سه شنبه 7 دی 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

اعلام جرمی دیگر، این بار داریوش همایون، مسعود بهنود

behnoud-271216.gif
داریوش همایون خوب می‌دانست که بعد از انقلاب هیچ کس از روزنامه نگاران پیشین در موقعیتی نبود که علیه او یا هر مقام دیگر دوران سلطنت اعلام جرم کند. اصولا در فضایی که آقای خلخالی اعلام کرده بود که حکم اعدام کسانی مانند همایون را صادر کرده و کسانی را هم فرستاده برای کشتنشان، مطرح کردن اعلام جرم به شوخی نزدیک بود و گویندگان و شنوندگان را می‌خنداند. بعد هم کدام دادگستری قرار بود این اعلام جرم را دریافت کند و چرا اصلا

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


چندی پیش یکی از دوستان بزرگوارم که از قدیمی ترین اعضای روزنامه آیندگان است و مشغول تهیه کتابی درباره آن روزنامه برایم پیامی فرستاد و سووالی درباره آن سال های حضور در روزنامه آیندگان و از جمله نوشت «اوایل انقلاب که شما و محمدعلی سفری علیه داریوش همایون اعلام جرم کرده بودید، جریانش چه بود». و توضیح داده بود که این موضوع را در کتاب «آیندگان و روندگان» دیده است.

راستش این که با خواندن این پرسش خیلی یکه خوردم. می دانستم چنین نبوده است. حتی به یادم نمی آمد چنین خبری در صدها مقاله و گزارش اتهامی علیه من در نشریات کیهان و کیهان هوایی و دیگر نشریات معلوم الاحوال نوشته شده باشد. دلایل بسیار داشتم و دارم که عقلا هم امکان پذیر نبود. اما چون پرسنده (اقای حسین دهباشی) را می شناسم که در وی جز کشف حقیقت هیچ غرضی متصور نیست، علامت سووال بزرگ تر می شد.

باری با این راهنمایی رفتم و کتاب آیندگان و روندگان (مصاحبه با داریوش همایون به کوشش آقای حسین دهباشی) را نگاه کردم چند جا نام من هست و همه جا با سندهایی که در انتهای کتاب آمده و اهمیت کتاب را مضاعف کرده است. از جمله از اسناد پرونده ساواک من هم صفحاتی هست اما خبری از اعلام جرم در آن ها نیست.

اما حکایت

داستان با این شروع می شود که مصاحبه کننده از آقای داریوش همایون بنیان گذار روزنامه آیندگان و وزیر اطلاعات و گردشگری دولت جمشید آموزگار می پرسد: «چند باری چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب به عنوان رییس سندیکای روزنامه نگاران بر ضد شما اعلام جرم شد». همایون توضیح می دهد «بله رییس سندیکا آقای صفری بود» (صحیح آن محمدعلی سفری است) و بعد توضیح می دهد که «وقتی از سندیکا رفتم عده ای از جمله توده ای های سابق دشمنانم بودند و مشکل سیاسی داشتند ولی من کارم را می کردم در آیندگان و بعد هم که وزیر شدم کاری نمی توانستند بکنند بعد … موقعی بود که دیگر همه حساب ها را تسویه می کردند دوره تسویه حساب بود»

مصاحبه کننده می پرسد: «این اتفاق قبل از انقلاب افتاد؟». آقای همایون هم پاسخ می دهد «لابد بعد از انقلاب دیگر (ممکن نبود)».

همایون خوب می دانست که بعد از انقلاب هیچ کس از روزنامه نگاران پیشین در موقعیتی نبود که علیه او یا هر مقام دیگر دوران سلطنت اعلام جرم کند. اصولا در فضایی که آقای خلخالی اعلام کرده بود که حکم اعدام کسانی مانند همایون را صادر کرده و کسانی را هم فرستاده برای کشتنشان. مطرح کردن اعلام جرم به شوخی نزدیک بود و گویندگان و شنوندگان را می خنداند. بعد هم کدام دادگستری قرار بود این اعلام جرم را دریافت کند و چرا اصلا. سیروس علی نژاد و من که مصایب روزنامه نگار بودن قبل از انقلاب را تا سال ها بعد از انقلاب به صورت های مختلف تجربه کرده ایم لابد باید به یادمان مانده باشد فضایی که بر همه مان حاکم بود.

اعلام جرم، برای اطلاع نسل جوان مربوط است به یک دوره دو ماهه آخرای دولت آموزگار و روزهای اول دولت مهندس شریف امامی تابستان و پاییز سال ۱۳۵۷ که این دو دولت اعلام فضای باز سیاسی کردند و وزیران دادگستری اعلام کردند که هر کس شکایتی دارد رجوع کند و این راهی بود برای آرامش دادن به فضا و امید بخشیدن به کسانی که احساس ظلم داشتند. گفتند در یک روز شصت هزار شکایت و اعلام جرم شد، آن هم از جانب کسانی که باور داشتند اصلاحات سیاسی وعده داده شده پادشاه و دولت را. بقیه در کار دیگری بودند و بعد هم حوادث چنان سریع گذشت که باورکردنی است کسی آن شکایت ها را باز هم نکرد. برایم تعجب آور نمود که جناب دهباشی به این تصور باشند که بعد از انقلاب محمد علی سفری علیه داریوش همایونی که بعد از ۲۲ بهمن هر روز خبر می رسید در جایی دستگیر یا کشته شده، اعلام جرم کند. چه رسد که …

در صفحه ۳۷۵ کتاب پرسش دیگری مطرح شده است: یک چیزی من اخیراً خواندم، آقای [مسعود] بهنود چیزی بر ضد شما منتشر کرده بودند؟

آقای همایون در جواب گفته است «دیگر من نمیدانم. آن را من ندیدم. ولی بله، هر کسی برای هر کسی اعلام جرم صادر میکرد. یکی از راههای نزدیک شدن به دستگاه انقلابی، برای کسانی که هیچ پیشینۀ انقلابی نداشتند همین بود که دیگران را محکوم کنند، متهم کنند، نشان بدهند که اینها آدمهای بدی بودند که مقام خودشان بالاتر برود در دستگاه انقلابی….»


