گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! «بین الملل انسان مداری»: انسان مداران جهان متحد شوید! کوروش عرفانیموضوعدر شرایط کنونی و با توجه به این که همه ایدئولوژی ها و ایدئولوژی واره ها رنگ باخته اند، با درنظر گرفتن این که خودمداری های ملی و قبیله ای و فردگرایی و قوم گرایی و «ما» گرایی ها در اوج خود است و با عنایت بر این که حتی خدایان نیز هر یک، به زعم باورمندانشان، دستور قتل و قطع سر پیروان خدایان دیگر را صادر کرده اند، دیگر نتوان انسان ها را جز با تنها چیزی که برایشان به عنوان نقطه ی اشتراک مانده است به هم نزدیک ساخت: انسانیت. آری، انسانیت در تعریف ساده و ملموس خود، شاید آن یگانه ریسمانی است که بشریت غرق در خون و آلوده به جهل مدرن بتواند، خویشتن را با آن برهاند.در حالی که موجی از انسان کشی مذهبی-فرقه ای و سیاسی در خاورمیانه به راه افتاده است، شبکه های مجازی مانند فیسبوک، بدون وسواسی در این زمینه، امکان دسترسی تصویری به این توحش را برای جهانیان فراهم کرده است. بی سر و صدا، تصاویر مربوط به سر بریدن و گلوله در مغز آدم های بی دفاع خالی کردن و ضجه های کودکان آواره در کنار جسد تکه پاره شده ی والدینشان، روح همگان را زخمی کرده و آسیب هایی شدید به مفهوم انسان درذهن هر بیننده ای وارد می کنند. در نوعی ارائه گری عریان از بی رحمی، جهان، بی خبر با سر پر از اخبار تهی، نسبت به ارزش جان بشر بی اعتناءتر می شود و بسیاری، با سکوت و انفعال به فردایی می اندیشند که می دانند بسا از این هم بدتر خواهد بود. همه مرزهای روانی توسط تصاویر و دوربین ها و مرزهای جغرافیایی توسط موشک ها و پهبادها یکی بعد از دیگری فرو می پاشند. حمله ی پنجاه روزه ی اسرائیل به نوار غزه جهان را با این واقعیت آشنا ساخت که برای جنایت بی مجازات فقط باید زور داشت. زور، حرف اول و سخن آخر در هر معرکه ای شده است. حقانیت و عدالت به سخنان زیبایی تبدیل شده است که برای سخنرانی، مصاحبه و مقاله و شاید هم برای درد دل یا نق زدن فیسبوکی مناسب تر است تا هر گونه محفل رسمی و محمل قانونی. هرکس باید بیاموزد که بین رویای انسانی و واقعیت ضد انسانی تفکیک قائل شود و نخستین را مناسب روشنفکر بازی و دومی را یگانه امکان در صحنه ارزیابی کند. تحت این شرایط، بی شک پای انسان ها در حفظ انسانیت سست و سست تر شده و به سوی جهانی می رویم که در آن، اعدادی که شمار قربانیان را معرفی می کند هر چه بی احساس تر می شود. برای همین هم خبر این که 7 نفر در روستایی توسط اعضای داعش سربریده شدند یا شاید 70 نفر و یا حتی 700 نفر، دیگر آن چنان تغییری کیفی در حال بد و احساس بدتر ما پدید نمی آورد. زندگی ها به رقم و رنج انسان ها به کدهای خبری و عدد گزارش ها ترجمه می شود و به این ترتیب، کار تحمل آنها را برای میلیاردها شنونده و بیننده آسان تر می سازد. داعش روایت اسلامی صهیونیسم و صهیونسیم روایت یهودی داعش و هر دو وامدار میراث انسان کشی کلیسا در قرون وسطی هستند. مذهب ابزار مرگ آفرینی شده است و نژاد و مذهب و قومیت و ملیت کمک ابزارهای لازم برای گسترش بربریت از نوع