گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! کاستیهای برآيشـی (بخش نخست)، ابراهیم هرندیاگر دل از افسانه های دينی و فولکوريک برداريم و هستی را در پرتو داده های دانش های مدرن بنگريم، آنگاه درمی يابيم که همه گياهان و جانوران در گذار از هزاره های برآيشی خود، در پاسخ به دگرگونی های زيستی و زيستبومی، هماره دستخوش دگرگون شدن بوده اند. اين چگونگی را در شيوه شکل گيری کالبد آنان نيز می توان ديدپيرِ ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت اگرچه آموزش و پرورشِ دين- بنيادِ ما ايرانيان، به ما آموخته است که انسان را تافته جدا بافته ای در جهان بدانيم و نژاد او را از دسته ها و رسته های جانوران ديگر جدا بپنداريم، اما حقيقت اين است که انسان نيز جانوری از بی شمار جانوران جهان است که در پرتو روندها و رويدادهای برآيشی در گستره گيتی پديد آمده است و هيچ گونه کهتری و يا مهتری بر جانوران ديگر ندارد۱. اگر دل از افسانه های دينی و فولکوريک برداريم و هستی را در پرتو داده های دانش های مدرن بنگريم، آنگاه درمی يابيم که همه گياهان و جانوران در گذار از هزاره های برآيشی خود، در پاسخ به دگرگونی های زيستی و زيستبومی، هماره دستخوش دگرگون شدن بوده اند. اين چگونگی را در شيوه شکل گيری کالبد آنان نيز می توان ديد. برای نمونه، هنگامی که آبزيان از درياهای آغازين بسوی خشکی روان شدند، نياز آنان به دستگاهی برای گرفتن اکسيژن از هوا، اندک، اندک سبب برآيش شش در کنار آبشش شد. از اينرو، جانوران آغازين روی زمين، هم شش داشتند و هم آبشش. چنان بود که آنان را دوريستان می نامند، زيرا که هم توانايی زيستن در آب را داشتند و هم می توانستند که در خشکی بزيند. سپس با ماندگار شدنِ بسياری از دوزيستان برروی زمين، آبشش خاکزيان کم کم جای خود را به شش های بزرگتر داد. البته هنگامی که اُرگان طبيعی تازه ای در پاسخ به نياز زينده ای پديد می آيد، آن ارگان با کاربُرد ِ بخش های اُرگانی که نقش خود را از دست داده است، ساخته می شود. شش نيز بجای آبشش و با بهره وری از آن شکل گرفت. اين کار به آن می ماند که شما ساختمانی را که برای هدف ويژه ای ساخته شده است، برای کار ديگری بکار گيريد. برای نمونه، اتاق خانه ای را به دکان تبديل کنيد. اگرچه اتاق و دکان، هردو می توانند بجای يکديگر بکار گرفته شوند، اما هنگامی که اتاق خانه ای به دکان تبديل می شود، همگان با ورود بدان در می يابند که آن دکان، پيش تر، اتاق بوده است و هم از آنرو ويژگی های اتاق را دارد. چندی از بخش های بدن جانوران نيز، برآيشی اين چنينی داشته اند و چون از آغاز، برای کاری که اکنون می کنند، پديد نيامده اند، کارکردشان با کاستی روبروست. يکی از اين کاستیها که انسان را نيز در بر می گيرد، گذرِ مری از نای در گلوی بسياری از جانورانِ هم نياست. انسان يکی از اين جانوران است. هر بار که او چيزی را از دهان بسوی مری می فرستد، خود را با خطرِ ريختن آن در نای و پی آيندِ آن يعنی خفگی رويارو می کند. ساختارِ نای و مریِ انسان چنان است که انسان پيش از فرو بردنِ خوراک و نوشاکِ خويش، ناگزير از بستنِ نای خود است تا که از ريختنِ خوراک و نوشاک به داخل آن جلوگيری کند. با اين همه، ريختنِ غذا در نای، هر سال يک صد هزارم از جمعيت جهان را خفه می کند و شمارِ بيشتری را با يکی از بدترين تجربه های زيستی رويارو می سازد. آنان که خفه شدن کسی را که به اين بلای آنی گرفتار شده است، ديده اند، می دانند که انسانِ بدبختی که لقمه اش به خطا به نای راه يافته است، با چه وحشت و پيچ و تابی اندک، اندک آبی و سياه می شود و می ميرد. اين کاستی، ريشه در پيشينه برآيشیِ انسان دارد که از هنگام پيدايشِ آبزيان تا کنون شکل گرفته است. يادگاری هزاران هزار ساله که در دستگاه گوارش بسياری از جانوران يافت می شود. تاريخِ برآيش آبزيانِ کنونی با پيدايش نيام داران آغاز گرديده است۲.