هشتادمین زادروز با داریوش و خواهرش ژینوس همایون و هوشنگ اخلاقی همکار قدیمی آیندگان

تعجب آورتر برایم اصرار مصاحبه کننده بر این موضوع است چرا که چند صفحه بعد در میان گفتگویی دیگر دوباره باز می گردد که «من روزنامه آیندگان و روزنامه اول انقلاب را که می خوانم مثلا می بینم فلان روزنامه نگار بر ضد داریوش همایون اعلام جرم کرد؛ بعد دو ماه پیش من دیدم در مراسم تجلیل از شما، جوری تجلیل کرد که حضرت عالی انگار از ابتدا مرشد معنوی و فکری اش بودید». همایون بی آن که نامی از کسی ببرد و حتی بگوید این نشانی مسعود بهنود است که در مراسم هشتاد سالگی تولدم چنین گفت، پاسخ داده «شما نیمه پر لیوان را نگاه کنید. نیمه پر این است که یک چنین تحولاتی پیدا شده است در همهٔ ما. خیلی خوب است. حالا آن موقع فضا، فضای دیگری بود».

با خواندن این کلمات چنان جا خوردم که تصور پذیر نبود، شاید از این که چهره همایون را - که بارها نوشته ام به گردن من حقی بزرگ دارد - با این پرسش چه در سر گذشته است، به قاعده باید زجر کشیده باشد و این تصور دردناکی است و تصور این که در همه این مدت - بعد از مصاحبه آقای دهباشی - که او زنده بود و من بارها وی را دیدم، هیچ به روی من نیاورد.

در جست و جو

همان شب نامه ای نوشتم برای جناب حسین دهباشی و پرسیدم این که من علیه داریوش همایون اعلام کرده ام در کجا به نظرتان رسیده است چرا که من چنین چیزی را به یاد ندارم. آقای دهباشی با محبت چند ساعت بعد برایم نوشتند که «جمله استفهامی است (و البته تصور می کنم آقای تفرشی آن را پرسیده بودند و متاسفانه یادم نمی آید منظورشان چه متنی بود. پاسخ مرحوم همایون هم اظهار بی اطلاعی در این خصوص است. معمولا اسناد و مدارکی وجود داشت و آن را در پاورقی می آوردیم، در این خصوص چون سندی پیدا نکردیم هم موضوع مسکوت مانده،» و در نهایت با محبت برایم نوشتند «در صورتی که صلاح می دانید، توضیحی در چاپ های احتمالی بعدی نوشته شود (علی الحساب که کل مجموعه توقیف و به قول مرحوم توفیق، توقیف! است) بفرمایید»

با به میان آمدن نام دکتر مجید تفرشی کار از نظرم آسان تر شد چرا که او اولا سندشناس و سندپژوه است، با خود گفتم لابد در جایی چنین نوشته شده و ایشان را به خطا انداخته است. سیروس علی نٰژاد هم احتمال داد که خبر اعلام جرم مسعود بهنود علیه داریوش همایون را در صفحه اول روزنامه کیهان به تیتر یک ستونی در سالهای بعد از ۵۸ یا اواخر ۵۸ دیده باشد.

دکتر تفرشی در پاسخ اولین ایمیلم محبت کرد که کتاب ها و یادداشت های خود را دم دست ندارد و نگاه خواهد کرد و بزودی جوابم را خواهد داد و ماه بعد که در دیداری دانست که کشف ماجرا برایم حیاتی شده است، با خوشرویی توضیح داد که گمان می کند یا در «نیمه پنهان های داریوش همایون» کار مرکز پژوهش های کیهان این خبر را خوانده و یا در کتابی که وزارت اطلاعات درباره همایون و آیندگان منتشر کرده است.

پس به دو کار دست زدم. اول از عزیزانم خواهش کردم کتابخانه حسینیه ارشاد را در جست و جوی خبر در روزنامه های کیهان انقلاب تا اواخر ۵۸ بگردند، دیگر این که کتاب هایی را که دکتر تفرشی نشانی داده بود از تهرانیان خواستم.

در تمام این مدت برایم این پرسش مطرح بود و هست که به فرض یافتن نوشته ای با این ادعا در کیهان یا تحلیل های مرکز اسناد انقلاب اسلامی و دیگر منابع گفته شده، واقعا این ها از نگاه اهل نظر و خبره منبع موثق قابل استناد است؟ به زبان دیگر آیا هر آن چه مثلا درباره دکتر تفرشی نوشته اند و می نویسند یا درباره آقای حسین دهباشی و دیگران و دیگران، این ها سخنان تحقیق شده و درست است. البته شاید پاسخ این باشد که با علم به لق بودن سند یا مستند موضوع در مصاحبه از آقای همایون پرسیده شده است.

امیدوارم کتاب آیندگان و روندگان جناب دهباشی و همین طور جلدهای دیگر تاریخ شفاهی وی از بند بند نجات یابند. بر خود فرض می دانم از دوست دیرین سیروس علی نژاد که چراغ را روشن کرد و همین طور جناب دهباشی و دکتر تفرشی برای کمک شان به کشف حقیقت تشکر کنم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016