قرن بیست و یکمی. و آن چه در این میان از همه نگران کننده تر است این که، این، فقط اول ماجرای اندوهگین بشرکشی باشد. کوره های آدم سوزی هیتلر به جسدهای تکه پاره شده ی کودکان غزه و سرهای بریده مسیحیان عراق پیوند می خورد و از دل آن، این ایده ی هولناک بیرون می آید که بشریت در مسیر نابودسازی و جنایت سودای رکورد شکنی دارد. اما شاید در همین شرایط هولناک که صدای کشتار و جنگ از عراق و سوریه و افغانستان و غزه و شرق اوکراین و شمال نیجریه بلند است، وقت آن است که به فکر راه حلی باشیم که بتواند این ماشین خردستیز و سهمگین قتل و جنایت و کشتار را یا کند یا متوقف کند. اما چه می توان کرد؟ آیا راه حلی نیز موجود است؟ تجربه های تاریخی یک قرن پیش، زمانی که عدالت جویان و برابری طلبان جهان، وقتی خود را در مقابل توحش جنگ جهانی و گرایش غارتگرانه ی سرمایه داری دیدند، به فکر آن افتادند که با ایجاد «انترناسیونال سوسیالیسم»، پرچم ایستادگی در برابر این دو را به اهتزار درآورند و بشریت را فرا بخوانند که برای عدالت و انسانیت گردهم آمده و به مبارزه ای فرامرزی برای احقاق این دو ارزش دست بزنند. و به نظر می رسد که امروز نیز ما در مقابل وضعیتی مشابه، اما به مراتب خطرناکتر قرار گرفته ایم، زیرا حالا برخی کشورها ابزار اتمی در دست دارند و در ادامه ی یک رویارویی مبتنی بر ترس و زور و منفعت، می توانند، دیوانه وار، کل کره ی زمین را در عرض چند ساعت نابود سازند. پس، موضوعِ یافتن ابزاری که بتواند انسان ها را حول محوری نزدیک به هم سازد، ضروری تر از هر موقع دیگری در تاریخ بشریت است. اما این ابزار چه می تواند باشد؟ به نظر می رسد که در شرایط کنونی و با توجه به این که همه ایدئولوژی ها و ایدئولوژی واره ها رنگ باخته اند، با درنظر گرفتن این که خودمداری های ملی و قبیله ای و فردگرایی و قوم گرایی و «ما» گرایی ها در اوج خود است و با عنایت بر این که حتی خدایان نیز هر یک، به زعم باورمندانشان، دستور قتل و قطع سر پیروان خدایان دیگر را صادر کرده اند، دیگر نتوان انسان ها را جز با تنها چیزی که برایشان به عنوان نقطه ی اشتراک مانده است به هم نزدیک ساخت: انسانیت. آری، انسانیت در تعریف ساده و ملموس خود، شاید آن یگانه ریسمانی است که بشریت غرق در خون و آلوده به جهل مدرن بتواند، خویشتن را با آن برهاند. از همین روی باید اینک نه یکی از شانس ها، که شاید یگانه شانس بشریت را در بازگشت به انسانیت دید که در قالب یک تفکر، یک مکتب فکری و اخلاقی تبلور می یابد: «مکتب انسان مداری». اما مکتب انسان مداری چیست؟ انسان مداری از یکسو یک باور و از سوی دیگر یک آگاهی است. انسان مداری باوریست آگاهانه به این که انسان و جان او ارزشمندترین پدیده ی هستی شناخته شده است. انسان مداری به ما می آموزد که هر انسانی منحصر به فرد است و به این واسطه، گنجینه ای برای کل بشریت است. گنج فردی برای ثروت عمومی. هیچ دو انسانی شبیه هم نیستند و اگر انسانی بمیرد هرگز جایگزین کامل و تام خود را نخواهد داشت. هم از این روی، نگه داشتن و حفظ جان یک انسان برای آن که بتواند هر آن چه از حیث مادی و