دوشنبه 21 دی 1383   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آيا دکتر سروش خطرناک است؟! طنز نوشته اي از فريد پيروزيان

faridpirouzian @ gmail . com

سروش در سخنراني اخير خود در لندن فرديد فيلسوف را در دو کلمه "فردي ماليخوليايي" ناميد. اين حرف سروش مرا به هراس انداخت و به خود گفتم اين اولين باري نيست که فيلسوف هايي که مستقيم يا غير مستقيم دور و بر سروش مي چرخند دچار مشکل رواني مي شوند!

چند سال به عقب برگرديم. سروش در سال هاي اول انقلاب در مناظرات تلويزيوني در کنار مصباح، رودر روي احسان طبري فيلسوف مارکسيست حزب توده و اکثريتي ها، جولان مي داد. ما هم از فيلم هاي جمعه بعد از ظهر محروم مي مانديم. در عوض "آهنگ برنادت" چشم به طبري مي دوختيم و بجاي "عمر مختار" نگاهمان به سروش بود! در عوض "ريش قرمز" مصباح را مي ديديم و بجاي "لوليتا" که قاچاقي نگاه مي کرديم، چشممان به جمال اکثريتي ها روشن بود.
طبري چند جلسه اي مناظره کرد. فيلسوف مارکسيست که در مسکو و غيره درس خوانده بود حرف عقل و منطق مي زد. خوشبختانه جلسات بهم خورد و ما برگشتيم به فيلم هاي "آکيرا کوروساوا"!
اما ديري نپاييد که خبر آمد طبري، مارکسيست نامي به زندان افتاده و در زندان شعر مي گويد، در مدح رهبر! (بي خود نيست يارو تا خل مي شد مي گفتيم شاعر شده) مسلمان شده و با دهن کج و کوله (از سکته) مي گويد که از محبت برادران پاسدار و زندانبانان، من به چرت بودن فلسفه مارکسيسم پي بردم و مسلمان شدم! بيچاره خل شده بود. شايد هم ماليخوليايي مثل فرديد.
امروز هم پس از مدتها که سروش با شاگردان فرديد بحث کرده به اين نتيجه رسيده که طرف ماليخوليايي بوده و يک صفحه هم نمي توانسته بنويسد. سوال پيش مي آيد که چرا اين فيلسوف جماعت که مستقيم يا غير مستقيم با سروش درگيرند، خل مي شوند؟
در واقع بايد سلامتي رواني آنان را به دو دوره قبل از سروش (ق.س) و بعد از سروش (ب.س) تقسيم کرد. داريم به حرف کوچه بازاري ها معتقد مي شويم که فيلسوف ها يه تخته کم دارند. زبانم لال اين سروش خودش هم بايد خل باشد که مدتها با شاگردان فرديد اين ماليخوليايي هاي "مينيماليست" (نوچه ماليخوليايي) بحث مي کرده است. شايد هم از اينجا به مبحث "دمکراسي مينيماليست" پي برده است!

دکتر سروش، دکتر مورو و دموکراسي مينيماليست

دکتر سروش فقط خطرش در خل کردن فيلسوف ها نيست. اگر چنين بود مگر ما چند تا فيلسوف داريم که نگرانشان باشيم. اما دست از سر ما هم بر نمي دارد.
دکتر سروش که در چارچوب اسلام دارد آزمايش مي کند، اخيرا به دمکراسي مينيماليست رسيده است. يعني يک دمکراسي 10 درصدي و يک اسلام 90 درصدي! البته بهتر بود تيتر مي زد "اسلام ماگزيماليست" تا دمکراسي مينيماليست. سروش نمي گويد که اين دمکراسي ختنه شده به توان 2 چه دردي را دوا مي کند. ولي سروش ايده آليست مي خواهد دنياي واقعي را با ايده هايش منطبق سازد.

اگر همين دمکراسي 10 درصدي (مينيماليست) را بگويد باور ندارد، با چه رويي مي خواهد در انگليس و آمريکا با اين غربي ها چاق سلامتي کند؟ فکر کنيد جاي دمکراسي مينيماليست، مي گفت "اسلام ماگزيماليست"؛ فکر کنم فقط در الجزيره مي توانست برنامه داشته باشد.
ولي در اين دمکراسي مينيماليست، دکتر سروش، شباهت هاي زيادي با "دکتر مورو" دارد. دکتر مورو (نقشش را در فيلم جزيره دکتر مورو، مارلون براندو بازي کرده است) تصميم گرفت به جزيره اي برود و آزمايش کند. سروش هم راهي جزيره انگلستان شد. مورو مي خواست آدمها و حيوانات را بهم پيوند بزند. سروش هم دمکراسي و اسلام را.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




نتايج دکتر مورو را مي شود در فيلم ديد: موجوداتي که نه آدم بودند و نه حيوان، هميشه در آزار و نمي دانستند به چه کار بيايند. سروش خوشبختانه در تئوري مانده است و فرصت نيافته ما را راهي سيرک کند.
البته اگر بياد آوريم که سروش دکتر داروسازي دارد، بسياري مطالب روشن مي شود. شايد فيلسوف ها را چيز خور مي کرده! شايد هم با دمکراسي مينيماليست مي خواهد ما را به موش آزمايشگاهي مبدل کند.

اينها البته فقط درد دل بود و به قول يک روزنامه نگار معروف، ما کوچکتر از آنيم که به مقام معظم "سروش" توهين کنيم. مخصوصا بعد از ديدن آنچه که بر سر طبري آمد!





















Copyright: gooya.com 2016