جمعه 3 بهمن 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

هادی خرسندی و اشعه موی سر٬ محمود دلخواسته

MahmoudDelkhasteh2.gif
بغیر از مصدق شخصیتی را در تاریخ معاصر ایران نمی شناسم که اینگونه همه جانبه مورد ترور شخصیت قرار گرفته باشد. دیگر اینکه به علت انقلاب رسانه ای و بیشتر و گسترده شدن آنها و استفاده از این امکان در ترور شخصیت، این کوشش بر علیه اولین رئیس جمهور بسیار گسترده تر از زمان مصدق انجام شده و می شود.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


چندي پيش آقای هادی خرسندی مقاله‌اي با عنوان "زنان ايراني سالي كه گذشت" در سایت گویا نیوز منتشر کردند و در آن بنی صدر را مسئول اول اسید پاشی بر روی زنان معرفی کرده بودند. او در آن مقاله نوشت: "روزی که آقای بنی صدر گفت که از موی زن ها اشعه ای ميآيد که مردها را تحريک ميکند، در واقع اولين سطل اسيد را روی سر زنان ايرانی خالی کرد."i

در همین جا بگویم که از آنجا که آقای خرسندی با اینجانب نسبت فامیلی بسیارنزدیکی (شوهر خواهر) دارند ، نقد سخنانان ایشان در فضای عمومی اصلا برایم کار آسانی نبود چرا که از آغاز نوجوانی که ایشان وارد خانوده ما شدند همیشه ایشان را بعنوان برادر بزرگ خود مي‌شناختم و هنوز همین احساس را دارم. با این وجود بیان حقیقت را مهمتر از این احساس می‌شناسم. به همین علت بعد از آماده کردن پاسخی مستند، یاداشت زیر را، به علاوه اسنادی که نشان می دهد که کوشش کنندگان در ترور شخصیت بنی صدر، چگونه سوال از بنی صدر را به نظر بنی صدر بر گردانده اند، بصورت یک نامه برای ایشان فرستادم. در طول چند ایمیل رد و بدل شده پاسخ دادند که بکاری مشغول هستند و وقت خواندن آن را ندارند و پیشنهاد کردند تا آن را منتشر کرده تا شاید سبب شود که آن را بخوانند.
پیش از ورود چند نکته را خدمت خوانندگان عرض کنم : نخست اینکه آقای خرسندی علی رقم استعداد شگرف و بی بدیلی که در طنزپردازی و بیان ادبی اظهارات خود دارند، اما متاسفانه زیاد اهل خواندن کتاب و مقاله نیستند و خیلی هم تلاشی برای افزایش دانش علمی خود ندارند. نکته دوم اینکه تجربه چهل و چند ساله بمن می گوید که بحث با آقای خرسندی خیلی فایده ای ندارد، اهل بحث با دگراندیشان نیستند، و حتی امکان ندارد که در موقع بحث با چیزی که موافق نیست، با داد و فریاد خاتمه پیدا نکند. با وجود این مسائل، من آقای خرسندی را برادر بزرگ خود می شناسم و این اختلاف موجب نمی شود تا علاقه من از او کم شود. دوست داشتن با وجود اختلافات یکی از اصلی ترین عناصر معنوی و فرهنگی در ایران است، که سبب استمرار تاریخی کشور شده است. نکته سوم اینکه، موضع آقای بنی در رابطه با اشعه موی زن، موضوعی بود که سالها پیش نیز برای مرحوم منوچهر محجوبی، از اقوام و دوست نزدیک خانوادگی ما و مدیر و صاحب نشریه طنز چلنگر/آهنگر و از دوستان بسیار نزدیک آقای خرسندی، مطرح بود. آقای محجوبی از اولین کسانی بودند که استعداد آقای خرسندی را بسیار زود در نشریه توفیق کشف کردند. متاسفانه سرطان ایشان را از میان ما برداشت. مرحوم محجوبی نیز مرتب داستان اشعه موی زن را در نشریه خود تکرار می کرد. اما وقتی اسناد سخنرانی و پرسش و پاسخ بنی صدر را در رابطه با اشعه موی زن به او نشان دادم، بعد از مطالعه اسناد بمن گفتند که دیگر در این رابطه بنی صدر را انتقاد نخواهند کرد. بعد از درگذشت مرحوم محجوبی برای آقای خرسندی تعجب آور بود وقتی که دیدند که نشریه انقلاب اسلامی بنی صدر با وجود اینکه که سالها زیر حملات شدید آقای محجوبی قرار داشت، در یادبود او مقاله ای متین منتشر کرده است. سپس آقای خرسندی در نشریه اصغر آقا چیزی شبیه این نوشتند که: "بدون توجه به دیگر مسائل باید گفت که درود بر بنی صدر".

