گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سه فعل حرام شرعی در اقدامات تروریستی داعش٬ حسن یوسفی اشکوریمعادل «ترور» در زبان عربی و روایی اسلام «فتک» و «اغتیال» است. فتک و اغتیال یعنی مرگ ناگهانی و پنهانی و اعلام نشده. هرچند در آیات قرآن در این مورد خبری و نظری دیده نمی شود اما در سنت نبوی حدیثی از نبی اسلام نقل شده که بعدها (حداقل در قرن نخست اسلام) در سنت صحابه و تابعین مورد توجه بوده و بدان عمل می شده است.
در باره پدیده تقریبا نوظهور «داعش» حرف و حدیث بسیار است. از آنجا که این گروه جدید خود را پرچمدار قرآن و اسلام می داند و مسلمانی ناب را جز برای فرقه خود روا نمی شمارد، طبعا سزاست که بیش از هرچیز از منظر دینی و حتی فقهی مورد پرسش قرار گیرد و به چالش کشیده شود. در چنین مجادله ای، به روشنی می توان نشان داد که حداقل غالب افکار و اعمال تهبکارانه و وحشیانه این گروه تروریستی، نه تنها با معیارها و قواعد اسلامی و شرعی سازگار نیست بلکه با مسلمات قرآنی و حتی فقیهی در تعارض است و البته در مواردی نیز از برخی آیات قرآن و یا روایات کهن مذهبی در سنت و سیره نبوی و خلفای راشده سوء فهم و یا سوء استفاده شده و می شود که یک نمونه آن «جهاد ابتدایی» است. یکم. حرمت شرعی ترور معادل «ترور» در زبان عربی و روایی اسلام «فتک» و «اغتیال» است. فتک و اغتیال یعنی مرگ ناگهانی و پنهانی و اعلام نشده. هرچند در آیات قرآن در این مورد خبری و نظری دیده نمی شود اما در سنت نبوی حدیثی از نبی اسلام نقل شده که بعدها (حداقل در قرن نخست اسلام) در سنت صحابه و تابعین مورد توجه بوده و بدان عمل می شده است. سخن پیامبر این است: «الایمان قیدّالفتک، المؤمن لایفتک». یعنی ایمان مانع از ترور است و مؤمن دست به ترور نمی زند. این سخن پیامبر، که در آن روزگار از فرط شهرت و مقبولیت به عنوان ضرب المثل هم در آمده بود، در عصر صحابه از چند شخصیت معتبر آن روزگار نقل و روایت شده است. نخستین اینان عباس¬بن عبدالمطلب (عموی پیامبر) است که در همان روزهای نخست درگذشت پیامبر، که وی در آن ایام در جریان اختلاف بر سر تصدی جانشینی سیاسی محمد در جناح علی بود، با پیشنهاد ترور برخی مخالفان مخالفت می کند و مستند نیز همان سخن پیامبر بود. دومین شخصیت، فاطمه دخت محتشم نبی اسلام است که باز در همان ماههای نخست پس از رحلت پدرش طی سخنی صریحا با اغتیال و فتک مخالفت کرده و از آن تبرّی جسته است. سومین شخصیت مهم و معتبر،علی¬بن ابی طالب است که روایت یاد شده را نقل و به آن استناد کرده است. او خود نیز به ویژه در دوران خلافت و اقتدار سیاسی اش به این قاعده اسلامی عمیقا وفادار ماند و هرگز نه دست به ترور کسی زد و نه اجازه داد دیگران چنین کنند. شخصیت مهم چهام زبیربن عوام است. در آستانه جنگ جمل کسی به زبیر، که از رهبران جملی ها و در حال جنگ با علی بود، پیشنهاد داد که به شکلی در سپاه علی رخنه کرده و او را ترور کند اما زبیر همان روایت نبوی را برخواند و گفت هرگز چنین نخواهم کرد و فرمان رسول خدا را نقض نمی کنم. دیگر شخصیت البته نه چندان معتبر (حداقل از منظر شیعی)، معاویه بن ابی سفیان است که