لاريجاني به فيلمبردار- ببين من تو اين چند سالي که تو تلويزيون کار کردم، ديگه مي دونم "فيلم" و "اسپشال افکت" چيه! تو نمي خواد به من درس بدي!
فيلمبردار- قربان! همه ي اينها درست، ولي اين کار ريزه کاري هايي داره که ممکنه شما...
لاريجاني- شما لازم نيست به من درس بدي. من کارم رو بلدم. خواستم با ملت به زبون فلسفه و کانت و دکارت حرف بزنم ديدم خريدار نداره. اين مردم ِ بيسواد اين چيزها حالي شون نيست. ولي ديدي که وقتي مخملباف از جوون ها دعوت کرد که بيان تو فيلم "سلام سينما" بازي کنند چه قيامتي شد و همه رفتن باغ فردوس که "فيلم" بشن. حالا من هم جايي که يکي با زبون دکتري و اون يکي با زبون خلباني با مردم حرف مي زنه مي خوام با زبون فيلم و سينما با مردم حرف بزنم. تفهيم شد؟
فيلمبردار- بله قربان تفهيم شد. شما کارگردان و تهيه کننده. بفرماييد هر کاري مي گيد من بکنم.
لاريجاني- آفرين. حالا شدي کارمند خوب صدا و سيما. کارمند خوب اونه که رو حرف بالادستي اش چي؟... حرف نزنه. چي؟...
فيلمبردار- حرف نزنه!
لاريجاني- آفرين! و فقط و فقط چي؟... تملق بگه و دولا راست بشه. نظر انتقاديش رو نگه داره شب که مي ره خونه به زن عزيزش ابراز کنه. خوشم مي آد که زود مي فهمي.
فيلمبردار- بله قربان. هر چي شما بفرماييد.
لاريجاني- ببين. من يک برجستگي هايي دارم که تو بايد اونها را قشنگ تو کادر بياري. روي اين برجستگي ها هر چي مي توني "زوم" کن. اصلا از همون اول "کلوزآپ" بگير. مبادا فکر کني چون کلوزآپ هستش بايد مدت زمانش کم باشه. نه زياد بگير. اما هر گندي که تا حالا بالا آورديم رو بايد اصلا نشون ندي. سعي کن سريع با "پان" و "تيلت" اون ها را "فلو" کني. "لانگ شات" ازشون بگير تو يه کمپوزيسيوني که انگار اون گند رو کساي ديگه اي که تو کادر هستن بالا آوردن. من هم واسه خودم همين طوري سوت مي زنم که يعني به من مربوط نيست. کاريکاتورهاي اون "گل آقا" رو که يادت هست. دنيا داشت کن فيکون مي شد، ما داشتيم از گل و گياه و زنبور فيلم مي گرفتيم. مفهوم بود؟
فيلمبردار- بله قربان مفهوم بود.
لاريجاني- خوبه. من خودم تو تلويزيون که بودم ديدم تو بخش خبر و هواشناسي، از تکنيک "پرده ي آبي" استفاده مي کنند. الان هم که اين پرده شده سبز و بار ِ مذهبي هم پيدا کرده. پرده سبز و "کروما کي" که مي دوني چيه؟
فيلمبردار- اگه شما بفرماييد بدونم، مي دونم اگه هم بفرماييد که نمي دونم لابد نمي دونم.
لاريجاني- عالي داري جواب مي دي. من به معاونين اين طوري وقتي رئيس جمهور شدم نياز دارم. خب حالا که نمي دوني بهت مي گم که بدوني. لابد ديدي اون خانمه که وضع هواي کشور رو شب ها تو اخبار مي گه با دستش به نقشه اشاره مي کنه ولي به جاي ديگه نگاه مي کنه.
فيلمبردار- بله ديدم.
لاريجاني- در واقعيت، اون جايي که داره با دستش نشون مي ده هيچ چي نيست جز يک پرده ي آبي يا سبز. هيچي اون جا نيست. هر چي هست تو مانيتور روبروئيشه که نقشه ي کشور رو نشون مي ده.
فيلمبردار- خب؟
لاريجاني- چي خب؟
فيلمبردار- خب اين به ما چه؟
لاريجاني- چي چي رو به ماچه؟! احمق تمام کشور داره اينجوري اداره مي شه ديگه. ما به هوا اشاره مي کنيم و به مردم نشون مي ديم که تکنولوژي و پيشرفت و علم و دانش و اخلاق و بهترين دين و بهترين حکومت و بهترين رهبر و بهترين دستگاه قضائي و بهترين صدا و سيما و بهترين مردم و بهترين تماشاگرهاي فوتبال تو جمهوري اسلامي هستش، در حالي که خودمون خوب مي دونيم نيستش و اونجا فقط هواست و هيچي نيست. گرفتي يا نه؟
فيلمبردار- نه!