میکونوس، اشعه مو و بختیار

تا قبل از دادگاه میکونوس، کمتر موردی پیش می آمد که آقای خرسندی در نشریه اصغر اقای خود، با طعن و کنایه انتقادی با بنی صدر مواجه نشده باشد، او را مهره سوخته توصیف و از آنجا سراغ اظهار نظری که به زعم خود از بنی صدر درباره اشعه موی سر زنان کشف کرده است، نرود. این داستان ادامه داشت تا دادگاه میکونوس و شهادت آقای ابوالقاسم مصباحی پیش آمد. چند سال پیش از تشکیل دادگاه رژیم در پی ترور آقای خرسندی بر آمده بود و در همین رابطه پلیس انگلیس ایشان و خانواده را برای مدتی به محل امنی منتقل کرده بودند. این ماجرا چند ماهی قبل از ورود من به لندن(1984) اتفاق افتاده بود. بسیاری این شایعه را در لندن رواج داده بودند که آقای خرسندی این داستان را به دروغ برای این ساخته است تا برای خود تبلیغات کند. وجود و استمرار این شایعه سبب رنجش و خشم بسیار خواهرم و آقای خرسندی شده بود و تنها از یک طریق می شد ثابت کرد که آقای خرسندی حقیقت را گفته است و آن دولت انگلیس بود که می باید وقوع ماجرا را تایید می کرد. ولی از آنجا که دولت انگلیس قصد نداشت تا با علنی کردن این ماجرا به روابط خود با دولت ایران لطمه بزند، ماجرا را مخفی نگاه داشته و اینگونه بود که آقای خرسندی را از دلیل انکار ناپذیری که راستگو بودن او را ثابت می کرد محروم کرده بود.
پس از تشکیل دادگاه میکونوس، آقای مصباحی صریحا شهادت داد که او سر تیم تروریستها برای ترور آقای خرسندی بوده اند. در اکنون می توانید از میزان شادی آقای خرسندی آگاه شد. این اشاره برای خوانندگان لازم است که آقای مصباحی یکی از معاونان سازمان اطلاعات بود که نزد بنی صدر آمد و بنی صدر او را به عنوان شاهد B به دادگاه معرفی و هر دو در دادگاه میکونوس حاضر و شبکه ترور رژیم جمهوری اسلامی را افشاء کردند. بعد از این ماجرا بود که آقای خرسندی نفس راحتی کشیدند و اینگونه راستگو بودن ایشان ثابت شد و شماره تلفن بنی صدر را ازمن خواستند تا با ایشان تماس بگیرند. او بعد از آن دیگر از بنی صدر انتقاد نکردند و داستان اشعه موی سر به بایگانی اصغر آقا فرستاده شد.

این سکوت ادامه داشت تا حدود 6 سال پیش در سایت گویا مقاله ای در رابطه با آقای بختیار و دفاع از ایشان نوشته شد. از آنجا که از اینگونه مقالات غیر مستند بسیار نوشته می شود و نیز به علت اینکه در حال کوچ کردن به شهری دیگر بودیم قصد پاسخ را نداشتم ولی در گفتگویی که با آقای خرسندی داشتم بمن پیشنهاد کردند و گفتند که پاسخ لازم دارد. از آنجا که احتمال می دادم که شاید علت گرایش شدیشان به آقای شاپور بختیار به علت داشتن اطلاعات غلط در مورد ایشان و در نتیجه عدم اطلاع ایشان از روابط آقای بختیار با صدام، گرفتن پول و امکانات از صدام و دیگر مستبدان نفتی خلیج فارس، و نیز بی اطلاعی از نقش بختیار در حمله صدام به ایران، بود در نتیجه ، مشغول نوشتن تحقیقی در این باره شدم که تحت عنوان:"بختیار: اسطوره و واقعیت" منتشر شد.ii
بعد از انتشار با خود گفتم که احتمالا تماسی خواهند گرفت و تشکر از اینکه به پیشنهاد ایشان، اولین کار مستند و آکادمیک در این رابطه انجام شده است. ولی با تعجب بسیار دیدم که در سایت گویا مقاله ای انتشار و با قلمی سخت عصبی به بنی صدر حمله و دوباره داستان اشعه موی سر را ازا بایگانی خارج کرده اند. از این واکنش ایشان در شگفت شدم چرا که تحقیق را به پیشنهاد ایشان انجام داده بودم. در هر حال این واکنش بمن گفت که ایشان فکر می کرده اند که نقد مقاله در رثای آقای بختیار پاسخ ندارد و حال در روبرو شدن با انبوهی از اسناد که نقش اقای بختیار در نقض استقلال وطن و آوردن ارتش دشمن به خاک وطن را بدون خدشه نشان می داد و نیز نقش ایشان (از طریق ایجاد کودتای نوژه و بر انگیختن صدام به حمله به ایران.) در باز سازی استبداد در بعد از انقلاب، این واکنش سخت عصبی را در ایشان ایجاد کرده است. شاید او فکر نمی کرد که مرحوم شاپور بختیار تا این اندازه طبق اسناد دچار آلودگی بوده است. اکنون این اطلاعات را از این رو آوردم که خواننده شاهد باشد که آقای هادی خرسندی علی رقم استعداد بی نظیر خود اما متاسفانه در تحلیل مسائلی که به تحقیق نیاز باشد، صلاحیت کافی ندارد و شاید از همین روست که او دائم آراء خود را تغییر می داده است.