همین سخن را از پیامبر روایت کرده است. در سال 51 هجری معاویه به عنوان خلیفه مسلمانان سفری به مدینه کرد و در این سفر با برخی از بزرگان این شهر مذهبی و از جمله ام¬المؤمنین عایشه دیدار و گفتگو کرد. در دیدار با عایشه (که به دلایلی از جمله ماجرای شهادت برادرش محمدبن ابی بکر والی علی در مصر به دست کارگزاران معاویه از او ناخرسند بود)، بیوه پیامبر از معاویه پرسید پروا نکردی که تو را در این نهانگاه بکشم؟ معاویه با برخواندن همان حدیث نبوی، پاسخ داد که نه، چرا که پیامبر فرموده است مؤمن دست به ترور نمی زند. شخصیت ششم مسلم بن عقیل است. طبق نقل منابع، زمانی که مسلم به عنوان فرستاده حسین¬بن علی در کوفه بود، برخی شخصیت های مهم کوفی به او پیشنهاد کردند زمانی که عبیدالله بن زیاد، امیر خشن و ستمگر اموی کوفه، به عیادت هانی بیمار می آید، از نهانگاه اش در منزل خارج شده و عبیدالله را بکشد. اما مسلم با برخواندن همان روایت نبوی با این کار مخالفت می کند. در قرن دوم نیز همان روایت (البته با جایگزینی «الاسلام» به جای «االایمان» در آغاز حدیث) از امام جعفر صادق (امام ششم شیعیان) نیز نقل شده است. حال که داستان ترور مطرح است بهتر است به یک نکته مهم تاریخی هم اشارتی بشود. در سیره ها به چند مورد اشاره شده که چنین می نماید که نبی اسلام ولو به تلویح به ترور برخی افراد فرمان داده است. هرچند در این باب سخن فراوان است و در جای خود باید بدان پرداخت ولی در اینجا فقط به اشاره می گویم که به دلایل متعدد چنین اقداماتی در زمان پیامبر هرگز نمی توانند رخ داده باشند. یکی از دلایل آن همان حدیث مورد بحث حرمت فتک و تأیید آن به وسیله شماری از شخصیت های مهم صدر اسلام و عمل به آن است. قابل توجه این که در میان هفت راوی یاد شده از رجال دینی و سیاسی معتبر و مقبول عموم مسلمانان به ویژه سنیان هستند. قابل تأمل این که، جز روایت مورد بحث، سخنی از نبی اسلام نقل شده که به روشنی از حرمت و حداقل مذموم بودن ترور مخالفان در سنت نبوی و اسلامی خبر می دهد. در جریان فتح مکه پیامبر فرمان عفو عمومی صادر کرده بود اما چند نفر را مستثنی کرده بود. یکی از آنان عبدالله بن سعد بود که کاتب وحی بود و مرتد شد و به مکه گریخت و در آنجا ادعا کرد که او در کتابت وحی دستکاری و دخل و تصرف می کرده و محمد متوجه نمی شده و این خود دلیلی است بر عدم نبوت وی. در تاریخ یعقوبی (ترجمه، جلد 1، ص 419) آمده است که پس از فتح مکه و کعبه، عثمان، که برادر رضاعی عبدالله بود، او را نزد پیامبر آورد تا از وی شفاعت کند. پیامبر با دیدن عبدالله به عثمان گفت: چرا او را نکشتی؟ عثمان گفت: منتظر اشاره شما بودم. پیامبر فرمود: «انّ الانبیاء لاتقتل بالایماء». پیامبران با اشاره کسی را نمی کشند. اگر بتوان به این روایت اعتماد کرد، که دلیلی بر عدم اعتماد نیست، چگونه می توان اخبار مربوط به ترورهای افراد یاد شده را، که تقریبا قتل تمامی آنها به اشاره و به طور غیر مستقیم مورد تأیید پیامبر صورت گرفته، پذیرفت؟ این سخن پیامبر آشکارا در تعارض با آن اخبار است. دوم. حرمت کشتار غیرنظامیان و بیگناهان ایراد اساسی دیگر در کار داعشیان کشتن و گاه قتل عام افراد بیگناه و غیر نظامی است. اینان افراد بیگناه و بی دفاع را در خانه و در محل کار و در کنسرت و ورزشگاه و یا در یک فروشگاه به صورت جمعی و کور می کشند و این اقدام تهبکارانه خلاف شرع مسلم است. چنان که در تمام سیره ها آمده پیامبر اسلام بارها هنگام اعزام نیروهای نظامی برای انجام عملیات جنگی به فرماندهان و دیگر نظامیان به طور متحدالمأل سفارش می کرده است که متعرض غیر نظامیان، زنان، کودکان، پیران و از کارافتادگان، دیرنشینان (که می توان آن را پیروان ادیان دیگر ترجمه کرد) نشوند. تبهکاران داعش چنین جنایاتی را چگونه توجیه می کنند و با چه مجوز دینی دست به چنین جنایاتی می زنند؟ اگر داعشیان و همتایانشان (القاعده و طالبان و بوکوحرام و . . .) جنگ خود را با اشغال سرزمین های اسلامی مشروع بدانند، باز هیچ دلیل موجه شرعی برای کشتار غیر نظامیان خارجی و محلی وجود ندارد. حتی اگر در حملات خارجیان افراد غیر نظامی کشته شوند، باز مسلمانان حق ندارند مقابله به مثل کنند چرا که نمی توان جنایت را با جنایت جبران کرد و گناه را با گناه مشابه پاسخ داد. این درست مثل این است که کسی به زنی تجاوز کند و همسر و یا پدر و برادر او نیز مقابله به مثل کرده و به زن و یا خواهر و مادر متجاوز تجاوز کنند. سوم. حرمت شرعی محاربه و ارعاب موضوع مهم دیگر در کار داعشیان این است که اعمال تروریستی آنها مصداق روشن محاربه است. در آیه 33 سوره مائده چنین آمده است «انما جزاءالذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلّوا او یصلّبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی¬الدنیا و لهم فی الاخره عذاب عظیم» (کسانی که با خدا و رسول او می ستیزند و در زمین فساد می کنند، سزایشان جز این نیست که کشته شوند یا بردار شوند و یکی از دستهایشان به عکس یکدیگر بریده شود یا از سرزمین خود تبعید شوند، این رسوایی آنها در این دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ دارند). با توجه به شأن نزول آیه و مقتضیات آن روزگار در مدینه، عموم فقیهان محاربه را خروج زنان و یا مردانی علیه مردم در دریا و خشکی و یا در شب و رور و یا در شهر و جز آن و گردش در معابر عمومی با سلاح و ایجاد ترس و ناامنی در جامعه دانسته اند و طبق آیه مورد اشاره مجازات محاربان نیز قتل و یا به صلیب کشیدن آنان و یا تبعیدشان تعیین شده است (از جمله بنگرید به رأی علامه حلی در شرایع الاسلام، جلد 4، ص 958-959). طبق نظر مفسران و فقیهان ایجاد اخافه و ارعاب و ناامنی در جامعه چندان سنگین است که در حکم جنگ با خدا و پیامبر و افساد در زمین است و به همین دلیل عقوبت تجاوز به حریم مردم چنین سنگین است (لازم به ذکر است که مراد دفاع از چنان عقوبتی در شرایط کنونی نیست بلکه صرفا یادآوری چنین قاعده ای برای کسانی است که متعصبانه خود را عامل به اسلام و مقید به شریعت می شمارند. نیز لازم به ذکر است که در جمهوری اسلامی مفهوم محاربه را توسعه داده و به هر نوع مخالفتی با حکومت تسری داده اند که مطلقا نادرست است و جز سوء استفاده از یک مفهوم حقوقی مشخص نیست). اول. ترور. Copyright: gooya.com 2016
|