مردم در دموکراتيکترين شکل ممکن، فردیترين رأیشان را دادند. بخش عظيمی از اين مردم زندگیشان لنگ پنجاههزار تومان ماهيانه است. من اين جنس مردم را از نزديک ديدهام و میشناسم. شمار زيادی از ايشان کروبی را برگزيدهاند. بخش کوچکی هم نگران دينداری جامعه و آخرت خويشاند. غالب ايشان همان هوادران سنتی نظاماند که چهرهی نظام را در احمدینژاد ديدهاند. گروهی هم نه هوادار نظاماند و نه پنجاههزارتومان دردی از ايشان دوا میکند، اما احمدینژاد را باور کردند. ايشان در گريز از تن دادن به مديريت رانتخوار چند سال اخير، باور کردند که احمدینژاد دزد نيست، باور کردند که خاکیست، باور کردند که از خودشان است، باور کردند که دروغ نمیگويد، و باور کردند که گوهر گمشدهشان است. خوب میدانم که مجموع آرای اين دو آزارتان میدهد، ولی لطفا مردم را تحقير نکنيد. ايشان به باور خويش و يا به اقتضای نيازهای اوليهی خويش درست عمل کردهاند؛ هرچند ما معتقديم انتخابشان درست نبوده است. بنابراين لطفا مردم ايران را تحقير نکنيد.
به سراغ بازنده اگر میگرديد، کمی نزديکتر را نگاه کنيد. بازندهی نخست، طيف متنوع کسانیاند که با توصيه به تحريم در پی مشروعيتزدايی از نظام بودند. از جمع ايشان گروهی اندکشمار به قدرت همان رسالتی که من و تو در رأی دادن به معين احساس کرديم، تحريم را برگزيدند و قابلدرکاند، ولی به هر حال نه تنها از مشروعيت نظام کاسته نشد که در بدبينانهترين حالت عدم حضور تحريمیها ـ از نخبگان و فعالان گرفته تا بخشی پنهان از جامعه ـ باعث شد حدود چهار تا پنج ميليون از آرای جبههی دومکراسیخواهی و حقوق بشر کاسته شود. عدم شناخت ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعهی متنوع ايران بستر ذهنی اين تحريم را فراهم آورد که گناهش به گردن هر که باشد، به گردن مردم نيست. پس لطفا مردم ايران را تحقير نکنيد ...