با این مقدمه متن یاداشت و نیز نامه به ایشان را در اینجا می آورم:

یاداشت اینجانب به ایشان:

سلام آقای خرسندی

مقاله و تحقیقی در پاسخ به سخنان شما در مورد اشعه موی سر آماده کرده ام.  ولی فکر کردم قبل از انتشار بخشی از کار را که نشان می دهد: 1. اشعه سر، موضوع سوال دختر خانمی از بنی صدر است. 2. در پاسخ بنی صدر با هر گونه پوشش اجباری مخالفت کرده است را برایتان بفرستم.  اگر این بخش از نوشته و نیز کپی صفحات کتاب(که ضمیمه است) در این مورد شما را قانع می کند که بنی صدر با حجاب اجباری مخالف بوده است، فکر کردم که خوب خواهد بود که بجای انتشار مقاله، شما یاداشتی منتشر کنید و اینکه به اطلاعات جدید دست یافته اید و..و(بصورت نامه به شما نیز آن را پیوست کردم.)

فکر کردم اینگونه بهتر خواهد بود و تمام انرژی ها ها بکار اصلی که سرنگون کردن مافیای تبهکار حاکم و استقرار جمهوری شهروندان خواهد بود بکار گرفته خواهد شد.

شما هیچ فکر کرده اید که چرا رژیم این نوار را هیچوقت منتشر نکرده است.  یک لحظه فکر کنید که اگر بنی صدر این حرف را گفته بود و حال سی سال است که می گوید دروغ است آنگاه رژیم  برای تمام کردن کار بنی صدر(که بیشترین ضربه ها را به مافیای حاکم زده و می زند.)  نوار را منتشر نمی کرد تا دروغگو بودن بنی صدر ثابت شود؟ فکر کرده اید که رژیم این نوار را منتشر نمی کند تا داستان سازان، کار ترور شخصیت بنی صدر را مفت و مجانی برای رژیم جنایت کار انجام دهند؟  آیا شما صدای خنده های افسران اطلاعاتی رژیم که بوسیله بخشی از مخالفان خود، به ترور شخصیت بنی صدر ادامه می دهند را نمی شنوید و اینکه چگونه بخود تبریک می گویند؟

مخلص محمود

اما متن نامه ای که آقای خرسندی بدون پاسخ گذاشتند:

سلام آقای خرسندی عزیز

چندي پيش مقاله‌اي با عنوان "زنان ايراني سالي كه گذشت" از شما منتشر شد و سخناني را به آقاي بني صدر نسبت داديد كه اصرار و سماجت يكي از دوستان اهل دانش من موجب شد تا پاسخي را خدمت شما عرض كنم. آن مقاله نسبت بس ناراوا و جعل آشكاري نسبت به پاره‌اي‌اي از نظرات آقاي بني صدر بود. من در اين نوشته سعي مي‌كنم اصل حقيقت را براي شما تبيين كنم. بي‌شك اگر خطاي اينجانب را در اين يادداشت روشن نموديد، تعهد مي‌دهم كه از همينجا به عنوان يكي از دوستان نزديك بني صدر با تصديق سخنان شما، به اين غائله 35 ساله خاتمه دهيم و به تبع ضربه آشكاري به شخصيت بني صدر خواهد بود. و اگر در اين يادداشت حقيقتي را جز آنچه كه در مقاله خود آورديد يافتيد، شما نيز متعهد شويد، كه طي يك مقاله و يا يك اطلاعيه اصل حقيقت را با مخاطبان خود در ميان بگذاريد. قطعاً اين گفتگو مي‌تواند نشان دهد كه در يك محيط دموكراتيك كه طرفين به اصل حقيقت پايبند هستند، مي‌توان به نقطه نظرات مشترك هم رسيد. اما پيش از ورود به اصل موضوع لازم است چند نكته خدمت شما عرض كنم:
kh4324244h.jpg
1- حتما مستحضر هستيد كه همسر و دو دختر آقاي بني صدر از پيش از انقلاب تا همين امروز، از حجاب به معنايي كه مصطلح است استفاده نمي‌كنند و به قولي كشف حجاب كرده بودند. اكنون چگونه ممكن است كسي را كه همسر و فرزندانش از پيش از انقلاب كشف حجاب نموده‌اند، يك مرتبه مدعي اظهارنظري شود كه حتي از ديد عقب مانده‌ترين طرز فكر بنيادگرايي ديني سخن بعيدي به نظر برسد؟ همين آقاي جنتي وزير كشور فعلي آقاي روحاني قولي را از مرحوم محمد منتظري نقل مي‌كند كه شنيدني است. او در یکی از خاطرات خود مي‌گويد: «من به اتفاق آقای هاشمی، روزی در منزل بنی صدر، مشغول گفتگو بودیم. نزدیک ظهر دیدیم خانمی که حجاب هم ندارد، میز غذا را می‌چیند. بعد از اینکه میز غذا آماده شد، بنی صدر به ما تعارف کرد که غذا آماده است. برای صرف غذا سر میز نشستیم. همان خانم با لباس بسیار نامناسب و زننده روبروی ما نشست. آقای بنی صدر گفت ایشان خانم بنده هستند. پس از صرف غذا، من بنی صدر را کنار کشیدم و به او گفتم که اگر خانم شما همواره اینگونه در انظار ظاهر می‌شود، مصلحت نیست که جلوی شخصیتی مثل آقای هاشمی که روحانی است اینگونه بی‌حجاب بنشیند. بنی صدر گفت که من اصولا عادت ندارم به زنم بگویم که شما برو در اتاق دیگر بنشین و یا جدا از ما غذا بخور و نمی‌توانم او را مجبور کنم که تو حتما باید یک نوع حجاب خاصی را داشته باشی».iii

2- در همان يادداشتي كه مقاله فرموديد، نوع پاسخ‌هاي شما و نقل‌هايي كه از بني صدر آورديد، به خوبي گوياست كه شخص بني صدر نه تنها داراي چنين ديدگاهي نبوده است، و نسبت اين قول به او جعل بوده است، بلكه سخنان و اظهارات و ديدگاه‌هاي او وارونه نظري است كه به او نسبت داده و مي‌دهند. وقتي ايشان مخاطبان خود را (و به قول شما حواريون خود را) ارجاع مي‌دهند به چندين كتابي كه در اين باره نگارش كرده‌اند، معناي آن اين است كه بطور روشن قولي به او نسبت داده شده است، كه جز جعل نمي‌تواند ‌باشد. اكنون اگر اطلاع نداريد، جهت اطلاع خدمت شما عرض كنم كه شخص بني صدر با همه درستي و نادرستي و با همه قضاوتي كه درباره درستي و نادرستي نقطه نظراتش وجود دارد، اما يك نكته مسلم است و آن اينكه وي در آراء و عقايد خود و حتي پايبندي به آراء و عقايد خود بسيار سرسخت و به تعبيري يك اصول گراي واقعي است (اصول گرايي نه به معنايي كه در ايران مصطلح شده است، جان راولز در كتاب "عدالت به مثابه انصاف" يكي از ويژگي‌هاي انصاف را اصول‌گرايي ذكر مي‌كند). سرسختي بني صدر تا حدي است كه حتي نزد بسياري از دوستان وي متهم به تنزه‌گرايي است. حتي آقاي جلال الدين فارسي كه نخستين دشمن سرسخت او بود در كتاب "روزنه‌هاي تاريك" به اين تنزه‌گرايي اعتراف ‌مي‌كند.