نيام داران، آبزيانِ ريزِ سادهای هستند که نای و آبشش ندارند. اين جانوران با فرو بردن آب و بيرون دادن آن از روزنه های زير فلس های خود، نه تنها موادِ خوراکیِ آن را جدا می کنند، بلکه اکسيژن لازم را نيز از آن می گيرند. بدن هر نيام دار، همانگونه که در شکل ريز ديده می شود، به تورِ آبکشیِ می ماند که هر چه با آب به درون آن ريخته می شود، با خود می دارد و آب را از روزنه های خود گذر می دهد.
برآيشِ آبزيانِ درشتتر و نيازِ آنان به اکسيژنِ بيشتر، اندک اندک، پيدايشِ دستگاه تنفس را سبب گرديد و بينی و نای و آبشش را پديد آورد. از آنجايی که هر برآيه تازه در طبيعت، با چشمداشت به داشته های ساختاریِ تن ِ زيندگان پديد می آيد، برآيشِ نای در ماهيان نيز ناگزير از گذر از مری شده است. البته درست تر می بود که راه خوراک و نوشاک، جدا از راه ِ هوا باشد. در برخی از حلزون ها و حشره ها اين چنين است، اما جانورانِ ديگر، از ماهيان گرفته تا پستانداران، همگی اسيرِ اين کاستیِ برآيشی هستند. اين کمبود، برای انسان بسيار زيانبارتر از جانوران ديگر است زيرا که حنجرهِ انسان پس از زبان گشودنِ وی، دهانه نای را که در جانوران ديگر روياروی روزنه بينی ست، به پايين فشرده است. از اينرو، نفس کشيدن و آشاميدنِ همزمان، برای انسان پس از زبان گشودن ناممکن است. نوزادِ انسان می تواند همزمان با مکيدن شير، نفس بکشد. برخی از چارپايان نيز اين توانايی را دارند. اسب، دهان خود را بر روی آب می گذارد و بی آن که نيازی به تازه کردنِ نفس خود داشته باشد، آب می نوشد. يکی ديگر از کاستی های بزرگ برآيشیِ کالبدِ انسان، ساختار پردهِ شبکيهِ چشمان اوست. بخش بزرگی از اين پرده را مويرگ ها و رشته های عصب های هر چشم پوشانده است. اين چگونگی، چند نقطه کوری را در چشمان انسان سبب شده است که پَرِشِ پيوستهِ نگاه از آشکار شدن ِ آن ها پيشگيری می کند. چشم های انسان، هماره آنچه را در گستره ديد خود دارد، نمی بيند، بلکه با پرش های پياپی از گوشه ای به گوشهِ ديگر، از همه بخش های آن گستره، روبرداری می کند. مغز نيز با پيوستن اين عکس ها به يکديگر، تصويرِ يکدستی از چشم اندازی که در گستره ديدِ فرد است، پديد می آورد و در دسترسِ آگاهی وی قرار می دهد. اين گونه، مغزِ انسان، کاستیِ ناشی از نقطه های کوری را جبران می کند. برای آگاهی از يکی از نقطه های کوری می توانيد نقطه سياهی را در ميان برگه کاغذِ سفيدی بگذاريد وآن برگه را در۳۰ سانتيمتری چشم خود قرار دهيد. سپس چشم چپ خود را ببنديد و برگه کاغذ را بی آن که با چشم دنبال کنيد، ۲۰ درجه به سمتِ راست ببريد. هنگامی که آن نقطهِ سياه بر روی نقطه کوری چشم قرار گيرد، ديگر ديده نمی شود۳.
در شکل ۲، همه مويرگ ها و اعصاب چشم، در پشت پرده جا داده شده است تا آينه اين پرده، روشن و آشکار و بی سايه باشد. چشمِ برخی از جانوران ساختاری اين گونه دارد. سرپاوران۵، نمونه ای از اين جانوران هستند. چشم هايی که ساختاری اين چنين دارند، استوارتر، بيناتر و سالم ترند زيرا که خونريزی مويرگ ها، آن ها را از کار باز نمی دارد. دنبـــاله دارد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|