گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! قمار هستهای و تلاش برای پاک کردن حافظه يک ملت، ژاله وفامشکلات سياسی و اقتصادی ايران ساختاری است و با وضع تحريمها بهوجود نيامدهاند که با لغو آنها و يا با خشک شدن جوهر امضای توافقنامهای از بين بروند. اقتصاد ايران آينهی تمامنمای سياست ورشکسته نظام ولايت فقيه است. چه در بیکفايتی مديريتی آن، چه درآلودگی به سرطان فساد، چه در بیمسئوليتی مسئولان آن، چه در بینظمی آن، چه در پاسخگو نبودن و تن به نظارت ندادن آن، چه در سانسور و پنهانکاری آن و
نظام ولايت فقيه سومين بحران عظيمی را که خود ساخته وپرداخته بود با سرکشيدن جام زهری ديگر که باوقاحتی تمام آنرا شربتی گوارا نيز وانمود می کند و با باج دادن عظيم از حقوق ملی به پايان برد. رژيم جمهوری اسلامی در تمامی بحرانهای ايجاد کرده از قبيل ۲/ ادامه جنگ بمدت ۸ سال با شعار "جنگ جنگ تا پيروزی " بقصد نابودی محتوای انقلاب و استفاده از فرصت ۸ ساله شرايط جنگی برای باز سازی ساختهای قديم وپی ريزی استبداد جديد درآنها ،که منجر به تحميل قطعنامه ۵۹۸ به ايران شد و جام زهری که آقای خمينی سر کشيدو زهرابه اش را يعنی خسارات جانی ميليونها نفر ونفله کردن يک نسل وسوزاندن آينده نسل بعد و از دست دادن فرصتهای بموقع صلح و فرصتهای عظيم ملی و منطقه ای و حتی عدم باز پس گيری خسارات مادی از دولت متجاوزصدام را از ابتدا به حلق ما مردم ريخت. ۳/ و ايجاد بحران هسته ای بدست خامنه ای و سپاه آنهم بمدت ۱۲ سال تا سرحد بوجود آمدن خطرات حمله نظامی برای کشور و نيز وارد آوردن هزينه های ميلياردی بر اقتصاد ضعيف بنيه ايران ميلان کوندرا نويسنده چکی در رمان "خنده و فراموشی" بدرستی می نويسد:" نخستين گام برای از ميان برداشتن يک ملت پاک کردن حافظه آن است. بايد کتابهايش را، فرهنگش را، تاريخش را از بين ببرد. بعد بايد کسی را داشت که کتابهای تازهای بنويسد، فرهنگ تازهای جعل کند و بسازد، تاريخ تازهای اختراع کند. " در تنگناهای حادثه است که حافظه تاريخی ما ملت بکار می آيد و يا در زير سايه نفع طلبی "اکنون و همين اندازه غنيمت است" دچار رخوت و فراموشی می شود. و البته که در تنگنای حادثه بهتر از هر زمانی می توانيم به ارزيابی حساسيت و بيداری و يا خواب وجدان خود بنشينيم و از زبان ميلان کوندرا از خود بپرسيم " آدم ابلهی که بر اريکه ی قدرت تکيه زده است، تنها به بهانه ی نادانی، از هر گونه مسئوليتی به دور است؟" به همين بحران هسته ای و مسئوليت خامنه ای و ما ملت در قبال آن بپردازيم که: ۲/ برای مثبت جلوه دادن توافقنامه اخير می گويند : ميزان خسارات مالی ناشی از ادامه بحران هسته ای با اين توافق کمتر شده است." اما آيا ما مردم ايران از نظام ولايت فقيه باز خواست کرده ايم که رقم واقعی هزينه ها و خساراتی که به اقتصاد ايران درطول ۱۲ سال بحران هسته ای وارد آمده است به چه ميزان است که اينگونه ما ملت بزير خط فقر سقوط کرده ايم؟ و به موجب توافقنامه لوزان، هزينههای ساخت و تجهيز تاسيسات نطنز و فردو و اراک که قرار است برخی نيزاز چرخه توليد خارج نيز شوند ، تا کنون چه ميزان بوده و پس از سررسيد تعهدات ۱۰ و ۱۵ و ۲۵ ساله تا چه ميزان فرسوده خواهند شد وهزينه "نگاهداری "تاسيساتی که در واقع بلا استفاده خواهند بود هنوز چه ميزان خواهند بود؟ وچرا آينده ما را اين چنين بی محابا پيش خور کرده ايد؟ ايا دانشگاهيان(اساتيد و دانشجويان ) وظيفه خود دانستند که با طرح اين سوالات جامعه را از توهم "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" بدر آورده و حق علم را بجا آورند؟ ۳/ برای مثبت جلوه دادن توافقنامه اخير می گويند "توافقنامه لوزان يک سياست برد – برد است" ۴/ برای مثبت جلوه دادن توافقنامه اخير می گويند "با رفع تحريمها اقتصاد ايران از تنگنا خارج وشکوفا می شود" تفاوت نوع نگاه به حقوق ملی در يک نظام دموکراتيک همچون آلمان با نوع نگاه مردم به حقوق خود در نظام ولايت فقيه که اراده ی يک فرد فرای اراده ملی و حقوق ملی به حساب می آيد، از مقايسه برخورد با تخلفات مقام اول هر دو کشور معلوم می گردد. در ايران ما ملت هنوز اجازه ميدهيم که خامنه ای مدعی ولايت مطلقه با بوجود آوردن بحران هسته ای ،ميليارد ها دلار هزينه و خسارت برای ما ملت ببار آورد وعاقبت با يک توافقنامه خفت بار وطن ما را به مهار قدرتهای خارجی در آورد ،و برخی از مردم به هلهله و پايکوبی آنرا " برد" ايران نيز قلمداد کنند و از ياد ببرند که قدرتهای جهانی طرف مذاکره وقتی شاهد اين نوع "شادی "ها می شوند به اصالت و اقتدار دروغ و حنای فريب نزد ما بيش از پيش پی می برند. در آلمان شائبه واحتمال سوء استفاده مبلغ ۷۰۰ يورو توسط رياست جمهوری سابق(وولف ) منجر به استعفای وی گرديد و رييس جمهور آلمان پيامدهای ناشی از فشار افکار عمومی را پذيرفت و از مقام خود کنارهگرفت .طرح تخلفات احتمالی کريستيان وولف(که در دادگاه نيز تبرئه شد ) و روشنگری در مورد آنها توسط روزنامهنگاران آلمانی، ضرورت شغلی آنها بود و تقاضای دادستانی مبنی بر لغو مصونيت سياسی وی نيز نشانگر عدم وابستگی قوه قضائيه آلمان به حوزه سياست حتی در قبال بالاترين مقام سياسی آن کشور بود. از راه فايد تکرار واز منظر حس مسئوليت خدمت هموطنان عزيزم عرض می کنم که مشکلات سياسی و اقتصاد ايران ساختاری است و با وضع تحريم ها بوجود نيامده اند که با لغو آنها ويا با خشک شدن جوهر امضای توافقنامه ای از بين بروند . اقتصاد ايران آينه تمام نمای سياست ورشکسته نظام ولايت فقيه است.چه در بی کفايتی مديريتی آن ، چه درآلودگی به سرطان فساد ،چه در بی مسئوليت مسئولان آن ، چه در بی نظمی آن ، چه در پاسخگو نبودن و تن به نظارت ندا دن آن ، چه در سانسور وپنهان کاری آن و... يادآور می شوم که خصوصا حکومت احمدی نژا د با درآمد های نفتی بی سابقه ۷۰۰ ميليارد دلاری ؛ درست بعلت بيماريهای ساختاری اقتصاد ايران وبيکفايتی مسئولين اقتصادی و آلوده بودن اقتصاد به رانت خواری و فساد اداری و مديريتی ووامداری به مافيای نظامی -مالی نه تنها اقتصاد ايران را با آن در آمدهای کلان بسوی توليد محور شدن راهبر نشد ، بلکه با بيکفايتی و روی آوردن به واردت بيش از حد وخروج سرمايه های ملی ، به توزيع فقر و بی عدالتی در بين جامعه پرداخت. اما شايان توجه است که تحريم ها دردو سال پايانی دولت احمدی نژاد وضع شدند لذا مسبب وضعيت وخيم اقتصادی ايران نبودند ،بلکه آنرا تشديد ووخامت و بيماری آن را نمايان کردندو البته فشار مضاعفی را به زندگی و معيشت مردم وارد کردند. مثال اميد بستن به اين امر که با رفع تحريمها اقتصاد ايران شکوفا می گردد و از رکود تورمی خارج می گردد و وضع معيشت مردم بهبود خواهد يافت ؛همانند اين است که گواهينامه رانندگی فردی که بر ماشينی قراضه و بی دنده وترمز سوار شده و بعلت نداشتن ترمز به ساختمانی تصادم کرده و به آن ساختمان و نيز بدن خود خسارتی وارد کرده است ، را لغو کنند.