همين نقلي را كه در سطور قبل از آقاي وزير كشور نقل كردم و او از قول محمد منتظري، نشان مي‌دهد كه آقاي بني صدر تا چه اندازه اصول‌گراست و حتي در جمع سران نظام، هرگز حاضر نمي‌شود تابع ميل و مصلحت اين و آن، تكليف ديگري براي همسر خود به غير از آنچه كه انتخاب اوست، اعمال كند. اكنون چگونه ممكن است كسي كه هم خانواده خويش در بند حجاب به معنايي كه مصطلح هست، نيستد و هم آنكه در كتاب زن و زناشويي يك فصل را به رد حجاب پرداخته و آيه‌اي را كه به استناد آن حجاب را اثبات مي‌كنند، معناي ديگري بدست د اده است و حتي روايتي نقل كند كه نوع آرايش موي نوه امام حسين را الگوي آرايش زنان دوران خويش نشان مي‌دهد، يك مرتبه نظري را اظهار كند كه شخصي مانند هادي خرسندي در باره اين نظر به حق بنويسد:

«روزی که آقای بنی صدر گفت که از موی زن‌ها اشعه ای مي‌آيد که مردها را تحريک مي‌کند، در واقع اولين سطل اسيد را روی سر زنان ايرانی خالی کرد». وقتي صدها صفحه آثار او حي و حاضر درباره موضوع حجاب وجود دارد، و حتي در يكي از نوشته‌هاي خود موضوع همجنسگرايي را با معنايي كه او ارائه مي‌دهد، مورد تصديق قرار مي‌دهد، در اينجا از آن قسم سلطنت طلبان بنيادگرا هيچ انتظاري نيست، اما چگونه است شخصي مانند هادي خرسندي اين همه اين آثار را ناديده مي‌گيرد، و حتي لزومي به مراجعه به آنها نمي‌بيند، بعد به نقل قولي مراجعه مي‌كند كه به زعم خود ممكن است اثري از آن در آرشيوها، جز آنچه در افواه عمومي به او نسبت مي‌دهند، وجود نداشته باشد. جلوتر نشان خواهم داد كه اتفاقاً اين اثر وجود دارد و آشكارترين سند بر جعلي است كه معلوم است با چه هدفي تعقيب مي‌شده و هنوز مي‌شود.

3- مرحوم دكتر شريعتي نقل ‌مي‌كند كه يكي از فيلسوفان مهم فرانسه ساليان متمادي عليه يك طرز فكر و يك مكتب مبارزه مي‌كرد (يادم نمي‌آيد كه اشاره آن مرحوم به كدام فيلسوف و يا كدام مكتب فكري بود). سرانجام فردي براي منزوي كردن آن فيلسوف در كتابي نوشت، فلاني بنيان گزار نظريه و مكتب فلان است. همين روش را بعضي از مخالفين عليه شخص دكتر مصدق بكار بردند. 1234h54535.jpg
برای مثال در زمان مصدق، دولت انگلیس از روزنامه‌هایی که در ایران در اختیار داشت تا سیاست او را پیش ببرند خواسته بود تا تبلیغ کنند که مصدق انگلیسی است. اكنون اين پرسش وجود دارد كه چگونه آقاي هادي خرسندي كه يك شخصيت ملي محسوب مي‌شود، يكمرتبه با پروژه‌اي كه سلطنت طلبان (آنهم نه شايد همه سلطنت طلبان، بلكه بخش فناتيك و بنيادگراي سلطنت طلبان) بيش از 30 سال است روي آن كار مي‌كنند تا بدين وسيله بني صدر را با طرح يك رشته جعليات منزوي بكنند، بدون اينكه بخواهد تحقيقي انجام دهد و سره از ناسره را بازشناسد؛ همصدا شده است؟

