سه شنبه 8 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آتش به جان شمع افتاد، بيژن صف سری

رضا سيدحسينی
۱۲ روز است که رضا سيدحسينی مترجم نامی کشورمان در بخش مراقبت های ويژه بيمارستان ايرانمهر بستری است بی آن که کسی از او يادی کرده باشد که اين عاقبت همه بزرگان فرهنگ و ادب سرزمينی است که مردمانش دچار تب فراموشی می باشند مردمانی که هرگز از خادمان فرهنگی خود در زنده بودن شان يادی نمی کنند و تنها به هنگام سوگواری سينه چاکانند بر سر گور

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




صدايش بغض آلود بود و غمگين، دلم گرفت پرسيدم چيزی شده؟ او با هم لحن مبهم بغض آلودش گفت، هنوز نه، ولی گويا خبری خواهد شد، در ادامه بی آن که منتظر پرسش ديگری از سوی من باشد گفت: يادت هست همين چند ماه پيش، در يک عصر جمعه زمستانی با هم به ديدار فرزانه ای به خانه اش رفتيم تا ديداری از يک خادم فرهنگی کشورمان عيادتی کرده باشيم؟ گفتم: رضا سيدحسينی؟

۱۲ روز است که نامدار ترين مترجم کشورمان در بخش مراقبت های ويژه بيمارستان ايرانمهر بستری است، بهتر بگويم در حالت کما به سر می برد و غير از همسر مهربان و چند تن از اقوام نزديک اين نويسنده و مترجم توانا، ‌کسی از اين چهره ماندگار يادی نکرده است و تنها "علی فراست" (نويسنده) رفيق و يار غار اين مترجم نامی بر بالين او همواره حی و حاضر است و چون کودکی بر سر بالين پدری در احتضار می گريد.

همين چند ماه قبل بود که به اتفاق نويسنده "نخل های بی سر" (علی فراست) به بهانه ديدن فيلم مستندی که "فراست" از زندگی استاد تهيه کرده بود به خانه اين مترجم بزرگ رفتيم. آن روز عصر زمستانی با اين که استاد کسالت داشت، ايشان و همسر مهربانش با چهره ی باز پذيرای ما شدند. آن شب وقتی از خانه استاد برمی گشتيم ناخودآگاه از "فراست" پرسيدم: چرا از بين همه مترجمين با سابقه، رضا سيدحسينی اين همه مقبول تر و نامی تر از ديگران است؟ و او آهی کشيد و گفت: کار حرفه ای تر و مهربانی بيشتر.

رضا سيدحسينی بدون شک يکی از بهترين مترجمان ايران است. کسی که علاوه بر ترجمه در نقد ادبی و تاليفات هنری هم توانا است، چهار سال قبل اهل فرهنگ هشتاد سالگی اش را جشن گرفتند و از اولين برگزيدگان چهره های ماندگار شد، کسی که با سرپرستی ترجمه «فرهنگ آثار»، دين بزرگی بر گردن همه اهل فرهنگ و ادب اين آب و خاک دارد و علاوه بر آن «مکتب های ادبی» او که نخستين بار در سال ۱۳۳۴ چاپ شد - و بعدها همواره در تکميل آن کوشيد - کتاب درسی چندين نسل از دانشجويان ايرانی بوده است. از ميان ترجمه های او ترجمه «ضد خاطرات» (به اتفاق ابوالحسن نجفی) و «اميد» آندره مالرو بسيار مشهور و خواندنی است.

استاد سيدحسينی در زندگی‌نامه‌ای که به قلم خود نگاشته است، می‌نويسد: «در سال ۱۳۰۵ در اردبيل به دنيا آمدم. ادبيات نخوانده‌ام بلکه ارتباطات دور را اول در مدرسه پست وتلگراف تهران و بعد در مدرسه عالی ارتباطات دور پاريس گذراندم. پنج شش سالی هم در دانشگاه u.s.c لوس آنجلس آمريکا فيلم‌سازی خوانده‌ام.

سيد حسينی می‌نويسد: «مکتب‌های ادبی را در سال ۱۳۳۴ در ۲۰۰ صفحه نوشتم. سی چهل کتب هم ترجمه کرده‌ام که مهم‌ترين آن «طاعون» آلبر کامو، «ضد خاطرات» آندره مالرو با ابوالحسن نجفی، «اميد» آندره مالرو، «بهانه‌ها و بهانه‌های تازه» آندره ژيد و در دفاع از روشنفکران ژان پل سارتر است.

سيدحسينی کتاب‌های ترجمه شده‌ای به زبان ترکی نيز دارد که از آن جمله می‌توان به رمان سه گانه «آن سوی کوهستان» از ياشار کمال، «از چهار زندان و آخرين شعرها» از ناظم حکمت و «مرگ عزيز بيعار» از لطيفه تکين اشاره کرد.

حال اين مترجم نامی کشورمان دربخش مراقبت های ويژه بيمارستان ايرانمهر بستری است بی آن که کسی از او يادی کرده باشد که اين عاقبت همه بزرگان فرهنگ و ادب سرزمينی است که مردمانش دچار تب فراموشی می باشند مردمانی که هرگز از خادمان فرهنگی خود در زنده بودن شان يادی نمی کنند و تنها به هنگام سوگواری سينه چاکانند بر سر گور.

دلم بگرفت از بی همدلی ها
رو به کوه آرم
مگر آن جا زنم پيوند فريادی به فريادی

بی‍ژن صف سری
[روزگار ما، وبلاگ بيژن صف سری]





















Copyright: gooya.com 2016