن این مردم از یکدیگر، از طریق برانگیختن عرق مذهبی و تعصبات جاهلانه مردم، حتی اگر به طور موقت در بعضی افراد ناآگاه نسبت به حقیقت دین و دینداری تأثیر کند، نمی تواند دوام داشته باشد و قلبهای مردمی را که به سمت اتحاد و ساختن سرزمینی آباد در حرکتند، از یکدیگر دور سازد.

به امید ایرانی سرشار از صلح و آرامش


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016