4- اگر چنين اظهاراتي وجود داشت. به غير از كتابي كه جلوتر اشاره خواهم كرد، دسترسي به اصل سند چندان دشوار نيست. اين سخنراني و پرسش و پاسخ مرتبط با آن در صدا و سيما صورت گرفته است. شما هیچ فکر کرده‌اید که اگر بني صدر چنين اظهار نظري كرده بود، چرا رژیم این نوار را هیچوقت منتشر نکرده است؟ ممكن است بگوئيد كه رژيم نمي‌خواسته از بني صدر يك مفتي ديني بسازد كه مثلا پايبند به چنين نظراتي بود. اتفاقا برعكس است. رژيم مي تواند با يك تير دو نشان بزند. يكي اينكه به اپوزسيون نشان دهد كه او يك دروغگو و عقب مانده فكري است. دوم اينكه به جامعه و هواخواهان خود بگويد كه او يك منافق است. ديروز در وقت قدرت اين حرفها را مي‌زد و امروز همسر و فرزندش كشف حجاب كرده‌اند. نشان دادن چنين تصويري مي‌توانست مفت و مجاني بيشترين دستاورد را براي خود رژيم داشته باشد. اما اگر حقيقت داشت چرا اينكار را نكرد؟
5- از آنجا که یکی از موثرترین روشهای کنترل زن از طریق قدرت، تحمیل اجباری حجاب محسوب مي‌شود، شخص بني صدر به منظور كامل كردن انديشه راهنماي موازنه عدمي كه در واقع به نوعي تئوري ضد قدرت بشمار مي‌آيد، بخشي از مطالعات خود را معطوف به تحقيق درباره مسئله زن و حقوق او و از جمله مسئله حجاب در فرهنگ مسلمانان كرده است. او نخستين كسي بود كه جرأت كرد بدون هيچ ملاحظه و مصلحتي و به روشني موضوع حجاب را مورد ترديد جدي قرار دهد. و نشان داد که حجاب نه پدیده ای همزاد اسلام که پدیده ای جدیدي است كه عمر آن بيش از چند قرن نیست1.

اسطوره تبدیل نظر سوال کننده به نظر سوال شونده

آقای خمینی در پاریس در چندین نوبت در پاسخ به نوع پوشش زنان و اینکه آیا حجاب اجباری خواهد بود یا نه؟ پاسخ داد، زنان در انتخاب نوع پوشش آزادند. به اين عبرات توجه بفرمائيد:

«زنان در انتخاب فعاليت و سرنوشت و همچنين پوشش خود با رعايت موازيني آزادند و تجربه كنوني فعاليت‌هاي ضد رژيم شاه نشان داده است كه زنان بيش از پيش، آزادي خود را در پوششي كه اسلام ‌ميگويد يافته اند»3
آقاي خميني با این قول و قرار به ایران می‌آید. اما هنوز چندی از سرنگونی استبداد سلطنتی نگذشته است که دستور اجباری کردن حجاب را صادر مي‌كند. در واکنش به اين اقدام، ده‌ها هزار زن به اعتراض بر می‌خیزند. بنی صدر به قم می‌رود و با آقای خمینی صحبت مي‌كند. بدين مضمون که شما در پاریس تعهد کرده بودید زنان در نوع پوشش آزاد باشند. بعد از گفتگو آقای خمینی ناچار عقب نشینی می‌كند و قرار می‌شود بنی صدر به تهران برگشته و در تلویزیون در این باره صحبت کند. به تلویزیون می‌آید و در این مورد سخن می‌گوید. بعد از سخنان او دختر خانم دانشجویی ببند مي‌شود و از بنی صدر سوال می‌کند که:

سئوال: «من با چند نفر از پسرهای دانشجو در مورد پوشیدن موی سر زن بحث می‌کردم و ﺁن را به عنوان حجاب قبول نداشتم و معتقد بودم که اگر لباسم متناسب باشد و خودم را بپوشم همین حجاب است. هریک از اینان دلیلی بر پوشاندن سر می‌آورد. و یکی از ﺁنها دلیلی را پیش کشید که می‌گفت: ثابت شده است که موی سر زن اشعه‌ای تولید می‌کند که روی مرد اثر می‌گذارد . به طوری که این باعث می‌شود مرد از حالت عادی خارج شود. حالا از شما می‌خواهم بگوئید این نظریه تا چه اندازه درست است4؟

توضيح اينجانب : تا اينجا روشن است طرح موضوع اشعه موي زن سوالی است كه از سوي يك دختر دانشجو از بني صدر مي‌پرسد. در ادامه خواهيم ديد كه بني صدر بدون اينكه بحثي درباره تاثير موضوع اشعه مطرح كند، درباره تاثير متقابل (توجه كنيد تاثير متقاب، نه تأثير زن بر مرد) سخن به ميان مي‌آورد، آن هم با هدفي كه در زير مشاهده خواهيد كرد. اكنون بر عهده آقای هادی خرسندی و دیگران است که چگونه سوال از بنی صدر را به نظر بنی صدر برگردانده‌اند؟ در هر حال، بنی صدر در پاسخ از لزوم جاذبه‌های جنسی ميان زن و مرد سخن به ميان مي‌آورد. و در ادامه اضافه مي‌كند كه چگونه منع‌هاي جنسي ميان زن و مرد یکی از اصلی‌ترین دلایل تاکامی‌های جنسی است.