لاريجاني- نه و زهرمار. خوبه که از فلسفه ي اسپينوزا واست نمي گم. اگه مي گفتم چي مي شد! ول کن بريم سراغ سکانس ِ بعدي.
فيلمبردار- هر چي شما بفرمائيد.
لاريجاني- اين "پلاتو" را مي بيني؟
فيلمبردار- بله مي بينم.
لاريجاني- اين يک خاصيتي داره که هر کي روش مي ره اصلا حرف زدن و رفتار و حرکات و سکناتش عوض مي شه. روي اين "پلاتو" و جلوي دوربين همه لبخند به لب مي آرند و موهاشون آراسته مي شه و کت و شلوار تميز مي پوشند و با مردم مودب حرف مي زنند و مثل فيلسوف ها مي شند. وقتي هم پايين مي آن، همه چيز يادشون مي ره و آدم هاي گند و مزخرفي مي شن که هميشه هستن. تو بايد فيلم رو جوري بگيري که انگار من رو "پلاتو" هستم. افتاد؟
فيلمبردار- چي؟
لاريجاني- احمق دوزاري!
فيلمبردار- کجا؟
لاريجاني- تو مغز خرابت! چرا هر کي واسه من کار مي کنه به اين روز مي افته؟
فيلمبردار- قربان براي اينکه بايد بشينيم فکر کنيم ببينيم چي بايد جواب بديم که بعد ما رو حراست از سازمان بيرون نندازه. واسه همين حرف زدن خودمون هم يادمون ميره!
لاريجاني (چشم غره)- خوبه که الان ما ديگه سازمان رو اداره نمي کنيم و برادرمون ضرغامي کار رو گرفته دستش.
فيلمبردار- معذرت مي خوام.
لاريجاني- اين برنامه رو روي اين مانيتور مي بيني؟ مي دوني چيه؟ انگار نمي دوني؟
فيلمبردار- بله... نخير. نمي دونم چيه.
لاريجاني- اين برنامه ي تدوين تصويره. ببين. من خداي "کاتر"ها هستم و با اين برنامه "معجزه" مي کنم. الان يک تصوير از اين جاي کثيف و بد منظره "اينسرت" مي کنم توي اين "تايم لاين". خب! حالا با اين قلم معجزه گر، اين کثافت ها رو محو مي کنم. مي بيني... حالا هم اين آب سياه و بوگندو رو مي کنم آبي فيروزه اي... ديدي...
فيلمبردار- بله ديدم. عجب کار معجزه آسائي مي کنه اين برنامه. قربان فرصت داريم من از اين برنامه تعريف کنم و بادمجون خدمت تون... ببخشيد چند مطلب و مقاله در محاسن کار بزرگ و خارق العاده ي جنابعالي...
لاريجاني- لازم نکرده. گوش کن ياد بگير. اين "شات" رو ببين. چه رنگيه؟
فيلمبردار- سياه.
لاريجاني- خب من حالا فيلتر ِ "نگاتيو" رو مي کشم مي اندازم اين تو... ببين حالا چه رنگي شد؟
فيلمبردار- سفيد! اوه ماي گاد!
لاريجاني- بله بله؟؟؟!!!
فيلمبردار- منظورم اين بود الله اکبر! يا علي! يا امام زمان! چه معجزه اي! خب حالا اينها به فيلم انتخاباتي شما چه ربطي داره؟!
لاريجاني- بابا عجب مونگولي هستي تو! خب تو بايد فيلم ما رو با همين افکت ها و فيلتر ها درست کني تا مردم برن سر ِ کار و ما رو انتخاب کنند! گرفتي؟
فيلمبردار- چي رو؟!
لاريجاني- احمق! موضوع رو!
فيلمبردار- بله گرفتم. گرفتم.
لاريجاني- خوبه. مي ريم سر صحنه. قشنگ بايد گريم بشم. ديالوگ هام رو هم که از بر کردم. ببينم چه مي کني! واي به روزت اگه کار، خراب از آب در بياد. يادت نره که هر چي هست فقط "برداشت" اوله و بس. فرصت براي برداشت دوم و سوم نداريم. پس حواست رو خوب جمع کن!...
(نور.... صدا.... اکشن!)