( يادداشت روز )
در ماجراي جنگ احد، پيش از آغاز كارزار، رسول خدا(ص) براي پيشگيري از حمله غافلگيرانه دشمن به عقبه سپاه اسلام، شماري از سپاهيان زبده خويش را به حفظ و حراست از يك تنگه حساس و استراتژيك گماشت كه به ميدان نبرد اشراف داشت و احتمال حمله ناگهاني دشمن از آن تنگه بسيار بود. پيامبر خدا(ص) به اين عده از سپاهيان اسلام سفارش اكيد فرمود كه هرگز و تحت هيچ شرايطي تنگه را ترك نكنند... اما، در ميانه كارزار، هنگامي كه نشانه هاي پيروزي در اردوگاه اسلام پديدار شد و دشمن بي تاب از مقاومت رو به هزيمت نهاده و از ميدان مي گريخت، تنگه داران احد، به هر علت -چه كسب غنيمت و چه با انگيزه خدمت- تنگه را رها كردند، بي آنكه از دشمن به كمين نشسته انديشه كنند و خالد و سپاهيانش را ببينند كه پشت تپه اي در فاصله اي نه چندان دور براي يورش ناگهاني گوش خوابانيده اند و پاي در ركاب، به انتظار اين ساعت ايستاده اند... و نتيجه آن شد كه در واقعه احد اتفاق افتاد.
ديروز دكتر احمد توكلي كه براي نشستن بر كرسي رياست جمهوري آينده، همه ويژگي هاي لازم را داشت و هيچ چيز از ساير نامزدهاي اصولگرا كم نداشت از حلقه نامزدهاي رياست جمهوري كنار رفت و با صدور اطلاعيه اي كوتاه و پرمعنا اعلام كرد؛
«در وضعيت فعلي برخود تكليف مي دانم كه براي تقويت همبستگي نيروهاي اصولگرا و رفع آن خطر بزرگ، از داوطلبي كناره بگيرم تا راه براي انتخاب نامزد نهايي اصولگرايان هموارتر شده و نشاط و شادابي و اميد به مردم بازگردد...»
آقاي توكلي ساعتي بعد از انصراف در پاسخ به سؤال خبرنگار كيهان گفت؛
«در سفرهايي كه به استان هاي مختلف داشتم، چنين احساس كردم كه وجدان جمعي مردم از تشتت اصولگرايان، نگران و ناراحت است و خداي ناكرده اين احتمال وجود دارد كه شائبه قدرت طلبي در مورد اصولگرايان پديد آيد و موجب بي اعتمادي مردم شود. من احساس كردم كه اين وضعيت دارد حالت خطرناكي به خود مي گيرد و اين، چه براي اصولگرايان در انتخابات و چه براي كل عالم سياست در ايران خسارت بزرگي است.»
نگارنده بر اين باور است كه اگر گردونه گردون به عقب برمي گشت و بار ديگر ماجراي جنگ احد به تكرار مي نشست و اين بار، برادرمان دكتر احمد توكلي هم از جمله كساني بود كه به نگهباني از تنگه احد مأمور شده بودند، بي ترديد با نگاه تيزبين خود، «خالد» به كمين نشسته را مي ديد و در وزش نه چندان بي صداي باد، صداي پچ پچ سپاهيان دشمن را كه براي حمله آماده مي شدند، مي شنيد و برخلاف تنگه داران پيشين احد، تنگه را رها نمي كرد.
بخش پاياني از داستان كانديداتوري آقاي دكتر توكلي، يعني انصراف هوشمندانه -و پيش از آن، پرهيزگارانه- ايشان از نامزدي براي رياست جمهوري، تفسير روشني از انگيزه اوليه او براي نامزدشدن به دست مي دهد، با اين توضيح كه تقواي به كاررفته در انصراف او حاكي از وجود همين انگيزه در كانديداتوري ايشان است و اگر خود را براي خدمت در كسوت رياست جمهوري نظام شايسته نمي ديد، از آغاز پاي در اين عرصه نمي گذاشت .بنابراين، انصراف كنوني توكلي را نمي توان -آنگونه كه برخي به كنايه گفته اند- ناشي از احتمال ناكامي او در انتخابات آينده دانست، بلكه تصميم خداپسندانه و مردم دوستانه اي است كه ريشه در احساس تكليف دارد و حفظ وحدت اصولگرايان را ضروري تر از نشستن بر كرسي رياست جمهوري مي شمارد.
دكتر توكلي، به روايت آنچه در توضيح انصراف خود نوشته است، از انتظار طولاني مردم براي وحدت نهايي نامزدهاي اصولگرا نگران است و شايد چاره را در اين ديده است كه با اعلام انصراف خود -در عين شايستگي- به ساير نامزدها و هواداران آنها گوشزد كند با وجود اشتراك در اصول، اختلاف سليقه ها نبايد تولد وحدت را تا آنجا به تعويق اندازد كه «شائبه قدرت طلبي» نامزدهاي اصولگرا در اذهان مردم متولد شود.