پاسخ بني صدر: «البته من خواستم که این مسئله را روی این گونه تأثیرات نبرم و الا چنین چیزی ممکن است. زیرا اگر قراربود این گونه تأثیرات نباشد که زن و مردم با هم جمع نمی‌شدند. و اصلا بشری به وجود نمی‌آمد. ناچار باید جاذبه‌ها باشند و برهم اثر بگذارند. و این نظریه علمی ( جاذبه متقابل ) علی الاصل صحیح است. منتهی ، مطلب اینست که ﺁیا این جاذبه صحیح نقش اجتماعی هم پیدا بکند یا نکند؟ تمام حرف اینجاست. نوع پوششی که ما به شما پیشنهاد می‌کنیم که شما زنان و مردان ایران بسازید، باید نوع پوششی باشد که به شما امکان بدهد که تمام این تأثیرات متقابل را در روابط زناشوئی ، تمام و کمال وجود داشته باشد و نه این که نباشد. یعنی هر زنی حق دارد از مرد لذت ببرد و هر مردمی هم از زن. ( البته درچارچوب زناشوئی ) . و این حق طبیعی و فطری بشر است و در اسلام نیز تمام منع‌ها در بین زن و شوهر از بین رفته است. در قدیم ، منع‌های جنسی در جوامع بشری خیلی زیاد بود و هنوز هم وجود دارد. ولی اسلام همه اینها را نقض کرده است. معهذا، الان بسیاری ناکامیهای جنسی وجود دارد که علتش همین منع‌هائی است که از قرنها قبل در دستگاههای اطلاعاتی ما بجا مانده و ماندگار شده است . پس باید این جاذبه وجود داشته باشد که اگر نباشد، زن و مردم از یکدیگر فرار می‌کنند. منتهی ما حرفمان اینست که ﺁیا اینگونه تأثیرات نقش سیاسی و اقتصادی و اجتماعی هم پیدا کنند یا نه؟ و ﺁیا بلاخره به تبلیغ و جا افتادن و حاکم شدن ایدئولوژی زور منجر می‌شود؟ و الا نگفتیم که این تأثیرات از بین برود. به عکس، عقیده من اینست که که اگر ﺁن تأثیرات این نقشها را ، در روابط اجتماعی از دست بدهند، تن ﺁزاد شده و تازه جاذبه بدست ﺁورده و عشق هم معنی پیدا می‌کند. و تازه زناشوئی هم مفهوم پیدا می‌کند. به عکس، می‌خواهیم اینها جای خودشان و طبیعت خودشان را بدست ﺁورده و در نتیجه، واقعیت خودشان را به دست بیاورند. مسئله همین بود.

توضيح اينجانب: با نقلي كه از سخنان بني صدر در پاسخ آورديم، علاوه بر اينكه صراحتاً و در ادامه نظر او را در باب پاسخ به مسئله حجاب به روشني خواهيم ديد، حقيقتاً كدام انساني است كه با حداقل وجدان علمي و وجدان مطبوعاتي، بخواهد نوع پاسخ بني صدر را از جنس سخني بشناسد كه سي سال به او نسبت داده‌اند كه او گفته است "از موي زن اشعه صادر مي‌شود" و تالي قطعي اين نظر اين است كه "پس بايد بر سر زنان روسري پوشاند". در ادامه پرسش و پاسخ، از آنجا که هنوز برای بعضی از شرکت کنندگان معلوم نیست که آیا بنی صدر طرفدار اجباری کردن حجاب است یا مخالف چنین اجباری، شرکت کننده‌ای دیگر از بنی صدر می‌پرسد:

« سئوال : با وجود مطرح بودن مسئله حجاب، در جامعه و نیز روزنامه‌ها، نظر شما بعنوان یک روشن فکر مسلمان در باره حجاب چیست؟»

پاسخ بنی صدر: «همه اینها را که شرح دادم نظر بنده راجع به حجاب بود. اولاً گفتم : نوع پوشش من و شما نباید براساس رابطه زور باشد. زیرا نوع پوشش را نمی‌توان با زور به جامعه قبولاند. اصلا ٌعقیده من اینست که نوع پوشش شما بیان کننده این است شما زور بکار می‌برید یا نمی‌برید. اصلا نوع پوششتان ایدئولوژی شما را می‌گوید. و اگر قرار باشد که لباسی را به زور به کسی بپوشانند ، خوب، این همان چیزی است که می‌خواهیم نباشد. زیرا ما می‌خواستیم زور نباشد .