معنوی برای بشریت قادر است تحقق بخشد، یک وظیفه ی عقلانی و اخلاقی برای انسان هاست. هر فرد ویژه و خاص است و باید که برای خدمت به بشریت و یاری رسانی به شکوفایی و اعتلای آن، زنده بماند و امکان کار و رشد و تلاش داشته باشد. مکتب انسان مداری با آموختن ارزش ذاتی انسان، ارزش کارکردی وجود انسان را به ما یادآور می شود، این که تلاش کنیم به هر صورت که هست برای نگهداری حیات و زندگی یک فرد تلاش کنیم، این که نه کسی را بکشیم و نه کشته شدن کسی را برتابیم. این مکتب، ارزش جان انسان را نه نسبی که مطلق می داند و فداکاری و از جان گذشتگی در آن فقط زمانی معنادار است که از برای حفظ جان های دیگری باشد. به این شکل ما از این مکتب یک چیز مهم را به خوبی یاد می گیریم: جان انسان برتر از خدا، مذهب، میهن، ملیت، نژاد، قوم، حزب، سرزمین، پرچم، تاریخ و یا هر چیز دیگری است، هر چیز. جان انسان از یهوه و روح القدس و الله برتر است. جان انسان از حرف و مقام موسی و عیسی و محمد بالاتر است. جان انسان از سرزمین موعود و قلمرو ناجی و جنت برین هم مهم تر است. این که جان انسان حتی همتایی برای هم ارزشی ندارد چه رسد به ارزشی برتر از آن. باورمندان به مکتب انسان مداری حاضرند هر چیز را در دایره ی نسبیت قرار دارند به جز ارزش جان انسان که به عنوان ارزشی مطلق مطرح می شود، زیرا که هر انسانی آن چنان منحصر به فرد است و آن قدر توامند است که می تواند از نو، هر بار، هزاران هزاران خدا و مذهب و میهن و ملیت و نژاد و وقوم و حزب و سرزمین و پرچم و تاریخ بهتر دیگر بیافریند. پس اوست که خالق همه ی اینهاست و می تواند، هر بار که بخواهد، باردیگر همه ی اینها را باز بیافریند. پس، عقلانی است که آفریده ی انسان را مهمتر از آفریدگارش، یعنی انسان، ندانیم. برای این منظور بهترین روش شاید این است که به سان حرکت عدالت جویان اوایل قرن بیستم که «انترناسیونال سوسیالیسم»1 را بنیان نهادند، ما نیز درصدد به راه انداختن «انترناسیونال هومانیسم»2 باشیم. اگر معادل فارسی «انترناسیونال سوسیالیسم» را «بین الملل عدالت جویی» ترجمه کنیم، «انترناسیونال هومانیسم» نیز معادل «بین الملل انسان مداری» ترجمه خواهد شد. بین الملل انسان مداری این حرکتی خواهد بود جهانی که از فرد فرد کنشگرانی تشکیل می شود که برای استقرار تفکر انسان مدار بر روابط بشری تلاش می کنند. استقرار انسان مداری در روابط بین المللی میان ملت ها، میان خلق ها، میان قوم ها، میان اقلیت ها و اکثریت ها، با هم. «بین الملل انسان مداری» به دنبال ترویج دانش، عشق و سازماندهی خواهد پرداخت. دانش برای تحکیم وجه عقلانی انسان ها در مورد نکات مثبت مکتب انسان مداری، پایه های فلسفی و علمی آن و درک چرایی منطق ضرورت حفظ جان انسان. عشق، برای تقویت بخش احساسی افراد پیرامون زیبایی ها روان انسان و بی نهایت توانایی های او در خلاقیت و شکوفایی و سرانجام، سازماندهی، برای ایجاد توان عملی در انسان ها در جهت کنش ورزی و ایجاد تغییر معین و ملموس در شرایط ضد انسانی و هدایت آن به سوی شرایط انسانی وجود بشر. «بین الملل انسان مداری» نیاز به باورمندانی