و آن فرد محذوريتهايی از قبيل اجازه رانندگی نداشتن را ، صرفنظر کردن از برخی سفرها که تنها با اتوموبيل شخصی مقدور بوده است ،تغيير برخی از عادات ها و روشها و...را تنها مشکل خود قلمداد کند و از ياد ببرد که با آن ماشين بی ترمز جان وی همواره در خطر بوده است و با دوباره بدست آوردن گواهينامه رانندگی تنها می تواند رانندگی کند ولی انتخاب نوع اتوموبيل با خود وی است آن ماشين اقساطی نونمی گردد و به جز با تعميرات بينادی و اساسی ؛همواره بلای جان وی خواهد ماند. با رفع تحريمها، چنانچه درآمدهای نفتی بجای اختصاص يافتن به امر سرمايه گذاری در صنعت نفت وگاز وکشاورزی وصنايع توليدی ايران،امری که بدون باورمند بودن به حقوق ملی و بدون حاکميت جمهورمردم ممکن نيست ، صرف هزينه های بودجه ورفع کسری های بودجه گردد و با قدرت خريدی که ايجاد می کند به جای جذب آن قدرت خريد توسط توليد ملی ، صرف روی آوردن به واردات بيش از حد برای جذب اين قدرت خريد گردد، تازه باز می گرديم به همان دوران احمدی نژاد وراه وروش دولت وی . و البته با توجه به بنيه ضعيف اقتصاد و رکود تورمی فاجعه ای چند برابر وخيم تر از دوران احمدی نژاد ايجاد می کند. هموطنی گرامی در باره علت شادی برخی از مردم (که البته ان حرکت کوتاه را به اشتباه و يا شايد سهوا به همه ايرانيان تعميم داده است ،)چنين نوشته است: "شادی ايرانيان از نتيجه مذاکرات و تشکر از دکتر ظريف و دولت شايد نه برای توافقيست که هنوز معلوم نيست دقيقا جزيياتش چيست ،بلکه شادی برای عزت از دست رفته ی ما در صحنه بين المللی است که شايد کورسوی اميدی برايش ميبينند. از زبان حافظ خطاب به اين هموطن عزيز عرض ميکنم: زنهار که عزت از دست رفته در صحنه بين المللی ،احساس محترم بودن و ارزشمند بودن ،شادی به حساب آمدن در دنيا ،شادی بازيافت هويتهای بی ارزش شده و...را يک ملت با عزم و اراده خود و در صورت تحقق حقوق فردی و ملی خود کسب می کند.هنگامی که استقلال کشور و بالتبع استقلال و آزادی ملت ايران خدشه بپذيرد، آن حقوق پايمال می شوند.دلخوش کردن به ظواهر ، داروی درد ما ملت نيست.تا زمانی که حق ولايت جمهور ما مردم توسط يک فرد سلب می شود ، کسانی که خود نمايندگان و يا کارگزاران " ولی فقيه" می دانند و نه مردم ،چه گستاخ باشند و بی ادب از نوع احمدی نژاديش و چه خندان و خوش پوش ازنوع آقای ظريف ،( هر چند تفاوت اين دو بسيار است و خوش زبانی و خوش برخوردی حسنی است قابل تقدير و احترام )اما از حقوق ملی ما دفاع نمی کنند که اگر آقای ظريف برای حقوق حقوق مردم محلی از اعراب قائل بود ، تلاش نمی کرد جزئيات واقعی مذاکرات بفارسی آنهم برای مردم ايران درج نشود ! بلکه اوجب واجباتشان حفظ ساختار نظامی است که اقتدار ولی فقيه را ممکن می سازد.از ياد نبريم که قدرت از تخريب وجود می آيد و با تخريب به وجود خود ادامه می دهد .ولی مطلقه ، قمار بازی است که در هر باخت بخشی از هستی ما را به ثمن بخس می بازد و معتاد اين قمار است. "زنهار " قماربازی که بباخت هرچه بودش Copyright: gooya.com 2016
|