ثانیاً، برای این که در روابط اجتماعی ما، زور اساس قرار نگیرد، پوشش باید به زن و مرد امکان بدهد که از روابط تن به تن ، بعنوان یک رابطه سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و ایدئولوژیک ﺁزاد بشوند."iv

*************

نتیجه گیری: ترور شخصیت بروش انگلیسی

بغیر از مصدق شخصیتی را در تاریخ معاصر ایران نمی شناسم که اینگونه همه جانبه مورد ترور شخصیت قرار گرفته باشد. دیگر اینکه به علت انقلاب رسانه ای و بیشتر و گسترده شدن آنها و استفاده از این امکان در ترور شخصیت، این کوشش بر علیه اولین رئیس جمهور بسیار گسترده تر از زمان مصدق انجام شده و می شود. از مهمترین روشهای ترور شخصیت، که از موثرترین روشهای سانسور و در نتیجه حذف کردن آنها از صحنه می باشد، متهم کردن فرد به داشتن عقیده ای و نیز انجام کاری می باشد که آن فرد بر ضد آن مبارزه می کند. برای مثال در زمان مصدق، دولت انگلیس از روزنامه هایی که در ایران در اختیار داشت خواسته بود تا تبلیغ کنند که مصدق انگلیسی می باشد(و یکبار هم که بنی صدر تقاضای سند از مسئولان یکی از این روزنامه ها کرده بود، کتک مفصلی از دو برادر مسئول این روزنامه خورده بود.) همین روش در مورد بنی صدر بکار رفت و می رود. بنی صدر در تحقیقات گسترده خود در قبل از انقلاب به این نتیجه رسیده بود که یکی از اصلی ترین علل عقب ماندگی جوامع اسلامی زن را مادون انسان و شیئ جنسی تصور کردن و تحت اختیار و کنترل مرد در آوردن می باشد و است و روش تغییر را در دگرگونی باور و روانشناسی زن و مرد می دانست. بهمین علت بود که در جریان و بعد از انقلاب بیشترین کوشش خود را برای وارد کردن زنان به صحنه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می کرد:

بنی صدر:" بدون آزادی زنان به معنی واقعی آن ما قادر به داشتن جامعه اسلامی منتقد و تحلیلگر نخواهیم بود."v

در جای دیگر به انتقاد از زنانی می پردازد که این نگاه مرد سالارنه به خود را درونی خود کرده اند:

"وقتی که مردها فکر می کنند که زنان برای لذت آنها خلق شده اند و اگر زنان هم همین دید را داشته باشند پس چگونه زنان می توانند رشد کنند و تفکر انتقادی در رابطه با جامعه پیدا کنند؟ زنان باید در مبارزه اجتماعی حضور داشته باشند تا مشکلات را متوجه شوند و نباید مانند نسل قبل باشند که از فداکاری وحشت داشتند...زنان نباید منتظر باشید تا دیگران این کار را انجام دهند بلکه اینکار را خود باید انجام دهند."vi

در این رابطه است که مردانی که فرهنگ مرد سالاری را درونی خود کرده اند به باد انتقاد می گیرد و می گوید:

"ارزش مرد به این نیست که زن را ضعیف و حقیر بداند. زن هنر خلقت است. اگر می خواهید زندگی بهتری داشته باشید بخود رحم کنید و به زنان احترم بگذارید. احترامی که لیاقتش را دارند."vii

در اینجاست که علت محبوبیت گسترده بنی صدر در میان زنان که خود را در زمان انتخابات رسایت جمهوری و بعد از آن نشان داد قابل فهم می شود چرا که زبان و بیانی شده بود که از طریق آن زنان را به خود را انسان کامل و برابر و مساوی با مرد دیدن می خواند و اینگونه آنها را از سر فرود آوردن به سرنوشت ضعیفه بودن و مقهور فرهنگ مرد سالار نهی می کرد و آنها را به مقاومت می خواند.

در پایان، قضاوت را به هموطنان عزیز واگذار می کنم و نیز امیدوارم که آقای خرسندی نیز خواندن مقاله را تا اینجا ادامه داده باشند و در نهایت وجدان خود را قاضی کنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016