دكتر توكلي در بخش ديگري از مصاحبه خود با خبرنگار كيهان، در پاسخ به اين سؤال كه «آيا شما به نفع شخص خاصي كنار رفته ايد؟» مي گويد «فعلاً نه، من از كسي كه در نهايت باقي بماند حمايت خواهم كرد، ولو به او انتقاد داشته باشم، اين وظيفه عقلاني و ديني ماست.» و اين نيز پيام ديگري با خود دارد و آن، اين كه؛ انتقاد احتمالي به اين يا آن كانديداي اصولگرا، از دايره اختلاف سليقه ها فراتر نمي رود و به مرز دايره اصول و مباني نمي رسد.
دكتر توكلي در توضيح پيرامون علل انصراف خود به نكته بااهميت ديگري هم اشاره مي كند كه كاش ساير نامزدهاي اصولگرا نيز به آن گوشه چشمي داشتند. توكلي از احتمال بي اعتمادي مردم به اصولگرايان و پي آمد خطرناكي سخن مي گويد كه به گفته وي نه فقط براي اصولگرايان در انتخابات، بلكه براي تماميت عرصه سياسي ايران خسارت آفرين خواهد بود. برداشت نگارنده اين است كه دكتر توكلي به تلويح از احتمال سرايت اختلاف -هرچند سطحي- نامزدهاي اصولگرا به توده هاي مردم نگران است و بيم آن دارد كه انعكاس اين اختلاف سطحي در ميان توده هاي اصولگرا، به شكاف تبديل شود. توضيح آن كه فرض كنيد روند كنوني بي آن كه وحدتي در پي داشته باشد، ادامه يابد و بازهم مي توان فرض كرد كه در نهايت يكي از نامزدهاي اصولگرا، پيروز نهايي انتخابات آينده باشد. در اين حالت فرضي، ساير نامزدهاي اصولگرا اگرچه در رقابت با نامزد انتخاب شده حضور فعال داشته اند ولي از آنجا كه تمامي آنها متعهد و سرد و گرم چشيده اند، به يقين از كانديداي پيروز و دولت او بي دريغ حمايت مي كنند و حاضر نيستند به خاطر يك دستمال، قيصريه را به آتش بكشند، اما در ميان بخش هايي از هواداران آنها كه هركدام در پي تبليغات چندماهه اخير، كانديداي مورد علاقه خود را شايسته تر از بقيه تلقي كرده اند چه اتفاقي احتمال وقوع خواهد يافت؟ هواداران نيز بي ترديد از ايمان و تعهدي والا و بعضاً بالاتر از كانديداها برخوردارند ولي برخي از آنان به اندازه نامزدهاي يادشده، سرد و گرم چشيده نيستند و اين احتمال، هرچند ضعيف، اما درخور توجه وجود دارد كه خواسته خود را در جريان انتخابات، جامانده تلقي كنند و البته، اين حالت با حالتي كه كانديداي مورد علاقه آنها در جريان يك تعامل، با ميل و رغبت خود و يا تصميم جمعي به نفع ديگري كنار رفته، بسيار متفاوت است. در حالت اول، احساس جاماندن خواسته ها، مي تواند، خداي نخواسته به يك نقار و شكاف هرچند ناچيز در بدنه تبديل شود و...
اين پديده، هرچند دور از وقوع و احتمال آن اگرچه بسيار بعيد به نظر مي رسد ولي از آنجا كه مورد احتمال از اهميت و نقش تخريبي نگران كننده اي برخوردار است، هيچ اصولگرايي نمي تواند با حفظ تابلوي اصولگرايي، نسبت به آن كم توجه و يا خداي نخواسته، بي تفاوت باشد.
به اعتقاد نگارنده، برادرم دكتر توكلي با شناختي كه از تقوا و تعهد و هوشمندي او دارم، اگرچه جوان است ولي در خشت خام، تصويري ديده است كه از احتمال -هرچند ناچيز- وقوع آن به خود لرزيده است، دلشوره اي كه فقط در دل هاي خداترس لانه مي كند.
و اما، در اين وجيزه، از آن روي به ماجراي احد اشاره رفته است كه در آن، همه سپاهيان اسلام براي رسيدن به مقصودي واحد، در جايگاه و نقاط متفاوت قرار گرفته بودند و اين تفاوت به قول خواجه شيراز، مصداق «زلف آشفته»اي است كه «باعث جمعيت» است و اگر آن روز تنگه داران احد، با مشاهده ديگر ياران كه با آنها مسئوليتي متفاوت، اما در نهايت يگانه داشتند، به توهم نمي افتادند و با هم به مقصود مشترك و مطلوب مي رسيدند و چه فرقي مي كرد و مي كند كه اين يك در كجا و آن ديگري در كجا ايفاي نقش كرده است؟