دارد که آغازگر این کار باشند. عده ای که برای آن بنویسند، تولید کنند و بگویند تا ایده جا بیافتد. عده ای که درصدد ایجاد تشکیلاتی برای هماهنگ سازی انسان مداران در سطح بین المللی باشند. این تشکل نیاز به بودجه و نفرات و امکانات و وسایل ارتباطی دارد. نیاز به یک برنامه ی مشخص و گام به گام دارد که به طور واقع بینانه و فنی نکات ریز مسیر را بیرون کشیده و درصدد برخواهند آمد که آن را همراه با کنترل کیفیت طرح، مرحله به مرحله اجرا کنند. این تشکل، تفکر انسان مداری را به هر شکل و در هر قالب در زبان های مختلف ترویج و تشویق می کند. علاقمندان را جذب و با تشکل دهی آنها، از توان نظری و عملی هریک برای هر چه بیشتر شناساندن اندیشه ی انسان مدار بهره می برد. با تاسیس رسانه و تولیدات شنیداری، دیداری و نوشتاری، انسان ها را هر چه بیشتر به فهم همدیگر، دوست داشتن همدیگر و همیاری آشنا می سازد. تشکل فوق با کسب قدرت مالی به لابیگری و تاثیرگذاری بر روندهای سیاسی، نهادهای تصمیم گیری و رسانه های بزرگ پرداخته و تلاش می کند که نفرت ها و سوء تفاهم ها را برطرف و انسان ها را به درک درد یکدیگر و رفع رنج همدیگر تشویق کند. «بین الملل انسان مداری» با ساختن تیم های کاری در سراسر جهان در مناطق پرتنش و پرتنازع دخالت کرده و سعی می کند که اسرائیلی و فلسطینی را به گفتگو و تبادل نظر و اشتراک درک تشویق کند، خشونت گران و خشونت طلبان را در مقابل معذورات اخلاقی و محدودیت های قانونی قرار دهد و ملت ها را هر چه بیشتر، در ورای دولت های جنگ طلب و مرزهای جداساز، به هم نزدیک سازد. فعالان «انترناسیونال هومانیسم» تلاش می کنند که شرایط عینی و ذهنی ارتکاب به جنایت و کشتار را در درون کشورهایی که دولتها، به واسطه ی انفعال ملت ها به جنگ و جنایت اقدام می کنند، ناممکن سازند. به عنوان نتیجه گیری آری، «بین الملل انسان مداری» امروز به عنوان راه برون رفت نه مقطعی، که استراتژیک ما از یک دایره ی بسته ی خشونت، آدم کشی، انتقام کشی و بازتکرار آن است. بی شک طرح این موضوع در شرایط کنونی نمی تواند راه حلی معجزه وار باشد، اما در پس جدی گرفتن و عمل به آن، بی شک، امری نهفته است که دور از معجزه نیست و آن، کشف تمام نفع و سود سوار شدن ایده ی انسان مداری بر روابط میان ملت های جهان است. به همین دلیل، به راه انداختن «بین الملل انسان مداری» نیاز دارد به عده ای که به این مکتب باور دارند و اهمیت حرکت به موقع برای ترویج و استقرار آن را دریافته اند. هر یک از ما با مطرح کردن این ایده و تکمیل و ترویج و توسعه ی آن می توانیم پیشگام چنین حرکتی باشیم. حرکتی که در پس دهه ها تلاش و زحمت، در نهایت، دنیایی بهتر را به ارمغان خواهد آورد: دنیای بدون داعش، دنیای بدون اعدام، دنیای بدون شکنجه، دنیای بدون قتل عام و شاید، روزی، دنیای بدون جنگ. دنیایی شایسته ی مقام انسان. چنین جهانی قابل برپایی است، نیاز به افرادی خودباور دارد، پس، انسان مداران سراسر جهان متحد شوید تا بتوان دست دردست هم به یک تلاش سازمان یافته برای نجات خود، برای نجات بشریت، دست زد. # Copyright: gooya.com 2016
|